پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
بازخوانی پرونده مهاجرت نخبگان نگاهی امنیتی
● مقدمه:
به منظور ارزیابی و قضاوت در مورد اینکه آیا روند مهاجرت نخبگان و متخصصان در جمهوری اسلامی ایران با توجه به شرایط منطقه ای و جهانی تا چه حد آسیب پذیر و بحرانی است و ابعاد و زوایای پنهان و آشکار آن چیست، باید معیارها و شاخص های روشن و قابل اتکا وجود داشته باشد و از پیش داوری متکی بر مشاهدات فردی و حدس و گمان و نیز قضاوت های شتابزده پرهیز شود.
معیارها و متغیر های وسیعی همچون روند جهانی شدن و تاثیر آن، مفهوم جدید شهروندی و پیدایش شبکه های علمی، موجب افزایش روند مهاجرت در کشورهایی چون ایران شده است. البته تنظیم شاخص ها برای تعیین چرایی رشد مهاجرت در موقعیت کنونی، امر دشواری است. برای مثال برخی صاحبنظران عوامل سیاسی را عامل اصلی مهاجرت می دانند. اما در کشورهایی مانند هند هم که از حیث سیاسی، توسعه یافته تلقی می شود، مهاجرت رو به افزایش است.
موضوع فرار مغز ها و مهاجرت در زمان کنونی از نظر ماهیت و شکل با موضوع فرار مغزهای ذهه ۱۹۶۰ متفاوت است. در دهه ۱۹۶۰ و دهه های بعد از آن به فرار مغزها صرفاً به عنوان یک موضوع و یا یک پدیده صرف نگریشته می شد و واکنش نسبت به آن عمدتاً بازدارنده، کنترلی و متقابل بود. در حالی که در شرایط کنونی در اثر تحولات و تغییرات محیطی و ظهور دیدگاه های نو در تحلیل و علت یابی مسائل انسانی و اجتماعی، این موضوع صرفاً به عنوان یک پدیده مطرح نمی شود، بلکه به عنوان یک پدیه اجتماعی که بر اثر تعامل عوامل مختلف ایجاد و گسترش یافته و دارای آثار و پیامدهای منفی و مثبت است مورد مطالعه و بررسی قرار می گیرد. همچنین اینکه موضوع مهاجرت، بویژه در این سالها، مختص کشورهای در حال توسعه نیست. یعنی فرایند مهاجرت از کشورهای در حال توسعه به مقصد کشورهای پیشرفته در حال تغییر است و جریان مهاجرت از کشورهای توسعه یافته و صنعتی به کشورهای دارای امکانات و شرایط بهتر در حال شدت گرفتن است.
از اوائل دهه ۱۹۶۰، فرار مغزها به عنوان یک معضل شناخته شده است. یعنی پدیده ای که قاعدتاً باید با اجرای سیاست هایی نسبت به آن واکنش نشان داده و با اتخاذ تصمیم هایی با آن مبارزه کرد. تا اواخر دهه ۱۹۸۰ این سیاست های ملی و بین المللی عمدتاً اقدامات متقابل بوده است. یعنی جلوگیری یا کنترل جریان خروج متخصص و یا کمرنگ ساختن تاثیرات منفی آن از طریق مالیات بندی. اگر چه طرح ها غالباً با بررسی دقیق صورت می پذیرفت، در عمل راه حل موثری در پی نداشت. (Meyer et al, ۱۹۹۷) امروزه به نظر می رسد که این ناکامی های پی در پی به این علت است که سیاست های اتخاذ شده، بر فرضیه هایی مبتنی بوده که بخشی از آن نادرست است. در واقع این فرضیه ها اساساً به رویکردهایی اشاره دارند که به انسان به عنوان سرمایه می نگرند. به عبارت دیگر فرد متخصص دارایی فردی به حساب می آید که همه ویژگی ها و تجربه های حرفه ای فرد را که نتیجه سرمایه گذاری های قبلی است در بر می گیرد. لذا ۲ راه مقابله با از دست رفتن سرمایه انسانی، محدود کردن آن با تصمیم هایی از بالا یا توافقی و یا برآورد بار مالی و دریافت غرامت است. اما پر واضح است که این اقدامات نتیجه ای به بار نخواهد آورد. چرا که رویکرد نگاه سرمایه ای به انسان تنها بخش ناچیزی از این پدیده را بازتاب می دهد. (۱)
اما شایسته است این اصل در مطالعات آینده مهاجرت لحاظ شود که به متخصصان و اهل اندیشه و افراد آموزش دیده نبایست صرفاً به چشم سرمایه گذاری اقتصادی نگریسته شود؛ بلکه جنبه های انسانی، اخلاقی و آرمانی نیز مطرحند. از این منظر نیز انسان حق دارد برای پیشرفت، دسترسی به امکانات بهتر شغلی و تحصیلی و حتی انجام مسئولیت ها و وظایف اجتماعی به مقاصد و شهرهایی که امکان زندگی بهتر و شرافت مندانه تری را فراهم می کنند، سفر یا مهاجرت نمایند.
لزوماً می بایست موضوع مهاجرت نخبگان را در شبکه تعامل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و حتی ساختاری دید. با این نگرش، دلایل صرفاً سیاسی و معیشتی نمی توانند عامل مهاجرت متخصصان ایرانی باشند. از این رو در سطح کلان باید نقش دولت، سازمان ها، رسانه ها و مقررات مورد توجه قرار گیرد و در سطح فردی و اجتماعی، زمینه های اجتماعی و فرهنگی و کارکرد ساختارها و نهادهای رسمی فرهنگی، دینی و اجتماعی مورد توجه قرار گیرد.
جالب اینجاست تمام مطالعات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مربوط به مهاجرت بر ایجاد و توسعه بنیان علمی مناسب برای جلوگیری از فرار مغزها و مهاجرت سرآمدان علمی جامعه، اتفاق نظر دارند. در عین حال برخی معتقدند برای برخورداری از بنیان های علمی باید با جامعه جهانی ارتباطی فعال و البته غیرانفعالی داشت.
● مفهوم مهاجرت نخبگان:
مهاجرت نخبگان و متخصصان که در ادبیات مربوطه از آن به عنوان «فرار مغزها» (Brain Drain) تعبیر می شود، نوع خاصی از مهاجرت است که کنکاش در تعاریف و انواع آن، حدود و ثغور تعریف دقیق و جامع آن را به دست خواهد داد. واژه فرار مغزها علاوه بر اشاره به مهاجرت نخبگان و متخصصان، تداعی گر نوعی اجبار در مهاجرت این قشر نیز هست. زیرا (Drain) به معنی خشک شدن زمین، نشانه حالتی از جبر طبیعی است که مهاجرت را برای بقاء و زندگی در اینجا استمرار حیات علمی و تخصصی- ناگزیر می سازد.
مهاجرت زمانی یک مسئله اجتماعی تلقی می شود که میزان مهاجرت از داخل به خارج به مدت یک سال بیش از مهاجرت از خارج به داخل باشد. علاوه بر بعد کمی قضیه، توجه به ۲ نکته ضروری است:
-نخست اینکه بین مهاجرت نیروی کار که به طور عمده شامل کارگران ماهر می شود و یک پدیده عام است، با مهاجرت نیروهای نخبه و متخصص باید تفاوت قائل شد.
-دوم، مهاجرت نیروهای متخصص زمانی به عنوان یک پدیده منفی مورد ارزیابی قرار می گیرد که در داخل کشور به تخصص آنان نیاز مبرم وجود داشته باشد و مهاجرت آنان به گونه ای باشد که ارتباط شغلی و علمی آنان با داخل کشور به طور کلی قطع شود.
● نگاهی به آمارها:
بر اساس اطلاعات منتشر شده صندوق بین المللی پول از کشورهای هندوستان، چین و ایران به ترتیب (۲۲۸، ۱۶۵، ۱۰۵) هزار نفر با تحصیلات عالی به آمریکا مهاجرت کرده اند. (۲) نتایج این اطلاعات نشان می دهد که بیشترین رشد مهاجرت مربوط به افراد با تحصیلات عالی بوده است.
دردهه اخیر، مهاجرت ۳ دسته از متخصصان ایرانی توجه مسئولان و مطبوعات را جلب کرده است. مطابق آمارهای غیر رسمی وزارت علوم، تحقیقات و فن آوری، از مجموع ۴۳۰۰ نفر دانشجوی بورسیه که به طور عمده از سال ۱۳۶۴ تا سال ۱۳۷۲ برای ادامه تحصیل به خارج اعزام شدند، حدود ۱۲% آنان پس از اتمام دوران تحصیل تا سال ۱۳۷۷ هنوز به ایران برنگشته بودند. همین آمارها در خصوص اعضای هیئت علمی که به طرق مختلف به خارج رفته و مراجعت نکرده اند، نشان می دهد که از سال ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۷ از ۲۸ دانشگاه و موسسه آموزش عالی، ۱۵۱ عضو هیئت علمی با عناوین ماموریت تحصیلی (۶۳%)، فرصت مطالعاتی (۸%) و مرخصی بدون حقوق (۲۹%) خارج شده و بازنگشته اند.
بر اساس گزارش دیگر، صادرات مغز! از کشور بالف بر ۳۸ میلیارد دلار برآورد شده و این در حالی است که درآمد سالیانه کشور از محل صادرات نفت، حدود ۱۲ میلیارد دلار برآورد شده است. از طرفی بر اساس آمار خروجی اداره کل گذرنامه، طی سال ۱۳۷۸ از کشور مهاجرت کرده اند. باید گفت این آمار شامل افرادی که از مجاری غیر رسمی و به صورت قاچاق از کشور مهاجرت کرده اند نمی شود.
همچنین مطالعه در خصوص «مهاجران سرمایه گذار» نشان می دهدکه ایران رتبه پنجم را در بین کشورهای مهاجر فرست به کانادا بدست آورده است. (۱۹۹۹ م.)
از میان تحقیقات خارجی موجود و در دسترس، در سال ۱۹۷۳ در مرود نگرش دانشمندان و متخصصان خاورمیانه ای در آمریکا نسبت به علل مهاجرت ایشان به عمل آمد که ۵ عامل اول مهاجرت را به ترتیب ذیل آورده است:
۱-رسیدن به استانداردهای بالای زندگی (۶۰.۶%)
۲-بهتر کردن فرصت ها برای کودکان (۴۶.۸%)
۳-فرصت مطالعاتی غیر کافی در وطن (۴۳.۸%)
۴-کنجکاوی در مرود ایالات متحده (۴۶.۸%)
۵-تنفر از شرایط سیاسی در وطن (۳۷.۵%)
مابقی دلایل به نابرابری های اقتصادی و شغلی در وطن مربوط می شد.
تحقیق دیگر به مشکلات استعداهای درخشان مربوط می شود. از مجموع پاسخ ها به پرسش نامه تحقیق، که می توانند به وسوسه فرار مغزها منجر شوند به ترتیب فراوانی ذکر شده عبارتند از:
۱-سرخوردگی های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی (۲۲%)
۲-مشکلات گزینش دانشجو (۱۱%)
۳-مشکلات خروج از کشور (۱۱%)
۴-مشکلات رفاهی (۱۰%)
۵-مشکلات هیئت علمی مانند پایین بودن تخصص و ارتباط نامطلوب (۹%)
۶-مشکلات اشتغال (۶%)
۷-کمبود ظرفیت های تحقیقاتی (۵%)
● علل مهاجرت نخبگان از دیدگاه های گوناگون:
زمینه مسئله فرار مغزها را از نظر علوم اجتماعی «ضعف روابط اجتماعی و اصول حاکم بر آن»، از نظر علوم اقتصادی «کمبود نیروی انسانی»، از نظر علوم سیاسی «ضعف نظام و تشکیلات سیاسی» و از نظر فرهنگی «نقصان بار فرهنگی آموزش» می دانند.
در تقسیم بندی دبیرخانه شورای عالی انقلاب طی گزارشی علل و عوامل مهاجرت نخبگان و عدم بازگشت آنان به وطن را به ۳ دسته تقسیم کرده است:
۱. علل علمی و تحقیقاتی:
-کمبود امکانات مناسب علمی و تحقیقاتی در کشور.
-فقدان نظام بهره برداری و بهره گیری از توان علمی و تخصصی متخصصان.
-عدم مصرف بهینه بودجه های تحقیقاتی در عین ناکافی بودن.
۲.علل اقتصادی و اجتماعی:
-عدم تناسب و توجیه منطقی میان درآمدهای مشاغل در داخل کشور.
-افزایش جاذبه های مادی خارج از کشور و فاصله موجود با امکانات زندگی در کشورهای پیشرفته.
-عدم تناسب بین فارغ التحصیلان آموزش عالی با فرصت های شغلی.
-عدم تناسب و انطباق تخصص و توان فارغ التحصیلان با نیازهای کشور.
۳.علل فرهنگی و سیاسی:
-احساس عدم ثبات سیاسی نسبت به حال و آینده کشور.
-کاهش انگیزه و تعهد برای خدمت به مردم به عنوان وظیفه دینی و ملی.
-ایجاد تغییرات فرهنگی در روحیات متخصصان به دلایل طولانی شدن مدت اقامت در خارج.
-تبلیغات سوء رسانه های جمعی بیگانه در بدبین نگه داشتن ایرانیان مقیم خارج نسبت به نظام.
-ناهمگونگی فرهنگی و سیاسی برخی از متخصصان با اعتقادات و ارزش های حاکم بر جامعه.
البته در گزارش های دیگر عوامل جذب کننده و عللی دیگر ارائه گردیده است. اما در مجموعه علل و عوامل یاد شده ۲ عامل دیگر بیش از همه باید مورد توجه و دقت نظر قرار گیرد:
۱-روند جهانی شدن: روند شتابان جهانی شدن در حوزه های اقتصاد، سیاست و فرهنگ بر مولفه ها و ابعاد ذیل تاثیرات مهمی گذارده است:
-از میان رفتن مرزهای پیشین سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و شکل گیری فضای جدیدی که در آن ملیت کمرنگ شده و وفاداری افراد معطوف به ملیت نیست.
-روند مقررات زدایی از مناسبات بین المللی، بویژه در حوزه اقتصادی و سرمایه گذاری.
-تضعیف فرهنگ ها و هویت های متکثر موجود در چارچوب دولت های ملی و شکل گیری یک خودآگاهی بسیار نوین.
-پیشرفت سریع تکنولوژی های ارتباطی نوین و فشرده شدن زمان و مکان و تحول فضا.
-تغییر و جابه جایی سریع روابط اجتماعی و از بین رفتن نسبی مرزهای میان داخل و خارج.
-برخورد تعاملیو کنجکاوانه انسان با پدیده های نو و زایندگی دوطرفه و بازاندیشی در مفاهیم و مناسبات.
-توسعه همزمان فرآیند تکثر و فرآیند یکسان شدن و همانندی.
با توجه به مشهود بودن آغاز این روند های جدید و ظهور فرصت ها و فضا های تازه، پدیده مهاجرت
● نخبگان و متخصصان:
اولاً: می تواند به نوعی محصول طبیعی شکل گیری روند های جدید باشد.
ثانیاً: با توجه به قهری بودن این تحولات و سهم اندک کشورهای جهان سوم در شکل گیری این تحولات، مقابله و مبارزه با این روند پاسخگویی مطلوبی را ندارد.
ثالثاً: پدیده مهاجرت نخبگان در برابر امواج عظیم این تحول رنگ می بازد و زیرمجموعه کوچکی از ابعاد جهانی آن تلقی می شود.
و رابعاً: نوع راهکارهایی که برای ایجاد تعادل و توازن و کسب جایگاه مناسب کشور در این مجموعه از تحولات باید پیشنهاد شود، با راهکارهای مرسوم تفاوت ماهوی می یابد.
۲-کاهش شأن و منزلت استادان و دانشمندان: شأن و منزلت یک قشر اجتماعی را می توان با دو شاخص بررسی کرد:
میزان مشارکت دادن آن قشر در نظام تصمیم گیری.
میزان بهره مندی از مواهب مادی و امکانات متناسب با موقعیت شغلی.
بنا به تحلیل بسیاری از صاحبنظران، شأن و منزلت دانشمندان و استادان دانشگاه در ۲ دهه گذشته، فارغ از دلایل آن کاهش محسوسی داشته است. در موقعیتی که فرد این کاهش منزلت را احساس کند، انگیزه های قوی برای مهاجرت به محیط اجتماعی که موقعیت بهتری را فراهم می نماید، پیدا می کند. در مجموع این پدیده محصول چیزی است که «تد رابرت گر» از آن به «احساس امنیت نسبی» تعبیر می کند. محرومیت نسبی بیشتر معلول عوامل روانشناختی ناشی از ضعف برخورد سیاست گزاران با شخصیت و هویت افراد است. این مولفه در حقیقت رکن اصلی «امنیت انسانی» را به خطر می اندازد و فرد را به منظور اعاده این امنیت انسانی وادار به مهاجرت و تغییر محیط اجتماعی می کند.
لازم به ذکر است که علل و عوامل مهاجرت در ارتباط با قشر جوانتر تا حدودی متفاوت است. دستیابی به ایده آل ها، متفاوت جلوه کردن نسبت به بقیه افراد، جاه طلبی و بلند پروازی، کنجکاوی و ... علل و انگیزه های اصلی و اساسی را در مهاجرت جوانتر ها تشکیل می دهد.
گفتنی است مهاجرت پدیده ای عام و جهان شمول است. نمونه آن مهاجرت نخبگان از کانادا به آمریکا است. در سالهای اخیر ۵ نفر از برندگان جایزه نوبل از کانادا به آمریکا مهاجرت کرده اند.
از نگاهی دیگر علل مهاجرت نخبگان و متخصصان را می توان به ۲ دسته تقسیم کرد:
-علل و عوامل بیرونی شامل:
تغییر نگرش در سطح جهانی نسبت به امر پژوهش.
ایجاد بستر فرهنگی نسبت به گسترش این ایده که مهاجران دارای آسودگی و رفاه باشند و ایجاد موقعیت شغلی بالا برای مهاجران.
-علل و عوامل درونی شامل:
عدم وجود اشتغال مناسب.
فقدان زیر ساخت های مناسب علمی و پژوهشی.
اختلاف فاحش سطح درآمد.
و دلایل سیاسی و اجتماعی.
اما سوال اینجاست که چه عواملی سبب ترجیح کار و توطن در خارج نسبت به موطن یا بازگشت به وطن می شود؟ شاید عمده ترین این عوامل عبارتند از:
۱-حرفه ای: بهره برداری از دانش حرفه ای، تسهیلات مادی برای کار حرفه ای، ارتباط با جامعه حرفه ای، امکان آشنایی با پیشرفت های فنی، ضمانت برای بازگشت، ساخت اطلاعات نامتفارن مربوط به نیروی کار در ۲ کشور مبدأ و مقصد، بورسیه دانشجویی به شرط بازگشت.
۲-اقتصادی: فواصل درآمدی، مالیات ها، حمایت ها، یارانه ها، مالیات بر مهاجرت.
۳-شرایط زندگی: هزینهه زندگی، سطح زندگی مطلوب، مسئولیت ها.
۴-شرایط کار: تسهیلات، تامین اجتماعی، استقلال در کار، پیشرفت شغلی، جا به جایی شغلی، شغل دوم.
۵-شرایط اجتماعی: امنیت اجتماعی، فساد، همبستگی، مقبولیت، تبعیض، تمایزات قومی و نژادی، برخوردهای اجتماعی، بیگانگی فرهنگی، انطباق پذیری، شرایط و سیاست های پذیرش، تابعیت، جمعیت.
۶-شرایط سیاسی: ثبات سیاسی، مشارکت سیاسی، امنیت، سیستم حکومتی، حقوق سیاسی و مدنی، سیاست اقتصادی و انواع کنترل و نظارت ها، هویت ملی، سرکوب روشنفکران، روابط میان کشور مبدأ با کشورهای مهاجر پذیر.
۷-عوامل عاطفی: همسر، خانواده، پیوند های دولتی، وابستگی به والدین، احساسات میهن دوستی.
۸-شرایط فرهنگی: نحوه نگرش به جهان، نظام های اعتقادی، اعتقادات ایدئولوژیک، تابوها و صور رفتاری (حلال ها و حرام ها).
اما آنچه پدیده فرار مغزها را تشدید می کند شایعه و رفتار سازی است. ایجاد شایعه و رفتارسازی، به عنوان یکی از عوامل تشدید فرار مغزها مطرح است. در علم اقتصاد از این پدیده به «اقتصاد شایعه(The Economic Romos)» و «رفتار کلمه ای(Hearding Behavior)» تعبیر می کنند. برای جلوگیری از این فضا باید این پدیده ها معکوس شود.
گفتنی است فضای متلاتم و ناآرامی های سیاسی و اجتماعی، همانطور که در حوزه اقتصاد مانع سرمایه گذاری های بلند مدت برای تولید می شود، جامعه را از حضور افرادی که نمی خواهند سرمایه های ذهنی شان در محیط های متلاطم هدر رود محروم خواهد کرد.
آمارهای رسمی و غیر رسمی حاکی از این است که در زنجیره علل و عوامل موجده این پدیده از مقطع زمانی چند سال اخیر، مسئله خشونت های سیاسی و برخوردهای نامناسب با صاحبان اندیشه و دانشگاهیان و فقدان آزادی آکادمیک، عامل مهمی در تشدید این پدیده خسارت بار بوده است. مسئله ای که حل آن مستلزم عزم ملی برای تغییر فضای عمومی کشور و تامین حقوق اساسی دانشگاهیان و متفکران و مبارزه با زمینه های پیدایش دافعه در کشور مبدأ است و به دنبال آن نیز باید به مسئله استقلال دانشگاه ها و آزادی آکادمیک و مشکلات کاهش تبادلات علمی با محیط بین المللی توجه بیشتری شود.
● مهاجرت نخبگان: هم فرصت ساز و هم فرصت سوز
پدیده مهاجرت نخبگان از یک دیدگاه مثبت و فرصت آفرین تلقی می شود. هر انسانی دارای علایق و نیازهای مشخصی است که باید برآورده شوند و اگر برآورده نشوند، لازم می بیند برای نیل به کمال از مرزها بگذرد. اگر او را با زور و جبر نگه داریم، به معاند تبدیل می شود. اما در صورتی که زمینه مهاجرت وجود داشته باشد به صورت سرمایه ای بالقوه باقی می ماند. مانند الگوی کره. الگوی دیگر کاناداست که فرار مغزها یا مهاجرت نخبگانش را با جایگزین کردن مغزها از دیگر کشورها جبران می کند و به هر حال مانع این روند طبیعی نمی شود. افرادی که در این برهه مهاجرت می کنند افراد موجهی از نظر علمی و فرهنگی هستند و این پر معناست.
امروزه می توان از پدیده مهاجرت نخبگان در جهتی مثبت استفاده نمود. شبکه های ملی و فراملی نخبگان و متخصصان با هدف جذب اطلاعات، یافته ها و تخصص مهاجران نخبه به خوبی می تواند در ارتقاء سطح علمی، اجتماعی و حتی اقتصادی و سیاسی کشورها موثر باشد.
یک ارزیابی مقدماتی به سادگی روشن می کند که قدرت و اهمیت نخبگان خارج از کشور نخست در « مهاجر بودن» آنها و دوم در «مهاجر ماندن» آنها نهفته است. بنابراین صحبت از بازگشت نخبگان مهاجر تا حدی کوته بینانه است. لذا بهره گیری از توان و ظرفیت علمی و پژوهشی مهاجران، از طریق انتقال مستمر و نهادینه آن به کشور و نه جذب متخصصان به کشور- یکی از این فرصت سازی ها است.
● مهاجرت نخبگان و فرار مغزها در ایران:
بنابر آنچه تا کنون گفته شد و بسیاری دلایل دیگر، ضرورت دارد تا پدیده مهاجرت نخبگان مورد شناسایی قرار گیرد تا بتوان به چالش ها و بحران های ناشی از آن پی برد.
پیچیدگی پدیده مهاجرت نخبگان از آنجا آغاز می شود که پس از گذشت نزدیک به ۳ دهه، هنوز نه ملت ایران، نه دولت و نه ایرانیان خارج از کشور اتلاق واژه مهاجرت نخبگان را به رسمیت نشناخته اند. تا حدی که پارادوکسی در این میان شکل گرفته است.
ایرانیان مهاجر به طور عمده تصویری از سی سال پیش ایران در ذهن خود ثبت کرده اند که طی سه دهه به صورت منجمد باقی مانده و عملاً به یک نوستالژی تبدیل شده است. هر گونه تغییر و تحول ذهنی آنان از طریق تزریق اطلاعات یک سویه و غیر واقع بینانه توسط گروه های سیاسی و یا رسانه های بزرگ غربی بویژه ایالات متحده صورت گرفته است. یعنی انبوه ایرانیان مهاجر، امروز از ابزار شناخت پیچیدگی های نظام برخوردار نیستند. لذا مجموعه عملکرد نظام در ذهن بسیاری از ایرانیان خارج از کشور به عنوان پدیده ای منفی شکل گرفته و هر گونه حرکتی که حتی در جوامه غرب مورد تایید دولت ها قرار گیرد، مردود یا مشکوک تلقی می شود. در مقابل در ایران تصور نادرستی از ماهیت آنانکه میهن و ملت خود را به سوی سرنوشتی نامعلوم ترک کردند، ضبط شده که عمدتاً نارضایتی ها را در بر می گیرد. بیش از دو دهه، مقوله مهاجرت نخبگان به عنوان پدیده ای منفی مطرح بوده است.
متاسفانه دولت جمهوری اسلامی ایران یا بخش هایی از آن، مجموعه ایرانیان خارج از کشور را عمدتاً پدیده ای با ویژگی هایی مانند: ضد انقلاب، معاند، خودخواه، سودجو، پناهنده، وابستگان نظام شاهی، بی دین، ضد دین،غرب زده و حتی افراد قدرت های غرب ارزیابی کرده است. حتی بسیاری از مزدم ایران نیز روی هم رفته تصور می کنند که ایرانیان خارج از کشور، اکثراً مانند ویدئوهای لس آنجلس، به رقص و پایکوبی مشغولند و یا اینکه از روی خودخواهی مملکت و ملت ایران را رها کرده و توانایی خود را برای منافع شخصی در خدمت بیگانگان قرار داده اند. عده ای نیز به علت اینکه چرا خود جای آنها نیستند به آنان بخل می ورزند. لذا بخش های عمده ای از دولت و مردم، نگاهی کاملاً منفی نسبت به ایرانیان برون مرزی دارند.
همین عدم شناخت دو سویه موجب شده است که بینش منفی دوسویه به طور عمده به بی تفاوتی و بعضاً به تقابل دوجانبه بیانجامد. این عدم شناخت در حدی است که حتی تقابل های بسیار ناشیانه و عملاً در جهت خلاف هدف مورد نظر صورت گرفته و می گیرد.
این مهاجرت ها را روی هم رفته مجموعه ای ناهمگن متشکل از زیر مجموعه یا لایه های بسیار متفاوت و گاه متناقص و یا متضاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بوجود آورد. اما واقعیت این است که ایرانی خارج از کشور، ایرانی برون مرزی، امروز یک «ایرانی مهاجر» است که لاجرم باید آن را پذیرفت. تصور اینکه ایرانی مهاجر، فرهنگ بی هویتی و یا التقایی دارد، دور از واقعیت است. ایرانی مهاجر یک موجود دو زبانه با دو فرهنگ، دو هویت، دو گذرنامه و یا دو تبعه نیست. این ظاهر امر است. زیرا همانقدر که در محل زندگی خود بیگانه است، در کشور خود نیز بیگانه است.
ایرانیان مهاجر علی رغم تمامی تفاوت ها و لایه بندی های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی متفاوت و گاه متضاد درونی، امروز به یک کلیت واحد تبدیل شده است. این کلیت دارای زبان، فرهنگ، هنر، ادبیات، مناسبات اجتماعی و اقتصادی ویژه خود می باشد. این ماهیت و هویت مشترک، ایرانی مهاجر را به یک پدیده نوین یک ملت- تبدیل کرده است. هر گونه برخورد با ایرانی مهاجر تنها از طریق شناخت و ارزیابی کلیت این پدیده نوبنیاد امکانپذیر خواهد بود. چرا که پدیده مهاجرت نخبگان و ایرانیان مهاجر، مجموعه ای است دارای امکانات و ظرفیت های بالقوه و بالفعل پرارزشی که بهره گیری بهینه و به هنگام از آنها می تواند نقش مهمی در رفه تنگناهای توسعه بلند مدت و پایدار ایران داشته باشد. و در مجموع شاید، کلید حل مشکلات آینده ایران در دست این مجموعه است. به عبارت دیگر آنچه تاکنون با نگرشی منفی دیده شده پناهنده، مخالفان سیاسی، فراری و ...- امروزه به یک کنجینه پر ارزش: «متخصصان»، «نخبگان»، «مدیران»، «کارفرمایان»، «فن آوران» و مهمتر از همه جامعه ای بزرگ با ساختار مصرفی ایرانی تبدیل گردیده است. مجموعه ای که با فروش دهها سال نفت و گاز کشور، نمی توان معادل آن را تولید کرد.
مجموعه ایرانیان خارج از کشور، علی رغم تمامی تفاوت ها و تضادهای درونی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی اش، امروز به یک پدیده واحدی تبدیل شده است که دارای زبان خود، فرهنگ خود، مناسبات اجتماعی خود، تا حدودی اقتصاد خود و در یک کلام ذهنیت و ماهیت مشترک می باشد. این کلیت واحد دارای ظرفیت ها و امکانات بالقوه ای است که بالفعل شدن آن ظرفیت ها می تواند برای آینده ایران و ایرانیان مهاجر سرنوشت ساز باشد.
توان ظرفیت علمی و پژوهشی ایرانیان مهاجر یکی از این امکانات است. لذا بهره گیری از این توان از طریق انتقال مستمر و نهادینه آن به ایران و نه جذب متخصصان به کشور- امری ممکن و مطلوب است.
کما اینکه جذب انفرادی متخصصان و پژوهشگران نفع مطلوب و بهینه ای در بر نخواهد داشت. چرا که پس از چندی زمینه های قدرت و مزیت نسبی آنان با دور ماندن از منبع و مکان تولید علم، به نقاط ضعف تبدیل خواهد شد و آنان نیز به خیل متخصصان داخل کشور خواهند پیوست.
بهره گیری از فرصت تاریخی مهاجرت نخبگان نیازمند:
-شناخت پدیده ایرانیان مهاجر
-تعریف رابطه آنان با ایران
-تعیین زمینه های مشارکت آنان در موارد مختلف
-و نقش آنان در آینده ایران است.
و این میسر نیست مگر با خواست داوطلبانه و مشارکت مستقیم سازمان یافته و نهادی ایرانیان مهاجر.
طبیعی است که معضلات سیاسی، بزرگترین موانع این حرکتند و بسیاری از افراد و گروه های سیاسی، طبیعتاً مخالف آن خواهند بود. اما جای بسی تامل و تعقل است که قدرت ایرانی مهاجر در مهاجر بودن آن و در مهاجر ماندن آن نهفته است. قدرت ایرانی مهاجر به محل کار و زیست او بستگی دارد و نه عقل و هوش او. زیرا عقل و هوشش با همتایش در ایران احتمالاً یکی است. چه بسا عقل و هوش سرشارتری در ایران باشد که به علت نبود امکانات بی ثمر مانده است. دور شدن از منبع تولید علم و قدرت به معنی خارج شدن از گردونه علم و قدرت است. آنچه مهم است، انتقال دانش، تجربه، فن آوری و سرمایه های مادی و معنوی ایرانیان مهاجر به ایران است و نه بازگشت دارندگان آنها به ایران.اما شاید مشکل اصلی «مهار روند مهاجرت» نیست بلکه فراهم نمودن زمینه های مهاجرت به موقع و مناسب دانش آموختگان و نخبگان جامعه است. شاید کار اساسی پرداختن به موضوع بازگشت متخصصان نیست بلکه یافتن راهکارهایی برای بهره گیری از امکانات جامعه مهاجر است.
چالش های امنیتی:
● مهاجرت بی رویه نخبگان، کشور را با دو بحران عظیم مواجه می کند:
۱-کمبود نیروی انسانی بویژه نیروی انسانی ماهر.
۲-بحران مدیریت.
اما در اینجا سوال اساسی این است که چگونه مهاجرت نخبگان و متخصصان یک کشور را به چالش های امنیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی می کشاند. فارغ از ساختار سیاسی اجتماعی و اقتصادی کشورها که با بحران مهاجرت نخبگان و فرار مغزها مواجه دست و پنجه نرم می کنند در ذیل به دنبال پاسخ این سوال خطیر هستیم.
چنانچه گفته شد برخی عوامل سیاسی مانند بی ثباتی سیاسی نسبت به حال و آینده کشور، کاهش ضریب امنیت، عدم آزادی های سیاسی، آزادی بیان، دانشتن و آزادی اندیشه، کاهش عدالت های سیاسی اجتماعی، تبلیغات رسانه های بیگانه و ... در تلفیق یا علل و عوامل اقتصادی نظیر مالیات ها، عدم امنیت شغلی و اقتصادی نخبگان، بویژه علت کاهش شان و منزلت نخبگان و دانشمندان، نه تنها کشور را با افزایش مهاجرت نخبگان مواجه می گرداند بلکه خلا ناشی از این پدیده نسبت به وجود نیروهای متخصص در کشور، طیف های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ... کشور را به طیف های پوپولیستی مبدل می گرداند که در نهایت منجر به پوپولیستی شدن کشور خواهد شد. اما در اینجا این سوال مطرح می شود که پس نخبگان داخل کشور نادیده گرفته شده اند؟ در پاسخ باید گفت بلی. کاهش شان و منزلت دانشمندان و متخصصان خود به خود منجر خواهد شد که نخبگان و دانشمندان داخل نیز از عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ... کنار زده شوند.
پوپولیسم به عنوان آفتی برای دموکراسی وراهی برای رسیدن به یک دیکتاتوری نخبه کش می باشد. چنین نظامی، در این راه با بحران مشروعیت و مقبولیت سیاسی مواجه خواهد شد. از آنجایی که کاهش مشروعیت سیاسی یک رژیم داخلی و خارجی آنرا تقلیل خواهد داد، چنین رژیمی به دلیل افزایش آسیب پذیری داخلی و خارجی اش رو به افول خواهد نمود. لذا در پس این فرآیند هر حرکتی که از سوی مردم چه حرکت های خشن و چه حرکت های غیرخشن- را بر خلاف امنیت رژیم تلقی خواهد کرد. تا حدی که امنیت اجتماعی مردم از سوی رژیم مورد تهدید قرار خواهد گرفت و در نهایت نیز شکافی بحران زا میان مردم و رژیم بوجود خواهد آورد.
چالش های ناشی از کمبود نیروی انسانی ماهر و بحران مدیریت دو مولفه بحران زای همراه با یکدیگرند. روند مهاجرت نخبگان با این دو مولفه روز به روز افزایش خواهد یافت.به گونه ای که مدیریت اجرایی و بویژه قانونگذاری یک کشور در صورتی که از نیروی انسانی ماهر و متخصص تهی باشد یا با کمبود آن مواجه باشد، به جد با بحران مدیریت مواجه خواهد شد. نظام با ناکارآمدی کمی و کیفی مواجه شده و بحران مدیریت موجب کاهش تامین مطالبات مردمی از سوی دولت خواهد شد. نابسامانی و هرج و مرج جامعه کشور را فراخواهد گرفت و همانطور که گفته شد با روی کارآمدن خود به خود پوپولیسم در اغلب بخش های کشور، رژیم را با بحران مشروعیت و امنیت رو در رو خواهد کرد که عواقب آن را نیز قبلاً برشمردیم.
در نهایت باید گفت هر کشوری بویژه کشورهای جهان سوم و در حال توسعه- به منظور نیل به اهداف عالیه خویش، دستیابی به توسعه پایدار و همگامی و همسویی با فرآیند جهانی شدن ناگزیر از تجدید نظر در برنامه آموزش عالی با فرهنگ و جامعه و نیازهای جدید جامعه است.
متاسفاننه پدیده مهاجرت نخبگان، علی رغم اهمیت ابعاد گسترده و تاثیرات بلند مدت آن در زمینه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران هنوز به طور جدی مورد توجه و بررسی موشکافانه قرار نگرفته است. یک ارزیابی مقدماتی، به سادگی روشن می نماید که این پدیده و تاثیرات عمیق آن به مراتب اهمیتش بالاتر و بزرگتر از مسائلی مانند نفت و گاز و توسعه صنعتی و جهانگردی و ... است. شناخت امکانات بالقوه و نهفته در پدیده مهاجرت نخبگان، برخورد منطقی و معقول با آن و فراهم نمودن زمینه های بهره گیری از این امکانات، دریچه ای از ظرفیت های علمی، فنی، پژوهشی و سرمایه ای را بر روی کشور باز خواهد کرد که از سایر امکانات و ظرفیت های دیگرِ کشور غنی تر و سهل الوسول تر است. بهره گیری مناسب و به هنگام از این فرصت، شاید تنها راه جهش علمی و فنی و سرمایه ای و پر کردن خلاء بین ایران و کشورهای توسعه یافته می باشد. در حقیقت مهاجران نخبه می توانند پیوند دهنده کشورهای جهان سوم و در حال توسعه با کشورهای توسعه یافته باشند و شاید بتوان آنها را با چنین قرائتی «سفیران صلح و توسعه» تلقی کرد.
چنانچه امروزه ثابت گردیده اساس توسعه، «نیروی انسانی» و بویژه نیروی انسانی متخصص است. فارغ از چالش های مهاجرت نخبگان که در بالا برشمردیم بنیان توسعه در کشورهایی که با بحران مهاجرت نخبگان و فرار مغزها مواجه هستند، با چالش عظیمی مواجه خواهدد شد.
منابع:
۱-طلوع، ابولقاسم؛ فرار مغزها، جذب مغزها، گردش مغزها؛ مرکز تحقیقات علمی کشور؛ تهران، ۱۳۷۹.
۲-تحلیلی بر مسئله فرار مغزها؛ اداره کل امور فرهنگی ایرانیان خارج از کشور؛ تهران، ۱۳۷۸.
۳-عبدالله خانی، علی؛ نظریه های امنیت: مقدمه ای بر طرح ریزی دکترین امنیت ملی (۱)، تهران، انتشارات موسسه مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران، ۱۳۸۳.
رضا رضایی (مصدق)
عضو باشگاه پژوهشگران جوان –دانشگاه آزاد اسلامی واحد تاکستان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست