دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
نگاهی به قالب بایاتی در ادبیات آذربایجان
«بایاتی»های آذربایجان الفاظ بیتکلف و روانی هستند که عشقها و آمال و آرزوهای مردم آذربایجان را در محتوای خود جای دادهاند. این بایاتیها در واقع اساس کلام موسیقی فولکلور آذربایجان را که سرچشمه افکار تودههای گذشته این ملت است را تشکیل میدهند.
تنوع و رنگانگی مضمون از جنبههای برجسته و مشخص بایاتیهای آذربایجانی است، ضمن آنکه عشق جایگاهی ویژه در بایاتیها، دارد. عشقی که در بایاتیها جان میگیرد و بارور میشود، عشقی است قابل لمس که از راز بقای حیات سرچشمه میگیرد و با احساسات پسندیده انساندوستی جاری میشود.
اعتقادات، آداب و رسوم، فضایل و خلق و خوی قومها در تحریر بایاتیها همراه با موسیقیهایی در مایه غمانگیز شالودهی اساسی بایاتیهای آذربایجان است.
البته آنچه که در زبان آذری در خواندن بایاتیها اهمیت پیدا میکند، لحن خواننده آن است؛ به گونهای که این خواننده است که به اقتضای ذوق و قریحه خود و با تغییرات و اضافاتی که با سلیقه خود به بایاتیها اضافه میکند، باعث جان گرفتن بایاتی میشود.
پنجره نین میللری
آچیپ قیزیل گوللری
اوغلانی یولدان ایللر
قیزین شیرین دیللری
«از پشت میلههای پنجرهای که در آن گلهای سرخ روییدهاست، حرفهای شیرین معشوق، عاشق را شوریدهتر میکند.»
برخی از بایاتیها که شادند، در عروسیها و مجالس شادی خوانده میشوند. به این نوع آوازها «دیل جالمانی» میگویند. البته با کمی تامل و تفحص میتوان به نخستین دستمایههای موسیقی آذربایجان از این آوازها دست یافت.
بایاتیها از نظر انسجام شکل، وسعت مضمون، ترنم موسیقی و تموج ذوق و احساس در ردیف جذابترین و شورانگیزترین آثار بدیع فولکلوریک جای میگیرند. این نغمههای نغز و دلکش که از زندگی و عواطف و راز و نیازهای مردم ساده و پاکدل مایه میپذیرند و در قالب الفاظی روان و بیتکلف جای میگیرند؛ از چنان لطف و خلوص و صراحتی برخوردارند که به خصوص وقتی با آهنگ ویژه خود خواندهشوند، عنان از کف میربایند و سرشک بر چهره احساس میافشانند.
ارادت و اعتقاد مردم سادهی صحرا و شهر و روستا به این آثار موزون و دلفریب تا بدان پایه است که بایاتیها را حسب حال و آیینهی سرنوشتنمای خویش میپندارند و به هنگام ملال و سرگشتگی به آن توسل میجویند و به عنوان تفأل از آن مدد و مراد میطلبند.
عنوان بایاتی به احتمال زیاد از نام «بیات» یا «بایات» مأخوذ است. «بایاتها» از جمله قبایل متعددی بودند که در دورانهای کوچ و اتراق به آذربایجان آمده و در آنجا سکنی گزیدند و بعد در ترکیب مردم این دیار مستهلک گشتند.حدس انتساب بایاتی به «بایاتها» وقتی قریب به یقین میشود که در موسیقی فولکلوریک آذربایجان نیز به نواهایی از قبیل افشاری و گرایلی برمیخوریم که عنوان آنها نیز از نام قبایل و اقوام گرفتهشده است.به طوریکه از منابع و قراین برمی آید، بایاتها از موسیقی و ادبیات غنی سرشاری برخوردار بودند که پس از کوچ و اسکان در این منطقه، به مقیاس وسیعی شیوع یافته و در موسیقی و ادبیات عامیانه نواحی همجوار تاثیر گذاشتهاند و ما نشانه این تاثیر را در موارد زیاد و از آن جمله به صورت ترادف کلمه بایات با برخی از دستگاههای آواز ایرانی و نیز به صورت دستگاه آواز مستقلی به نام «بیاتی» در ترکیه مشاهده میکنیم.
نمونههای اولیه بایاتیها مسلما در آغاز امر به وسیله شعرا و نوازندگانی که در ادبیات و موسیقی عامیانه به نام «عاشیق» و «آشیق» شهرت دارند، به سبک تعلم در آمده است.
در جریان قرن ۱۰ الی ۱۳ ما به شعرا و نغمهپردازانی برمیخوریم که نمونههای دست اول بایاتیهای آنان در جنگها و دستنویسهای مربوط به ادوار فوق برجای ماندهاست. سرایندگان مذکور، در ضمن سرودن نغمات و نواهای مختلف که معمولا به همراه ساز اجرا میشده است، بایاتیهایی نیز گفتهاند که در میان مردم دهان به دهان گشته و رواج عامه یافته است.
ولی بایاتیهایی که اکنون به مقیاس وسیع در میان مردم رواج دارند، خواه احتمال شناختن سراینده و مصنف آنها در میان باشد، یا نه، به عامه تعلق دارند؛ زیرا خلق در طول نسلها آنها را سینه به سینه بازگو کرده، آنچه را که به زبان ذوق و سلیقه خود بیگانه دیده، به یک سو نهاده و به اقتضای احساس و خواستههای عاطفی خود در آن دگرگونیها داده و به این ترتیب سکه فردی از روی آنها زدوده و به تملک گنجینه فولکلوریک درآمده است.
بایاتیها از نظر قالب شعری از انواع دیگر ادبیات منظومه شفاهی، متمایز میگردند وزن بایاتیها مانند انواع اصیل دیگر ادبیات منظوم شفاهی آذربایجان براساس وزن هجایی (سیلابیک) استوار است.
بایاتیها از چهار مصراع ترکیب میشوند که در آن، مانند رباعی سه مصراع ۱و ۲و ۴ همقافیه و مصراع سوم آن آزاد است. از نظر افاده معنی و منظور، مصراعهای اول و دوم درآمد دو مصراع سوم و چهارم محسوب میشوند و منظور اصلی در دو مصراع آخر مطرح میگردد:
عزیزینم گوللر
آغ بیلکلر گوللر
دریاجا عقلین اولسا
یوخسول اولسون گوللر
«عزیزم ریش سفیدان و بزرگان تو را مورد نیشخند قرار میدهند اگر به اندازه دریا عقل داشته باشی ولی بیپول و ندار باشی.»
آپاردی چایلار منی
هفتهلر، ایللر منی
یوکوم قورقوشوم یوکی
یوردو بو تایلار منی
«هفته و سالها همچون رودخانه مرا با خود میبرند در حالیکه سنگینی بار غم آزارم میدهد.»
عنوان بایاتی به احتمال زیاد از نام «بیات» یا «بایات» مأخوذ است. «بایاتها» از جمله قبایل متعددی بودند که در دورانهای کوچ و اتراق به آذربایجان آمده و در آنجا سکنی گزیدند و بعد در ترکیب مردم این دیار مستهلک گشتند.حدس انتساب بایاتی به «بایاتها» وقتی قریب به یقین میشود که در موسیقی فولکلوریک آذربایجان نیز به نواهایی از قبیل افشاری و گرایلی برمیخوریم که عنوان آنها نیز از نام قبایل و اقوام گرفتهشده است.به طوریکه از منابع و قراین برمی آید، بایاتها از موسیقی و ادبیات غنی سرشاری برخوردار بودند که پس از کوچ و اسکان در این منطقه، به مقیاس وسیعی شیوع یافته و در موسیقی و ادبیات عامیانه نواحی همجوار تاثیر گذاشتهاند و ما نشانه این تاثیر را در موارد زیاد و از آن جمله به صورت ترادف کلمه بایات با برخی از دستگاههای آواز ایرانی و نیز به صورت دستگاه آواز مستقلی به نام «بیاتی» در ترکیه مشاهده میکنیم.
