دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

من و تو


من و تو

خدای من!
خواستم بپرسم تو کیستی؟ اندیشیدم که: خودم که هستم. گفتم: نیستی اما خودم نبودم، دنبال خود گشتم، پس حس حضورت در قلبم غوغا کرد، در اندیشه ام، در فکرم، در دلم، تو را دیدم و خود …

خدای من!

خواستم بپرسم تو کیستی؟ اندیشیدم که: خودم که هستم. گفتم: نیستی اما خودم نبودم، دنبال خود گشتم، پس حس حضورت در قلبم غوغا کرد، در اندیشه ام، در فکرم، در دلم، تو را دیدم و خود را... ندیدم، تو...! بودی و هستی و خواهی بود و من...! هیچم و بی تو هیچ.

به نام خدایی که هم عاشق است و هم معشوق و چون عاشق است خلق می کند، هفت آسمان را، کائنات را تا معشوق خاکی در آن آرام گیرد. و آدمی چون عاشق است سر از جان نمی شناسد، معشوق هر چند بزرگتر، تلاش برای رسیدن بیشتر و چون آدمی معشوقی برمی گزیند، برای رسیدنش به هر دستاویزی می آویزد. محبت الله به گونه ای است که هر چند بیشتر می نوشی تا سیراب شوی تشنه تر می شوی و این تشنگی عین عشق است مثل دلدادگی است و آن عشقی که از طفولیت که نه از روز ازل به جان مان ریخته اند، ریشه ای بس عمیق دارد، ریشه ای به عمق ابدیت.

عشق محبت است، گذشت است، ایثار است، عشق آن است که از تن بگذری و جان بگیری، از جان بگذری و نزد جانان آرام بگیری. عشق وقتی پیدا شد امید در دل زنده می شود، امید گلی است که در گلدان زندگی می روید. بارقه ای از ایمان، ایمان همان عشق است، زندگی است، امید رویش دوباره، شکفتن یک غنچه، پرواز پروانه، سفر از خاک به افلاک.

الهی! باران رحمت خود را بر ما ببار و از چشمه محبت خود سیرابمان نما، ابرهای تیره و ظلمانی جهل را از آسمان جان و روحمان بران و نور دانایی و علم را بر اذهان ما بتاب، و ما را هدایت کن از ظلمات به سوی نور و روشنایی. (آمین)

شمسی- علی عسکری