شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

مركل و موازنه گرایی در روابط اروپا آمریكا


ضرورت های ژئوپلتیك آلمان در دوران پس از جنگ سرد به گونه قابل توجهی دگرگون شده است این امر را می توان به عنوان نمادی از همكاری گرایی آلمان با كشورهایی دانست كه می توانند نیازهای اقتصادی آن كشور را در دوران گذار سیاسی و بین المللی بازسازی كنند

تحولات سیاسی آلمان را می توان در فرایند انتخابات بوندس تاگ مورد ملاحظه قرار داد. در روند انتخابات مشخص شد كه شرودر موقعیت خود را از دست داده است. وی در سال ۲۰۰۲ با شعارهای ضد آمریكایی، موقعیت ویژه ای را در جامعه آمریكا به دست آورد. اما از آن مقطع زمانی به بعد شاهد محدود یت هایی برای اقتصاد آلمان هستیم. این امر نشان می دهد كه انتقاد از آمریكا مخاطرات زیادی خواهد داشت. چنین تجاربی مورد توجه صدراعظم جدید آلمان قرار گرفته است. آنجلا مركل پس از تصدی صدراعظمی آلمان، سفرهای متعددی به كشورهای اروپایی داشته است. وی از فرانسه، بلژیك و انگلستان دیدار و با مقامات این كشورها به مذاكره پرداخت. وی هفته گذشته به لهستان سفر كرد. سفر دوره ای مركل با هدف اعتمادسازی انجام گرفته است.كشورهای بلژیك، انگلستان و لهستان از جمله متحدان استراتژیك آمریكا محسوب می شوند. فرانسه نیز به عنوان یكی از متحدین آلمان برای موازنه سازی قدرت آمریكا در نظام بین الملل ایفای نقش كرده است. بنابراین مركل تلاش دارد تا تجارب گرهارد شرودر را در سیاست خارجی آلمان به كار گرفته و الگوی جدیدای از روابط منطقه ای و بین المللی سازماندهی كند. آنجلا مركل در سفر خود به لهستان به مقامات این كشور اطمینان داد كه علاقه مندی آلمان برای برقراری مناسبات نزدیك با روسیه به معنای نادیده گرفتن نگرانی های لهستان از روسیه نیست. این امر نشان می دهد كه آنجلا مركل تلاش دارد تا از الگوی مبتنی بر موازنه گرایی بهره گرفته و از این طریق روابط آلمان با كشورهای مختلف جهان غرب را بازسازی كند. اگر روابط اقتصادی آلمان با كشورهای مختلف اروپایی به ویژه اروپای شرقی بازسازی شود؛ در آن شرایط نقش اقتصادی آلمان دركشورهایی كه جدیدا وارد اتحادیه اروپایی شده اند، به گونه قابل توجهی افزایش خواهد یافت. چنین روندی را می توان در دیدار مركل با مقامات لهستانی مورد ملاحظه قرار داد. مركل در دیدار با گاژینسكی رئیس جمهور لهستان اظهار داشت: مناسبات استراتژیك خوب ما با روسیه اهمیت دارد، اما این روابط بدون مشورت با لهستان توسعه نخواهد یافت. مناسبات خوب میان

آلمان - لهستان و آلمان روسیه در تقابل با یكدیگر قرار ندارند. الگوی رفتاری مركل با شرودر كاملا متفاوت است. شرودر تلاش داشت تا قدرت و قابلیت های استراتژیك آلمان را بازسازی كند، اما به ضرورت های ساختاری تحقق چنین اهدافی توجه نداشت. آلمان به گونه ای سنتی درصدد ایجاد موازنه میان قدرت اروپا و آمریكا بود. این امر نمی توانست مطلوبیت چندانی را برای آن كشور به وجود آورد، در حالی كه مركل تلاش دارد تا ائتلاف سازنده اروپا آمریكا را ایجاد كند. مركل در سفرهای پیشین خود بر بهبود روابط آلمان با اعضای اتحادیه اروپا تأكید كرده است. لهستان و اعضای تازه وارد اتحادیه اروپا كه از كشورهای كمونیستی سابق محسوب می شوند، با برنامه های وعده داده شده از سوی مركل مبنی بر ایجاد مناسبات دوستانه تر با یكدیگر و دولت آمریكا هم عقیده هستند.لهستان اولین كشور اروپای شرقی بود كه به عضویت پیمان ناتو درآمد. آمریكایی هایی كه استراتژی گسترش ناتو را در دستور كار خود قرار داده بودند، از لهستان به عنوان انتخاب برتر منطقه ای در ائتلاف با آمریكا یاد كردند. كشور لهستان همان نقشی را برای آمریكا در اروپای شرقی ایفا می كند كه نظامیان تركیه آن را در شرق مدیترانه ایفا می كنند، بنابراین بازسازی روابط لهستان و آلمان را می توان اصلی ترین اولویت آنجلا مركل دانست. دیپلمات ها معتقدند از آن جایی كه مركل پرورش یافته شرق آلمان (مناطق كمونیستی سابق) است، این مسئله شرایطی را فراهم می آورد تا وی نسبت به نگرانی های كشورهای تازه به عضویت درآمده اتحادیه اروپا كه معتقدند روسیه تحت حكومت استبدادی پوتین اداره می شود، حسیاست به خرج دهد.به این ترتیب رهبران جدید آلمان و لهستان كه در زمره شهروندان سابق نظام های سوسیالیستی بوده اند، هم اكنون تجارب جدید خود را پس از فروپاشی نظام دوقطبی برای حداكثرسازی همكاری های اقتصادی و استراتژیك سازماندهی می كنند. این امر منجر به افزایش همكاری آلمان با كشورهای آمریكا محور در اروپا می شود. ایفای چنین نقشی به ارتقای موقعیت آلمان در اقتصاد اروپا به ویژه در میان كشورهایی می انجامد كه به تازگی به اتحادیه اروپا ملحق شده اند.ضرورت های ژئوپلتیك آلمان در دوران پس از جنگ سرد به گونه قابل توجهی دگرگون شده است. این امر را می توان به عنوان نمادی از همكاری گرایی آلمان با كشورهایی دانست كه می توانند نیازهای اقتصادی آن كشور را در دوران گذار سیاسی و بین المللی بازسازی كنند. رهبران آلمانی همواره از گسترش اتحادیه اروپا حمایت به عمل آورده و آن را بستری برای به جریان انداختن سرمایه و تكنولوژی این كشور در اقتصاد اروپا تلقی می كنند. در ارتباط با الحاق اعضای جدید، آلمان تحت تأثیر منافع ژئوپلتیك خویش و سیاست سنتی نگاه به شرق به دنبال وارد ساختن كشورهای اروپای مركزی و شرقی، یعنی مجارستان، لهستان، چك و اسلواكی به درون اتحادیه اروپایی بود، فرانسه از الحاق قبرس و مالت (در حوزه مدیترانه) پشتیبانی كرده و انگلستان خواهان الحاق كشورهای بالتیك بوده است.

۱ گرایش مركل به همكاری با شكل بندی های اقتصاد اروپایی

در چنین شرایطی، رهبران آلمانی باید زمینه های اقتصاد اروپایی لازم را برای هماهنگ سازی سیاست های اقتصادی خود در اروپا با شاخص های تاثیرگذار در اقتصاد بین الملل فراهم آورند. طی سال های ۲۰۰۲ تا كنون همواره آمریكایی ها از قدرت یابی اقتصادی آلمان در اروپای شرقی بیمناك بوده اند. به همین دلیل، محدودیت های اقتصادی قابل توجهی برای این كشور ایجاد شده است.به هر حال همان طور كه استانلی اسلون بیان داشته افزایش اعضای اتحادیه اروپا، همواره مسائل مهمی را در مورد تصمیم گیری در این سازمان مطرح كرده است، زیرا بعید به نظر می رسدكه اعضای این اتحادیه از حق ممانعت از تصمیمی كه خلاف منافع خود می دانند، دست بردارند؛ چه آنكه این مسئله به افزایش اعضای اتحادیه مرتبط باشد. آلمانی ها حساسیت چندانی به نقش سیاسی كشورهای جدید در اتحادیه اروپا ندارند. به هر میزان كشورهای یادشده از تحرك اقتصادی و بین المللی بیشتری برخوردار شوند، زمینه های مساعدتری برای آلمان و گسترش همكاری های اقتصادی آن كشور در اروپای شرقی فراهم می شود. در دوران پس از جنگ سرد، آمریكایی ها توانستند قلب زمین را كنترل كنند. در دهه ۱۹۳۰ مكیندر كه از استراتژیست های موثر در سیاست بین الملل محسوب می شد، نظریه یادشده را در ارتباط با ضرورت كنترل جهان غرب در اروپا ارائه كرد. نظریه یادشده با تحرك ژئوپلتیك اتحاد شوروی در اروپای شرقی، بی اثر شد. اما آمریكایی ها توانستندمطلوبیت های موردنظر مكیندر را از دهه ۱۹۹۰ به بعد تأمین كنند. تحقق چنین اهدافی را می توان بستری برای كنترل ژئوپلتیك جهان دانست. در حالی كه اروپا به وحدت قاره ای می اندیشد. رهبران فرانسه و آلمان در كنار دولت زاپاتر و در اسپانیا قرار گرفته اند تا تمایل خود مبنی بر یكپارچگی قاره ای روزافزون در اروپا را اعلام كنند.همكاری های آلمان و اتحادیه اروپا می تواند موقعیت آمریكا را در قاره كهن ارتقا بخشد. مركل ناچار است تا نقش متعادل كننده را در ارتباط با چالش های اروپا آمریكا ایفا كند. شرودر نه تنها چنین الگویی را در دستور كار خود قرار نداده بود، بلكه همواره تلاش می كرد تا چالش های اروپا و آمریكا افزایش یابد

وحدت قاره ای در شرایطی ایجاد شده كه مقاومت اروپایی ها، مطلوبیت های موثری برای محدودسازی آمریكا به وجود نیاورده است. به هر میزان همكاری های چندجانبه درون اروپا گسترش یابد، طبعا نیاز كشورهای اروپای شرقی به حمایت های اقتصادی آمریكا كاهش می یابد. ظهور چنین شرایطی، مطلوبیت های اقتصادی اروپا را افزایش می دهد. این اندیشه از نظر رهبران فرانسه و آلمان در بلندمدت به معنای اعلام ایالات متحد اروپا ست كه می تواند در عرصه بین المللی به عنوان یك نیروی ثقل موازی با ایالات متحده آمریكا عمل كند.

۲ - موازنه سازی استراتژیك آلمان آمریكا

بنابراین آنجلا مركل به گونه ای اجتناب ناپذیر باید نیازهای اقتصادی آلمان را با ضرورت های بین المللی هماهنگ كند. تحقق چنین اهدافی را می توان كاری دشوار دانست. اروپاییان از یك سو به هویت اروپایی می اندیشند. از سوی دیگر تلاش همه جانبه ای را برای گسترش پیوندهای اقتصادی و استراتژیك خود به كار گرفتند. تغییر در جهت گیری های سیاسی و استراتژیك اروپا نیازمند حمایت موثر و تعیین كننده كشورهای قدرتمند این قاره است. در این شرایط، باید جهت گیری سیاسی و امنیتی اروپا به گونه ای سازماندهی شود كه از یك سو همبستگی های استراتژیك بین انگلستان، فرانسه و آلمان تداوم یابد و از سوی دیگر زمینه های لازم برای ایجاد تعادل استراتژیك در روابط آمریكا با اروپا حاصل شود.همكاری های آلمان و اتحادیه اروپا می تواند موقعیت آمریكا را در قاره كهن ارتقا بخشد. مركل ناچار است تا نقش متعادل كننده را در ارتباط با چالش های اروپا آمریكا ایفا كند. شرودر نه تنها چنین الگویی را در دستور كار خود قرار نداده بود، بلكه همواره تلاش می كرد تا چالش های اروپا و آمریكا افزایش یابد. رهبران آمریكایی با چنین الگویی مخالف بودند و در نتیجه محدودیت های اقتصادی قابل توجهی برای دولت شرودر ایجاد كردند. تا پایان سال ۲۰۰۲ آمریكا و اتحادیه اروپا تصمیم های مهمی را در ارتباط با روابط آمریكا اروپا و چارچوب سازمان روابط دوطرف اتخاذ كردند و تلاش داشتند تا زمینه های لازم برای ایجاد موازنه منطقه ای را در اقتصاد بین الملل به وجود آورند، اما رهبران آمریكا به گونه قابل توجهی نسبت به موضوعات سیاسی حساسیت نشان دادند و درصدد برآمدند تا الگوی محدودسازی قدرت آلمان را به عنوان سرمشقی برای سایر كشورهای اروپایی اعمال كنند. به این ترتیب جهت گیری های متفاوتی در مسائل آمریكا اروپا طی سال های ۵-۲۰۰۲ ایجاد شد، اگرچه اجلاس سران ناتو و اتحادیه اروپا راه را برای پیوستن سایر كشورها به این دو سازمان هموار كرده است، به طوری كه بیشتر كشورهای اروپایی، عضو یك یا هر دو سازمان هستند. چنین روندی موقعیت آمریكا را در سیاست دفاعی اروپا ارتقا داد، اما چالش های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آلمان با آمریكا تداوم یافت. شرودر تلاش داشت تا چنین چالش هایی را به تعارضات اروپا آمریكا تبدیل كند.

۳ جهت گیری های بین المللی مركل

هم اكنون نقش سیاسی و اقتصادی مركل تغییر یافته است. وی ناچار است تا شكل جدیدی از همكاری های سیاسی و استراتژیك را در اروپا و همچنین در روابط آمریكا اروپا به وجود آورد. تحقق اهداف جدید می تواند فضای سیاسی در روابط آمریكا اروپا را دگرگون كند. مركل به حزب دموكرات مسیحی و همچنین ائتلاف راست كه دارای ماهیت محافظه كار است، تعلق دارد. چنین مجموعه هایی طبعا آمادگی بیشتری برای همكاری با آمریكا را دارند. به این ترتیب، مركل سیاست هماهنگ سازی رفتار استراتژیك آمریكا و اروپا را در چارچوب ایجاد موازنه بین المللی از طریق مشاركت امنیتی عهده دار خواهد بود.

طاهره ترابی