در این بایاتیها دو مصراع اول درآمد و برداشتی است که به منظور بیان اندیشه و احساس مندرج در دو مصراع آخر طرح شده است. بنابراین، وظیفه مصراع اول ایجاد زمینه برای بیان و انشاد دو مصراع بعدی است. مصراعهای اول و دوم معمولا با وصف طبیعت و یا وصف حال و بهطور کلی با توصیفی مشهور و قابل لمس آغاز میشود و زمینه را برای طرح یک واقعیت، بدانسان که برای گوینده مطرح است، فراهم میسازد. این خصوصیات یکی از جنبههای متمایز نوع بایاتی بوده و موجب آن میشود که دو مصراع اول چون فیالبداهه و به قصد ترادف سروده میشوند، در دو یا چند بایاتی همشکل و متقارن باشند؛ ولی مصراعهای سوم و چهارم مضامین و معانی متغیر و مستقل از هم پیدا کنند:
من عاشیقم هر آیلار
هر اولدوزلار هر آیلار
بوردا بیر گل بیتیبدی
سوسوزوندان هارایلا
«هر ماه و هر سال مانند ستارهها و ماه از عشق میسوزم. اینجا گلی روییده است که از تشنگی و بی آبی بیتاب است.»
من عاشیقام هر آیلار
هر اولدوزلار هر ایلار
باشیم جلاد الینده
دیلیم سنی هارایلار
«مانند ستاره و ماه هر ماه و هر سال عشق میورزم. در حالیکه سرم در دستان جلاد است زبانم نام تو را فریاد میزند.»
بایاتیها از نظر وزن همیشه هفتهجایی هستند ولی از لحاظ وجود تقطیع در مصراعها یکسان نیستند. عدهای از بایاتیها بدون تقطیع هستند، بعضی ۳+۴ و برخی به شکل ۴+۳ تقطیع میشوند، در یک عده بایاتیها ترتیب تقطیع در مصراعها نیز به هم میخورد و پس و پیش میشود؛ ولی این تغییر محل تقطیع، هیچگونه سکتهای بر روانی و سلاست آن وارد نمیسازد.
از جنبههای بدیعی و لفظی بایاتیها، روانی و انسجام خاص آنهاست. بایاتیها رنگآمیزی و زیباییهای شگفت زبان خلق را بطور وسیع در خود جای میدهند، قالبهای کوتاه و منسجم این نغمات احساسانگیز، از هر نوع عبارتپردازی و تصنع برکنار بوده و در عین سادگی بدایع لفظی را از تعبیر و تشبیه و کنایه و استعاره و مجاز در بافت خود نقش میزنند.
کمی دقت در این بایاتیها که بر حسب تصادف از ردیف صدها بایاتی نقل میشود، میتواند چشماندازی از این بدایع را در دیدگاه ذوق واحساس نمایان سازد.
قاشلارین قبیلهگاهدی
قبله دئسم گوناهدی
داغلار دومان چوکسه
او داغ من چکن آهدی
«اگر ابروانت را قبلهگاه بنامم، گناه است، آنها را قبیلهگاه خودم میخوانم! اگر دیدی که کوهها در میان مه گم شدند آن مه آهی است که من کشیدهام.»
عاشیق سوزون گیزلهدر
سوزون دوزون گیزله در
سن چنمه چیخاندا
لاله اوزون گیزله در
«عاشق راز دلش را پنهان می کن و زمانی که تو به گلگشت میانی لاله از شرم رویش را پنهان میکند.»
اچیلارم گول کیمی
اوخورام بلبل کیمی
گویلومه دگن اولسا
ساراللام سونبول کیمی
«همچون گلها شکوفا میشوم و مانند بلبل آواز میخوانم. اگر کسی دلم را بشکند مانند سنبل زرد و پژمرده میشوم.»
یکی دیگر از زیباییهای لفظی بایاتیها، به کار رفتن ظریف و ماهرانه جناس در این نوع شعر شفاهی است.
من عاشیق گول انباری
گول اکدیم گول انباری
هجران قویماز گوز آچام
درد قویماز گولم باری
«همه جا گل کاشتم ولی دوری نمی گذارد که چشمهایم را باز کنم و غم نمیگذارد که خندان باشم.»
بایاتیها از نقطهنظر محتوی و مضمون از یک سو مظهر و آئینه زلال عشق و آرزو و امید و رنج و شادی و از سوی دیگر کتاب ناگشوده معتقدات و آداب و رسوم و خصایل و خلق و خوی قومی انسانهای ساده و پاکدل در طول نسلها و قرنهاست.
