پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

«شتر, گاو, پلنگ» فرهنگی جواب نمی دهد


«شتر, گاو, پلنگ» فرهنگی جواب نمی دهد

بحثی در باب مشکل رکود فروش فیلم ها

چندی پیش و هنگام آغاز اکران یک فیلم دفاع مقدسی خوش ساخت و خوش نام و نشان، از کارگردان آن تقاضای گفت وگو کردم. اما این کارگردان محترم و متعهد واکنش عجیبی نشان داد. وی گفت که من با شما هیچ مشکلی ندارم، اما بیم آن را دارم که اگر همین اول کار مصاحبه ام با نشریات اصولگرا چاپ شود، فیلمم برچسب دولتی و سفارشی بودن بخورد و مخاطب های سینما از آن استقبالی نکنند! این کارگردان دوست داشتنی حتی در جلسه ای ابراز نگرانی کرد که اطلاق عنوان دفاع مقدسی سبب ریزش مخاطب های فیلمش می شود! او حتی در تبلیغات فیلم خود سعی کرد تا ارجاع به دفاع مقدس را تا جای ممکن پنهان کند و در مصاحبه هایش- برخلاف میل باطنی- حرف هایی برای خوشایند عده ای خاص به زبان آورد. با اینکه روزنامه ها و نشریات طرف مقابل، فیلمش را بایکوت کرده و جایزه گرفتنش در جشنواره فیلم فجر را با اکراه و ابهام انعکاس داده بودند، اما او آگهی های فیلم خویش را به همان جراید تقدیم کرد! با همه این لطایف الحیل اما در نهایت این فیلم نتوانست مخاطب چندانی را به سینماها بکشاند و فروش معقولی نکرد.

البته رکود در بازار سینما و عدم جذب مخاطب، مشکل اغلب فیلم هاست. برای این مسئله هم دلائل گوناگونی شمرده می شود، از عدم جذابیت و کیفیت پایین فیلم ها گرفته تا بی ارتباط بودن محتوای بیشتر آثار سینمایی با زندگی و ذهنیات مردم. عده ای گرانی بلیت را دلیل می آورند و برخی دیگر می گویند با وجود این همه ابزار و وسائل سرگرم کننده ارزان و در دسترس، بدیهی است که مردم سینما نمی روند.

همه این دلایل، به نوعی درست هستند و نمی توان منکر آن ها شد. این یک واقعیت است که به هر حال، سینما رفتن از سبد مصرف فرهنگی خانواده های ایرانی خارج شده است و دیگر کمتر کسی را می توان یافت که اشتیاق به حضور در سالن های تاریک سینما و تماشای فیلم در آن ها را داشته باشد.

در این میان، بعضی از سازندگان و صاحبان فیلم ها برای جلب توجه مردم و بالا بردن فروش فیلم های خود دست به انواع سوءاستفاده ها و ترفندهای عجیب و غریب می زنند. اتفاقا اکثر کسانی هم که از روش های نامتعارف و غیرطبیعی سعی می کنند فیلم خود را به خورد جامعه بدهند، در نیل به هدف خود شکست می خورند.

اما سوال این است که با وجود رکود غالب و حاکم بر گیشه سینما و فقدان عمل سینما رفتن در برنامه روزمره خانواده ها، چطور برخی از آثار نظرها را به خود جلب می کنند و به فروش بالایی هم دست می یابند؟ اگر جذابیت را به عنوان عامل اصلی این گونه استثناها بپذیریم، پس چرا خیلی دیگر از فیلم هایی هم که دارای جاذبه و کیفیت بالایی هستند، موفق نمی شوند؟ چطور می شود که یک کارگردان با به کار بردن برخی نشانه ها و شکستن بعضی قالب ها رکورد بالاترین رقم فروش را به نام خود ثبت می کند، اما همکار دیگرش با تقلید از وی به نتیجه معکوس می رسد؟

پاسخ این است: معدود فیلم هایی که طی سال های اخیر توانسته اند خارق العاده ظاهر شوند و مخاطب خوبی را به خودشان جذب کنند- هدفمند یا بی هدف- فرایندی به نام «مخاطب یابی» را واقع کردند. برخی فیلم ها که با وجود دست زدن به اقدامات گسترده برای جلب توجه و داشتن تبلیغات خاص و چشم پرکن، از سمع و نظر مردم دور ماندند، به این برمی گردد که از مخاطب یابی غافل ماندند.

یک بررسی ساده نشان می دهد که اکثریت قریب به اتفاق فیلم های پرفروش این روزگار، از ابتدا تکلیف خود و مخاطب خویش را روشن ساختند. این دسته از فیلم ها از همان بدو تولد و حتی قبل از تولید، مخاطب هدفشان را با خود درگیر کردند. آن ها با همان اخبار، اطلاعات و عکس های نخستین، خودواقعی شان را مخفی نکردند. یعنی هیچ کوششی برای اینکه یک جور دیگر معرفی شوند، به کار نرفت. دیگر دوران بروز ادا و اطوارهای شبه روشنفکری و ژست اپوزیسیونی برای جلب توجه دیگران گذشته است. شاید برخی افراد ناهنجار و از همه جا بی خبر این جور حرکات را نشانه باسواد بودن تلقی کنند، اما عقل سلیم و فطرت عام بشری، باصداقت و روراستی قرابت بیشتری دارد تا با تظاهر و خودنمایی.بنابراین، طرح تظاهر به معترض و غیردولتی و خاص بودن و مخالف جریان آب نمایی و این گونه تظاهرات، یک ترفند از قبل شکست خورده است، بلکه خودش یک شکست محسوب می شود. نمی توان- مثلا- فیلم انقلابی و دفاع مقدسی ساخت و توقع داشت طرفداران سینمای جشنواره ای یا تجارتی جذب آن شوند. اقدام معقول این است که چنین آثاری به جای دادن آدرس غلط سعی نمایند تا مخاطب نزدیک به خود را هدف قرار دهند.نکته مهم این است که فیلمسازان جریان انقلاب و ارزش ها می توانند و باید مخاطب فراوان را به خود جلب کنند. برخورداری از مخاطب گسترده، یک پدیده صرفا گیشه ای و سودجویانه نیست. طبیعی است که یک فیلم اگر قصد تاثیرگذاری و جریان سازی دارد، باید تماشاگر زیادی هم داشته باشد. در واقع، برخورد با تماشاگر، مرحله تکمیلی و الزامی یک پروژه سینمایی است. فیلم خوب زمانی معنا می یابد که حرفش را به ذهن و دل مردم تقدیم نماید. به بیان بهتر، فرایند مخاطب یابی نیز مثل مراحل دیگری چون تصویربرداری و تدوین و... مراحل تولید یک پروژه سینمایی است. گاهی از زبان برخی فیلمسازان سخنانی از این دست می شنویم که هدف ما فروش فیلم و سود در گیشه نبوده بلکه قصد فرهنگ سازی و آموزش و گسترش اخلاق را داشته ایم، به همین دلیل هم اهمیتی برای جذب مخاطب قائل نیستیم! این رویکرد درست مانند این است که یک فیلمساز بگوید که تدوین هیچ اهمیتی ندارد و فیلم را بدون تدوین روی پرده می بریم!

اما همان طور که گفته شد، جذب مخاطب در سینما یک فرآیند است که به طور اتفاقی و در اثر تصادف و شانس رخ نمی دهد. تجربه نیز نشان داده که به کار بردن تمهیدات نامتعارفی چون تعیین جایزه و تبلیغات متراکم و... کمک چندانی به بالا رفتن مخاطب یک فیلم نمی کند. شاید هم یک فیلم که چنین ترفندهایی را به کار برده، موفق شود، اما بدون شک دلیل اصلی پیروزی اش این گونه کارها نبوده است.

اما فرآیند مخاطب یابی چیست؟ فرآیندی است که طی آن یک فیلم موفق به ایجاد فضایی می گردد که بخشی از جامعه را متوجه و ترغیب به تماشای خود می کند. به طوری که تماشای آن فیلم تبدیل به یک دغدغه و دل مشغولی برای حجم نسبتا زیادی از مردم شود.

اولین و اصلی ترین مرحله فرآیند مخاطب یابی، مخاطب شناسی یا هدف گذاری روی مخاطب است. فیلم های پرفروش این سال ها همه از ابتدا مشخص کردند که مخاطب اصلی شان چه طیف و گروهی از مردم و چه وجه از تمایلات مخاطب بوده است. سه گانه «اخراجی ها»، «جدایی نادر از سیمین»، «قلاده های طلا» و... همه دارای «مخاطب هدف» بودند. وقتی مخاطب هدف یک فیلم مشخص باشد و فیلم مورد توجه بخشی از مردم قرار گیرد، طیف های دیگر هم کنجکاو تماشای آن می شوند. پس از مخاطب شناسی، مرحله تبلیغات مقدماتی است. در این مرحله که همزمان است با مراحل پیش تولید و حین تولید، اخبار، اطلاعات و عکس های فیلم باید براساس نیازها و مطالبات همان مخاطب هدف منتشر شود. در مرحله تبلیغات نهایی هم که همزمان با اکران فیلم انجام می شود، این جریان باید تداوم یابد و تقویت شود.

تجربه نشان داده است فیلم هایی که با روش «شتر، گاو، پلنگی» پیش می روند و از ابتدا این استراتژی را پیش می گیرند که همه سلایق و دیدگاه ها را جذب کنند، در ارتباط با مخاطب دچار شکست می شوند. اما فیلم هایی که مخاطب هدف معین و مشخصی دارند، در جلب نظر مخالفان خود نیز توفیق حاصل می کنند. اتفاقا واکنش های تند مخالفان یک فیلم و به ویژه ایجاد فضای تحریم و تخریب برای یک اثر، کمک شایانی به سرعت گرفتن فرآیند مخاطب یابی می کند. چون هویت و جایگاه آن فیلم را برجسته تر می سازد.

بنابراین، آثار ملقب به ارزشی، با به کار بردن استراتژی هایی چون «شتر، گاو، پلنگ فرهنگی» نه تنها نمی توانند به مخاطب انبوه دست یابند که مخاطب اصلی و خاص خود را نیز پس می زنند. ضمن اینکه انقلابی ها و متدینین جامعه نیز باید به کمک چنین فیلم هایی بیایند. فراموش نکنیم که ورود به عرصه سینما و خالص و پاک ماندن از حواشی زرد یا جاذبه های ناسالم این عرصه، مصداق بارز جهاد اکبر است. هنرمندی که با اختیار خویش از شهرت و ثروت و سایر جبرهای آلوده، خودش را رها می کند و برای خدا و پاسداشت اصالت ها و انتشار ارزش های مردمی، تلاش و از خودگذشتگی می کند، از رزمنده دست از جان شسته حاضر در میدان نبرد نظامی کمتر نیست. پس باید قدر چنین هنرمندان و هنر آن ها را بدانیم و پاس بداریم. ای کاش فعالان دلسوخته میدان انقلاب، به همان میزان که به آثار ضدفرهنگی اعتراض دارند و به حق تلاش می کنند تا فیلم های مخرب دچار تنگنا شوند، برای ارتقای جایگاه فیلم های همراه با آرمان های خود نیز تلاش می کردند. بهترین راه حل برای واداشتن سینمای مبتذل و سیاه نما و وطن فروش، بر صدر نشاندن سینمای برتر و برحق است. حمایت مردمی از سینمای متعهد، خود به خود به انزوای سینمای زالوصفت و دست اندرکاران آن می انجامد.

آرش فهیم