چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

نمونه شناسی قهرمان در سینمای جنگ


نمونه شناسی قهرمان در سینمای جنگ

بستر ایدئولوژیک سینمای دفاع مقدس تحت تأثیر انقلاب اسلامی و وام گیری از فرهنگ ایثار و شهادت رنگ و بویی متمایز از سینمای جنگ هالیوودی دارد

بستر ایدئولوژیک سینمای دفاع مقدس تحت تأثیر انقلاب اسلامی و وام‌گیری از فرهنگ ایثار و شهادت رنگ و بویی متمایز از سینمای جنگ هالیوودی دارد. مؤلفه‌های بسیار انسانی حاکم بر سینمای دفاع مقدس چنان ساختار مفهومی آثار را در کنکاش ایده ‌آل‌های انسانی قرار می‌دهد که نمی‌توان جز نگره‌ ای آرمانی انتظار چیز دیگری ازسینمای جنگ ایرانی داشت. مهدی نریمان، سعید، عباس حیدری، حاج کاظم، سردار راشد، اکبرمنافی و فریدون کیافر از جمله قهرمانان سینمای جنگ ایران هستند که درعین داشتن افتراقات عمیق تیپیک اما در یک ویژگی مشترکند که همان آرمان‌گرایی و اعتقاد راسخ است و برهمین مبناست که ما پایانی سعادت‌گونه و خوش را درزندگی آنها ملاحظه می‌کنیم.

شهادت مهدی نریمان (فرج‌الله سلحشور- پرواز درشب) درسکانس شریعه ازالگویی برمی‌خیزد که همواره در ذهن بچه مسلمان شیعی با یادآوری حماسه نهرعلقمه حضرت عباس(ع) جلوه ‌ای روشن یافته است واین صحنه درسینمای جنگ ما دارای بارعاطفی و وقار اعتقادی بالایی است.

سعید (علی دهکردی- از کرخه تا راین) نیز اگرچه برای مداوای چشمش به آلمان می‌رود اما فریاد تنهایی و غربت تلخش در کنار رودخانه راین، آوای بلند مظلومیت رزمنده ایرانی بود که به دلیل بمب‌های شیمیایی ساخته شده در کارخانه‌های آلمانی حتی از پاسخگویی به گزارشگران خارجی نیز عاجز هستند و اینگونه بود که سرطان خون سعید را نیز به سعادت اخروی شهادت رساند.

اما شاید مظلوم‌ترین قهرمان سینمای جنگ، عباس حیدری (حبیب رضایی - آژانس شیشه‌ای) باشد که مجال مؤثری را برای بازبینی کوتاهی‌های جامعه و مسئولان در قبال رزمندگان به وجود آورد. ترکشی که روزی موجودیت سرزمینی ایران را نشانه رفته بود، حال به عنوان یادگاری آن دوران سخت به شاهرگ غیرت و معرفت نزدیک می‌شد و هیچ کس توجهی به این موضوع نداشت. انگار یادمان رفته بود که امنیت ملی ایران از صدقه سرعباس‌ها به وجود آمده بود و نمی‌خواستیم که ذره‌ ای از غیرت او را پاسخگو باشیم و چنین بود که تعلل کردیم و عباس نیز به شهادت رسید. حاج کاظم (پرویز پرستویی - آژانس شیشه‌ای) را متهم کردیم که چرا درپی مطالبه حق عباس برآمده ‌ای و ندانستیم که چگونه قلب او را شکستیم و حتی وقتی اسلحه را با درایت به سمت ما گرفت تا به خود آییم با بد و بیراه او را یک جنگ ‌طلب نامیدیم و گوهر وجود او را نشانه رفتیم اما بازهم قهرمان سینمای جنگمان در آزمون غیرت و معرفت سربلند بیرون آمد. از درک سردار راشد(پرویز پرستویی - موج مرده) و کارهایی که انجام می‌داد عاجزبودیم واعتقاد انسانی او و نگاه ایده‌ آل وی را پس می‌زدیم و می‌گفتیم دوره جنگ به سرآمده و بهتراست همگام با روح زمان و الگوی گفت ‌و‌گوی میان فرهنگ‌ها پیش برویم اما مگر می‌شد سقوط هواپیمای مسافربری را فراموش کرد و از شنیدن نام وینسنس دچار انزجار نشد. راشد در کلیدی‌ترین جمله خود خطاب به آدم‌هایی که وی را مورد عتاب قرار داده بودند گفت جنگ را مدیریت کردیم و فرزندان خود را به شما سپردیم، بنگرید کدام یک کم کاری کرده‌‌ایم.

سردار راشد نیز سبکبال و جسور در آخرین سکانس اثر به سمت ناو وینسنس می‌رود و این شاید عروجی دیگر را تداعی‌گر باشد. اکبر منافی (پرویز پرستویی - پاداش سکوت) را فردی متوهم و روان‌پریش دانستیم که بیهوده وقت خود را تلف یک پریشان ذهنی کرده است. دریغ از اینکه وجدان و شرف انسانی، وی را بر آن داشته بود تا حقیقت شب عملیات در هور را برای پدر شهید ابراهیمی آشکار سازد.

می‌گفتیم دیوانه شدی که می‌گویی من قاتل پسرتان هستم اما حقیقت را نمی‌توان انکار کرد ولو با این توجیه که اگر یحیی به زیر آب نمی‌رفت عملیات لو می‌رفت. اکبر نیز در پایان فیلم و با آرامش در کارگاه کوچک پدر شهید به همکاری مشغول است. اما جنس قهرمانی فریدون کیافر (امیر جعفری - نفوذی) در فرآیندی متفاوت از دیگران شکل گرفت. کاراکتری دوست داشتنی و مظلوم که بدترین اتهامات ازجمله همکاری با گروهک ها، نقش آفرینی درجبهه عراق به عنوان ستون پنجم و معاند نظام جمهوری اسلامی به او نسبت داده شد و حتی فرزندانش نیز به او اعتقادی نداشتند.

عمق این مظلومیت تا جایی است که این قهرمان در مسیر کشف حقیقت، قدرت گویش خود را به دلیل از بین رفتن تارهای صوتی اش توسط جورابچی (قاسم زارع) ازدست داده و نمی تواند اتفاقات تلخی که برایش افتاده توضیح دهد اما درپایان با آشکارشدن پشت پرده خرابکاری های دوران جنگ و نقش بارز جورابچی در این حوادث، شمایل فریدون کیافر تطهیر می شود و به سمت زندگی عادی خود باز می گردد.

نویسنده : نیما بهدادی مهر



همچنین مشاهده کنید