چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا

پل های نامرئی


پل های نامرئی

نگاهی به شرح منظومه ظهر نوشته دکتر غلامرضا کافی

ادبیات متنی است مرتبط با تمامی متن های پیرامونش. یعنی نمی توان ادبیات را فارغ از تاریخ، جغرافیا، تحولات اجتماعی و سیاسی تعریف کرد و به تحلیلی از یک متن ادبی رسید. نقد و تحلیل متون ادبی به شدت وابسته به سایر زمینه های مطالعاتی فرنگی مرتبط و گاه غیرمرتبط است. به خصوص در زمینه شعر که برخاسته از کهنه شعور و شهود آدمی است، آن هم در جغرافیایی که مردمانش به زبان شعر سخن می گویند، این ارتباطات تنگ تر از همیشه دیده می شود. در این عرصه بدون تردید تمامی اتفاقات ظرفیت تبدیل شدن به متن ادبی را داشته و دارند. کافی است به آن اتفاق یا پدیده، شاعر درست به نیکی نظر افکند.

پیوستگی میان تمامی زمینه ها و وجود پل های نامرئی میان بستر اجتماعی و حیات ادبی جزء لاینفک تمامی نقدها و تحلیل ها به شمار می رود یعنی اگر ما می خواهیم شعر مشروطه را بررسی کنیم ناخودآگاه شعر آن دوره را به واسطه اتفاق آن زمان نامگذاری می کنیم یا وقتی می گوییم شعر سپید یا آزاد مقصود رها شدن از طول مصراع ها است. وقتی از شعر انقلاب سخن می گوییم بین یک اتفاق بیرونی و شعر ارتباط برقرار می کنیم یعنی نمی توانیم میان عوامل عینی و بیرونی و مقوله یی ذهنی و انتزاعی تفکیک قائل شده و هر یک را فارغ از دیگری بررسی کنیم. طبیعی است هنگام خلق این آثار هم شاعر یا نویسنده متاثر از فضای بیرون دست به قلم می برد. نویسنده کیست؟ شاعر کیست؟

یکی است از همین آدم هایی که در هوای مشترک میان من و شما نفس می کشند. همان را می بیند که ما می بینیم. گیریم اندکی دقیق تر، ظریف تر و هنرمندانه تر می تواند گاه تراشی دهد واقعیت بیرونی را تا منظر خود را برجسته سازد. بگوید بیایید از این پنجره به این اتفاق که همیشه آن را دیده ایم و همگان از آن گفته اند، نگاه کنیم. شاعر هنر تماشا کردن و دوباره ساختن هر چه تکراری است را دارد. برای همین هم هست که شاعران برجسته هر زمان توانسته اند اتفاقات زمان خود را جاودانه ساخته و تاریخ را در آثارشان می توانیم جست وجو کنیم، همچنان که جغرافیا را. در ایران اتفاقی یا اتفاقاتی که از یک سو زمینه حماسی و تراژیک داشته باشد و از سوی دیگر ریشه در اعتقادات مذهبی داشته باشد، در ادبیات و شعر جایگاه خاصی دارد. ذهن خلاق خیل عظیمی از شاعران را درگیر خود کرده و می کند. اتفاقی نظیر عاشورا دیگر از بند زمان و مکان رهیده و به واسطه ابعاد حماسی و اعتقادی اش دستمایه کار هنری، فعالیت اجتماعی، جنبش های فکری، حرکت های ایدئولوژیک، تحولات سیاسی و... قرار می گیرد.

در کتاب «شرح منظومه ظهر» که به کوشش دکتر «غلامرضا کافی» به رشته تحریر درآمده شما با سیر تطور شعرهای ایرانی از قرن سوم تا امروز در زمینه عاشورا مواجهید؛ اینکه در این شعرها چه تحولاتی به منصه ظهور رسیده و متن ها چگونه دچار دگردیسی شده اند.

آنچه در خوانش این کتاب اهمیت دارد، توجه به همان پل های نامرئی است. همان پیوند غریبی که در هر دوره و عصر در عهد هر پادشاه و سلسله یی میان ذهن شاعر و واقعه عاشورا و بستر اجتماعی، سیاسی، فرهنگی زمان خودش برقرار شده است. گویی هر شاعری در زمان حیات خویش به طریقی از طریق بازسرایی حماسه عاشورا دیدگاه، نظرگاه یا نقد یا در کمترین حالت اعتراض و ناله و شکایت خود را از زمانه خویش اعلام کرده است. این واقعه که ظرفیت پذیرش یا تفسیرهای گوناگون را برای ذهن خلاق شاعران پدید می آورد اتفاقی است که در آن نبرد میان حق و باطل، صحنه های تکان دهنده بشری، عواطف و هیجانات، پیوندهای فامیلی و وفاداری، تنهایی و استقامت، عشق و شور و ایمان و... همگی حضور دارد. می بینید در رویدادی از این دست تمامی بن مایه های ذهنی یا فکری مطمح نظر یک شاعر وجود دارد.

او می تواند از یک طرف به روایت محض روی آورد، می تواند واقعه را بازسازی کند می تواند بر آن وجهی که برای خودش درگیرکننده تر است، پافشاری کند، فرصت برای هر نوع برقراری ارتباط با چنین رخداد عظیم تاریخی وجود دارد. در جغرافیایی که مردمانش همیشه در همه احوال برای حماسه احترام قائل بوده اند، شاعران هم به شکل طبیعی به حماسه توجه خاص داشته اند. به همین جهت از زمان فردوسی تا امروز به عاشورا همگان عنایت داشته اند، از عطار و مولانا گرفته تا شهریار و قیصر امین پور و دکتر شریعتی و یدالله رویایی. در این گذر تاریخی هستند شاعرانی که به بازسازی صرف این واقعه در قالب شعر می پردازند و باز کسانی که به این حماسه ابعاد شورانگیز و خیال انگیز داده و دیگرانی که بر وجه حماسی اش پای فشرده اند.

در این میان هر چه به زمان حاضر نزدیک تر می شویم به توجه به عینیات و روایت آنچه رخ داده نزدیک تر می شویم. گویی انسان امروزی بیشتر دوست دارد به تماشای تابلویی باشکوه از این رخداد بنشیند؛ عینیت و روایت درهم تنیده شده تا تصویرهای تاثیرگذار و ماندگار در ذهن خلق شود. هر چه به زمان های گذشته مراجعه کنیم بر وجه عرفانی و آسمانی و قدسی تاکیدها بیشتر می شود. خود سبک هندی هم بر پرداختی از این دست بی تاثیر نبوده است ولی یک بار دیگر فکر می کنم باید بر این نکته پافشاری کنم که اولین دستاورد مطالعه کتاب ارزشمند «دکتر غلامرضا کافی » همین پی بردن به اهمیت میان متن ادبی و شرایط اجتماعی و سیاسی است. شاعران زمانی آسوده تر توانسته اند با رخداد عظیمی مانند عاشورا ارتباط برقرار کنند که بستر اجتماعی مناسبی برای خلاقیت شان فراهم شده است. در عهد صفویه بسیاری از شاعران از ایران کوچیدند و باز از یاد نبریم که در جنگ میان ایران و عراق وقتی خاک این سرزمین مظلومانه مورد تهاجم قرار می گیرد، پیوندهای واقعی به کمک پیوندهای ذهنی آمده و شرایط برای حیات شعرهایی که در حال و هوای حماسه های شورانگیز سروده می شود، بیشتر مهیاست. مهم این است که از یاد نبریم ذهن شاعر پنجره یی است رو به جهان. لته های این پنجره هرگز بسته نمی شود. همواره خود را به تمامی زمان ها و مکان ها متعلق می داند. این ویژگی مهم و اصلی ذهن یک شاعر هوشیار است.

او می تواند میان دیروزهای دور و فرداهای نیامده پیوند برقرار کند. حماسه یی نظیر عاشورا تمامی مصالح را در اختیارش می گذارد تا مثلاً امروز بگوید از خشونتی که در همان جغرافیا در حال وقوع است و باز چند قدم آن سوتر و چند کیلومتر این طرف تر، هر چه می بینیم تصویر مکرر یک مظلومیت همیشگی است. گاهی فکر می کنم شاعر شدن و شاعر ماندن در این دیدار چندان دشوار نبوده چون هر چه می بینیم چنان دردناک است و اغراق آمیز که باورش فقط به مدد شعر ممکن است. و باز گاهی با خود می اندیشم آنچه در ساحت امر عینی و واقع رخ می دهد آنقدر تکان دهنده است که از بند خیال هر شاعری گریخته و خود را به تاریخ و جغرافیا و سایر زمینه های مرتبط پیوند می زند.

شاید حکایت همان پل های نامرئی باشد که در جهان وجود دارد و ما نمی بینیم شان، مگر زمانی که نیازش را حس می کنیم. کتاب ارزشمند «شرح منظومه ظهر» فرصت بسیار مغتنمی است برای خواندن شعرهای حماسی و عاشقانه و عارفانه در ارتباط با عاشورا و بعد اندیشیدن؛ اندیشه یی که وادارمان می کند به ارتباط میان قرن ها فکر کنیم. حتی گاه می هراسیم از تکرارها و اوج و فرودهای مکرر یک جغرافیا. گاهی فکر می کنیم تمامی شاعرانی که شرح حال و شعرهاشان در این کتاب آمده یک نفرند که هر بار با یک صدا آوازی را سروده اند. انتخاب هر یک از این امکان ها با «تو»ی مخاطب است که حق داری و حق مطلب را گردآورنده این اثر هم تا حد زیادی ادا کرده است. جای خالی آثاری از این دست در ادبیات پژوهشی ایران احساس می شود. مقوله تحقیق و نقد جدی است و باید هم جدی گرفته شود.

لادن نیکنام