شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

چراغ های رابطه تاریک اند


چراغ های رابطه تاریک اند

درباره رمان «آوازهای ممنوع»

▪ آوازهای ممنوع

▪ قاسمعلی فراست

▪ انتشارات قدیانی

▪ چاپ اول ۱۳۸۶

توجه به شکاف میان دو نسل در زمان ها و مکان های مختلف مورد توجه واقع شده و همیشه دستاویز خوبی بوده برای جامعه شناسان تا دنبال علت ها بگردند، همزمانی شان را با وقایع شاخص تاریخی مورد مداقه قرار دهند و بکوشند به واسطه موقعیت های مشابهی که در جوامع دیگر وجود داشته، موقعیت های حال حاضر را آنالیز کنند و پیشگویانه جهات حرکت و تغییرشان را حدس بزنند.

گاه از منظر نسل گذشته وقایع ارزیابی می شوند و آنان قربانیانی قلمداد می شوند که مورد بی مهری و بی توجهی نسل جدید قرار گرفته اند و توجه به آسیب های روحی و روانی آنها در آن مقطع خاص موضوع خوبی برای کاوش به دست می دهد و گاه نسل جدید موضوع مورد مطالعه هستند و فشاری که به خاطر اشتباه گذشتگان، مجبور به تحملش هستند، عاملی برای طغیان هایشان برشمرده می شود. شاخص های تاریخی اغلب مبداء خوبی برای ایجاد شکاف به حساب آمده اند؛ جنگ، انقلاب، طغیان های دانشجویی، کودتا و...بعد از گذشت یکی دو دهه از چنین رویدادهایی نسل تازه پا گرفته، به همه آنچه که خود مسوول ایجادش نبوده، معترض است و نسل گذشته با احساسی نوستالژیک به دورانی که طی کرده می نگرد و نسل جدید را فاقد احساس مسوولیت کافی می داند.

هیچ جای تعجب ندارد اگر اتفاقی چنین فراگیر و تکرارشونده ، در هنر و ادبیات بستری برای تجلی پیدا کند. اما اینکه اثر تولید شده جایگاهی درخور و شایسته در این حوزه به خود اختصاص می دهد یا صرفاً نگاهی است جامعه شناختی به مقطع خاصی از تاریخ یک کشور، جای چون و چرا دارد. آثار بسیاری به خصوص در اروپای دهه شصت و هفتاد به وجود آمد که کوشش کرده بودند آینه تمام نمای عصر خویش باشند اما هیچ کدام از آنها تاب مقاومت در برابر گذشت ایام را نداشتند و تنها در همان زمان مورد توجه نسل جوان واقع می شدند، چرا که زبان حال بسیاری از آنها بودند و به مرور فراموش شدند زیرا وجه ادبی به پس زمینه رانده شده بود و صرفاً بستری بود برای نمایش چیزی که تاریخ نگار قصد گفتنش را داشت.

این مقدمه قصد انکار اهمیت بستر اجتماعی و سیاسی اثر ادبی را ندارد اما داستانی ماندگار خواهد بود که ضمن داشتن نگاهی هستی شناسانه به جهان و امکان فراتر رفتن از موقعیت تاریخی خود، بدون همه آن زمینه ها باز هم چیزکی برای عرضه داشته باشد. داستان «آوازهای ممنوع» به شدت در خدمت دسته بندی آدم ها، نمایش تصنعی جامعه (آن هم در یک نگاه)، کلی گویی و شعارزدگی است و همه این چیزها با روح ادبیات بیگانه اند. کوشش برای نمایش گپ یا به قول امریکایی ها «گودال میان نسل ها» در سینمای بعد از جنگ با فیلم های ملاقلی پور یا حاتمی کیا با همه نقطه ضعف هایشان (که شعارزدگی عمده ترین شان است) نمود بهتری داشته تا داستان هایی نظیر «آوازهای ممنوع». آدم های داستان همه از پیش شکل گرفته اند و در همان نخستین صفحات رمان تکلیف خواننده با آنها روشن است و تا پایان هیچ خدشه یی به این همه روشن بینی وارد نمی شود. مرزبندی های شفاف نویسنده، شخصیت های نامتناقض، خط سیر کلاسیک با پایان بندی بسیار خوش بینانه، شاید به مذاق عده یی که گمان می کنند باید این حرف ها در جایی بیان شود، کسی باید زبان حال آنها باشد و... خوش بیاید اما برای اهالی ادبیات ارضاکننده نخواهد بود. برای کسی که قصه یی می خواهد برای خواندن (این هیچ تناقضی ندارد با اینکه قصه ریشه در واقعیات اجتماعی داشته باشد) و انتظار دارد تخیل نویسنده در مواجهه با واقعیات، پیروز میدان باشد، این نوع داستان پردازی بیشتر به سرهم بندی برخی حرف و حدیث ها و بحث های درون تاکسی می ماند؛ «پس ما جوان ها حق شاد بودن نداریم؟،»، «اصلاً جوانی مگر جرم است» و... در مقابل، آن نوع ادبیاتی که فارغ از مقایسه نسل ها، نمایشگر زندگی آدم هایی است که برای خیلی ها تازگی دارند، به شکلی غیر مستقیم اما حقیقی تر، فاصله ها را به رخ نسل پیشین می کشد. نمایش راستین کردار آدم ها در عرصه زندگی، با جزیی نگری و توجه کافی به محیط، گذشته و حال به ترتیبی که دلخواه نویسنده است یا ظاهراً بی توجه به همه اینها و با نگرشی مثلاً فرم گرایانه، داستان خواندنی تری را پیش رویمان می گذارد.

نویسنده رمان «آوازهای ممنوع» بسیار کوشش کرده سینه یی گشوده نسبت به نسل عاصی امروز داشته باشد، اجازه داده حرفشان را بزنند، اجازه داده آوازهایی را بخوانند که حتی نوشتن نام خواننده شان در کتاب «ترانه های ایرانی» ممنوع است، اجازه داده با جنس مخالف حرف بزنند، اما فارغ از مساله ادبیت که تا این آخرین سطور دغدغه نوشته حاضر است، خود را نسبت به بسیاری از مسائل آنها بی اطلاع نشان داده، نسل امروز شاید در لابه لای سطور کتابی سراسر عصیان که از هر نوع اقتدار رویگردان است، خود را بیشتر بازبشناسد یا حتی در میان صفحات سفید کتابی نانوشته.

فرشته احمدی



همچنین مشاهده کنید