شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
مجله ویستا

وقتی پیوند زناشویی رنگ می بازد


وقتی پیوند زناشویی رنگ می بازد

اصطلاح آسیب شناسی یا پاتولوژی در جامعه شناسی حاصل تشبیه جامعه به یك كالبد زیستی و بررسی موضوعات اجتماعی همانند موضوعات زیستی می باشد

آسیب شناسی اجتماعی به مطالعه بی نظمی ها و نابسامانی های اجتماعی و اعمال و رفتاری می پردازد كه در اجتماع غیر طبیعی تلقی می گردد و نیز شرایطی را مورد بررسی قرار می دهد كه اصول و هنجارهای ارزشمند جامعه مورد بی توجهی و یا تخطی قرار می گیرد و درنتیجه اهداف متعالی زندگی فردی و اجتماعی انسان تحقق نمی یابد.اكثر جوامع كنونی با مشكلات و معضلات متعدد اجتماعی دست به گریبان اند كه حیات جوامع بشری را تهدید می كند. از دیدگاه جامعه شناسان، مسائل اجتماعی شرایط یا وضعیتی است كه جامعه آنها را به منزله خطری برای راه و رسم زندگی می داند و ناگزیر در صدد رفع یا تعدیل آنها برمی آید. از نظر رابرت مرتن وقتی میان معیارها و واقعیات اجتماعی فاصله و اختلاف به وجود می آید- خواه نیروهای ایجادكننده این شرایط، انسان یا طبیعت باشد- مشكلات اجتماعی ایجاد می شود و نهایتاً اعضای جامعه نسبت به چنین وضعیتی واكنش نشان می دهند. اهمیت این واكنش بر طبق اصول جامعه شناختی، عمدتاً تحت تأثیر ساخت جامعه، نهادها و ارزش های آن می باشد. مشكلات اجتماعی دارای دو جنبه ذهنی و عینی است . جنبه ذهنی آن در ادراكات و ارزشگزاری مردم جامعه در رد یا تأیید این كه چه چیز مشكل اجتماعی است ، ظاهر می شود و جنبه عینی آن شرایط واقعی است كه در مشكلات ارزیابی می شود. از نظر میلز مطرح كردن موضوعی مانند طلاق به عنوان مسئله اجتماعی مستلزم تبدیل آن از گرفتاری های خصوصی به مسائل عام اجتماعی است، زیرا گرفتاریهای خصوصی ناشی از شخصیت فرد و رابطه نزدیك با آن است، اما مسائل اجتماعی اموری است كه از سویی بر شرایط خاص و زندگی خصوصی افراد حاكم است و از سوی دیگر به شرایط و سازمان جامعه و چگونگی ساخت وسیع اجتماعی وابسته می باشد. در واقع وقتی مردم احساس كنند كه ارزش های اجتماعی آنها نادیده گرفته می شود و یا تهدید می گردد و بین مطلوب اجتماعی و واقعیات اجتماعی اختلاف وجود دارد بحران اجتماعی یا مسئله اجتماعی ایجاد می شود. طلاق زمانی به صورت آفت یا بلای اجتماعی تجلی می یابد كه از حدود معینی خارج شده و فراوانی آن غیرمتعارف گردد. مطلبی كه در پی می آید معضل طلاق را از منظر آسیب شناسی اجتماعی مورد بررسی قرار می دهد به طوری كه طلاق یك معلول است، از آن رو كه تابع شبكه پیچیده و به هم پیوسته ای از عوامل اجتماعی است. با هم می خوانیم.

* طلاق در زمره غم انگیزترین پدیده های اجتماعی است. طلاق، تعادل انسانها را بر هم زده و آثار شومی را در جامعه بر جای می گذارد ، منجر به كاهش انسجام و یكپارچگی اجتماعی می شود و سنگ بنای اجتماع را از هم می گسلد. طلاق پدیده ای است كه به تمام معنی اجتماعی است و همانند نهاد اجتماعی عمل می كند. زمانی كه جامعه در معرض آسیب های بنیادی است، روابط اجتماعی بیمار و فساد گوشه گوشه جامعه را در بر گرفته است.

هر چند ازدواج امری مربوط به دو فرد است، لیكن طلاق امری اجتماعی می باشد كه صدمه و زیان آن دامان جامعه را نیز فرا می گیرد و جامعه را از حركت باز داشته و آن را عقیم و سترون می كند. طلاق روح پویایی را می كشد و علاقه و اشتیاق جوانان را به تشكیل خانواده سست و اعتماد اجتماعی را سلب و مخدوش می نماید.

جامعه شناختی طلاق

وضعیت خانواده، چگونگی روابط بین اعضای خانواده و انحلال و فروپاشی آن از یك سو بازتاب شرایط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است و خانواده به عنوان یكی از اجزای نظام اجتماعی و با دارا بودن ویژگی های یك نهاد اجتماعی، از تأثیرپذیری متقابل برخوردار است و از سوی دیگر معلول عوامل درونی در خانواده (سطح فرد) و كیفیت و چگونگی آن می باشد.

بحران ارزش ها

در جوامعی كه در حال انتقال از وضع اجتماعی و اقتصادی خاص به وضع و شرایط دیگری هستند، مشكلاتی پدید می آید كه نتیجه تصادم نوگرایی و پای بندی به سنت های دیرین و تشدید جنگ بین نسل هاست. در این مرحله برزخی و حساس، عناصر ا خلاقی و ارزش های اجتماعی بیش از هر چیز دیگر تغییر وضع و موضع می دهند. بسیاری از موضوعات بی ارزش دیروز، در محدوده عناصر نوین و مقبول امروزی پای می نهند و بسیاری از عناصر مطلوب اجتماعی از قلمرو ارزش های اجتماعی خارج می شوند.

هرقدر این تحول سریع باشد، تضاد و جابه جایی ارزش ها چشمگیرتر خواهد بود. در چنین شرایطی نیروهای حاكم بر جامعه جای خود را به نیروهای تازه می سپارند و نظام ارزش های جامعه دستخوش آشوب می گردد، بازتاب این وضعیت را می توان در نظام ارزش های خانواده مشاهده نمود. ولی از آنجا كه سرعت حركت هر فرهنگ با حركت اقتصادی و نوآوری های تكنولوژی یكسان نیست، نسل هایی كه در معرض چنین تحولات سریع اجتماعی قرار می گیرند، نمی توانند معیارهای فراگیر ی برای وظیفه، فداكاری و ارزش های همانند آن داشته باشند، در این احوال كشمكش درون خانواده ایجاد می شود و نابسامانی خانواده و طلاق افزایش می یابد.

سیده فاطمه محبی، پژوهشگر شورای فرهنگی اجتماعی زنان در این باره می گوید: در هنگامه بحران ارزش ها، ارزش های اساسی یك جامعه بر لذت طلبی، تمتع آنی، مصلحت گرایی فردی، سودگرایی، ماده گرایی و ابزارگرایی استوارند و انسانها صرفاً به تمتع می اندیشند و فقط مصالح خویشتن را در نظر می آورند و همه چیز در چارچوب امور مادی، ملموس و حتی جسمانی خلاصه می شود، ارتباط انسانی نیز از این شرایط تأثیر می پذیرند. روابط انسانها در بعد معنوی تهی می شود و صرفاً در راه التذاذ آنی است. این نوع روابط بسیار سست و آ سیب پذیر و شكننده اند و به محض آن كه مصلحت دیگری روی نماید یا بر اثر مرور زمان یا عوامل دیگر، رابطه ها از درون تهی شده و به بهانه های مختلف می شكند. در این شرایط روابط زوجیت نیز از این قاعده مستثنی نبوده و آمار طلاق روز به روز افزایش خواهد یافت.

بروس كوئن معتقد است این یك واقعیت است كه میزان طلاق در جوامع نوین زیاد شده است. این وضعیت از جامعه و ارزش های متغیر ما سرچشمه می گیرد تا از گسیختگی و تباهی خانواده به عنوان یك نهاد اجتماعی، امروزه از انواع كاركردهای خانواده در گذشته كاسته شده است و زن و شوهر برای تأمین نیازمندیها و خدمات خود به خانواده متكی نیستند .

این پژوهشگر مراحل جوامع را از منظر «پیتر سوروكین» بررسی می كند و معتقد است هر جامعه در روند خود ۳ مرحله را طی می كند.

۱- جامعه ایدئولوژیك

در چنین جامعه ای اولویت با پدیده های مادی نیست، بلكه ستون جامعه را معنویت می سازد و توجه انسانها به امور آسمانی است.

۲- جامعه معنوی مآب

در این جامعه ارزش های معنوی به طور رسمی وجود دارد، اما عمل نمی شود. زیرا در درون رسوخ نكرده است! انسانها به ظاهر پدیده های معنوی اولویت می دهند و آن را مقدس می شمارند ولی در عمل و در رویارویی با واقعیت به آنچه كه گفته اند عمل نمی كنند، بین امور و مظاهر صوری و واقعی تفاوت پدید می آید. همچنان كه بین گفتار و عمل و زبان و قلب انسان ها تفاوت ایجاد شده است.

۳- جامعه حسی

در این جامعه، تنها امور مادی، جسمانی و ملموس ارزشمند است. در اینجا كالاها و اشیاء ارزشگزاری می شوند و ارزش انسان ها به میزان دارایی های آنان تعیین می شود و انسان ها از جوهر و ذات خود بیگانه می شوند، در چنین زمینه اجتماعی، طلاق بسط می یابد و اخلاق انسانی سقوط می كند و امنیت در روابط انسانی كاهش می یابد. در چنین جامعه ای ازدواج دیگر پیوند مقدسی نیست، بلكه رابطه ای است كه مانند سایر روابط اجتماعی كه می تواند به سادگی قطع شود. در واقع در این جامعه فردگرایی مفرط، پیوندهای اجتماعی را متزلزل نموده است و آنچه كه برای جمع ضرورت دارد، در برابر منافع فردی خرد شمرده می شود. در حالی كه حیات جمع (اعم از خانواده یا جامعه) موجد حیات یك یك اعضا و افراد است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.