دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
مجله ویستا

مرد کامل سینما


مرد کامل سینما

به مناسبت سالروز تولد فیلمساز بزرگ فرانسوی«ژان پیر ملویل»

در بین فیلمسازانی که به آنها علاقه دارم، نام «ژان پیر ملویل» برایم یک جواهر است. هنگامی که به فیلم‌هایش نگاه می‌کنم هیجان‌زده می‌شوم. فیلم‌های «ملویل» به من انرژی خاصی می‌دهد! حتی حالا نیز که این یادداشت را به مناسبت سالروز تولدش می‌نویسم حس عجیبی دارم که قابل توصیف نیست و این احساس بی‌دلیل به وجود نیامده و سرچشمه آن شخصیتی است نادر و حرفه‌ای و خاص با سینمایی زیبا و شگفت‌انگیز. «ژان پیر ملویل» در کنار دیگر فیلمسازان بزرگ فرانسوی، «ژان رنوار»، «رنه کلر»، «ژان کوکتو»، «فرانسوا تروفو»، «ژان لوک گدار» و... تجلی عینی عظمت سینمای فرانسه است که بخش مهمی از پیشرفت و موفقیت سینمای فرانسه سال‌های دهه ۵۰ و ۶۰ و ۷۰ بدون شک مدیون اوست. «ملویل» تجسم کامل حرفه و تحولاتش بود و همواره بیانگر نوعی انضباط نادر و حرفه‌ای. ملویل، شخصیتی مستعد و فیلمسازخیره‌کننده‌ای بود که نامش در خاطر تماشاگران و سینماگران حک شده است. او مردی از جنس سینما بود که دنیا و باورهای خودش را به سینما آورد و حاصل حضورش در سینما، کارنامه‌ای پربار با چندین اثر زیبا و منحصربه فرد است. فیلم‌های او به لحاظ هنری موفق و برخوردار از حال و هوایی بسیار خاص و داستانی پالوده‌اند.

نکته‌ای که بیش از هر چیز نسبت به شخصیت «ملویل» برایم شگفت‌انگیز است، محیط (فضا) و شخصیت‌های فیلم‌های اوست که به درستی با فطرت و سرشت او سازگار است و این به دلیل حس کمالگرایی و حضور فوق العاده‌اش در تمامی صحنه‌های فیلم‌هایش است. شخصا کمتر فیلمسازی را می‌شناسم که در این زمینه مانند او باشد (جان فورد و آلفرد هیچکاک مثا‌ل‌های خوبی می‌توانند باشند) در رابطه با این مهم، نقل قولی از «آلن دلون» به یاد دارم که گفتن‌اش خالی از لطف نیست. «دلون» پیرامون شخصیت «ملویل» و حرفه فیلمسازی‌اش می‌گوید: « او مرد کامل سینما بود. همه کارها با خود ملویل بود و همه را خودش انجام می‌داد! ملویل، از الف تا یای یک فیلم با خودش بود. می‌خواست فیلم «سامورایی» باشد یا فیلم «دومین نفس». در حقیقت او فیلمنامه را می‌نوشت، تهیه، کارگردانی و تدوین می‌کرد، حتی موسیقی فیلم نیز با خودش بود. او واقعا بی‌همتا بود. در فیلم «سامورایی»، شخصیت «جف کاستلو» ساعتش را به دست راستش می‌بست مثل ژان پیر، کلاه مال خود ژان پیر بود، صلابت جف همان صلابت ژان پیر بود.»

«ملویل» فیلمسازی است که نه برآمده از «موج نو» بود و نه متعلق به آن. برخلاف فیلمسازان خوب فرانسوی هم دوره‌اش، گدار و تروفو که از پایه‌ گذاران موج نو بودند، آثار ملویل و مسیر فیلمسازی او بسیار متفاوت و جدای از آنها بود زیرا در آثار او ردپایی از سینمای آمریکا به وضوح دیده می‌شود. از این رو «ملویل» را آمریکایی‌ترین فیلمساز فرانسوی می‌دانند. او همواره به اسطوره‌ها و عناصر سینمای آمریکا رجوع کرده است.

همچنین «ملویل» سینماگری است که همواره سکوت و خلوت فرانسوی‌ها را به تصویر کشیده است. (شخصیت‌های او یا در مکان‌های خالی از سکنه به سر می‌برند یا در گوشه کنار و بیرون از شهر) دنیای ملویل، دنیای سکوت و تنهایی است: خاموشی شخصیت پیرمرد و دختر فیلم «سکوت دریا»، سکانس آغازین فیلم «کلاه» با ورود (سرژ رژیانی) در مکانی خلوت و پر از سکوت، شکوه آغازین فیلم «دایره سرخ» و یا اولین نمای فیلم «سامورایی» با تصویری از «جف کاستلو» در اتاق‌اش، از نمونه‌های این مورد هستند.

«ملویل» به مانند دیگر سینماگران فرانسوی «ژاک تاتی» و «گدار» فیلمسازی است که چهره‌ای جدید از جامعه مدرن را به تصویر کشیده است. با نگاهی به آثار ملویل، از فیلم «سکوت دریا» و بعد از آن، رفته رفته شاهد تغییر و دگرگونی در آثارش هستیم که به لحاظ داستان، فضا و مکان و تکنیک‌های سینمایی رو به‌تغییر هستند. جامعه و افراد در دنیای ملویل، سیر متغیری را می‌گذراند و هر چه به جلو می‌رود، جامعه مدرن تر می‌شود.

مورد دیگری که در رابطه با شخصیت «ملویل» حائز اهمیت است، علاقه او به ژانر گنگستری است. او نخستین بار به‌طور جدی با فیلم «کلاه» علاقه و قابلیت‌های خود را به نمایش گذاشت و پس از این فیلم بود که «ملویل» تا به انتهای کار فیلمسازی‌اش مسیر مشخصی را پیمود که آن را با تمام وجودش درک می‌کرد و دوست می‌داشت. فیلم‌های او بدون هیچ گونه شبهه‌ای متعلق به این ژانر هستند و بی‌دلیل نیست که «ملویل» را غمخوار گنگسترها می‌نامند. درک درست او از سینمای گنگستری و از شخصیت‌ها (بد یا خوب) با تمام آن ظرافت‌ها و ریزه کاری‌ها و اجزای جدایی ناپذیرش: اسلحه، اتومبیل،بارانی و کلاه گنگستری و موسیقی جاز که در کنار و آمیخته با دکور و کادر، رنگ و میزانسن، با دقتی قابل تحسین در روایت لحظه به لحظه داستان، شخصیت‌ها و موقعیت‌ها همراه است که سینمایی یک‌دست با دنیایی واحد و هماهنگ را خلق کرده است. همچنین «ملویل» با آغاز ساخت فیلم‌های گنگستری بود که از بازیگران معروف استفاده کرد. ورود ستارگان به فیلم‌هایش، سینمای او را پربارتر و جذاب‌تر کرد.

البته این مسئله هیچ‌گاه به خاطر ستاره بودن این بازیگران نبود بلکه بیشتر به خاطر فیزیک خاص آنها بود. از بازیگران معروف فیلم‌های «ملویل» می‌توان به «آلن دلون»، «لینو ونتورا»، «ژان پل بلموندو»، «سرژ رژیانی»، «سیمون سینیوره»، «ایو مونتان»، «کاترین دنوو» و«بورویل» اشاره کرد. نکته مهم دیگری که در رابطه با «ملویل» وجود دارد، تاثیر شیوه کار او بر دیگر فیلمسازان نسل بعد از خودش است. فیلم‌های «ملویل» به‌خصوص از فیلم «سامورایی» به بعد، بارها درفیلم‌های گنگستری مورد تقلید قرار گرفته است. در این رابطه نمونه‌های خوبی هست که می‌توان به آنها اشاره کرد: فیلم گنگستری برادران کوئن، «تقاطع میلر» فیلمی کاملا ملویلی است. شخصیت قهرمان فیلم «کوئن‌ها» شباهت بسیاری به شخصیت جف کاستلوی «سامورایی» دارد. در واقع او آمیزه‌ای از «آلن دلون» فیلم سامورایی است. از سینماگران دیگری که در برخی از آثارشان از «ملویل» تاثیر گرفته‌اند، می‌توان «مارتین اسکورسیزی» را نام برد که با فیلم «راننده تاکسی» شخصیت «تراویس بیکل» را خلق نمود که او نیز استعاره‌ای بود از شخصیت سرگردان و تنهای فیلم «سامورایی». «کوئنتین تارانتینو» نیز در فیلم «سگدانی» در صحنه‌ای از فیلمش که چهار دوست در یک ردیف در بزرگراهی راه می‌روند، ادای دینی کرده است به صحنه‌ای مشابه در فیلم «نفس دوباره» ملویل. اما سینمای آسیا نیز از تاثیرپذیری فیلم‌های «ملویل» به دور نبود؛ «جان وو» سینماگر مشهور هنگ کنگی، شیفته سینمای ملویل است و خود بارها به این نکته اشاره کرده است.

فیلم‌های «آدم کش» و «گلوله‌ای در سر» از «جان وو» چه از نظر قالب و چه از نظر محتوا به شدت تحت تاثیر ملویل هستند. اینجا به گفته‌ای از «جان وو» در رابطه با «ملویل» اشاره می‌کنم که می‌گوید: « دایره سرخ، فیلمی از ملویل است که بی‌شک بعد از «سامورایی»، بیشترین تاثیر را روی من گذاشته است. فیلم‌های ملویل همیشه انسان را به اندیشیدن وا می‌دارد ولی با بار احساسی بسیار سنگین. شیوه نقل داستانش بی‌نهایت بی‌پیرایه است. در کارهای «ملویل» دوربین همیشه ثابت است و به بازیگران امکان می‌دهد که کاملا احساس خود را بیان کنند. مردم به این کار به شیوه‌‌ای عقلانی‌تر عکس العمل نشان می‌دهند. او دقت زیادی دارد به‌ویژه در روش ترکیب کردن سینمای ژانر با فلسفه‌ای که عمیقا شرقی است. بی‌شک به همین خاطر است که من خودم را به فیلم‌های او نزدیک احساس می‌کنم. شخصیت‌های او قهرمان نیستند. آنها با پایبندی به نوعی درستکاری و اصول اخلاقی شبیه به شوالیه‌ها عمل می‌کنند.»

● نگاهی کوتاه به فیلم‌های «ملویل»

«ژان پیر ملویل» در ۲۰ اکتبر ۱۹۱۷ در پاریس به دنیا آمد. او فیلمسازی را در سال‌های دهه ۴۰ و پس از جنگ جهانی دوم تجربه کرد. (جنگی که خود نیز در آن حضور داشت) و نخستین فیلم مهم‌اش را در سال ۱۹۴۸ کارگردانی کرد. فیلم «سکوت دریا» اقتباسی از رمان معروف نهضت مقاومت نوشته «ورکور» است که ملویل آن را با وفاداری کامل به «اثر» جلوی دوربین برد و حاصل کار یکی از بهترین آثار سینمای فرانسه در دهه ۴۰ بود. ملویل در این فیلم با به کار بردن شیوه بیان،داستانی آرام و راحت در قالب نویی از زیبایی و سبک را به وجود آورد که نشان از ذهن خلاق و شخصیت برجسته می‌داد.

پس از این فیلم «ملویل» به سراغ یک اثر ادبی دیگر رفت که رمانی بود نوشته «ژان کوکتو» به نام «کودکان وحشتناک» به سال ۱۹۵۰، که فیلمنامه آن را نیز با همکاری خود «کوکتو» نوشت. این فیلم نیز از کارگردانی خوب «ملویل» بهره‌مند است اما حضور «کوکتو» در فیلم هم احساس می‌شود. پس از فیلم «کودکان وحشتناک»؛ ملویل، تا اوایل دهه ۶۰، چهار فیلم دیگر را کارگردانی کرد. فیلم‌هایی همچون «وقتی این نامه را بخوانی»۱۹۵۲، «باب قمارباز» ۱۹۵۵، «دو مرد در منهتن» ۱۹۵۹، و «لئون مورن کشیش»۱۹۶۱، که مهم‌ترین آنها فیلم «لئون...» بود که ملویل آن را بر مبنای رمانی نوشته «بئاتریکس بک» کارگردانی کرد. «لئون...» اولین فیلمی بود از ملویل که یکی از ستارگان سینمای فرانسه «ژان پل بلموندو» در آن حضور می‌یافت و داستان آن درباره یک کشیش است که درگیر رابطه‌ای عاطفی با یک زن کمونیست می‌شود. این فیلم نیز مهر شخصی ملویل را به همراه داشت واین در حالی است که در رده فیلم‌های مذهبی قرار می‌گیرد.

فیلم «کلاه» ۱۹۶۲، اثر بعدی ملویل، یک فیلم گنگستری نوآر بود که (هر چند قبل از این دو فیلم دیگر گنگستری در کارنامه داشت) اما هیچ‌کدام به اندازه «کلاه» قوی و تاگیرگذار نبودند. «کلاه» داستان شخصیت‌هایی است که همواره در درون خود به جست‌وجو می‌پردازند. چهره‌های تنها و حزن انگیزی که در نهایت با مرگ وعده دیدار می‌کنند و این موضوعی است که پس از این در همه فیلم‌های ملویل به وضوح دیده می‌شد: فیلم‌های خوبی همچون «ارشد خانواده فرشو» (۱۹۶۳) و «نفس دوباره» (۱۹۶۶) و فیلم‌های قدرتمند «سامورایی»(۱۹۶۷) و «ارتش سایه‌ها» (۱۹۶۹) و «دایره سرخ» (۱۹۷۰)، با فضا و شخصیت‌هایی ماندگار. آثاری که تازگی سبک و تکنیک خاصی در آنها دیده می‌شود. فیلم‌هایی که به پلیس و گنگسترها محدود می‌شود. پلیس و گنگسترهایی که حتی اگر بدترین هم باشند، برایمان جذاب، دوست‌داشتنی و خاطره‌انگیزند و این مهم را تنها یک نفر به‌وجود آورد: ژان پیر ملویل. سینما دیدن رویاهاست. دیدن ناب‌ترین‌هاست. خیال‌پردازی است و ژان پیر ملویل ما را به ژرفای رویاها می‌برد و به دنیای خیالات‌مان...

حسن نیازی