نقش فائق و چشمگیر ذوق و احساس انسانی در ابداع و حراست این آثار، برای آن عده از افراد که آثار فولکلوریک را صرفا محصول فانتزی و عوالم رویایی و خیالپردازی عامه میپندارند، این توهم را ایجاد کرده است که این نوع ادبیات عامیانه نیز تراوش ذهنیات خلق به تصور آورند و محتوی و مضمون مندرج در آنها را را عوالمی دور از تاثیر و جاذبه زندگی عینی قلمداد کنند، در صورتیکه با یک بررسی سطحی مسلم میگردد که این آثار نغز و پرسوز، قبل از هرچیز، از زندگی پرنشیب و فراز مردم مایه گرفته است.
مسلما جنبه غنایی بایاتیها اولا در پذیرش و ترنم مسائل و موارد مختلف و همه جانبه بر ذوق و اندیشه عامه از این حدود مرسوم فراتر میرود و مضامین گوناگونی را در ادبیات کوتاه خود بازگو میکند و ثانیا در بایاتیهای عاشقانه هم که سرچشمه آن ظاهرا عشق و شوریدگی و دلبری و دلباختگی است، نشانههای برجسته زندگی عینی خلق نمودار است. مطلب این جاست که در همین بایاتیهای عاشقانه، جنبه حزن و نامرادی و حسرت و درد و فغان بر جنبه نشاط و شادی تفوق دارد.
چه قدر نابجا خواهد بود اگر چنین به تصور آید که این بایاتیها چیزی مربوط به عوالم ذهنی و رویایی سرایندگان و پردازندگان این آثار بدیع است.
این گرایش ذوق و احساس، در درجه اول انعکاس طبیعی و اجتنابناپذیر زندگی دشوار و پرسوز و گدازی است که انسان در گذشته با سرنوشت خود بر آن بسته بوده است.
در دورانی که جان و تن انسانی در زیر یوع تعدی و ستم و بیعدالتیهای اجتماعی منکوب میشد و نشاط و خنده در لبها میخشکید و عشق و امیدها و آرزوها به جای شکفتن و ثمردادن به صخرههای ناکامی و نابسامانیها برمیخورد و موجی از دلهره و شکوه و رنج در دل و روح انسان برمیانگیخت هریک از این ها مجوزی که انسان از درد و رنج بنالد و بگوید:
آغلارام آغلار کیمی
دردیم وار داغلار کیمی
خزان اولدوق توکولدوق
وئرانا باغلار کیمی
«مانند آدمها گریان همیشه میگریم، زیرا ما به سان باغهای ویرانه خزان شدیم و فروریختیم.»
موسیقی غمانگیز و سوزناکی که در میان کلمات ساده این دو بیتیها موج میزند، حسب حال و ترنمات قلب و احساس انسان شوربخت، حسرتکشیده و محنتدیدهای است که در طول نسلها و قرنها ناکامیها و نامرادیهایش فزونتر از کامیابیها بوده است.
سرزمین آذربایجان به اقتضای موقعیت جغرافیایی و مواهب طبیعی سرشار خود، قرنها مورد هجوم مهاجمان و عرصه تاختوتاز یغماگران بوده است، این یورشها و تاراجها زندگی و آرامش مردم بیپناه را در هم ریخته و چه بس آنان را به ترک یار و دیار خویش ناگزیر ساخته است و تعداد کثیری از آنان را مانند بردگان زرخرید به نقاط دوردست و غربت رانده است.
دوری از وطن و احساس غربت و شمهای از این ناگواریها و نابسامانیها مضمون و مایه یک رشته دیگر از بایاتیها گشتهاست.
غوربته دوشدو یولوم
دشمن آلیپ ساغ سولوم
ائلدن آیری دوشه لی
یوخولانیبدی قولوم
«گذرم به غربت افتاده است. در حالی که دشمن راست و چپم را فراگرفتهاست. از زمانی که از وطن دور افتادم گویی دستانم به خوابی عمیق فرورفته است.»
من عاشیق آه و زاردا
جانیم درده آزاردا
او گوندن کی قول اولدوم
ساتیلدیم هر بازاردا
«دائم در حال ناله و آه و زاری هستم؛ زیرا از زمانی که برده شدم در هر بازاری مورد معامله واقع شدم.»
در این بایاتیها، هیجانات قلب پُر دردی را که در شرایط غربت دچار خواری و خفت و اسارت و بردگی گشته است میتوان لمس کرد.
انسانی که با تارهای جسم و جانش به زادگاه و موطن خود پیوند دارد، وقتی به اجبار از آن دور افتد همیشه با اشتیاق و خاطره وطن خواهدزیست و حتی دریوزهگی در وطن را بر بینیازی در غربت ترجیح خواهدداد:
عزیزیم وطن یاخچی
کونگی کتان یاخچی
غربت یئر جنت اولسا
ینده وطن یاخچی
«عزیزیم وطن خوب و زیباست به زیبایی پیراهن کتان! اگر غربت بسان بهشت باشد. باز هم وطن از آن بهتر است.»
عزیزیم دیلن گز
باغدا گوله دیلن گز
غربتده خان اولونجا
وطنینده دیلن گز
«بخند و در باغهای وطن به گلکشت بپرداز. اما این را بدان که اگر در غربت خان و پادشاه باشی، باز هم وطن بهتر است.»
دردی جانکاه از این همه حسرت و ناکامی و شوربختی بر روح انسان سرازیر میشود و به ساز و نغمه او آهنگی سوزناک و ترنمی حزنآلود میبخشد:
فلکین داد الیندن
اولمادیم شاد الیندن
یامان یئرده ییخیلدیم
توتمادی یاد الیمدن
«از دست فلک نالانم زیرا که هیچ موقع مرا شاد نکرد، در موقعیت خیلی حساسی زمین خوردم در حالیکه بیگانه دستم را نگرفت.»
اگر همه بایاتیها جمع شوند و از دید جامعهشناختی و مردمشناختی مورد مطالعه و بررسی قرارگیرند، تاریخ مدونی میشود که مجموعهای از شیوه زندگی، هستیشناسی، و باورهای فلسفی، اخلاقی و اجتماعی و دینی این قوم در آن منعکس خواهدشد. این نوع سخن در واقع عالیترین نوع سخن شعر سرزمین آذربایجان است و در فرهنگ شفاهی این مردم به دلیل گستردگی و مضمونهای گوناگون، ایجاز در کلام و قالبهای دلنشین، بایاتی ها رتبهای والا دارند و تاریخ و گذشته پرافتحار و باشکوه این سرزمین را میتوان در لابهلای هزاران بایاتی گنجاندهشده در گفتوگوی این مردم مشاهد کرد
سوتک آرخا دولاندیم
ساپ تک چارخا دولاندیم
ظالیم فلک الیندن
قورخا قورخا دولاندیم
«همچون آب بر گرداگرد رودخانه گردیدم و همچون نخ بر محور قرقره چرخیدم. از دست فلک ظالم با ترس و اضطراب زندگی کردم.»
باهاسیز داشدی دونیا
چوروک آغاشدی دونیا
کیمه دئیم دردیمی
بوتون قان یاشدی دونیا
«دنیا به مانند سنگی کمبها و چوبی خشکیده است. به که بگویم این درد را که دنیا سراسر اشک و خون است»
تنوع و رنگانگی مضمون، یکی از جنبههای برجسته بایاتیها است. از میان انواع قالبهای گوناگون ادبیات منظوم عامیانه، نوع بایاتی در احاطه و ترنم مسائل و حقایق مختلف زندگی خلق، متمایز است.
جنبه تنوع مضمون در نوع بایاتی به قدری نمایان است که برخی از گردآورندگان و مصنفین بایاتی، اساس کار خود را بر تقسیمبندی آنها از نظر محتوی و مضمون قرار میدهند و بایاتی را در سرفصلهای معینی مانند بایاتیهای عاشقانه و وصف حال، زندگی خانوادگی، رنج و نارضایتی، فراق و انتظار، صداقت و مردانگی، پند و حکمت، معتقدات و پندارها و از این قبیل تدوین میکنند. همینگونه بایاتیها از نظر محتوا موکد دیگری است بر اینکه چشمههای جوشان بایاتیها، زندگی است. زندگی خلق با تمام گوشههای و سایه روشنها و نشیب و فرازهای آن.
سیر و گلگشت در گلزار رنگانگ و دامنگستر بایاتیها ما را با مضامین و اندیشهها و احساسهایی از همه نوع روبهرو میسازد.
در اینجا ما با یک طرف با مضامینی از نوع بایاتی زیر برخورد میکنیم که نشان پندارها و اوهام دنیای کهن در آن عیان است و انسان برای احتراز از بیماری و چشمزخم، به معجزه گیاهان توسل میجوید.
اوزهر لیک سان هاواسان
هر بیر درده داواسان
درد قاپیدان گلنده
سن باجادان قورارسان
«درمان هر دردی ای اسفند و زمانی که درد از درمیآید، از پنجره بیرونش میکنی.»
و از طرف دیگر با مضامین واقعبینانهای از نوع بایاتی زیر روبهرو میشویم که در آن نقطه نظر فلسفی و عامه نسبت به طبیعت و زندگی انسان انعکاس یافته است
عاشیقین هاراییندان
ائل یاتماز هاراییندان
گونده بیر کرپیچ دوشور
عومرومون ساراییندن
«ایل از دست فریاد و ناله عاشق خواب ندارد. و من غمناکم از اینکه هر روز از شمار آجرهای عمرم یکی میافتد.»
قالب بایاتی در یک جا مضمون لالائیها مادرانه را میپذیرد و از محبتهای زلال و نوازشگرانه مادر درباره فرزند لبریز میشود.
لالای دیدم یاتاسان
قیزیل گوله باتاسان
قیزیل گولون ایچینده
شیرین یوخو تاپاسان
«فرزندم! برایت لالایی میخوانم که بخوابی و در انبوه گلهای سرخ ناپدید شوی. در میان آن گلها خوابی شیرینی ببینی.»
لای لای بشیگیم لای لای
ائویم اشیگیم لای لای
سن یات شیرین یوخودا
چکیم کشیگین لای لای
«بخواب ای گاهواره من! بخواب ای خانه و اثاث من! فرزندم محو خواب شیرینی باش تا من پاست را بدهم.»
و در جایی دیگر احساس ستایشآمیز انسان ساده روستا و صحرا را دربارهی حیوانات اهلی بازگو میکند.
ننهم او نازلی قویون
قرقاوول گوزلی قویون
پنیری کسمه کسمه
قاتیقی اوزلی قویون
«مادرم بسان آن گوسفند نازنینی است که چشمانش شبیه قرقاوول است. گوسفندی که پنیرش بریده بریده و ماستش پرچرب است.»
در میان بایاتیهایی که مضمون غنایی دارند، بایاتیهای عاشقانه جای وسیعی به خود اختصاص میدهند عشقی که در بایاتیها جان میگیرد و بارور میشود، عشق موهوم آسمانی و افسانهای نیست، عشقی است قابل لمس که از راز بقای حیات سرچشمه میگیرد و با احساس جمالپرستی انسان آبیاری میشود و آنگاه دل حساس و نقشپذیر سراینده به ستایش سودازده و بیپروای جمال و زیبایی مبدل میکند:
باغلاریندا اوزوم وار
گتمه دایان گوزوم وار
گوزلریندن قورخورام
قاشلاریندا گوزوم
«ای کسی که باغهایت پر از انگور است، نرو! زیرا که من چشمان به دنبال توست. اگرچه از چشمانت میترسم ولی چشمم به دنبال ابروانت روان است.»
ولی حتی در این وادی بیقراری و بیپروایی انسان ساده همه دل و احساس خود را نمیبازد و آنجا که زیبایی صورت و پاکی سیرت در برابر هم قرار میگیرد، دومی را بر اولی برتر میشمارد:
آغ آلما، قیزیل آلما
نیمچیه دوزول آلما
چرکین آل نجیب اولسون
بداصیل گوزل آلما
«سیب سفید و سیب طلا در درون سینی ردیف شده اند. زن زشت و نجیب از زن زیبای نااهل بهتر است.»
یکی از مسایل اجتماعی و انسانی مهمی که تقریبا در قسمت عمده نمونه ادبیات عامیانه آذربایجان و از جمله بایاتیها به طور فراوان و جاندار از آن سخن میرود ستایش از خصایل مردانگی و صداقت و وفاداری و نفرت و انزجار از جبن و ریاکاری و نامردی است. احساس متضاد انسان در برابر این عوالم مثبت و منفی اجتماعی قبل از هر چیز نمودار آن است که انسان ساده در مکنون دل در فراخنای زندگی اجتماعی پاسدار خصایل نیک و خصم آشتیناپذیر زشتیهاست:
عزیزیم کاساد اولماز
مرد الی کاساد اولماز
یوز نامردین چورهیین
دوغراسان کاسا دولماز
«عزیزم دست مرد هیچ زمانی خالی نمیماند. و کاسهاش پر نمیشود اگر نان صد نامرد را در آن خرد کنی و بریزی.»
من ایگیت دالداسیندا
مرد ایگیت دالداسیندا
نامرد اصلان اولسادا
سیغینما دالداسیندا
«من به جوانمردی تکیه دادم و به تو میگویم که اگر نامرد اصلان هم باشد، به او تکیه نکن.»
در یک رشته از بایاتیها نظریات اعتقادی و طنزآلود عامه درباره بیعدالتیها، عدم توازن اجتماعی بازگو میشود.
این نوع بایاتیها که از نظر محتوا شباهت زیادی به حکم و امثال عامه پیدا میکند روح اعتراض خلق را با نازکاندیش و نکتهسنجی و به سبکی طنزآلود نمودار میسازد.
عاشیق گلیر سازی وار
غمزه سی وار نازی وار
هر باهارین بیر قیشی
هر قیشین بیر یازی وار
«نوازنده با ساز و آواز و ناز میآید، که هر بهاری زمستانی دارد و هر زمستانی بهاری دارد.»
خصلت آهنگدار و موزون بایاتیها امکان میدهد که خلق قسمت عمده ترانهها و نغمات عامیانه را از میان بایاتیها برگزیده و یا ترانهها و نغمههای جدید را در شکل و قالب بایاتی بپروروانند. از این نظر بایاتی ها راه بسیار نزدیکی با موسیقی فولکلوریک پیدا میکنند.
البته هنگام اجرای بایاتی، سراینده بر حسب مضمون و آهنگ بایاتیو به اقتضای ذوق و قریحه خویش آن را با تغییرات و اضافاتی همراه میسازد و از آن جمله به اول، وسط، و آخر آنها اضافات و برگردانهایی از نوع ««من عاشیق» «عزیزیم آبالام» و «ای داد بیداد» و از این قبیل میافزاید.
اگر همه بایاتیها جمع شوند و از دید جامعهشناختی و مردمشناختی مورد مطالعه و بررسی قرارگیرند، تاریخ مدونی میشود که مجموعهای از شیوه زندگی، هستیشناسی، و باورهای فلسفی، اخلاقی و اجتماعی و دینی این قوم در آن منعکس خواهدشد. این نوع سخن در واقع عالیترین نوع سخن شعر سرزمین آذربایجان است و در فرهنگ شفاهی این مردم به دلیل گستردگی و مضمونهای گوناگون، ایجاز در کلام و قالبهای دلنشین، بایاتی ها رتبهای والا دارند و تاریخ و گذشته پرافتحار و باشکوه این سرزمین را میتوان در لابهلای هزاران بایاتی گنجاندهشده در گفتوگوی این مردم مشاهد کرد:
بو دره باشدان گلر
سوزولوب باشدان گلر
هر کیم یارین ایستهسه
دوروپ اوباشدان گلر
«گرچه این دره درهای ژرف و عمیق و صعبالعبور است، اما هرکس که خواهان دوست باشد، سختی راه را به جان میخرد و هنگام سحر به دیدارش میرود.»
عزیزیم داغدا نه وار
ائل کوچوپ داغدا نه وار
دور گئدک دلی مجنونی
لیلیسیز داغدا نه وار
«عزیزم ایل کوچ کرده است و دشت دیگر صفایی ندارد. مجنون! برخیز تا از دشت برویم زیرا که بدون لیلی سوت و کور است.»
ملاحت شاه علیزاده (خبرنگار و کارشناس ادبیات)
منابع:
۱. دیار بایاتیها- احمد جلالی فراهانی
۲.ساوه قوم ایچینده شاهسون بایاتی لاری (۱) – حمید قرایی
۳. بایاتیلار کتابی – محمد علی فرزانه
۴. گنجینه ادبیات آذربایجان (۱)- محمدعلی فرزانه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست