چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
چرا ارتش نتوانست
گرچه شاه مخلوع ایران وارث حكومت ارتشمحور پدرش بود و طبیعتا نقش نیروهای نظامی و امنیتی را در پیشبرد امور حكومت بهخوبی میدانست، اما علاقه شخصی او به امور نظامی ازیكسو و حمایتهای نظامی امریكا از وی برای مقابله با خطر كمونیسم و ژاندارمی خلیجفارس از سوی دیگر، او را از ارتشی قدرتمند و دستگاه امنیتی پیچیدهای برخوردار ساخت كه در خاورمیانه بینظیر بود.
ارتش و سازمان اطلاعات، تكیهگاه شاه برای حكومتی سیوچندساله بود؛ اما این نقطه اتكاء در مقابل حركت خروشان مردم به یكباره درهم فروریخت و لذا برای همه تحلیلگران این سوال مطرح شد كه چرا شاه با وجود این ماشین نظامی و امنیتی نتوانست در مقابل حركت انقلاب پایداری كند و سرانجام در كام شكست فرو رفت؟
برای ما ایرانیها كه این انقلاب را بهوجود آورده و به ثمر رساندیم و با شاه و نیروهایش پنجه درافكندیم جواب این سوال روشنتر است تا كسانی كه دستی از دور بر آتش داشتهاند. حقیقت امر آن است كه میان دستگاه نظامی شاه و دستگاه امنیتی او باید تفاوت زیادی قائل شد. هرچند كه شعار ارتش شاهنشاهی ایران نیز «خدا، شاه، میهن» بود اما بهمجرداینكه ارتش احساس نمود شاه این میهن با خدای آن در ستیز افتاده و میهن نیز او را به شاهی قبول ندارد، پایبندیاش به حفظ آن تاج و تخت كیانی را از دست داد و پس از چندی، نهتنها شاه را تنها گذاشت و در مورد انقلاب بیطرفی اختیار كرد بلكه برادرانه به مردم پیوست. به غیر از سران ردهبالای ارتش، بدنه آن، وابستگیها و تعلقاتی داشتند كه با مردم حاضر در راهپیماییها یكی بود و به تعبیر حضرتامام(ره) ارتش مسلمان بود و نمیتوانست با مردم مسلمان، ستیز و خونریزی كند.
تمرد سربازان و افسران از ارتشیان مافوق و فرار از پادگانها پدیدهای بود كه از اولین روزهای گستردهشدن انقلاب قابل مشاهده بود. اما حكایت نیروهای امنیتی شاه كمی فرق داشت و ازهمینرو بیشتر افراد آن در اثنای پیروزی انقلاب گریخته و یا منزوی شدند.
در مورد نقش دستگاههای نظامی و امنیتی در تثبیت یا تغییر حكومتها، نظرات و دیدگاههای بسیاری وجود دارد و اندیشمندان زیادی آنرا مورد مطالعه قرار دادهاند كه توجه به آنها برای بهدستآوردن تحلیلهای مستند علمی پیرامون انقلاب اسلامی بیفایده نخواهد بود. مقاله حاضر، ما را با ابعاد گوناگون مساله مزبور آشنا میسازد و سقوط شاه و پیروزی انقلاب را از منظر بازماندگی دستگاههای نظامی و امنیتی شاه در سركوب انقلاب مورد توجه قرار میدهد.
دستگاه كنترل و سركوب در همه حكومتها یكی از اركان حاكمیت به شمار میرود؛ چراكه اجبار حاكمیت، برقراركننده نظم و استوارسازنده ملك و مملكت است. بههرحال، هرحكومتی مخالفان و دشمنانی دارد و تا زمانی كه در پی براندازی نباشند تحمل میشوند اما به محض قدمگذاشتن به این مرحله، همه حكومتها با آنان مقابله میكنند. ناكارآمدی و ناتوانی نیروهای نگهدارنده حكومت چهبسا ضربات جبرانناپذیری بر پیكر حكومت وارد آورده و برعكس كارآیی و اقتدار و وفاداری نیروهای مسلح بدونشك باعث قدرت و تداوم حیات حكومت میشود.
رژیم شاه علیرغم برخورداری از ماشین مجهز سركوب، نتوانست آن را بهنحویموثر در سركوب جنبش انقلابی مردم ایران بهكار گیرد؛ درنتیجه، بزرگترین و مجهزترین ارتش منطقه در برابر خیزش انقلابی ملت ایران سر تسلیم فرود آورده و در آخرین روز عمر این رژیم بیطرفی اختیاركرد.
در این نوشته سعی شده است با دیدی جامعهشناختی، علاوهبر تحلیل و بررسی علل بازماندگی دستگاه سركوب شاه، تاثیر و اهمیت این مساله در پیروزی انقلاب اسلامی نیز مورد بررسی و كنكاش قرارگیرد. اما پیشازهرچیز لازم است دو نكته اساسی مورد تاكید و یادآوری قرارگیرد: اولاینكه برخلاف ادبیات رایج در جامعهشناسی انقلابها، ما به جای واژه «ضعف» برای دستگاه سركوب، تعمداً و تاكیداً از واژه «بازماندگی» دستگاه یا ماشین سركوب سخن میگوییم؛ چراكه معتقدیم نیروی نظامی و سركوب شاه نهتنها مقارن انقلاب ضعیف و ناتوان نبوده، بلكه برعكس، به گواهی تاریخ، دستگاه نظامی و امنیتی شاه از قدرت اراده و اعمال سركوب در حد بالایی برخوردار بوده است، اما این سركوب ناكارآمد و غیرموثربود و در نهایت از حصول به نتیجه بازماند.
دوماینكه ما این بازماندگی و ناكارآیی دستگاه سركوب شاه را فرض مسلم گرفتهایم، نه به این دلیل كه چون انقلاب پیروز گشته لاجرم نتیجه بگیریم كه رژیم نتوانسته سركوب كند، بلكه با توجه به روند تحولات و سیر حوادث، این مساله یعنی بازماندگی ماشین سركوب امری غیرقابلانكار است. فرار سربازان از پادگانها، خودداری تعداد قابلتوجهی از آنها از تیراندازی به مردم و تمرد آنان از فرمان مافوق، اعلام همبستگی گروهی از نظامیان از جمله همافران نیروی هوایی با انقلاب و رهبری آن یعنی امامخمینی(ره) و بسیاری مصداقهای روشن دیگر كه اوج آن اعلام بیطرفی ارتش بود، همگی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی حادث شده و ناتوانی و درماندگی ماشین نظامی و امنیتی شاه را در سركوب جنبش انقلابی نمایان ساختهاند. بنابراین ما با پیشفرضدانستن این بازماندگی، به تحلیل ریشهها و چرایی این پدیده پرداختهایم. سوال اساسی مقاله حاضر، این است كه چرا رژیم شاه با دراختیارداشتن ارتش و نیروی نظامی مجهز، پیشرفته و گسترده، نتوانست در مقابل جنبش انقلاب اسلامی مقاومت نماید و دستگاهها و سازمانهای سركوب آن ــ ساواك، شهربانی، ژاندارمری و ارتش ــ نتوانستند از كارآیی لازم در سركوب این قیام برخوردار باشند، و همگی از عمل باز ماندند.
در این تحلیل، برخلاف تحلیلهای دیگر، شدت قدرت مخالفان و درماندگی حكومت، عامل پیروزی جنبش انقلابی و نه عامل موجده یا شكلدهنده آن به شمار میآید.
●جایگاه سازمان سركوب در اندیشه متفكران و نظریهپردازان انقلاب
اكثر كسانی كه درخصوص انقلاب و بیثباتی سیاسی اندیشه كردهاند، كمابیش به نقش سازمان سركوب و اجبار دولت در روند انقلابات نیز توجه داشتهاند. در اندیشهها و نظرات متفكرینی چون افلاطون، ابنخلدون، ماكیاولی، پارتو، توكویل، جانسون، اسملسر، تیلی و . . . میتوان زمینههای این بحث را پیجویی كرد. از آنجا كه پرداختن به مباحث و بنیانهای نظری موضوع، موجب طولانیشدن بیش از حد مقاله میشود از این بحث میگذریم و مستقیما عملكرد سازمان سركوب رژیم محمدرضا شاه را در جریان انقلاب اسلامی بررسی میكنیم.
●ساختار سیاسی حكومت پهلوی و جایگاه دستگاه سركوب در رژیم شاه
ساخت سیاسی رژیمهایی كه در طول تاریخ در ایران قدرت و حكومت را در دست داشتهاند، از ویژگیهای خاصی برخوردار بوده است كه آن را نمیتوان بهطوركامل با الگوهای رایج نظامهای حكومتی در سایر نقاط جهان تطبیق داد. حتی درحالحاضر كه نظام جمهوری اسلامی در كشور ما برپا و حاكم است، باز هم از ویژگیهای خاصی برخوردار است كه آن را از دیگر نظامهای حكومتی موجود در جهان متمایز میسازد. با بهرهگیری از مباحث ماكس وبر عدهای سعی نمودهاند الگوی حكومت پهلوی دوم ایران را مطابق نوع خاصی از نظام پاتریمونیالیسم موسوم به سلطانیسم تبیین كنند. پاتریمونیالیسم خود شكل متاخر نظامهای سنتی و نتیجه تغییر و تحول در ساخت قدرت پدرسالاری است؛ بدینصورتكه با توسعه دستگاه دیوانی و اداری و بهویژه دستگاه نظامی، اقتدار سنتی پدرشاهی به نظام موروثی پاتریمونیال تغییر شكل میدهد؛ بنابراین باید گفت كه فرآیند تبدیل پدرشاهی به پاتریمونیالیسم، نتیجه گسترش نقشها و وظایف دیوانی و افتراق ساختارها میباشد. سلطانیسم یا اقتدار نئوپاتریمونیالیسم، شكل تحولیافتهای از سلطه پاتریمونیالیسم محسوب میشود؛ بدینترتیبكه در نظامهای سلطانیسم حاكمان به دنبال گسستن بندهای سنتی مشروعیت بخش قدرت و جایگزینی منابع جدید مشروعیتساز برای سلطه خویش هستند. الگوی نظام سیاسی سلطانیسم، دولت خودكامهای است كه مبنای اطاعت از آن، نه سنت، نه حاكمیت یك ایدئولوژی و نه برخورداری حاكم از ویژگی فرهمندی، بلكه فقط آمیزهای از خوف و رجا و منع و عطا میباشد. عمومیترین ویژگیهای نظامهای سلطانیسم عبارتند از:
۱ــ شخصیبودن قدرت و سیاست؛ بدینصورت كه قدرت شخص حاكم، سلطان، پادشاه و ... به صورت مطلقه بر تمامی جامعه اعمال میشود
۲ــ جایگاه رفیع ارتش و نقش تعیینكننده دستگاه زور و سركوب
۳ــ سطح پائین نهادمندی سیاسی
۴ــ ارادتمحوری به جای شایستهسالاری؛ یا اعطای مناصب بر اساس میزان اطاعت از حاكم و وفاداری به وی
۵ــ غیررسمی بودن روابط قدرت.
شخصی بودن قدرت و سیاست ناگزیر به غیررسمی بودن آن نیز منجر میشود. قدرت از اینكه مقید به قیود رسمی و قراردادی و محدودیتهای سازمانی گردد، گریزان است. بدینسان روابط شخصی، خانوادگی و محفلی (دورهای) بر اركان سیاست سایه میافكند. همچنین ساختار قدرت شخصی به دستگاه نظامی و امنیتی نیز تسری پیدا كرده و همه صاحبمنصبان موقعیت و مقام خویش را مدیون لطف و عطای حاكم میدانند.
دستگاه زور و سركوب دارای كارویژهای است كه همه اشكال و انواع نظامهای سیاسی به وجود آن محتاج میباشند. دراینمیان برای رژیمهای استبدادی و غیرمردمی دستگاه سركوب و زور در ساخت سیاسی قدرت از جایگاه والایی برخوردار است. اختیارات دستگاه سركوب در اینگونه رژیمها معمولا فراتر از قانون بوده و تمامی جنبههای زندگی اجتماعی را دربرمیگیرد. در نظامهای سلطانیسم هم كه استبدادی هستند، دستگاههای دیوانسالاری و نظامی پایههای اصلی قدرت حاكم به شمار میروند.
در اینگونه نظامها، به دلیل عدم مشروعیت و اقبال مردمی، بهترین شرایط ممكن برای سیاستگذاری و اعمال حاكمیت، ایجاد سازمان نظامی وفادار است. ارتش نماینده اراده شاه محسوب میشود و شاه با تاكید بر آن در برابر مخالفان قرار میگیرد. درواقع نیروهای نظامی، ارتش خصوصی حاكم بوده و شاه فرمانده كل نیروهای مسلح است. به نظر ماكس وبر، اینكه یك ارتش یا قشون تا چه حد ماهیت پاتریمونیال داشته یعنی به عنوان لشكر شخصی حكمران بوده و حتی در مقابل همقبیلهایها و همولایتیهای خود بایستد، بستگی به این دارد كه حكمران چقدر از ذخایر و منابع خود را به نیروی نظامی خویش اختصاص میدهد. هر اندازه كه تجهیز و تغذیه ارتش گستردهتر و كاملتر باشد، به همان نسبت ارتش پاتریمونیال بدونقیدوشرط در اختیار سرور و حاكم پاتریمونیال قرار خواهد داشت. دراینصورت، این ارتش بدون حكمران قادر به هیچ عملی نبوده و حیات نظامی آن متكی به او و سازمان بروكراتیك غیرنظامیاش خواهد بود.
جـواد صــباغ جدید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست