شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
پاپیون بزنم کسی چه می داند
برایش احترام زیادی قائلم... او با جسارت حرف میزند و روی اعتقاداتش پافشاری میکند.بیایید باور کنیم که همهی ما قدرت تغییر داریم... هم تغییر خودمان و هم تغییر دیگران. بیایید حرفهای همدیگر را بدون پیش زمینه بشنویم و آدمها را با سنگ محک امروز بسنجیم. نمیگویم فراموشکار باشیم، میگویم کینهها را فراموش کنیم همین... فقط همین!
رضا رشیدپور
▪ الان فقر کمتر شده است یا فحشا؟
ـ هیچکدام
▪ یعنی الان به میزان همان موقعیست که «فقر و فحشا» را ساختید؟
ـ اندازه نگرفتهام. ولی چیزی که مشخص است این معضلیست که هنوز هم به چشم میخورد و من هنوز دغدغهاش را دارم.
▪ حالا که پلیس خیلی مبارزه کرده و ظاهر خیابانها نشان نمیدهد که فحشا وجود داشته باشد؟
ـ برای مبارزه با فقر و فحشایی که مدنظر من است پلیس نیاز نیست. طرف حساب ما مردم نیستند، مسئولین هستند.
▪ مسئولین باید چه کار کنند که فحشا کمتر شود؟
ـ وقتی فقر از دری وارد میشود، ایمان از در دیگر بیرون میرود. اگر مسئولین بتوانند فاصلهی طبقاتی را در جامعه کم کنند، بسیاری از این معضلات کم میشود. شاید قدیم اگر این حرف را میزدم خیلیها جلویم میایستادند و مقاومت میکردند ولی بعد از آن خیلی از آمارها گویای این بود که من درست گفتم. شعارهای خیلی از مسئولین کشور هم رفت به سمت عدالت و عدالتخواهی.
▪ منظورتان آقای رئیس جمهور است؟
ـ منظورم گفتمان غالب است. «فقر و فحشا» کاری کرد که مسئولان دست از کلیگویی بردارند. یعنی ما خیلی از خطبههای «عدالت خوب است» را میخواندیم ولی نگفته بودیم که این بیعدالتی میتواند چه عوارضی داشته باشد.
▪ من فیلم را دیدهام و معتقدم که آن چیزی که شما ساختید فیلم نیست. بلکه یک مستند رواییست و بهتر است اسمش را فیلم نگذارید؟
ـ خب این هم نظر شماست و برای خودتان محترم است. اسمش را هرچیزی که میگذارید، چیزی بود که جلوی دوربین ثبت شده بود. نمیدانم شما به دوربین میگویید آفتابه یا چیز دیگر.
▪ اصلا چرا این حرفها را در قالب تصویر زدید؟
ـ خیلی از حرفهایی را که در «فقر و فحشا» زدم قبلا در نشریاتم نوشته بودم و نشریاتم هم کم مخاطب نداشتند. ولی وقتی آمد و در قالب تصویر قرار گرفت. زمزمه ایجاد کرد. اسمش را هر چیزی که میخواهید بگذارید. اما خیلی از کارشناسهای سینما که میگویند بعد از مستند «خانهی خدا» در زمان طاغوت، هیچ مستندی این قدر در خانههای مردم و مغازهها پخش نشده است.
▪ به نظر شما خود این مستند جذاب بوده یا سوژهاش؟
ـ به نظرم نوع نگاهش جذاب بوده، چون قبل از این خانم مهناز افضلی فیلم ساخته و جایزه هم گرفته، فیلم سینمایی «رستگاری در هشت و بیست دقیقه» هم ساخته شده و خیلیهای دیگر.
«فقر و فحشا» توانست یک علامت سوال در جامعه ایجاد کند و مسئلهی دیگر این است که هیچکس نمیتوانست فیلم را متهم به ساخته شدن برای ضدانقلابها یا جشنوارههای خارجی کند. چون آدمی که خودش برای این مملکت جنگیده و خون داده و از انقلاب و حکومت دفاع کرده، یکدفعه میآید و این فیلم را میسازد. شاید شوکه شدن مسئولین به این دلیل بود که من این کار را کردم.
▪ آخه خیلیها میگویند اصلا پای مسعود دهنمکی به جبهه نرسیده است چون نه به سن و سالش میخورد و نه میتواند سندی بیاورد که در جبهه بوده؟
ـ آن موقع توی جبهه میگفتن ریا نشه، بچهها هم میگفتند «مسواک بزن سیا نشه»، حالا من هم مجبورم هم ریا کنم و هم مسواک بزنم که سیاه نشود. فکر میکنم با ساختن فیلم بعدیام، مجبور شوم جواب بدهم اصلا مسلمان هستم یا نه.
▪ خب شما الان یک سند برای ما بیاورید که جبهه بودهاید؟
ـ چه فرقی میکند که شما باور کنید یا نکنید؟
▪ شما همهجا میگویید من بچهی جنگم. ما میخواهیم بدانیم راست میگویید یا نه؟
ـ من هیچ جا پز جبهه رفتنم را ندادهام اما اگر دوست دارید من یک مجموعه عکس خدمتتان میدهم. چیز دیگر نمیخواهید برای اثباتش؟
▪ نه همان عکس کافی است؟
ـ ۱۶ سالم بود که رفتم جبهه و سه سال هم آنجا بودم. قبل از این سن هم چون بچه بودم راهم نمیدادند. دفعهی اول که رفتم، در گردان سلمان لشکر ۲۷ حضرت رسول بودم، دفعهی آخر هم که برگشتم در همان گردان مسئول گروهان شدم. یعنی آن قدر ماندم که همه را به کشتن دادم و رئیس شدم (میخندد).
▪ خیلی خوب است، برگردیم سر بحث اولمان، فحشا را فقط خودفروشی میدانید یا تعابیر دیگری از آن دارید؟
ـ من در فیلمم به مظاهر بدپوششی کاری نداشتم. کسانی مدنظرم بودند که از سر نداری و فقر دست به تن فروشی میزنند. بعضیها میگویند این یکی از قدیمیترین تجارتهای دنیا است، همین حالا هم ممکن است یکی از بزرگترین مافیاها را برای خودش داشته باشد. اما حرف این بود که در کشور ما، بحث عمومی پدیدهی فحشا مطرح است نه تجارت. فقر را هم در فیلم تعریف کردهام.
▪ سینماییها چه واکنشی به فقر و فحشا نشان دادند؟
ـ یکی از دوستان سینمایی ما که خیلی هم علیه السلام است به من گفت: مشکل تو این است که نتوانستهای حرفت را برسانی، گفتم: چه طور؟ گفت: تو در فیلمت از فاحشهها دفاع کردی. گفتم: اگر این طور درآمده که خدا را شکر! گفت: چرا این حرف را میزنی؟ گفتم: حضرت علی میگوید: در حکومت اسلامی اگر خلخال از پای پیرزن یهودی کنده شود جا دارد که مرد مسلمان دق کند. پس مایی که جنگیدهایم و نگذاشتهایم بیگانه با ناموسمان هر کاری که دلش میخواهد بکند، امروز نمیتوانیم ببینیم که همان بیگانه در دبی این بلا را سر ناموسمان میآورد.
بحث دیگر این است که وقتی سن ازدواج شما میرود بالای ۳۰ سال بالاخره جوان بین ۱۴ تا ۳۰ ساله غریزهی جنسی اش را چه میکند؟ نمیتوانند که خودشان را خفه کنند. این فیلم یک مسئلهی دیگر را هم مطرح میکرد. حکومتی که در اقتصاد و دموکراسی و فرهنگ و ... اسلام را مدنظر قرار میدهد باید بیاید و دربارهی روابط جنسی و روابط بین آدمها هم نظر بدهد.
واقعا حرف برای زدن ندارد یا با خودش رودربایستی میکند؟ مثل قضیهی مواد مخدر که یک زمان هرکس میگفت در زندان مواد مخدر توزیع می شود ۱۰ تا سازمان ازش شکایت میکردند اما الان در زندان سرنگ توزیع میشود یا میخواهند در مکانهایی خودپرداز سرنگ و... هم نصب بکنند. یعنی برای بعضی از آقایان خودش را بیاور و اسمش را نیاور شده است. براساس آمارهای رسمی، سن فروپاشی اخلاقیات در جامعهی ما به ۱۰ سال رسیده است. آمار تجربهی رابطهی جنسی قبل از ازدواج، وحشتناک است. خب اینها به خاطر چیست؟ برای ازدواج امکانات مناسب وجود ندارد یا چیزهای دیگر؟ باید مسئولان رسیدگی کنند.
▪ شما با ازدواج موقت موافقید؟
ـ این خودش یک ویژه نامه میخواهد.
▪ یک حکم فقهیست میدانم. اما میخواهم بدانم در شرایط حاضر خودتان موافقید یا نه؟
ـ دربارهاش نظر نمیدهم. (میخندد) آخر زن دارم، میترسم.
▪ به نظر شما کار پلیس در پایین آمدن فحشا موثر بوده؟
ـ آمار نگرفتهام و تغییر محسوسی نمیبینم. این قدر سرم توی کتاب و نوشتن است که نمیدانم چه تغییری به وجود آمده، شاید یک سری مراکز و پاتوقها محدوده شده باشد ولی بسیاری از آسیبها از محافل عام به محافل خصوصی منتقل شده است.
▪ بعضیها میگفتند دهنمکی میخواهد کاندیدای مجلس بشود که نشد. فکر می کنید اگر کاندیدا میشدید رای میآوردید؟
ـ اگر قبلا هم کاندیدا میشدم رای میآوردم.
▪ در این دوره شما به اصلاحطلبها رای میدهید یا اصول گراها؟
ـ (می خندد) من این مرزبندیها را قبول ندارم.
▪ یعنی اشخاص برایتان مهم هستند؟
ـ بله، من به دستهبندیها نگاه نمیکنم، آدمها برایم مهم هستند.
▪ بیشتر اشخاصی که مدنظر شما هستند در لیست اصلاح طلبها هستند یا اصولگراها؟
ـ هنوز لیستی بیرون نیامده.
▪ اگر ثبتنام میکردید، تایید صلاحیت میشدید؟
ـ نمیدانم، ممکن بود رد بشوم.
▪ به چه دلیلی؟
ـ نمیدانم،ولی خب من موی دماغ خیلیها هستم.
▪ یعنی به دلیل موی دماغ بودن ردتان میکردند؟
ـ بله، چون از قبل برنامههایشان را چیده بودند که اگر من آمدم چه کاری بکنند.
▪ پس به کاندیدا شدن فکر کرده بودید؟
ـ من دعوت شده بودم.
▪ از کدام جناح؟
ـ اصولگراها.
▪ کدام گروه از اصولگراها؟
ـ در استان مرکزی، اصولگراها شورایی دارند که اسمش را نمیدانم... شش به علاوهی پنج یا چنین چیزی...
▪ فکر میکنید در تهران هم رای میآوردید؟
ـ اصلا برایم مهم نیست و دربارهاش فکر نمیکنم.
▪ خب حالا دربارهاش فکر کنید؟
ـ شک ندارم که رای میآوردم.
▪ راستی مدرک تحصیلی شما چیست؟
ـ لیسانس علوم سیاسی.
▪ از کدام دانشگاه؟
ـ دانشگاه آزاد تهران.
▪ چه کسانی از دهنمکی میترسند؟
ـ خیلیها.
▪ مثلا چه کسانی؟
ـ همهی آنهایی که من، خودشان و آقازادههایشان را رسوا کردهام و جلوی رانتخواریهایشان ایستادهام.
▪ شما پشتت به کجا گرم است که از آنها نمیترسی؟
ـ من هم از آنها میترسم اما به روی خودم نمیآورم. یعنی هر موقع میترسم به بالای سرم نگاه میکنم که یک چیز بزرگتر آن جا هست.
▪ آخرین باری که تهدیدتان کردند کی بود؟
ـ همین امروز که دادگاه بودم.
▪ این که تهدید نیست، دادگاه است؟
ـ خب، دادگاه خودش تهدید است، این که وثیقه بگذاری، نگذاری و خیلی چیزهای دیگر.
▪ دادگاهتان دربارهی چه چیزی بود؟
ـ همین موضوع «اخراجیها» و این که یکی میخواست خودش را آتش بزند.
▪ آخرین بار شما چه کسی را تهدید کردید؟
ـ تا حالا کسی را تهدید نکردهام.
▪ هنوز هم در سینما با شما برخورد میشود یا وضع بهتر شده؟
ـ آدمهای کوچک این طور هستند، اما آدمهای بزرگ فکر نمیکنند با آمدن دهنمکی جایشان تنگ شده یا موقعیتشان به خطر افتاده است، احساس میکنند که یکی دیگر اضافه شده و گفتمان دیگری هم شکل گرفته. اما آدمهایی هستند که کوچکند و احساس میکنند با آمدن من جایشان تنگ شده یا نانشان آجر میشود.
▪ آخر واقعا جای بعضیها تنگ میشود، مثلا همان سالی که «اخراجی ها» ساخته شد، انجمن مستند و تجربی که یکی از تهیهکنندگان شما بود، در پرداخت هزینهی فیلمهای مستند و کوتاه که کار اصلیاش بود دچار مشکل شد؟
ـ انجمن مستند و تجربی، آن سال هجده فیلم سینمایی اول را حمایت کرد که «اخراجیها» هم یکی از آنها بود. تازه در «اخراجیها» سی درصد سرمایهگذاری کرده بود، در صورتی که بقیهی فیلمها را تا هشتاد درصد حمایت میکرد. وانگهی انجمن با سودی که از «اخراجیها» دریافت کرد شصت، هفتاد فیلم کوتاه دیگر را هم سرمایهگذاری کرد.
▪ چیزی از سود «اخراجیها» هم به شما رسید؟
ـ من فقط دستمزد کارگردانیام را گرفتم.
▪ فقط؟
ـ بله، راستی چه شد که به این جا رسیدیم؟
▪ بحث برخورد سینماگران با شما بود؟
ـ خیلی از کارگردانهای بزرگ سینما نقطه نظرهای مثبتی در خصوص کار داشتند مثلا شاید کسی باور نکند که مهرجویی از دیدن فیلم لذت برده بود و گفته بود تعجب میکنم که چرا هیات داوران به عنوان یک فیلم اول این طور برخورد کرده است.
▪ شما «سنتوری» را دیدید؟
ـ بله، در جشنواره دیدم.
▪ چطور فیلمیست؟
ـ به نظرم از نظر ساختاری بسیار کار خوبی بود. از لحاظ مضمونی هم به هر حال بیان کنندهی نقطه نظرات کارگردان فیلم است، اما اگر من بودم یک سری چیزها را تغییر میدادم که باعث سوءتفاهم نشود.
▪ دیگر چه کسانی از فیلمتان تعریف کردند؟
ـ داوود میرباقری، مسعود جعفر جوزانی، منیژه حکمت و...
▪ شما با اتفاقاتی که در جشنوارهی امسال صورت گرفت مخالف بودید یا موافق؟
ـ من هیچکدام شان را ندیدم و نمیدانم ملاک سانسورشان چه چیزی بوده، این تیغ سانسور در همهی کشورها هست و در مورد فیلم خودم هم صورت گرفت. من فکر میکنم در سینمای ما عدهای احساس پدرخواندگی دارند و خودشان را صاحب سینما میدانند. نه روشنفکر مهرجوییوار هستند و نه حزباللهی هیات اسلامی هنرمندان. هر دولتی هم که سرکار بیاید قدرت دست اینهاست. به عقیدهی من اینها دارند به کلیت سینما لطمه میزنند. این طوری بسیاری از استعدادهای نسل جوان و زحمات نسل قدیم از بین میرود تا فقط اینها بمانند.
▪ نظرتان دربارهی سیاستهای فرهنگی دولت چیست؟
ـ یک چندگانگی در سیاستهایشان وجود دارد که همه از آن خبر دارند. بحثهایی هست که ارشاد یک طرف است، مشاور هنری یک طرف، معاونتهای هنری یک طرف و... هر کدام هم نگاه خودشان را دارند. آیا مجموعهی این نگاهها هم راستا با نگاه دولت است؟ من وارد این بحثها نمیشوم چون باید کاملا از بحث فرهنگی خارج شویم.
▪ دربارهی مسائل جشنوارهی امسال نظر روشنی ندادید؟
ـ بگذارید یک چیزی به شما بگویم،خیلی از آدمهایی که الان معترض هستند خیلی جاهای دیگر همین برخورد را با دیگران میکنند. نمیخواهم اسم ببرم اما خیلی از همین آدمهایی که پز روشنفکری دارند، بازیگری که برای من بازی کرده است را محاکمه میکنند.
▪ که این بازیگر هم امسال سیمرغ گرفت؟
ـ بله من آقای امین حیایی و خیلیهای دیگر که با من کار دارند باید میرفتند و جواب پس میدادند که چرا در فیلم فلانی بازی کردند، این خطکشی در سیاست کمرنگتر از سینماست.
▪ یعنی در سینما غیردموکراتتر از سیاست هستیم؟
ـ بله. وقتی «اخراجیها» در اریکهی ایرانیان به نمایش درآمد، همهی چهرههای سیاسی چپ و راست آمدند که فیلم ر ا ببینند و نقدی که آفتاب یزد روی فیلم نوشت بسیار نزدیک به نقد روزنامهی رسالت بود. اما در سینما قدرت تحمل خیلی پایین است. شما میتوانی بیایی و کاریکاتور یک سیاستمدار را بکشی ولی یک هنرمند را نه. شما دربارهی یک سیاستمدار میتوانی طنز بنویسی در مورد هنرمندان نه. این حرفی که میزنم چیزی ست که خودم بهش رسیدهام. یا مثلا بورقانی که فوت کرد، من در تشییع جنازهاش حاضر شدم ولی وقتی مجیدی در جشنواره سیمرغ گرفت یک آدم نمیرود به او تبریک بگوید.
▪ ماهواره نگاه میکنید؟
ـ در منزل ندارم.
▪ در دفتر کارتان چی؟
ـ قبلا که نشریهی سیاسی داشتم چرا، برنامهی همهی شبکههای خبری را ضبط میکردیم.
▪ چرا در منزل ماهواره ندارید؟
ـ چون ممنوع است.
▪ فقط به خاطر ممنوع بودنش است؟
ـ یکی از دلایلش این است.
▪ یعنی اگر ممنوع نباشد، روی پشتبامتان آنتن ماهواره نصب میکنید؟
ـ نمیدانم. زیاد برایم مهم نیست و این قدر کار هست که فرصت نگاه کردن ماهواره را ندارم.
▪ خانواده علاقهای به دیدن ماهواره ندارند؟
ـ نه آنها چیزی نمیگویند.
▪ تفریح خانوادهی شما چیست؟
ـ (فکر میکند) فکر میکنم همان فیلم نگاه کردن باشد.
▪ باهم رستوران نمیروید؟
ـ دو ماه یک بار، اگر پیش بیاید، می رویم.
▪ چه جور رستورانی میروید؟
ـ قهوهخانهی سنتی (میخندد)
▪ اخیرا حرفهایی دربارهی سیدحسن خمینی منتشر شده، نظر صریح شما در این مورد چیست؟
ـ فکر میکنم اولین نفری که موضع گرفت من بودم. هم در وبلاگم و هم در مصاحبهام با یکی از روزنامه ها. من فکر میکنم ما هر چقدر هم نسبت به هم منتقد باشیم باید ادب داشته باشیم و قواعد نقد را رعایت کنیم. اخلاق سیاسی در جامعهی ما به شدت متزلزل است.
▪ جالب است شما میگویید ادبیات نقد را رعایت کنیم، در حالی که در نشریهی خودتان هیچوقت این کار را نمیکردید؟
ـ چرا! من رعایت میکردم و در هیچ دادگاهی هم درست محکوم نشدم. هر وقت هم محکوم شدم مصلحتی بوده است.
▪ یعنی شما نبودید که تیتر زده بودید «آژانس شیشهای یا آژانس گیشهای»؟
ـ خب این نظرم بوده است.
▪ یا «آقای خاتمی ما را از لیست شهدا خط بزنید»؟
ـ اینها حرفهای بدیست؟
▪ نه، حرفهای بدی نیست ولی نقد نیست،کنایه است؟
ـ قلم یعنی همین. یعنی با قدرتمند باید قدرتمند حرف زد وگرنه حرفت را گوش نمیدهد. من در آن عرصه که بودم دربارهی هیچ کس دروغ نمینوشتم. حرفم را صریح میزدم. برایم چپ و راست فرقی نداشت. دوراندیشی و مصلحتجویی نمیکردم که این ناطق یا رفیق دوست است یا هاشمی. به خاطر همین هم بود که هیچ کس همراهم نبود.
▪ در فضای امروز، مهمترین نقد شما به رئیس جمهور چیست؟
ـ (مکث میکند) مهمترین نقد من به حوزهی فرهنگ و حوزهی مدیران برمیگردد. به نظر من احمدی نژاد آدم سالمیست. یعنی من یکی از آرزوهایم این بود که کسی مدیر بشود که پرستیژ مدیران و مسئولان را بشکند.
▪ اگر یک بار دیگر کاندیدا بشوند، باز هم به ایشان رای میدهید؟
ـ بستگی دارد چه کسی مقابلش باشد.
▪ نظرتان دربارهی این موضوع چیست که یکی از مداحان اهل بیت، یک سردار جنگ را عمربن سعد معرفی میکند. آن موقع چرا موضع نگرفتید؟
ـ بیخیال شوید لطفا. چون دربارهی خودم هم همین حرفها را زده است.
▪ یک کارگردان معروف میگفت اگر من هم امکانات و اختیارات دهنمکی را داشتم، عقدهای نمیشدم و آقای دهنمکی هم مجبور نمیشد فیلم عقدهایها را بسازد؟
ـ ببینید، اینها قبلا حرف هایشان را زدند. خانم تهمینه میلانی «آتش بس» را ساخته و فیلم هم یک میلیارد فروخته. یعنی همهشان هر چیزی که دوست دارند میسازند. اتفاقا در مملکت ما مسئولین اپوزیسیوننواز هستند. تهمینه میلانی میرود پیش رهبر مملکت مینشیند و تمام حرفهایش را میزند اما هیچوقت این طور نشده که من بروم و در یک جلسهی سیاسی حرفهایم را به آقا بزنم.
▪ اگر شما چند لحظه روبهروی ایشان بنشینید و حرف بزنید، چه چیزی میگویید؟
ـ قبلا نشستهام و گفتهام.
▪ خب الان گفتید که فرصت نشده؟
ـ نه، منظورم چیز دیگریست. کشور ما مخالف نواز است. هرکس که میخواهد پز روشنفکری و انتقادی بدهد، آقایان لی لی به لالایش میگذارند و امکانات در اختیارش قرار میدهند. برای ما چی؟ در مورد خود «اخراجیها» تعداد حلقه نگاتیوی که در فیلم استفاده شده را با آقایان دیگر مقایسه کنید. بودجهای که آنها میگیرند را با ما مقایسه کنید. در کل منظورم این است که آنها حرفهایشان را راحت میزنند و ما محدود هستیم.
▪ آخر شما میگویی مخالفها جای کار بیشتری دارند. اما الان فیلمهای مهرجویی و حکمت و... توقیف است و فیلمهای انتقادی دیگر هم در جشنواره دچار مشکل شدند؟
ـ ببینید اینها کار خودشان را میکنند. این نشد، بعدی! همهشان دارند کار میکنند الان عمدهی برنامهی تلویزیون مال چه کسانی است؟ سریالها و...
▪ نکند میخواهید بگویید مال مخالفهاست؟
ـ دست ماها هم نیست.
▪ به نظر شما صدا و سیما در زمان آقای لاریجانی بهتر بود یا مهندس ضرغامی؟
ـ به نظر من صدا و سیما الان شجاعت بیشتری دارد. همان برنامهی شب شیشهای شما نشان از جسارت و شجاعت مدیران داشت یعنی این که تریبون زنده را بدهی دست یک جوان (آن هم در یک برنامهی انتقادی)، برای اولین بار بود که در نظام اتفاق میافتاد. بعد هم کارهای دیگری انجام شد، مثل ساخت سریال «ساعت شنی» که من «فقر و فحشا»ی رشد یافته را در آن میدیدم.
▪ با احضار مهندس ضرغامی به مجلس موافق بودید؟
ـ نه اصلا، من نقطهنظرم را همان موقع نوشتم. نه، این که فیلم ایراد نداشته باشد اما این رفتارها، اشتباه است. مثلا آمدند به عاشق شدن حاج یونس فتوحی که ما داستانش را بارها شنیده بودیم ایراد میگرفتند.
▪ راستی موسیقی گوش میدهید؟
ـ خیلی فرصت گوشدادن ندارم.
▪ اگر فرصتکنید صدای چه کسی را گوش میدهید؟
ـ شجریان
▪ فقط شجریان؟
ـ نه، خیلی فرق ندارد.
▪ رپ گوش نمیدهید؟
ـ به گوشم خورده است، خودم گوش ندادهام.
▪ موسیقی خارجی چطور؟
ـ بعضی وقتها موسیقی لایت گوش میدهم. الان به خاطر کارم دارم برای آشنا شدن با موسیقی یک مجموعه جمع میکنم، اما این طور نیست که موسیقی دغدغهام باشد.
▪ بچههای شما بیشتر چه نوع موسیقیای گوش میدهند؟
ـ سنتی
▪ مگر میشود؟
ـ بله، چرا نمیشود. من پدر خانمم تعمیرکار سازهای سنتی است یعنی پیر این کار است.
▪ پس پدرخانم شما اهل موسیقی است؟
ـ نمینوازد ولی کارش مرتبط است.
▪ اسمش را میگویید؟
ـ آقای ترابی.
▪ نتیجهی انتخابات مجلس را چطور میبینید؟ اصلاح طلبها یا اصول گراها؟
ـ نمیدانم، فکر کنم همین نسبت حفظ میشود.
▪ الان سیمرغتان کجاست؟
ـ منزل است.
▪ شنیدیم شکسته است؟
ـ آره، از طاقچه افتاد و شکست.
▪ «اخراجیهای ۲» را کی کلید میزنید؟
ـ شاید ۲ و۳ را با هم کلید بزنم. فکر کنم اگر پروانهی ساخت را امسال بگیرم، آخر اردیبهشت کلید بزنم.
▪ اگر رئیس جمهور بشوید اولین وزیری که عزل میکنید چه کسی است؟
ـ همهشان را حذف میکنم.
▪ اگر رئیس صدا و سیما بشوید چه کسی را اخراج میکنید؟
ـ رشیدپور را.
▪ اگر وزیر ارشاد بشوید چه کسی را در سینما ممنوع الفعالیت میکنید؟
ـ هیچکس را، همه کار میکنند ولی یک ضوابط روشن برایشان مشخص میکنم که در همان چهارچوب کار کنند.
▪ اگر قرار باشد وزیر شوید، کدام وزارتخانه را انتخاب میکنید؟
ـ وزارت خارجه که همهاش برویم سفر.
▪ کدام روزنامه را میبندید؟
ـ اول نشریهی خودم را چون میدانم اولین جایی است که من را میکوبد.
▪ آن کاپشن که آنجا آویزان است چیست؟
ـ از هر کاری یک یادگاری نگه میدارم مثلا دوربینی که فقر و فحشا را با آن ساختم و... این هم کاپشن مجید سوزوکی در فیلم است.
▪ آن کلاه مال کیست؟
ـ افغانیها بهش میگویند کلاه احمدشاه مسعودی، چون خیلی دوستش داشتم وقتی رفته بودم افغانستان یک دانه از این کلاهها خریدم.
▪ جشنوارهی کن که رفته بودید خانم نیکیکریمی را دیدید؟
ـ نه، توفیق زیارتش را نداشتم، چون آنها یک هتل دیگر بودند، نمیدانم اسمش در مایههای کارلتون بود ما هم که خودمان در هتل کارتون بودیم (میخندد).
▪ مصاحبهی ما تمام شد، اما دوست داشتیم خیلی از اتهاماتی که به شما وارد میکنند را جواب بدهید؟
مثل چی؟
ـ میگویند وقت اکران «آدم برفی» سینما قدس را دهنمکی با همراهانش به هم ریخت و یک نفر هم آنجا سقط جنین کرد؟
من یک سوال دارم! این خانمی که من هرجا میروم سقط جنین میکند چه کسی است که همیشه هم آماده به سقط کردن است؟ این حرف را چندین جا گفتهاند. یک نفر بیاید و این آدم را به من نشان بدهد. در مورد «آدم برفی» من هیچ موضعی نگرفتم. یعنی مطلب طنز نوشته بودم اما ته قصه را میدانستم که آقای زم از بزرگان نظام تایید گرفته که این فیلم اشکال ندارد. به آنهایی که این کار را کردند هم قصه را گفتم اما گوش نمیدادند و در بازی سیاسی افتادند و با این کارشان فروش فیلم را بالا بردند. بعد که این اتفاقات افتاد نظرات بزرگان چاپ شد که این فیلم ایرادی نداشته است. خدایی آن کسی که اعتراض میکرد مقصر بوده یا آن کسی که کاغذ را در جیبش قایم کرده بود؟ دربارهی خیلی از مسائل این شکلی، حرفهایی دارم که الان جای گفتنش نیست. وقتی خاطراتم را گفتم شما متوجه میشوید که خیلی از کسانی که این حرفها را میزنند، خودشان متهم هستند.
▪ شما در کوی دانشگاه در گروه فشار بودید یا نه؟
ـ این تقسیم بندی غلط است و معنیهای خوبی ندارد. یکی از دلایلی که میگویم آن شب نبودم این است که من کلا زودتر از ۱۰ صبح از خانه بیرون نمیروم. باید به کسانی که از خوابشان زدند و آنجا بودند جایزه داد! هیچ مدرکی وجود ندارد که شب اول من در کوی بودم. شبهای بعد هم به عنوان خبرنگار آنجا حضور داشتم.
▪ من چند تا اسم میگویم شما نظرتان را صریح بگویید؟
۱) تهمینه میلانی
ـ «آتش بس»اش قشنگ بود.
۲) مهناز افشار
ـ به تکرار افتاده است و باید نقشهای متفاوت بازی کند.
۳) محسن چاووشی
ـ خیلی نمیشناسم
۴) بنیامین
ـ باز خیلی نمیشناسم
۵) داریوش مهرجویی
ـ اجارهنشینها، هامون
▪ خیلیها میگویند «اجارهنشینها»یش یک فیلم اپوزسیونی بوده، شما قبول دارید؟
ـ وقتی خودش میگوید نه، باید همان را پذیرفت. ولی مطمئن هستم که فیلمهایش لایه لایه است. بحث ضدانقلاب و انقلاب نیست، بحث مضمونهای فلسفی است که با یک روایت ساده طرح میکند. والا یکی از کسانی که آن موقع همین نقدها را میکرد الان خودش یکی از آن ضدانقلابهای تیر است. پس نمیشود روی این حرفها حساب کرد.
۶)محمدرضا گلزار
ـ یاد «آتش بس» میافتم.
۷) محمدرضا شریفی نیا
ـ آچار فرانسه
۸) فرزاد حسنی
ـ ناشی
۹) سردار رادان
ـ کاشی!
۱۰) سیدمحمد خاتمی
ـ (مکث بسیار طولانی) گفتوگوی تمدنها
۱۱) اکبر هاشمی رفسنجانی
ـ خیلی بزرگ است
۱۲) احمدی نژاد
ـ سادهزیستی
۱۳) عطااله مهاجرانی
ـ زبانباز
۱۴) صفار هرندی
ـ ژورنالیست
۱۵) حسین شریعتمداری
ـ کیهان
۱۶) مسعود بهنود
ـ علیرضا نوریزاده
۱۷) علیرضا نوری زاده
ـ (میخندد) هنوز نمیدانم آدم کجاست!
۱۸) محسن مخملباف
ـ در مورد شخصیتش حرفی نمیزنم چون از مخملباف بدتر در مملکت خودمان خیلی داریم که مشغول کار کردن هستند. به نظرم مخملباف نفاق ندارد و رو رفتار میکند اما افرادی هستند که نان همین نظام را میخورند و به آن فحش میدهند.
▪ ممکن است ما یک روز دهنمکی را با پاپیون و ریش سه تیغه و کنار یک دختر بیحجاب در جشنوارهی کن ببینیم؟
ـ (میخندد) در مورد آیندهی هیچکس نمیشود مطمئن بود.
▪ یعنی امکانش هست؟
ـ نه، امکان ندارد الان از من بپرسی میگویم امکان ندارد.
▪ بعداً چی؟
ـ دست خداست. امیدوارم چیزی که هستم بمانم.
▪ در مورد شما که تا حالا این طور نبوده و تغییر و تحولتان زیاد بوده است؟
ـ مبانی من هیچ فرقی نکرده.
▪ اگر کسی پاپیون بزند به معنای این است که مبانیاش عوض شده؟
ـ برای بعضیها آره، شما آن آدمها را نمیشناسی که اینطور میگویی. اگر بیست سال پیش اینها را میدیدی این طور نمیگفتی بعضی از آنها در ماهیت تغییر کردند.
▪ مثلاً؟
ـ نمی خواهم اسم ببرم
▪ از لطف شما سپاسگزاریم.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست