پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

متفقین و رضاخان


دولت رضاشاه از یك دستگاه دیپلماسی قدرتمند برخوردار می بود, می توانست یا آلمانیها را به خارج كردن نیروهای خود متقاعد سازد و یا با تشخیص درست و واقعی از موقعیت نظامی آلمان و ایده های نازیسم, از همان ابتدا به شكننده بودن قدرت هیتلری پی برده و به امید این ناجی نژاد آریایی دفع الوقت نكند

ایران در شهریور ۱۳۲۰ به اشغال متفقین درآمد كه در نوع خود یك پرتگاه بزرگ تاریخی برای كشور ما محسوب می‌شود. تضعیف كامل دولت مركزی، تخریب زیرساختهای معیشتی و به‌هم‌خوردن سامان فرهنگی و اجتماعی جامعه ایران از جمله پیامدهای جنگ جهانی دوم بودند كه دامنگیر كشور ما شدند. اما در این میان، به‌نظر می‌رسد ضعف دیپلماسی ایران عامل اصلی اشغال نظامی و پیدایش حالت جنگی در كشور بود. گرچه سرانجام متفقین اشغالگر پیروز صحنه جنگ شدند و ایران به‌هرحال در جبهه پیروز جنگ قرار گرفت، اما پیداست كه روس و انگلیس، گرایش دولت و ملت ایران به همكاری باخودشان را از سر اجبار و ناچاری قلمداد می‌كردند و بنابراین رغبتی برای دلجویی یا دستگیری از ایران جنگ‌دیده نداشتند. درواقع اگر دولت رضاشاه از یك دستگاه دیپلماسی قدرتمند برخوردار می‌بود، می‌توانست یا آلمانیها را به خارج‌كردن نیروهای خود متقاعد سازد و یا با تشخیص درست و واقعی از موقعیت نظامی آلمان و ایده‌های نازیسم، از همان ابتدا به شكننده‌بودن قدرت هیتلری پی‌برده و به امید این ناجی نژاد آریایی! دفع‌الوقت نكند. نوشته زیر به بررسی علل اشغال ایران توسط متفقین در سال ۱۳۲۰ .ش می‌پردازد.

درباره نقض بی‌طرفی ایران و حمله متفقین در نخستین ساعات سوم شهریور ۱۳۲۰ به ایران، تاكنون خاطرات، اسناد، رساله‌ها و مقالات متعددی به زبانهای مختلف در داخل و خارج از كشور انتشار یافته است. در برخی از نوشته‌ها دلیل اصلی حمله متفقین به ایران «راه ایران» برای ارسال كمكهای متفقین به خاك شوروی و حفاظت هرچه‌بیشتر و بهتر از مناطق نفت‌خیز منطقه عنوان گردیده است؛[i] به‌عنوان‌مثال سر كلارمونت اسكراین(Sir Clarmont Skrine) در خاطراتش به این مساله اشاره نموده است.[ii] در قسمتی از گزارش سفارت ایران در آنكارا به وزارت امورخارجه ایران ــ كه حاوی مطلبی از روزنامه ژورنال دوریان (Journal doryan) چاپ استانبول مورخ هفتم اوت ۱۹۴۱/ شانزدهم مرداد ۱۳۲۰ می‌باشد ــ آمده است: «در اینجا سوال می‌كنند كه برای ارسال مواد، خط سفر از كجا خواهد بود؟ راه ایران به نظرها می‌آید. این كشور یك راه‌آهن طولانی را داراست كه از بصره به مرز شوروی امتداد دارد، اما ایران تا آخر می‌خواهد بی‌طرف بماند.»[iii]

پس از اتحاد انگلیس و شوروی در جنگ جهانی دوم، ضرورت ایجاد یك خط تداركاتی برای ارسال كمك به شوروی كاملا احساس می‌گردید. پس از بررسی، مناسب‌ترین راه كمك‌رسانی به آن كشور از طریق ایران تشخیص داده شد. اهمیت این راه به‌ویژه با توجه به وضعیت و موقعیت سوق‌الجیشی ایران، حتی بیشتر از آن بود كه در وهله نخست به‌نظر می‌آمد. این راه نسبت به هر خط ارتباطی دیگر با روسیه شوروی، دارای درصد امنیت بیشتری بود. این راه، امكان گسیل فوری نیروی هوایی متفقین برای تقویت جبهه شوروی و همچنین امكان ارسال مطمئن و بدون خطر نابودی كالا توسط نیروهای دشمن را به‌ شوروی ممكن می‌ساخت.[iv] ضمن‌آنكه انگلیس، جدای از كمك به شوروی، انگیزه دیگری نیز در ایران داشت و آن حفاظت از حوزه‌های نفتی خود در برابر تهدیدات داخلی و خارجی (خرابكاری آلمان) بود.[v] بدین‌ترتیب راه ایران یكی از دلایل عمده اشغال ایران ذكر گردید. سر ریدر بولارد (Sir Reader Bullard) در خاطرات خود آشكارا می‌نویسد: «مهم‌ترین خواسته ما، چیزی جز حمل سریع محمولات و كمكهای نظامی از طریق ایران به خاك شوروی نبود.»[vi]

در بخش دیگری از نوشته‌ها، دلیل حمله به ایران، خطر ستون پنجم آلمان در ایران برای متفقین ذكر شده است. البته در این بین آرائی كه حاصل التقاط و درهم‌آمیختگی دو نظر ذكرشده (راه ایران و خطر آلمانها در ایران) باشند نیزــ ولو به نسبتهای مختلف ــ وجود دارند.[vii] در این میان منابعی نیز هستند كه معتقدند طرح مساله خطر وجود اتباع آلمانی در ایران و تقاضای اخراج كارشناسان آلمانی صرفا مقدمات دیپلماتیك اشغال ایران بوده است[viii] و ازآنجاكه دولت ایران صراحتا بی‌طرفی خود را در جنگ اعلان داشته بود، متفقین به دنبال دستاویزی بودند تا بدان وسیله اشغال نظامی این كشور را توسط نیروهای خویش در نظر جهانیان موجه جلوه دهند.[ix] در این راستا متفقین، حضور آلمانی‌ها در ایران را دستاویز قرار داده[x] و دست به تبلیغات گسترده‌ای در مورد فعالیت ستون پنجم و جاسوسان آلمانی در ایران زدند.[xi] متفقین عنوان می‌كردند كه وجود آلمانی‌ها برای آنان ایجاد خطر نموده است. به‌ عقیده طرفداران این نظریه، خطر آلمانی‌ها در ایران برای متفقین، بهانه‌ای بیش نبوده است و انگلستان با اتكاء به گزارشهای محرمانه سازمان جاسوسی خود، تردیدی نداشت كه اتباع معدود آلمانی شاغل در ایران در موقعیتی قرار ندارند كه به چنین عملی دست بزنند.[xii] اما درخصوص این‌كه آیا تقاضای اخراج اتباع آلمانی از ایران، تنها بهانه‌ای برای تجاوز بوده یا واقعا حائز اهمیت محسوب می‌شده است، در پاسخ باید گفت اسناد و مدارك كافی نشان می‌دهد كه اخراج اتباع آلمانی به‌راستی برای متفقین اهمیت واقعی داشته و وجود این اشخاص در ایران در نظر آنها خطر جدی به‌شمار می‌آمده است. چنانكه ایدن (Eden) طی ملاقاتی می‌كوشید به مقدم وزیر مختار ایران نشان دهد آلمانی‌ها نه‌تنها برای متفقین بلكه برای دولت ایران نیز خطرناك هستند.[xiii] همچنین استالین در ملاقات محرمانه‌ای با سر استافورد كریپس (Sir Staford Cripse)، سفیر انگلیس در مسكو، از خطر تمركز كارشناسان آلمانی برای خرابكاری در منابع نفت باكو اظهار نگرانی شدید ‌نمود و معتقد بود متفقین باید «علیه این خرابكاری دست به اقدام مشترك بزنند.»[xiv]

همانگونه‌كه ملاحظه گردید، در نظر متفقین وجود تعدادی از اتباع آلمانی در ایران، شرایط را از هر جهت برای فعالیت ستون پنجم آلمان فراهم نموده بود.[xv] نكته بسیار مهم آن‌كه، مشاغل مهم و كلیدی در راه‌آهن، كارخانه‌های صنایع جنگی، صنایع حمل‌ونقل و غیره در اختیار آلمانی‌ها قرار داشت[xvi] و ازاین‌رو آلمانی‌ها می‌توانستند در صورت حمله آلمان به منطقه، به صورت یك نیروی ستون پنجم وارد عمل شوند.[xvii] سر ریدر بولارد، سفیر انگلیس در تهران، درباره علت حمله متفقین به ایران می‌نویسد: «اگر كسی بخواهد در این زمینه از نظرات متفقین آگاه شود می‌بایست خطر بزرگی را كه حضور بی‌دلیل تعداد كثیری اتباع آلمانی در ایران می‌توانست برای منافع متفقین داشته باشد، در نظر بگیرد.»[xviii] ضمن‌آنكه از نظر دولت انگلستان، وجود كارشناسان آلمانی در ایران، مانع بزرگی نیز در برقراری ارتباط میان آنها و شوروی محسوب می‌گردید.[xix]

بدین‌سان مشاهده می‌گردد كه خطر عمال آلمان برای همه سیاستمداران انگلیسی مسلم بوده، تنها میان آنها در مورد اقدام علیه آلمانها در ایران اختلاف نظر جدی وجود داشته است، اما پیشروی سریع آلمانها در خاك شوروی و همچنین نیاز مبرم این كشور به كمك انگلیس و امریكا، به اضافه خطر روزافزون عمال آلمان در ایران، موجب ‌گردید به‌تدریج اختلاف نظر میان سیاستمداران انگلیس از میان برود و همه آنها متفقا مصمم شوند ایران را از حالت بی‌طرفی خارج سازند و یا به اقدام شدیدی در ایران دست بزنند.[xx] بنابراین در نوزدهم ژوئیه/ بیست‌وهشتم تیر، دولتهای انگلیس و شوروی دو یادداشت مشابه را تسلیم ایران نمودند و ضمن ابراز نگرانی از فعالیت كارشناسان آلمانی در ایران، ادعا نمودند وجود عده كثیری از آلمانیها در ایران، امنیت و منافع متفقین را در این كشور با خطر مواجه ساخته است، و بنابراین از دولت ایران خواستند تعداد اتباع آلمانی را در ایران تقلیل دهد. اما دولت ایران در قبال فشار دیپلماتیك انگلیس و شوروی انعطافی از خود نشان نداد و اعلام نمود اخراج آلمانیها، نه‌تنها با بی‌طرفی ایران مغایرت دارد، بلكه نقض معاهده تجاری ایران و آلمان محسوب می‌گردد.[xxi] پاسخ دولت ایران به متفقین تغییری در سیاست آنان نسبت به ایران ایجاد ننمود؛ زیرا اشغال ایران از نظر آنان امری اجتناب‌ناپذیر بود و متفقین می‌كوشیدند با اعمال فشار بر ایران آن دولت را مجبور به ترك بی‌طرفی خود نماید. در شانزدهم اوت/ بیست‌وپنجم مرداد دومین یادداشت متفقین به دولت ایران ارسال گردید كه پاسخ ایران را قانع‌كننده ندانسته و مجددا خواستار اخراج كلیه اتباع آلمان از ایران و پایان‌دادن به اعمال خرابكارانه جاسوسان آلمانی گردیدند.[xxii]


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.