دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مقدمه ای بر اقتصاد رفتاری
در دیدگاه اقتصادی متعارف، انسان اقتصادی افزونکننده منفعت شخصی از نظر مادی است و این اصطلاح در اقتصاد به مفهوم عقلانیت از جنبه ابزاریاش بهکار میرود.
در این نوع نگرش، فرد با توجه به ترجیحات کامل، اطلاعات بینقص و قدرت محاسبه بدون اشتباه، رفتاری را برمیگزیند که بهگونهای بهتر ترجیحاتش را برآورده کند و عقلانیت بهترین ابزار برای رسیدن به این هدف است.
انگیزه انسان در این نگاه، تا حدودی به انگیزه مالی بستگی دارد. اما در دهه ۱۹۴۰، همزمان با گسترش علم اقتصاد رفتاری بر این نظریه خدشه وارد شد؛ زیرا انگیزههایی مهمتر از انگیزه مالی در نظر گرفته شد. برخی نیز مفهوم انسان اقتصادی را حداکثرکننده مطلوبیت با توجه به گروهی از محدودیتها دانستهاند. در بین این محدودیتها بیشتر از همه «درآمد» مورد نظر است. نزد این گروه عقلاییبودن انسان اقتصادی زمانی تحقق مییابد که هدف افزایش مطلوبیت را دنبال کند، هرچند موانعی مانند اطلاعات ناقص وجود داشته باشد.
بهنظر میرسد که جریان اصلی اقتصاد (نئوکلاسیکهای بعد از جنگ یا همان ترتیبگرایان) درمورد شناخت رفتار انسانها کاستیهایی دارد و اقتصاد رفتاری خواستار برطرفکردن این کاستیها در راستای دقیقترکردن بُعد اقتصادی انسانشناسی است. اقتصاد رفتاری با استفاده از علم اقتصاد و روانشناسی نشان داده است که مبانی شناخت انسانها و متغیرهای جمعیتی و مانند آن بر تصمیمهای اقتصادی افراد اثر میگذارد و آنها را از تصمیمهای عقلایی دور میکند؛ در حالی که اثر این متغیرها در تصمیمگیری در مدلهای اقتصادی نئوکلاسیکها، از طریق استدلال درمورد بیتاثیری آن در نظر گرفته نشد. اقتصاد رفتاری، با نادیدهگرفتن فروض جریان رایج اقتصاد، تصمیمهای افراد را بررسی میکند. در دهههای اخیر، اقتصاد رفتاری جریانی در حاشیه اقتصاد متعارف بوده است. با وجود این، بسیاری از اقتصاددانان جریان رایج تصدیق کردهاند که افراد گاه و بیگاه رفتاری غیرعقلایی از خود بروز میدهند. اقتصاد رفتاری در پی بیان این است که انسانها برای تصمیمگیریهای صحیح، توانایی تام ندارند یا اگر داشته باشند، در قالبها و شرایط متفاوت از آن منحرف میشوند.
اقتصاددانان رفتاری ثابت کردند که افراد در برخی موارد کاملا غیرمنطقی رفتار میکنند و انطباق تصمیمگیریها و قضاوتهای آنها با مدلهای عقلانی تقریبا ناممکن است. روانشناسان نشان دادند که روشهای جدید عقلانیت، الگوهای طبقهبندیشدهای را در پی دارد. مثلا، ارائه گزینههای مشابه به شیوههای مختلف، تصمیمگیریهای متفاوتی را بهدنبال دارد که نظریههای سنتی اقتصاد از تبیین آن ناتوانند.
عناصر بازار، سیاستگذاران و برنامهریزان اقتصادی قبل از اجرای سیاستها و برنامههای خود، مانند شرکتهای دارویی که داروهایشان را در نمونههای کوچک آزمایش میکنند، باید سیاستهای خود را آزمایش کنند و بهجای تحلیل بر اساس فروض عقلانیت، نظرها و اعتقادهای پایهای و واکنشهای مشتریان، کارکنان و اعضای جامعه را دریابند.
از طرف دیگر، علم اقتصاد رفتاری مبتنی بر این ایده است که افزایش شواهد روانشناختی واقعگرایانه در تحلیلهای اقتصادی، توانایی علم اقتصاد را در تحلیل و پیشبینی واقعیتهای زندگی انسان بهبود میبخشد و به این حوزه از علوم انسانی سیاستهای بهتری پیشنهاد میدهد. این ایده بهمعنای رد بخش عمدهای از رهیافت نئوکلاسیکها در علم اقتصاد مبتنی بر حداکثرسازی مطلوبیت، تعادل و کارآیی نیست. روش نئوکلاسیکها در علم اقتصاد، به این علت مفید است که برای اقتصاددانان چارچوبی نظری فراهم میکند که تقریبا برای هر شکلی از رفتار اقتصادی و حتی غیراقتصادی کاربرد دارد. این دستاورد پیشبینیهایی با قابلیت ابطالپذیری دارد و بر این اساس بسیاری از این پیشبینیها همراه با بحث اصلی پژوهش بررسی میشوند و در نتیجه برخی نتایج نظریات جدید را رد میکند.
