سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

فرهنگ وحشت یا جنون ترس


فرهنگ وحشت یا جنون ترس

از من دعوت شده بود در حضور گروهی از مددکاران اجتماعی ارشدی که با یهودیان در داخل اسرائیل و در نقاط مختلف جهان تماس دارند, صحبت کنم آنان با توجه به شرایط بسیار دشواری که برای کسانی وجود دارد که بخواهند از عناصر سیاست های اسرائیل انتقاد کنند, به دنبال استفاده از بهترین شیوه ها در کار خود هستند

از من دعوت شده بود در حضور گروهی از مددکاران اجتماعی ارشدی که با یهودیان در داخل اسرائیل و در نقاط مختلف جهان تماس دارند، صحبت کنم. آنان با توجه به شرایط بسیار دشواری که برای کسانی وجود دارد که بخواهند از عناصر سیاست‌های اسرائیل انتقاد کنند، به دنبال استفاده از بهترین شیوه‌ها در کار خود هستند.

ما درباره موثرترین راه باز کردن چشمان مردم به روی واقعیت اشغالگری صحبت کردیم تا واقعیات آنچه را که به نام امنیت اسرائیل انجام می‌شود، به اطلاع همه برسانیم.

با توجه به تغییر کامل عقیده و برنامه من از زمان آمدن به اسرائیل در چهار سال پیش، از من خواستند مهمترین تجربه‌های این چهار سال را بیان کنم.

جواب بدون درنگ من درباره سفرم به بیت لحم در جریان مرخصی از ارتش بود. در آن زمان واحد ما مشغول «خدمت» در این شهر بود و تا آن زمان ماموریت داشتم به ساکنان این شهر به عنوان تروریست‌های بالقوه‌ای نگاه و بر این اساس با آنان برخورد کنم تا جلوی هر حمله و خطر مرگبار به امنیت‌مان را گرفته شود.

این بار بدون سلاح‌های مرگبار یا نارنجک در کوله‌پشتی‌ام از مرکز ایست و بازرسی عبور کردم و نخستین گام‌های آزمایشی خود را در سرزمین به اصطلاح دشمن گذاشتم. با شلوار جین و تی‌شرت به همان خیابان‌های اردوگاه آوارگان آیدا قدم گذاشتم که روز قبل با ۵ سرباز دیگر تا دندان مسلح، در آنجا گشت زده بودم.

سرسری به همان درها و پنجره‌هایی نگاه کردم که قبلا مجبور بودم در آنها دنبال مردی مسلح یا بمب‌گذار بگردم که هر لحظه ممکن بود به گروه ما حمله کند. به آرامی به همان جوانانی نگاه کردم که وقتی با لباس ارتشی می‌آمدم مجبور بودم بی‌درنگ درباره آنان قضاوت کنم: آیا نیت بدی نداشتند یا نمی‌خواستند خونم را بریزند.

حالا که به عنوان یک گردشگر در این شهر قدم می‌زدم وحشتی که ارتش همواره در من القا و تزریق کرده ناپدید شده است. برعکس، هر چه مسلح‌تر بودم و سلاح‌های حمایتی از من بیشتر بود، این محل برایم ترسناک‌تر می‌شد و به نظرم رسید که این عصاره تناقض اصلی و ابدی اسرائیل است تناقضی که از لحظه تشکیل دست از آن برنداشته است.

برای این که توجیهی برای موجودیت اسرائیل وجود داشته باشد اول باید تهدید و خطر نابودی قوم یهود وجود داشته باشد و تاریخ، این وحشت را به شکل‌های مختلف به ما ارزانی داشته است. اما صرف وجود این وحشت، دلیل وجود عامل وحشت نیست. یکی از گفتمان‌های رایج در سنت یهودیان، در هر نسلی، این است که نمونه‌ای از" عمالیق" تلاش خواهند کرد قوم یهود را از روی زمین بردارند، درست همانطور که عمالیق‌های بدوی اصلی در جریان مهاجرت یهودیان از مصر کردند. (عمالیق ساکنان قبیله‌ای غیرعرب در جنوب فلسطین بودند که ظاهرا بدون هیچ علتی به یهودیان حمله کردند.)

رومی‌ها، بابلی‌ها، یونانی‌ها، شوروی‌ها، و نازی‌ها همگی از دید یهودیان برچسب عمالیقی بودن دریافت کرده‌اند و حالا این برچسب هزار ساله را به ایران زده‌اند.

ترس از نابودی همواره برگ برنده یهودیان بوده و از آن بهره‌برداری کرده‌اند و امروز فشار کشنده ملی‌گرایی در ظاهر صهیونیسم نیز به آن افزوده شده است: کشوری کامل را اشغال کنید و امیدها و آرزوهای ملت آن را برای ۴۰ سال نابود سازید؟ اگر ما آنان را نابود نکنیم آنها کار ما را خواهند ساخت. با قوانین و حقوق بین‌المللی، اصول اخلاقی، و حتی اصول اصلی دین، ظاهرا مهربان و دلسوز خودمان، باید با آنها مبارزه کنیم؟ متاسفم، اما باید درک کنید که همه «آنها» می‌خواهند ما بمیریم، موضوع اصلی انتخاب بین ما یا آنها است و این وضع از حالا تا ابد ادامه دارد.

این که «آنها» چه کسانی هستند، موضوعی تقریبا نامربوط است. «آنها» یک روز فلسطینیانی هستند که جرات کرده‌اند سعی کنند یوغ ستم را پاره کنند؛ روز بعد چپگراهای اروپایی هستند که به خود جرات داده‌اند برای برقراری عدالت و شرافت پا درمیانی کنند. «آنها» می‌توانند تک‌تیرانداز تنها، یا یک میلیارد نفر انسان باشند، مانند کل مسلمانان جهان، که به راحتی با برچسب دروغین و جعلی به عنوان یک گروه یکدست مخالف یهودیان و عامل وحشت آنان معرفی شوند.

دیوارهای بتونی بین «ما» و «آنان» ساخته می‌شوند، دستورهایی صادر می‌شود که اسرائیلی‌ها را از عبور از خط حائل با سرزمین فلسطین ممنوع می‌کنند و همه این‌ها تحت شعار و پرچم حمایت از امنیت اسرائیلی‌ها انجام می‌شود. اما در واقع این‌ها تلاش‌هایی صرفا شرورانه برای دور نگهداشتن اسرائیلی‌ها از جهان خارج و قانع کردن اسرائیلی‌ها است که این کارها تدبیری اجتناب‌ناپذیر است.

آن تعداد از ما که به خیابان‌های فلسطین آمده و این مردم را برخلاف تصورات قبلی ما دیده‌اند به خوبی می‌دانند که این دروغ‌هایی که به خورد مردم داده می‌شود مخالف عقل سلیم است. البته در میان مردم فلسطین هم افرادی بسیار عصبانی و خشن وجود دارند، همانطور که عناصر خطرناک مشابهی در جامعه اسرائیل هستند و در هر گروه قومی دیگری در سراسر جهان وجود دارند.

واکنش دوستان اسرائیلی من وقتی از سفرهای من به رام‌الله یا بیت لحم می‌شنوند، معمولا وحشت همراه با نفرت است.

اصل تصور رفتن من به این شهرها برای آنان آزاردهنده است تا چه رسد به این که بدانند با مردم حرف زده و به خانه‌هایشان رفته‌ام.

آنان با اعتقاد به این که گرگی فلسطینی پشت در هر اردوگاه آوارگان فلسطینی وجود دارد، فریاد می‌کشند و می‌گویند:" اگر بدانند یهودی هستی ترا خواهند کشت.» اما حقیقت خیلی با این حرف‌ها فرق دارد: تقریبا همه آنان می‌دانند که من یهودی و اسرائیلی هستم و – تاکنون- نه کتکم زده‌اند، نه سرم را بریده‌اند و نه خواسته‌اند مرا بکشند.

این کاملا قابل درک است که چرا این دروغ‌ها و سوءتفاهمات به نحوی افسار گسیخته بین مردم کوچه و بازار اسرائیل یا بین یهودیان سراسر جهان پخش و تبلیغ می‌شود.

در خلا باقی مانده بر اثر جدایی اجباری بین یهودیان و فلسطینیان، این دروغ‌ها فرصت بروز پیدا می‌کنند و در ذهن توده‌ها افسانه و دروغ، حقیقت می‌شود. همچنین قابل درک است که دولت (اسرائیل) چنین دروغ‌هایی را تشویق و ترویج می‌کند تا برای سیاست‌های خود در زمینه انقیاد و سرکوب ملت‌های دیگر و بالا کشیدن سرزمین‌های دیگران به بهانه سوابق تاریخی و فرهنگی، که هرگز تمامی ندارد، زمینه‌سازی کند اما صرف این که این برنامه‌ها قابل درک است، به هیچ وجه آنها را مقبول نمی‌سازد. اصول اخلاقی و انسانی تحت نیروی مخرب و خانمانسوز ملی‌گرایی نابود می‌شوند و آنچه که تحت هر شرایط دیگری ناخوشایند و محکوم است نه فقط از طرف جامعه پذیرفته می‌شوند بلکه فعالانه به وسیله رای‌دهندگان اسرائیلی و سردمداران آنان در سراسر جهان تشویق می‌شود.

با ادامه تحریک مردم فلسطین و زور گفتن و قلدری کردن با آنان، آنچه را که از آن وحشت دارند، ایجاد می‌کنند.

▪ نسلی دیگر با برچسب عمالیق:

دلیلی دیگر برای اسرائیلی‌ها برای دشمنی و خصومت با دیگران و قانع کردن خودشان به این است که سرنوشت‌شان آن است که تا ابد منفور و مذموم باشند. و در چنین شرایطی هیچ مقدار فشار ناشی از حسن‌نیت هرگز نمی‌تواند برای نفوذ بر لایه سنگی شده دیوار بی‌اعتمادی بین یهودیان و دنیای خارج کافی باشد.

از: ست فریدمن – گاردین / ترجمه: علی کسمایی