سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

وسیله ای که هیچ​گاه به هدف نمی رسد


وسیله ای که هیچ​گاه به هدف نمی رسد

ترور​, ​پیش از هر چیز به حذف عامل آن می​انجامد

چند بمب، گلوله ​ یا مقداری سم، برخی فکر می‌کنند با کشتن و از میان برداشتن رقیب می‌توان به قدرت رسید. جمهوری اسلامی ایران قربانی تروری فراگیر در ابتدای شکل‌گیری خود بوده است. سوال اینجاست که یک تروریست چگونه ترور را توجیه می‌کند و چرا ترور‌ها به نتیجه‌ای که مد نظر بوده است، منجر نمی‌شوند.

قدرت سیاسی همواره محل توجه علاقه مندان به تعیین سرنوشت خود بوده است و ترور معنایی سیاسی دارد. ما کشتن برای پول و ثروت یا انتقامی خانوادگی و شخصی را ترور نمی خوانیم. مراد از ترور معمولا یک قتل سیاسی است که به صورت پنهانی انجام می شود. معمولا ترور عملی سیاسی برای کسب یا حفظ قدرت است. نگاهی به ترور نشان می دهد مرتکبان این عمل ممکن است به هر اندیشه و آیینی اعتقاد داشته باشند، اما معمولا فکر می کرده اند می توانند با حذف یک فرد یا عده ای تاریخ را به نفع خویش تغییر دهند. نگاهی به ترور های تاریخی این واقعیت را نشان می دهد. روبسپیر ضدانقلاب را به دست گیوتین سپرد و شاید انقلاب فرانسه با داشتن دورانی به نام دوران ترور نشان از آن داشته باشد که حتی عقل و آزادیخواهی نیز می تواند با ترور پیش رود. انقلابیون فرانسه شاید نخستین بنیانگذاران ترور دولتی باشند، امری که به کرات در سرزمین فلسطین مشاهده می شود.

بعدها لنین با این فکر که جریان انقلابی می تواند تاریخ را دور بزند و آن را تسریع کند، زمینه های نظری ترور را فراهم کرد. استالین بیشتر از نظریه دادن به عملی ساختن ترور مشغول شد.

در نظر تروریست ها هدف شاید تغییر تاریخ باشد، ولی بی تردید این هدف با رسیدن یا حفظ قدرت دولتی به دست می آید و قتل مخالفان سیاسی توجیه می شود. تروریست ها معمولا​ برای رسیدن به قدرت علاقه دارند. شاید البته برخی در اثبات قدرت فرد و مخالفت با قدرت دولت تروریست شوند، اما به هر حال ترور نوعی خشونت بار از سیاست ورزی است که امکان سیاست ورزی را برای دیگران با مشکل مواجه می کند. دولت مبتنی بر ترور همواره ترور را به عنوان ابزاری مفید خواهد یافت، بقای این حکومت از این رو همراه با ترور خواهد بود و همین مشروعیت سوز بوده و حکومت مبتنی بر ترور نابود خواهد شد.

تروریست ها از آخرین حد خشونت برای رسیدن به قدرت استفاده می کنند. آخرین حد خشونت که در رابطه با امر سیاسی است، امر اخلاقی را با چالش مواجه می کند. اخلاق نزد تروریست معنایی نسبی دارد و کشتن برای رسیدن به قدرت هر گونه معنای اخلاقی را که بر پایه آزادی و اختیار است از بین می برد. ماهیت ضداخلاقی ترور از آنجا معلوم می شود که در صورت ترور، فرد که عامل اخلاقی است، از بین می رود. با از بین بردن اخلاق، تروریست خود وجاهت اخلاقی خود را برای ادامه حیات در جامعه از دست می دهد. از این رو تروریست ها منفور جامعه می شوند.

تروریست گمان می کند با کار خویش مشکلی را حل کرده است؛ مشکلی که در یک فرد یا توسط یک فرد ایجاد شده و با حذف آن درمان خواهد شد. مشکلی که ترور می خواهد حل کند، مشکلی نیست که توسط فرد ایجاد شده باشد و معمولا ساختار ها و نهاد های اجتماعی و تاریخ آن را ایجاد کرده اند. از این رو ترور، فرد محور است و بالاترین تمایلات فردسالاری را دارد و از این رو اگر مرامی که ترور را پیشه کرده به قدرت برسد، فردگرایی به قدرت خواهد رسید و فردگرایی فاقد مشروعیت است و چنین دولتی نخواهد توانست بقایی پایدار داشته باشد.

هگل پیشتر در خدایگان و بنده گفته بود هر گونه تسلط نیازمند دو طرف است. خدایگان که پیروز جدال است و بنده که قدرت برتر را به رسمیت شناخته است و همان جا وی بیان کرده مغلوب مرده غالب را به رسمیت نمی شناسد، از این رو در ترور فرآیند شناخت شکل نمی گیرد و تروریست با ترور به برتری نمی رسد بلکه در نهایت به حذف خویش می پردازد، زیرا کسی که قرار بود مورد سلطه واقع شود، کشته شده است. در فقدان فرآیند شناخت، گرهی باز نمی شود و فرد در مواجه ای دیگر باز به دنبال ترور خواهد رفت. او شاید از شناخت کشتن و حذف فیزیکی را آموخته باشد.

برخی تروریست ها اما به دنبال به حرکت درآوردن مردم بوده اند. آنها که در فضای خفقان سیاسی می زیستند معتقد بودند با ترور سردمداران فضای اختناق می توانند ترس توده های مبارز را بشکنند. اما توده ها بدون توجیه نظری توسط تروریست ها بودند و لزوما چیزی را نمی خواستند که تروریست ها می خواستند. تروریست بنا به ماهیت عمل خود نمی تواند با مردم ارتباط فکری برقرار کند و از این رو در نهایت پس از پیروزی فرضی مقابل مردم می ایستند. او که از غار استتار در آمده است برای بقای خویش دامنه ترور را به هر مخالفتی که با خود بیابد می کشاند، هر چند اگر مخالفش از جنس مردم باشد، از این رو چنین تروریستی مانند میکروب از بدن یا جامعه دفع خواهد شد. جالب است تاریخ شاهد تروریست هایی بوده است که از ترور قبل از پیروزی برای به حرکت واداشتن مردم و پس از آن به علت همسو نبودن مردم با خودشان برای ممانعت از حرکت خلق ها استفاده کردند، نفرت و دفع تاریخی مردم در نتیجه سزای ایشان بود.

برخی دولت ها اما به دنبال حذف فیزیکی مخالفان خود هستند. این دولت ها نیز مخالفان خود را به افراد تقلیل می دهند، در حالی که مخالفان بر مبنای اندیشه ای به مخالفت می پردازند و مشکل از کارکرد یا مشروعیت حکومت است. از این رو این دولت ها تنها مجرای خشونت را در جامعه هموار می کنند؛ مجرایی که در مواجهه با آن فقط ترور مشروعیت استفاده می یابد. چنین وضعی را می توان در رویدادهای فلسطین ملاحظه کرد. اشغال نامشروع سرزمین زیتون، صهیونیست ها را که فاقد هر گونه ابزاری برای مشروعیت خود هستند، به سوی ترور راهنمایی می کند معمولا در واقعیت آن که خشم می کارد، کینه درو می کند.

نگاهی به تاریخ ترور نشان می دهد این روش به عنوان یک روش ناکارآمد نه تنها تروریست ها را به اهداف خود نرسانده، بلکه در نهایت به حذف تروریست ها از تاریخ منجر شده است. از ترور های منجر به قدرت رسیدن هیتلر گرفته تا ترور هایی که علیه شخصیت های جمهوری اسلامی شد، نتایح معکوسی برای تروریست ها داشته است. شاید حتی اگر شعار ماکیاولیستی هدف وسیله را توجیه می کند پذیرفته شود هم، ترور هیچ گاه وسیله ای نبوده است که به هدف رسیده باشد.

میثم قهوه چیان



همچنین مشاهده کنید