جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ازخودبیگانگی


پژوهشگران و نظریه پردازان اجتماعی، تعاریف مختلفی از مفهوم «ازخودبیگانگی» (Alienation) ارائه داده اند. ازخودبیگانگی، گاهی به عنوان انزوای فرد از جامعه و جدایی او از فعالیت های اجتماعی …

پژوهشگران و نظریه پردازان اجتماعی، تعاریف مختلفی از مفهوم «ازخودبیگانگی» (Alienation) ارائه داده اند. ازخودبیگانگی، گاهی به عنوان انزوای فرد از جامعه و جدایی او از فعالیت های اجتماعی و قطع پیوند او با وابستگان و دوستان در نظر گرفته می شود. در نقطه مقابل، متفكرینی كه از ماركس (Karl Marx) تاثیر پذیرفته اند، این واژه را متناظر با فقدان خودشكوفایی در انسان می دانند.

ماركس در دستنوشته های اقتصادی و فلسفی ،۱۸۴۴ با نگاهی انسانگرایانه و در ابعاد فلسفی، روانشناختی و جامعه شناختی مفهوم «ازخودبیگانگی» را كه از هگل وام گرفته، به كار می برد. به اعتقاد او، به رغم اینكه انسان ها با تكیه بر گوهر حقیقی خود می توانند آفریننده باشند و از نتیجه كار خود بهره گیرند، اما انقلاب صنعتی كارگران را صرفاً به ناظرین و مراقبین غیرماهر ماشین آلات تقلیل داده است. ماشین آلات و سایر كالاها كه در نظام سرمایه داری صنعتی تولید می شوند به بخشی از نظام سلسله مراتبی كار و بازار جهانی تبدیل می گردند كه كارگر دیگر نمی تواند بر آنها كنترلی را اعمال نماید. بدین ترتیب، كارگران كالاهایی را تولید می كنند اما این كالاها به جای آنكه به تولیدكنندگان خود تعلق داشته باشند به سرمایه داران و كارفرمایان تعلق دارند و بنابراین كالاهای مذكور به اشیایی بیگانه نسبت به كارگر تبدیل می شوند. در واقع نظام سرمایه داری، كارگران را از خود بیگانه كرده و آنها را به عنوان نیروهای «شیءگشته»، «كالایی شده» و تهی از خواست ها و تمایلات انسانی، تحت سلطه قرار می دهد.

مفهوم «ازخودبیگانگی» بر رادیكالیسم فرهنگی یا بیگانگی از ارزش های رسمی و مستقر جامعه نیز دلالت دارد. اینگلهارت (Ingelhart)، از فرهنگ متعارضی سخن می گوید كه در دهه ۱۹۶۰ توسط نسل های جدید دارای تحصیلات عالی شكل گرفت و در تقابل با ارزش های سنتی ماتریالیستی و نظمی كه مسن ترها به آن اعتقاد داشتند، ارزش های فرامادیگرایانه (Postmaterialist) را با تاكید بر كیفیت زندگی، خودشكوفایی و دموكراسی مشاركتی مطرح كرد.

موضوع بیشتر مباحث جدید در رابطه با ازخودبیگانگی، «ازخودبیگانگی سیاسی» است. در اینگونه مباحث، سیاست نه در چارچوب رژیم های سیاسی اقتدارگرا بلكه در چارچوب دموكراسی های پیشرفته اروپای غربی و آمریكا مدنظر قرار می گیرد. جامعه شناسان مشخصاً به سنجش میزان بی قدرتی افراد جامعه در حوزه های سیاسی (عدم توانایی آنها در تاثیرگذاری به تصمیمات حكومتی و یا تضمین تحقق نتایج دلخواه) و همچنین سنجش میزان بی معنا یا غیرقابل درك بودن امور سیاسی درنظر آنها می پردازند. از این رو به اعتقاد جامعه شناسان، «ازخودبیگانگی» ممكن است منجر به شكل گیری كنش های غیرقانونی همچون جنبش های اعتراضی و خشونت جمعی و همچنین كاهش میزان مشاركت از طریق كانال های سیاسی قانونی چون رای دادن و فعالیت های گروه های ذی نفع شود.

بابك حقیقی راد