چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

سیاهگوش


Eurasian Lynx
طول بدن: cm ۱۳۰-۸۰
طول دم: cm ۲۴-۱۱
وزن: kg ۳۸-۱۸
از جمله بزرگترین گربه های كوچك است. نرها به طور متوسط ۲۰ كیلوگرم وزن دارند و ماده ها كمی سبك ترند. درباره جایگاه تكاملی سیاهگوش بحث بسیار …

Eurasian Lynx

طول بدن: cm ۱۳۰-۸۰

طول دم: cm ۲۴-۱۱

وزن: kg ۳۸-۱۸

از جمله بزرگترین گربه های كوچك است. نرها به طور متوسط ۲۰ كیلوگرم وزن دارند و ماده ها كمی سبك ترند. درباره جایگاه تكاملی سیاهگوش بحث بسیار است. بعضی آنها را در یك زیرجنس تحت جنس Felis جای می دهند اما در رده بندی های اخیر چهارگونه سیاهگوش اوراسیا، اسپانیا و كانادا و نیز بابكت در جنس Lynx قرار داده می شوند. سیاهگوش اوراسیا گربه ای تنومند با دست و پاهایی بلند است به طوری كه بزرگترین سیاهگوش ها كه در سیبری دیده می شوند ارتفاع بدنشان از شانه به ۷۵ سانتی متر هم می رسد. پنجه هایش بزرگ و پهن و در زمستان دارای موهای انبوهی است كه مانند كفش برفی راه رفتن روی برف را امكان پذیر می سازد. دم كوتاهی دارد كه در انتها سیاه است. رنگ بدن از قهوه ای- طلایی مایل به سرخ كه پوشش تابستانی سیاهگوش های بالكان است تا خاكستری مایل به زرد كمرنگ كه پوشش زمستانی نمونه های اسكاندیناوی است تغییر می كند. روی هر گوش دسته موی سیاه بلندی دارد. پشت گوش خارجی سیاه اما دارای لكه سفیدی در مركز است. روی گونه از گوش تا گلو در دوطرف موهای بلندی شبیه ریش دارد. سبیل های بلند سفیدرنگی دور پوزه دارد كه می تواند آنها را در جهت های گوناگون بچرخاند. از آنجا كه دمش كوتاه است حالات خلقی اش را با حركات و وضعیت سبیل هایش بیان می كند. موهایش در تابستان كوتاهتر و نقش ها آشكارتر و در زمستان بلندتر و محوتر است. به نگاه خیره و مغرورانه اش معروف است. مردمك چشمش دایره ای منقبض می شود. Lynx از ریشه یونانی فعل «دیدن» می آید. برای شكار متكی به بینایی است. گزارش شده كه می تواند موش را از فاصله ۷۵ متری، خرگوش را از ۳۰۰ متری و شوكا را از ۵۰۰ متری ببیند اما خودش به زحمت دیده می شود. زیستگاه مطلوب آن جنگل با پوشش متراكم است اما در آسیا در نواحی صخره ای، جنگل های باز و حتی بوته زارها نیز زندگی می كند. با جنگل مخروط داران و به ویژه مناطق پوشیده از برف به خوبی سازش یافته است. در مناطق جنگلی هرجا كه شوكا فراوان باشد جمعیت های متراكمی تشكیل می دهد و هرجا كه طعمه اصلی خرگوش باشد از تراكم كمتری برخوردار است. از انسان به شدت گریزان است. در اروپا از اسكاندیناوی تا بالكان و از پیرنه تا روسیه و سیبری و از آنجا به طرف شرق تا مغولستان، منچوری و تبت و آلتایی پراكنده است. در تركیه، قفقاز و افغانستان نیز حضور دارد. در ایران از آذربایجان و در البرز تا نزدیكی تهران و جنوب گرگان گزارش شده است. قلمروی به وسعت ۱۰ تا ۳۰۰ كیلومترمربع را اشغال می كند كه اندازه آن به فراوانی طعمه بستگی دارد. به همین دلیل قلمرو زمستانه از تابستانه بزرگ تر است. عمدتاً از پستانداران كوچك و پرندگان زمینی تغذیه می كنند اما طعمه های بزرگتر مخصوصاً شوكا و گوساله سم داران دیگر را نیز شكار می كند. گزارش شده در تبت گاومیش یاك نیز می گیرد. متاسفانه از بز و گوسفند اهلی نیز دریغ نمی كند و این سیاهگوش را در تعارض با منافع كشاورزان قرار می دهد. خرگوش، مارموت، روباه و سنجاب نیز در فهرست غذایی اش قرار دارند. قادر است طعمه هایی سه تاچهار برابر وزن خویش شكار كند. اگر مزاحم نداشته باشد هرچندروز یك بار به طعمه بزرگی كه شكار كرده بازمی گردد تا قسمت های خوردنی اش تمام شود. از آنجا كه تنها در فواصل كوتاه سریع می دود باید طعمه اش را غافلگیر كند. طعمه را از گردن می گیرد تا نخاعش قطع شود اما اگر طعمه بزرگ باشد گلویش را نگه می دارد تا خفه شود. گرگ به دلیل شكار طعمه های مشابه رقیب سیاهگوش و دشمن طبیعی او است و ظاهراً اغلب برنده است. گزارش های تاریخی نشان می دهند هرگاه جمعیت گرگ افزایش یافته جمعیت سیاهگوش به سرعت افت كرده یا حتی ناپدید شده است. تك زی، خجالتی و پنهانكار است. تا ۱۸ سال و معمولاً خیلی كمتر از این عمر می كند. توله ها مهارت های شكار را از مادرشان می آموزند. جولانگاه سیاهگوش نر با چندین ماده همپوشانی دارد. قلمرواش را با ادرار علامت گذاری می كند. سیاهگوش در شكار به جای بویایی بیشتر به شنوایی و بینایی متكی است. اوج فعالیتش صبح زود و تاریك روشن غروب است. وقت زیادی را به تمیز كردن خود و تیز كردن چنگال هایش اختصاص می دهد. زمستان برای سیاهگوش هم مشكلات و هم امتیازهایی به همراه دارد. در برف به راحتی دیده می شود از سوی دیگر به دلیل سازش هایی كه یافته به راحتی در آن حركت می كند و فرو نمی رود. هنگامی كه سیاهگوشی دیده شود بی حركت می ایستد و خیره می شود. برخلاف باور عامه از درخت بالا نمی رود تا كمین كند و روی طعمه بجهد. سیاهگوش به ندرت به انسان حمله می كند اما ممكن است در میان درختان انسان را صرفاً از روی حس كنجكاوی تعقیب و از فاصله دور تماشا كند. نر و ماده اوایل بهار برای جفت گیری ملاقات كوتاهی با هم دارند. آبستنی ۶۷ تا ۷۴ روز طول می كشد. توله ها در پنج ماهگی از شیر گرفته می شوند اما تا بهار سال بعد و فصل جفت گیری جدید با مادرشان می مانند. در ۵/۱ تا ۵/۲ سالگی به بلوغ می رسند. در مناطقی كه چشم انداز آن انسان ساخت باشد منقرض شده است. در اروپا قرن ها است كه جمعیت سیاهگوش را با شكار و تخریب زیستگاه كاهش داده اند. آنها را به خاطر شكار دام و نیز شوكا آفت می دانند. برای پوستشان هم شكار می شوند. با وجود تلاش های بسیار برای حفاظت، در غرب اروپا همچنان نادر است. سیاهگوش به دست كشاورزان یا در تصادف های جاده ای كشته می شود. نرخ مرگ و میر توله ها نیز بالا است كه احتمالاً دلایل ژنتیكی دارد. در اروپا برنامه های معرفی مجدد در یوگسلاوی، اتریش، سوئیس، آلمان و فرانسه با مقاومت مردم محلی روبه رو شده است.