جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

كلام امام حسین ع بـه عبـداللّه بـن مطیـع


كلام امام حسین ع بـه عبـداللّه بـن مطیـع

اما وقتی هذا ارید مكهٔ , فاذا صرت الیها استخرت اللّه فی امری بعد ذلك در مسیر حركت سیدالشهدا ع به سمت مكه , حضرت با عبداللّه بن مطیع بر خورد كردند که

((اما وقتی هذا ارید مكهٔ , فاذا صرت الیها استخرت اللّه فی امری بعد ذلك )). در مسیر حركت سیدالشهدا(ع) به سمت مكه , حضرت با ((عبداللّه بن مطیع ))بر خورد كردند كه مـشـغـول حـفر چاه بود عبداللّه به امام (ع) عرض كرد: حفر چاه تمام شده ومقداری آب در آمده , دعـایـی بفرمایید كه بركت كند, حضرت مقداری از آب چاه را طلبید ونوشید ومضمضمه كرد وبه درون چاه ریخت وآب گوارا شد بعد به حضرت عرض كرد عازم كجا هستید؟

امـام (ع) فـرمـود: ((الان بـه قصد مكه می روم وبعد از آن برای مقصدم از خدای تعالی خیرخواهی طلب می كنم كه آنچه مصلحت بنده است برای من قرار دهد)). عـبـداللّه : ((مـن هـم می خواهم خداوند آنچه خیر ومصلحت است برای شما قراردهد ولی به شما نـكـتـه ای را عـرض می كنم , امیدوارم كه آن را بپذیرید, وقتی به مكه رسیدید بپرهیزید از اینكه به سوی كوفه بروید, زیرا پدرت در آنجا كشته شدوبرادرت آماج طعنه ها ودشنامها قرار گرفت , شما ملازم حرم باشید كه سیادت وآقایی شما محفوظ خواهد ماند, به خدا قسم ! اگر شما كشته شوید, خاندان شما به خاطر شما كشته می شوند)).

حـضرت از او تشكر كرد وخداحافظی نمود تا به مكه معظمه رسید, چون نگاه حضرت به كوههای اطراف مكه افتاد, این آیه شریفه را تلاوت فرمود: ((ولما توجه تلقا مدین قال عسی ربی ان یهدینی سوا السبیل ))[۱] .

● عبداللّه بن مطیع كیست ؟

((عبداللّه )) فرزند ((مطیع بن اسود))است كه چهره او بیشتر بعد از ((واقعه حره ))آشكار شده زیرا وقـتـی مـردم مـدینه ((عثمان بن محمد بن ابی سفیان )) پسر عموی یزیدرااز امارت مدینه خلع كـردنـد, ((عـبـداللّه بـن حنظله )) به عنوان امیر بر انصار و((عبداللّه بن مطیع )) به عنوان امیر بر قریش برگزیده شدند تا هنگامی كه شهر مدینه در محاصره سپاهیان یزید به سركردگی ((مسلم بـن عقبه )) قرار گرفت , ((عبداللّه بن مطیع )) از مدینه گریخت ودر مكه به ((عبداللّه بن زبیر)) مـلحق شد وتا زمان محاصره مكه از طرف حجاج , برای جبران فرارش از مدینه , با سپاهیان حجاج جـنـگـیـد واز اشعار اوست كه می گوید من در روز حره فرار كردم وانسان حر, یك بار بیشتر فرار نمی كند.

انا الذی فررت یوم الحرهٔ

والحر لا یفر الا مرهٔ[۲] .

وی از نـظـر اعتقادی , مسلك تشیع را نداشته است بلكه هنگامی كه از طرف ((عبداللّه بن زبیر)) با اصحاب مختار جنگ می كرد, روزی در ضمن سخنرانی گفت : ((ان من عجب العجب عجزكم من عصبهٔ منكم قلیل عددها خبیث دینها))[۳] .

● اعتراض عبداللّه بن عمر به عبداللّه بن مطیع

وقتی مردم مدینه با ((عبداللّه بن مطیع )) بیعت كردند, ((عبداللّه بن عمر)) بر ((ابن مطیع )) وارد شد, وی دستور داد برای مهمانش فرشی بیندازند. ((عبداللّه بن عمر)) گفت : ((نیامده ام كه با تو بنشینم بلكه آمده ام تا برایت حدیثی رااز پیامبر(ص ) نـقـل كـنم كه فرمود: من خلع یدا من طاعهٔ لقی اللّه یوم القیامهٔ ولا حجهٔ له ومن مات ولیس فی عنقه بیعهٔ مات میتهٔ جاهلیهٔ )). عـجـیـب از ((عـبـداللّه بن عمر))است كه یزیدرا امام مسلمین می داند ونقض بیعت اورا نادرست مـی شـمـارد وهـر كس در آن عصر مرده باشد ولی بیعت یزید بر گردنش نباشد, مرگش را مرگ جاهلیت می داند!!![۴] .

● تفاوت خروج حضرت موسی وامام حسین (ع)

حـضـرت سـیدالشهدا(ع) موقع حركت از مدینه , حالتی مانند حضرت موسی (ع) در خروج از مصر ووارد شـدن به ((مدین )) دارد: (فخرج منها خائفایترقب )[۵] , اما وقتی به مدین رسید: (قال عسی ربی ان یهدینی سوا السبیل ) .

اما بین حضرت موسی (ع) وحضرت حسین (ع) تفاوت بسیاراست , زیراموسی (ع) هر چند ((خائفا)) از مـصـر خـارج شد ولی وقتی به ((مدین )) رسید, احساس آرامش وامنیت نمود ودر آنجا با دختر حـضـرت ((شـعـیـب )) ازدواج كـرد وبـعـد از ده سال هم با احترام وعزت وارد شهر خود شد, اما سـیدالشهدا(ع) حتی در مكه هم ((خائفایترقب )) احساس امنیت نمی كرد ومی فرمود: ((خفت ان یغتالنی یزید)). حـسـیـن بـن عـلـی (س ) دیـگـر بـه وطن خود بر نگشت وزنها وبچه های حسین (ع)هم با وضع ناهنجاری , مردم كوفه وشام از آنان استقبال كردند.

● استخاره وطلب خیرخواهی

موضوع دیگری كه اینجا مطرح شده , كلمه ((استخرت اللّه )) در بیان سیدالشهدا(ع)است كه البته اسـتـخـاره اصـطـلاحـی مـنظور نیست هر چند استخاره متعارف واگذار كردن امور به خداوند متعال است واینكه آنچه ذات باری تعالی برای بنده می پسندد, همان واقع شود واین یكی از صفات مؤمن است كه تصمیم خودرا درمقابل اراده ازلی پروردگار, چیزی نداند واز خداوند بخواهد آنچه خـیـر ومـصـلـحـت وعـاقـبـت بـه خـیـری بـرای بـندگان است , همان محقق شودانسان چون فكرش محدوداست قهرا نمی تواند آینده نگر باشد, وبه همین علت است كه تصمیمی می گیرد وبعد پـشـیمان می شود, یا چه بسا بر انجام امری مصر بوده ولی بعدا كه آن امرواقع نمی شود, چقدر هم خـوشـحـال می شود ومی گوید الحمدللّه كه واقع نشدوخداوند خیر مرا خواسته بود, منتها انسان وقتی اموررا به خداوند واگذار می كند,قهرا در مقابل اراده الهی , باید تسلیم باشد واعتراض نكند.

حضرت موسی (ع)عرض كرد: خدایا! كدام یك از بندگانت مبغوض ترند: ((قال الذی یتهمنی , قال ومن خلقك من یتهمك , قال نعم الذی یستخیرنی فاخیر له والذی اقضی القضا له وهو خیر له فیتهمنی ))[۶] . ((خـطـاب آمـد آن بنده ای كه مرا متهم كند عرض كرد: آیا از بندگان كسی هست كه تورا متهم كـنـد؟

خـطـاب آمـد بلی , آن بنده ای كه از من خیرخواهی می كند ومن خیرش را در پیش او قرار مـی دهـم وآن بـنـده ای كـه قـضـا وتقدیرم را برای او قرار می دهم وبرایش خیراست , اما مرا متهم می كند)). الـبته استخاره اصطلاحی كه امروزه در میان شیعیان رواج دارد از همین باب است كه انسان چون از عـاقبت امور اطلاعی ندارد, قهرا از خداوند متعال می خواهد كه اورا از سرگردانی وتحیر نجات دهد وآنچه خیر اوست برایش قرار دهد.

پی‌نوشتها:

۱) تاریخ الاسلام , ذهبی , ۸ (حوادث سنه ۶۱) تاریخ الكامل , ۴/۱۹ حیاهٔ الحسین , ۲/۳۰۶.

۲) اسدالغابه , ۳/۲۶۲, استیعاب ۳/۹۹۴.

۳) قاموس الرجال , ۶/۱۵۱.

۴) بحار, ۲۹/۳۳۲ به نقل از صحیح مسلم , ۳/۱۴۷۸, ح۵۸ .

۵) قصص /۲۲.

۶) سفینه , ((خیر)) بحار, ۱۳/۳۵۶.