سه شنبه, ۱۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 4 March, 2025
اولین کار مجاز بروبکس در رستوران ۲

● کیوان در آشپزخانه، حمید دنبال سیبزمینی
تقسیم کار در «برگرلند» به چه صورت است؟ یکی از شما ۳ نفر، مدیر است و برای بقیه کار تعیین میکند یا کارها را متناسب با تواناییهایتان بین خودتان تقسیم کردهاید؟
خشایار: اول، خیلی چشماندازی از شرایط و ابعاد این کار نداشتیم. مثلا فکر میکردیم نهایتا به ۵ نفر به عنوان پرسنل در این کار نیاز داریم. اما الان ۳۳ نفر پرسنل داریم! یا مثلا ابتدا میخواستیم فقط دلیوری برگر داشته باشیم. بعد نظرمان عوض شد و جای کوچکی را برای نشستن مشتریها راه انداختیم. در طول زمان و با فرازونشیبهای مختلف، کار ما کمکم بزرگتر و کاملتر شد. به همین دلیل، مسئولیتهای ما هم از ابتدا تا حالا تغییراتی کرده است.
الان هر کدامتان در «برگرلند» چه مسئولیتی دارد؟ مثلا کیوان، تو چه کاری انجام میدهی؟
کیوان: مدیریت آشپزی و نظارت بر پختوپز آشپزها بر عهده من است. دستور پخت این برگرها هم مال من بوده است. در اصل برای کار آشپرخانه برنامهریزی و نظارت میکنم.
حمید، تو کارت در «برگرلند» چیست؟
حمید: بیشتر کار مدیریت داخلی بر عهدهام است و تهیه مواد اولیه. مثل گوشت، سیبزمینی، روغن و...
و خشایار چه میکند؟
خشایار: من بیشتر مدیریت مالی انجام میدهم و سر پرسنل داد میزنم (میخندند)!
پس «پلیس بده» تویی؟
خشایار: آنقدرها هم بد نیستم. در اصل حضورمان در رستوران هم تقسیمبندی شده و هر کداممان بالاخره در زمانی هستیم تا نظارت داشته باشیم و از کیفیت غذا و مشتریمداری کم نشود.
این تقسیمبندی چه تفاوتی با تقسیمبندی وظایف در کار موزیکتان دارد؟
خشایار: کلا این ۲ کار با هم فرق میکند اما میزان کارمان همانقدر مانده است. شباهتهایی هم وجود دارد. مثلا مدیریت مالی در کار موزیکمان هم بر عهده من بوده است. برای من خیلی فرقی نکرده. پول، پول است (میخندند)!
حمید: البته شرایط فرق دارد اما اینجا هم میزان مشارکتمان همان قدری است که قبلا بوده.
● همه شکموییم!
کیوان تو که برگر را پختی و به دستور پخت رسیدی، خودت هم زیاد آشپزی میکنی؟
کیوان: خیلی نه؛ اما برگر زیاد درست میکنم. البته به آشپزی علاقه دارم و در این زمینه مطالعه هم زیاد میکنم.
دستپختت خوب است؟
کیوان: نمیدانم؛ برگرهایم خوشمزه است. در زمینههای دیگر خیلی مهارت ندارم.
بچهها کیوان راست میگوید که برگرهایش خوشمزه است؟
خشایار: صددرصد راست میگوید.
حمید: میتوانید خودتان امتحان کنید.
شکمویید؟
خشایار: خیالتان راحت. اینجا بچهها همه شکمو هستند. اصلا در این زمینه نگران نباشید!
کیوان: شما اصلا لحظهای فکر نکن که ما به غذا و برگر، نه بگوییم.
● خشایار مرادی
رعد و برق!
حلقه واسط بین کیوان و حمید، خشایار است. میدانید چرا؟ چون خشایار با کیوان، پسرعمو هستند و حمید هم پسرخالهاش است. او فروردین ۶۳ به دنیا آمده و از کیوان کوچکتر و از حمید، بزرگتر است. رشته تحصیلیاش، عمران است و گویا در همین زمینه هم فعالیتهایی دارد.
خصوصیات: بمب انرژی. شلوغ، شر و جدی. ما به او میگوییم «پلیس بد» ماجرا. اما خودش معتقد است آنقدرها هم بد نیست. مثل اینکه خوب بلد است مدیریت کند و پرسنلش از او حساب میبرند. خندههایش واقعا بانمک است.
طالعبینی خشایار: مردی است رک و راست، پرحرارت، عاشق پیشه، حادثهجو، حسود، پرتوقع و ریاستطلب که دوست دارد رهبر و فرمانده باشد. آیا روح این مرد و باطن مخفی او را میشناسید؟ خیر؛ شناختن مردان متولد فروردین تقریبا غیرممکن است. منجمین، مرد متولد این برج را با جملات جالبی توصیف کردهاند: رعد وبرق، مشعل پرنده و منبع نیروهای صادق و رک و راست! شجاع و بااعتمادبهنفس است. همیشه جلوتر از دیگران میتازد و حتی گاهی از امکانات خود نیز قدم فراتر میگذارد. بعضی اوقات کارکردن با او میتواند مشکل باشد اما بدون شک بسیار مفید است. او هرگز به گذشته فکر نمیکند، رفتار و قیافه ظاهریاش جوانتر از سنش به نظر میرسد. او با این دست و آن دست کردن و ذره ذره جلو رفتن به طور جدی مخالف است. اگر مجبور شود با عدهای آدم منفیباف کار کند، به موجود دیوانهکنندهای بیپروا، بدون انعطاف، خشن و یکدنده تبدیل خواهد شد.
● ماشین حمید را بدزدم؟!
به اینکه روزی رفاقت تمام شود، فکر میکنید؟
حمید: نه؛ چرا باید تمام بشود؟ بارها پیش آمده که با هم حرفمان هم شده اما چون دنبال حل کردن مسائل هستیم، دچار مشکل حاد و جدی نمیشویم.
خشایار: همهچیز در رابطه ما منطقی است. یعنی باید به شکل منطقی تمام شود و چنین منطقی اصلا معنی ندارد. دوستی وقتی به هم میخورد که تو احساساتی به دوستت نگاه کنی و از نظر احساسی از او دلخور شوی ولی وقتی نگاه منطقی داشته باشی، به هم خوردن رابطه، پیش نمیآید مگر با یک اتفاق منطقی. مثلا من ماشین حمید را بدزدم! خب طبیعی است که در چنین شرایطی، منطقا رابطه من و حمید پایان میپذیرد. آن هم اگر من توضیح منطقی برای چنین کاری نداشته باشم.
کیوان: به نظر من که اصلا تمامشدن این رفاقت بعید است. تحت هیچ شرایطی این اتفاق نمیافتد.
● ما امیدواریم چون ۳ نفریم!
چند سال است که همدیگر را میشناسید؟
خشایار: آشنایی ما از بدو تولد بوده است، یعنی از بدو تولد تا حالا با هم بودهایم.
و چند سال است که با هم مشارکت کاری میکنید؟
کیوان: الان بیشتر از ۱۰ سال است که در عین آشنایی شخصی، با هم کار میکنیم.
شما ۳ نفر، جوانهای خیلی امیدواری به نظر میرسید. از کجا این همه امیدواری به زندگی را آوردهاید؟
حمید: ناامیدی چه سودی دارد؟ شما بگو چه سودی دارد، من سراغش میروم!
کیوان: تنها سودش، ضرر هنگفت است!
خشایار: حرفت را قبول دارم. بله؛ ما امیدواریم اما این را هم میدانیم که جوانهای امروز ممکن است خیلی نگاه امیدوارانهای به آیندهشان نداشته باشند. بیانصاف نباشیم. بخشی از نگاه امیدوارانه ما ۳ نفر به دلیل این است که ما ۳ نفریم! یعنی چه؟ یعنی وقتی مسئلهای پیش میآید، ۳ نفر هستیم که با هم حلش میکنیم. بنابراین فشاری که مشکلات روی ما میآورد، یک سوم است اما همان مشکلات، اگر برای یک نفر باشد، طبیعتا میتواند از زندگی ناامیدش کند. وقتی در برد و باخت با دیگری شریک شوی، هم باخت، کمتر اذیتت میکند و هم برد، چند برابر به دلت مینشیند. به نظر من اگر کار گروهی بکنی، امیدواری بیشتری سراغت میآید.
حمید: ما از وقتی این برگرلند را باز کردهایم، با مخاطبانمان (حتی مخاطبهای موزیکمان) ارتباط رودررو پیدا کردهایم. در این ارتباطها میبینیم که وقتی ما را میبینند، لبخند روی لبشان میآید. این برای ما خیلی ارزش دارد. پس ما هم خودمان امیدواریم و هم دوست داریم این امید را به بقیه تزریق کنیم.
تا حالا عاشق شدی؟!
شما با کارتان خیلی حال میکنید و به قول خودتان احساسات خیلی در کارها و تصمیماتتان دخیل است. پس آدمهای دلی به نظر میآیید. با آدمهای دلی میشود درباره عشق حرف زد...(همه میخندند) نگاه شما به عشق چیه؟
کیوان: عشق به چی آخه؟ عشق به نظر من حالت دوست داشتن بیش از حد است که قابل کنترل نیست.
تا حالا دچارش شدی؟
کیوان: بله؛ تا حدودی این اتفاق برایم افتاد و عاشق شدم و نتوانستم کنترلش کنم.
خشایار: ما که عاشق شدیم، کنترلش هم کردیم! (میخندد)
حمید: بابا کیوان خالی میبنده...
کیوان: کی گفته؟ ای بابا... میگم، شدم. شدم دیگه! (میخندد)
خشایار: ما که آخرش نفهمیدیم چی شد و این کیوان چی میگه...
کیوان: حالا خارج از شوخی در محدودهای که نتوانی علاقهات را کنترل کنی، آن عشق است.
حمید: من هم تا حدودی نظر کیوان را دارم. اما در زندگی خودم تاکنون چیزی که مثلا در اطرافیانم به عنوان عاشقی میبینم، برای من پیش نیامده. شاید دوست داشتن را تجربه کرده باشم اما عشق را نه.
خشایار: به نظر من عشق به زندگی، خیلی خوب است اما به معنایی که در کتابها نوشته شده یعنی از آن عشق های افراطی، چندان هم چیز جالبی نیست. اصلا جالب نیست که احساسی از کنترل خارج شود یا حداقل برای من جالب نیست. آنچه در کتابهاست، که خیلی وقتها باعث از دست دادن طرف مقابلت میشود، به نظرم بیشتر توجیهی است به نام عشق. عشق واقعی نیست. من نمیتوانم اسم چیزی را که از کنترل خارج شده، عشق بگذارم. هر چیزی باید حد و حدود استاندارد خودش را داشته باشد. مثل برگر! نه نپختهاش خوب است و نه سوختهاش. باید در اندازه استاندارد پخته شود.
● اتفاقات عجیب و غریب در رفاقتمان افتاده
میگویند با آشنا و رفیق، کار و معامله نکن چون یا کارتان خراب میشود یا رفاقتتان یا هر دو. اینکه با هم کار کردید، باعث نشده که رفاقتتان صدمه ببیند؟
خشایار: نه؛ نه تنها صدمهای ندیده که باعث شده رفاقتمان بیشتر هم بشود.
حمید: به هر حال کارکردن باعث میشود با ابعاد جدیدی از شخصیت همدیگر آشنا شویم و به این ترتیب احساسی نزدیکتر و رفاقتی صمیمانهتر بینتان شکل بگیرد.
یعنی اگر از هر کدامتان بپرسند، بهترین رفقایت چه کسانی هستند، ۲ نفر دیگر را اسم میبرد؟
کیوان: بله؛ ممکن است هر کداممان ارتباطات دیگری هم داشته باشیم اما به هم خیلی نزدیکیم.
خشایار: ما خیلی اتفاقات عجیب و غریبی را با هم پشتسر گذاشتهایم. مسیری که خیلی رفقای دیگر با هم تجربه نکردهاند. همین رفاقت ما را آبدیده کرده است.
این میزان ارتباط و رفاقت، به خانوادههایتان هم کشیده شده؟
خشایار: نه؛ کاملا جداست. حتی پیش آمده که خانوادههایمان دوست داشتهاند تصمیماتی برای ما بگیرند و ما نپذیرفتهایم.
کیوان: دوستی ما و خانوادههایمان، ۲ مقوله کاملا مجزاست.
● از همدیگر خجالت نمیکشیم
شما ۳ نفر سر قولتان به هم هستید؟
حمید: خیلی زیاد.
کیوان: کاملا.
چرا اینقدر به همدیگر اعتماد دارید؟ این اعتماد چطور بینتان شکل گرفته؟
خشایار: مبنای دوستی و رفاقت ما بر منطق استوار است. ما حرفهایمان را به هم رک میزنیم. با اینکه نسبت به هم احساسات زیادی داریم ولی جنس ارتباطمان با هم کاملا منطقی است و اصلا توی تعارف با هم نیستیم.
کیوان: ما خیلی رک با هم حرف میزنیم و اصلا هم از همدیگر خجالت نمیکشیم و بهمان بر هم نمیخورد.
حمید: این به معنای این نیست که خیلی روابط دیپلماتیکی با هم داریم و خیلی سفت و سختیم، نه؛ اما نمیگذاریم احساسات، روابطمان را خراب کند.
چند سال است این تعارفات با هم را کنار گذاشتهاید؟
کیوان: از بدو تولدمان (میخندیم).
خشایار: ۵-۴ سالی هست که دیگر واقعا هیچ تعارفی با هم نداریم.
● پایه غیبت خوبی هستیم!
اگر هر کدامتان بخواهید از ۲ نفر دیگر یک نکته مثبت و یک نکته منفی بگویید، چه میگویید؟
کیوان: در مورد حمید باید بگویم که در هر کار و مسئلهای میتوانم صددرصد روی او حساب کنم و این حس اعتماد و امنیتی که به من میدهد، خیلیخوب است. نکته منفیاش هم این است که پیاده میشود، در ماشین را نمیبندد! (میخندند) درباره خشایار هم میگویم که در همه کارها مدیر خیلی بینظیری است.
خشایار: داداش چاکرتم (میخندد)!
کیوان: نقطه ضعفش هم این است که مدیریت بخش مالی را دستش دادهایم، پولها را دیر میده!
حمید: نکته مثبت کیوان این است که خیلی مثبتاندیش است. نکته منفیاش هم این است که خیلی مثبتاندیش است! (میخندد) یعنی یک وقتهایی دیگر خیلی بیخیال میشود. این بیخیالی هم در بعضی مواقع آرامم میکند و هم گاهی روی اعصاب است! درباره خشایار باید بگویم که خیلی با هم هماهنگیم؛ خیلی. نکته منفیاش هم این است که خیلی زود جوش میآورد.
خشایار: البته تازگی نقطه جوشم را بالاتر بردهام تا دیرتر جوش بیاورم اما حمید راست میگوید.
من فکر میکنم خشایار خیلی هم جوشی نیست. شاید به دلیل اینکه خیلی پرانرژی است، اینطور فکر میکنید؟
کیوان: خیلی، خیلی انرژی دارد.
حمید: به نظرم بیشتر هول است! (میخندد)
حالا خشایار میتوانی از بچهها انتقام بگیری! تو درباره خصوصیات مثبت و منفیشان بگو.
خشایار: کیوان، نقطه قوت و ضعفش تقریبا شبیه است. اسمش را بیخیالی نمیگذارم. اسمش را میگذارم رؤیاپردازی. این رؤیاپردازی گاهی واقعا باعث میشود که خلاقیت زیادی به کار ما وارد شود و گاهی تم بیخیالی میگیرد و تبدیل به نقطه ضعف میشود. حمید هم، خیلی پسر خوبی است. پایه غیبت خوبی است! (میخندند) در زمینه غیبت، ما ۳ نفر کاملا با خانمها مشترکیم. نقطه ضعفش هم این است که بعضیوقتها خیلی منفیباف میشود، یعنی نسبت به دنیا خیلی نگاه تلخی پیدا میکند.
کیوان: ولی یک وقتهایی هم با همین منفیبافی میزند توی خال!
خشایار: آره؛ نمیدانم چه حکمتی است که ۸۰ درصد موارد، نگاه منفیاش هم جواب میدهد! جدیدا وقتی از چیزی منفی میگوید، من میترسم که مبادا درست دربیاید!
پس حمید پیشگوی خوبی است.
کیوان: پیشگوی منفی خوبی است!
خشایار: من هم فقط استرس میکشم!
دوستی ما یک برگر پخته است!
سنتان در جنس رابطهتان تغییر ایجاد نکرده؟
خشایار: طبیعتا سن و سال که بالاتر میرود، پختهتر میشوی و باالطبع آن، روابط و رفاقتهای هم پختهتر میشود. برگر هم همین است (میخندند). وقتی خوب پخته شود، خوشمزهتر است و بیشتر به دل مینشیند! دوستی ما هم مثل همین برگر است.
اینکه سنتان بالا رفته اذیتتان نمیکند؟
حمید: من یک سال دیگر ۳۰ ساله میشوم ولی دوست ندارم ۳۰ ساله بشوم.
خشایار: کیوان پیشنهاد داد که از ۲۷ سالگی به بعد، شمعهای کیکمان را برعکس فوت کنیم و هر سال، یک شمع کم کنیم تا غصه سن و سال را نخوریم ولی خارج از شوخی به نظر من اوج سنی هر آدمی، بین ۳۰ تا ۴۰سال است. پس دلیلی برای اذیتشدن نمیبینم.
خودتان را در آینده چه شکلی میبینید؛ مثلا ۸۰ سالگی؟
حمید: یک پیرمرد بامزه! ولی کیوان که هیچ فرقی نمیکند! همان کارهایی را میکند که الان هم میکند.
خشایار: ۸۰ سالگی که کرمها از توی گوش من بیرون زدند! ولی بدم نمیآید ببینم چه ریختی میشوم!
کیوان: من نهایتا ۵ سال دیگر را میبینم. به آیندهای به این دوری فکر نمیکنم ولی فکر نکنم خیلی تغییری کنم. روی هم رفته مثبتاندیشتر از این حرفها هستم.
● حمید فروزنده
شیر ژیان!
حمید، متولد مرداد ۶۳ است و رشته تحصیلیاش با رشته علی دایی یکی است؛ مهندسی متالوژی. حمید پسرخاله خشایار است و پدرش به دلیل نظامی بودن چندان موافق فعالیت او در حوزه موسیقی نبوده است.
خصوصیات: لبخند کمرنگی همیشه روی لبهایش است. از همه قدبلندتر است و البته خیلی هم پرحرف نیست. در اصل حرف نمیزند، نمیزند، اما وقتی چیزی میگوید، از خنده منفجر میشوی! بچهها میگویند بعضی وقتها منفیباف میشود. با منفیبافی هم خوشتیپ است!
طالعبینی حمید: آیا کارهای او به شدت آفتاب مرداد، داغ و پرحرارت است؟ بعضی مواقع بله و بهتر است عینک تیره آفتابی به چشمهایتان بزنید تا بتوانید از نور بیدریغش بهرهمند شوید. آیا او یکی از آن شیرهای آقامنش و ساکت است؟ مراقب باشید این آقامنشی و سر به زیری دست و بالتان را بند نکند تا ببینید چطور شروع به جرقه زدن میکند! مرد متولد مرداد یک دوست بسیار خوش مشرب، یک مدافع، یک پشتیبان بسیار جدی و سر سخت و یک عاشق احساساتی است و آمادگی این را دارد که هر چند وقت یک بار، عاشق شود! مرد متولد مرداد یک شیر ژیان و سرکش، یک عاشق پاکباز، یک دوست واقعی و یک پدر نمونه است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست