یکشنبه, ۱۶ دی, ۱۴۰۳ / 5 January, 2025
مجله ویستا

کوتاهی از عقل اوست


کوتاهی از عقل اوست

یک غیبگو یا رمّــال، دانش خویش را به فرزنــدش آموخته بود. رمّال در دربار پادشاه حقوق خوبی می‌گرفت و سپرده بود که پسرش پس از او این پُست را اداره کند.
روزی که او را معرّفی کرد، پادشاه …

یک غیبگو یا رمّــال، دانش خویش را به فرزنــدش آموخته بود. رمّال در دربار پادشاه حقوق خوبی می‌گرفت و سپرده بود که پسرش پس از او این پُست را اداره کند.

روزی که او را معرّفی کرد، پادشاه خواست که آزمایشش کند. انگشتری در دست گرفت و پرسید:

ـ در مشت من چیست؟

رمّال جوان گفت:

ـ آنچه در دست شماست، گرد است.

پادشاه گفت: درست است.

ـ سوراخی در میان دارد.

ـ صحیح است! حال بگو که آن چیست؟

پسر غیبگو فکری کرد و گفت:

ـ خوب؛ سنگ آسیاب است!

پادشاه به شدت ناراحت شد و به پدرش گفت:

ـ آخر این چه علمی است که به او آموخته‌ای؟!

مرد پاسخ داد:

ـ من در آموختن علم کوتاهی نکرده‌ام، کوتاهی از عقل اوست؛ جوابهای نخستین او از روی علمش بود و ملاحظه فرمودید که درست درآمد؛ ولیکن استنباط و استنتاجش به عقل او بستگی داشت. در این مرحله، گناه از من نیست؛ شعور او بایستی آنقدر باشد که دریابد سنگ آسیاب در دست جا نمی‌گیرد؛ او به دلیل کمی عقل، از درک مسأله‌ای بدین آشکاری عاجز است.

برگرفته از کتاب حکایتها و لطیفه‌های تربیتی