بیشتر پژوهشهای اقتصاد رفتاری، در جهت رسیدن به واقعیت روانشناختی، یک یا دو فرض را در نظریه استاندارد بررسی میکنند. اغلب این تغییرات مهم نیستند، زیرا مبتنیبر تکمیل فروضی است که در رهیافت اقتصادی کلیدی نیستند. مثلا در محور اصلی نظریات نئوکلاسیکها مولفهای مبنی بر توجهنکردن افراد به انصاف، یا وزندهی خطی به پیامدهای مخاطرهآمیز یا تنزیل آینده به صورت تواندار و با نرخ ثابت از سوی افراد وجود ندارد، اما در پژوهشهای اقتصاد رفتاری، انعکاس این موارد در رفتار اقتصادی افراد بررسی و ارزیابی میشود. امروزه اقتصاد رفتاری کاربرد وسیعی در بسیاری از حوزههای مطالعاتی اقتصاد و بازرگانی از جمله تحلیل رفتار مصرف و پسانداز، تحلیل و پیشبینی رفتار انتخاب و واکنش در بازار سهام، تحلیل رفتار مصرفکننده و مطالعات بازار، بررسی انتخاب در شرایط نااطمینانی، بررسی انتخاب درباره کالای عمومی و گاه بررسی نظریههای عدالت، کارآیی و توزیع درآمد دارد.
● زمینه تاریخی اقتصاد رفتاری
بسیاری از ایدههای اقتصاد رفتاری ریشه در اقتصاد نئوکلاسیکی دارند که مسیر طولانی نزدیک به یک قرن را طی کردهاند. آن زمانی که علم اقتصاد اولینبار رشته مطالعاتی متمایزی دانسته شد، روانشناسی این ویژگی را نداشت. بسیاری از اقتصاددانان در مرتبه دوم، در جایگاه یک روانشناس هم در زمانه خود مطرح بودند. آدام اسمیت که بیشتر بهدلیل نظریه «دست نامرئی» و کتاب «ثروت ملل» شناخته شده، کتابی درباره نظریه احساسات اخلاقی تالیف کرده است که مبتنیبر اصول روانشناسی رفتاری فرد است و کمتر شناخته شده و قطعا به اندازه مشاهدات اقتصادی او تاثیرگذار بوده است. این کتاب حاوی دیدگاههای او درباره روانشناسی انسانها و گواهی بر پیشرفتهای کنونی در اقتصاد رفتاری است. بهنظرآدام اسمیت: «ما زمانی که از یک وضعیت بهتر به وضعیت بدتری میرسیم، نسبتبه شادی و لذتی که رسیدن از یک وضعیت ناخوشایند به وضعیت بهتر به ما میدهد، بیشتر ناراحت میشویم ...»
زیانگریزی جرمی بنتام با مفهوم «مطلوبیتی» که بیان کرد، مبنای اقتصاد نئوکلاسیکی شد. نظریه «فیزیک ریاضی» فرانسیس اجورث بیانگر نمودار جعبهای مشهور اوست که در آن دو فرد در مورد پیامدهای ممکن چانهزنی میکنند که مدلی ساده از مطلوبیت اجتماعی است و یک فرد تحتتاثیر پرداخت فرد دیگر قرار میگیرد. این مدل مبنایی برای کمک به نظریههای مدرن است. شاید اقتصاددانان در پی مخالفت با روانشناسی آکادمیک، انقلاب نئوکلاسیکی را آغاز کردند که مسیری را برای رفتار اقتصادی مشخص کرد و مبتنیبر فرضیاتی درباره طبیعت یعنی روانشناسی انسان اقتصادی و همچنین نمونهسازی برای انسان اقتصادی و فرض مشابه بودن تمامی انسانها در رفتار اقتصادی بود.
در آغاز قرن بیستم اقتصاددانان امیدوار بودند که نظم چیزی که آنها بررسی میکنند بتواند مانند علمی طبیعی باشد. در آن زمان روانشناسی در حالِ ظهور و جدایی از فلسفه بود و علم قلمداد نمیشد. بهنظر اقتصاددانان روانشناسی سبب بیثباتی علم اقتصاد شده است. ناخشنودی آنها از روانشناسی زمانه خود که مانند نارضایتیشان از فرضیههای لذتگرایی تابع مطلوبیت بنتام بود، سبب حرکتی در راستای حذف روانشناسی از اقتصاد شد.
حذف روانشناسی از علم اقتصاد بهآرامی انجام شد، اما در اوایل قرن بیستم نوشتههایی از اقتصاددانانی مانند اروینگ فیشر و ویلفردو پارتو بر نظریههای سفتهبازی قوی درباره چگونگی تفکر و حس مردم در رابطه با گزینههای اقتصادی متکی بود. بعد از آن، جان مینارد کینز مدام به دیدگاههای روانشناختی متوسل میشد، اما در اواسط قرن بحث روانشناسی تاحدی نادیده گرفته شد.
طی نیمه دوم قرن بیستم بسیاری از انتقاداتی که مبتنیبر دیدگاه اثباتی بودند، هم در اقتصاد و هم در روانشناسی پدید آمدند. در اقتصاد محققانی مانند جورج کاتونا، هاروی لبنستاین، تیبور سایتوسکی و هربرت سایمون کتابها و مقالاتی را درباره اهمیت روانشناسی و حدود رفتار عقلایی نوشتند. این صاحبنظران، توجه گروهی را به خود جلب کردند؛ اما مسیر بنیادی علم اقتصاد را تغییر ندادند.
بسیاری از پیشرفتهای تصادفی سبب پدیدارشدن اقتصاد رفتاری شد. یکی از این پیشرفتهای شایانتوجه، پذیرش سریع اقتصاد رفتاری و الگوهای مطلوبیت مورد انتظار و مطلوبیت تنزیلشده بهعنوان الگوهای هنجاری و توصیفی، تصمیمگیری در شرایط نبود اطمینان و انتخاب بیندورهای از سوی اقتصاددانان بود. از آنجا که فرضیات و دلالتهای تحلیل عمومی مطلوبیت نسبتا انعطافپذیر و عمومی و فراگیر هستند و از این منظر پذیرش آنها بهعنوان یک الگوی مناسب دشوار است، الگوهای مطلوبیت مورد انتظار و مطلوبیت تنزیلشده دلالتهای دقیق و شایانتوجه بسیاری دارند. درنتیجه، چنین الگوهایی اولین «اهداف سخت» را برای منتقدان نظریه فراهم کردند. آلاییس، السبرگ و مارکوییتز، با نوشتن مقالاتی تاثیرگذار دلالتهای کاملا متفاوتی از مطلوبیت مورد انتظار و مطلوبیت ذهنی مورد انتظار را نمایان کردند. همچنین استورتز شیوه تنزیلنمایی را مطرح کرد. سایر دانشمندان مغایرتهای مشابهی را با استفاده از آزمایشهای قانعکننده که بهسادگی قابل انجام بودند، آشکار کردند که از آن جمله میتوان به کانمن و تورسکی، در مطلوبیت مورد انتظار و همچنین تالر و لونستین و پرلس در مطلوبیت تنزیلشده اشاره کرد.
هنگامی که اقتصاددانان چنین مغایرتهایی را بهسان نمونههایی متضاد میپذیرفتند که نمیتوانند دائما نادیده گرفته شوند، پیشرفتهایی در روانشناسی سبب شد تا مسیرهایی موفق برای نظریه جدید شناسایی شود. با شروع دهه ۱۹۶۰، روانشناسی شناختی زیر سلطه دیدگاهی قرار گرفت که مغز را ابزار پردازش اطلاعات میدانست. این مفهوم جایگزین مفهوم رفتارگرای مغز بهعنوان ابزار پاسخدهنده محرک شد. موضوع تشبیه مغز در جایگاه ابزار پردازش اطلاعات، امکان مطالعات تازهای را در زمینه موضوعاتی مانند حافظه، حل مساله و تصمیمگیری که مورد غفلت قرار گرفته بودند، فراهم آورد. این دیدگاه جدید در روانشناسی در مقایسه با آنچه رفتارگرایی بیان میشد، بهروشنی در ارتباط با مفهوم نئوکلاسیکی حداکثرسازی مطلوبیت بود.
● روششناسی اقتصاد رفتاری
اقتصاد رفتاری نخست تا حد زیادی متکی بر شواهدی بود که با آزمایشها شکل گرفته بودند، اما اخیرا اقتصاددانان رفتاری از آزمایش فراتر رفته و روشهای متعددی را استفاده میکنند که از سوی اقتصاددانان بهکار گرفته میشوند. مواردی که در کتاب کمریر لونستین و متیو ذکر شده است، برخی از کمکهای اخیر و شایانتوجه به اقتصاد رفتاری است که بر دادههای میدانی اتکا دارد. سایر مقالات نیز از روشهایی مانند آزمایشهای میدانی، شبیهسازی رایانهای و حتی اسکنهای مغزی استفاده کردهاند.
از طرفی، آزمایشها نقش مهمی در مرحله ابتدایی اقتصاد رفتاری ایفا میکنند؛ زیرا کنترل آزمایشگاهی برای تشخیص تحلیلهای رفتاری موارد استاندارد بسیار سودمند است. مثلا بازیکنان در بازیهای چانهزنی «اولتیماتوم» و «بگیر یا رهایشکن»، در برخی موارد بدون هیچ پرداختی بازی را انجام میدهند و این امر دلالتهای مفیدی را برای اقتصاد در پی دارد.
● بازیهای رفتاری، ترجیحات فردی و اجتماعی و رفتار عقلایی
اقتصاددانان عبارت ترجیحات را برای اشاره به انتخابهایی بهکار میبرند که افراد در موقعیتهای مختلف انجام میدهند، بهویژه در سبک و سنگینکردن (دادوستد) انتخابهای مختلف و مواردی که برای آنها اهمیت دارد؛ مانند غذا، پول، زمان، آبرو و . همچنین «ترجیحات اجتماعی» به انتخاب افراد برای رتبهبندی تخصیصهای مختلف درآمدها به خود و دیگران اشاره دارد. اگر افراد نگرش استوار بر نفع شخصی داشته باشند، فقط نگران دریافتهای شخصی خود خواهند بود.
با وجود این، تحقیقات تجربی دو دهه اخیر نشان داده که شمار شایانتوجهی از افراد، بهویژه دانشجویان، نگران دریافتیهای دیگران نیز هستند. در برخی شرایط، افراد میخواهند تا مخارجی را برای کاهش دریافتی دیگران در نظر گیرند (حسادت یا تنبیه). در شرایط دیگری همان افراد منابعی را برای افزایش دریافتی افراد پرداخت میکنند (ایثار یا تشویق). بنابر تایید مشاهدات، تمایل افراد برای افزایش یا کاهش دریافتی دیگران، بدون پاداش فعلی یا آتی مادی هم وجود خواهد داشت.
این امر نشان میدهد که افراد، افزونبر رفتار مبتنیبر نفع شخصی، در برخی موارد بهگونهای رفتار میکنند که میتوان آنها را ترجیحات نوعدوستانه، ترجیحاتی برای برابری و تقابل نامید. تقابل، با نوعدوستی دوجانبه در زیستشناسی تکاملی، بهعلت لحاظکردن اخلاق تفاوت دارد که در تعریف به آن پرداخته میشود: تقابل به این معناست که افراد تمایل دارند تا به عمل دوستانه یا مهربانانه پاداش دهند و اعمال دشمنانه یا خصومتآمیز را تنبیه یا عقوبت کنند.
در واقع، تنبیه یا پاداش سبب کاهش یا افزایش دریافت مادی فرد تنبیهشونده یا تشویقشونده میشود. به این ترتیب، مردمی که نابرابری را دوست ندارند، علاقهمند به انجامدادن فعالیتهای هزینهبر برای کاهش نابرابریاند، هرچند این عمل سبب کاهش دریافت مادی خالص آنها میشود. تقابل نوعدوستانه عمل متقابلی فرض میشود که افزایش خالص دریافت مادی را در پی دارد، مثلا، بهسبب عملکرد یک بازیکن، دیگران مشهور نمیشوند و در آینده برای آنها نفعی نخواهد داشت.
نوعدوستی به این معنی است که شخصی فعالیتهای هزینهبری را در راستای افزایش دریافتی شخص دیگر و بدون توجه به رفتار قبلی آن شخص انجام دهد. نوعدوستی، مهربانی (لطف) بدون قید و شرط است؛ در حالیکه تقابل بهمعنی رفتار بدون نفع شخصی و مشروط به رفتار قبلی شخص دیگر، یا بهبیاندیگر نوعی انحراف از رفتار، براساس نفع شخصی است.
منابع در دفتر روزنامه موجود است.
حبیب انصاری سامانی*
علیرضا پورفرج**
مسعود زارع***
عباس امینی****
* دانشجوی دوره دکترای اقتصاد دانشگاه مازندران
** استادیار گروه اقتصاد نظری دانشگاه مازندران
*** دانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد دانشگاه مازندران
**** دانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد دانشگاه مازندران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست