دوشنبه, ۲۰ اسفند, ۱۴۰۳ / 10 March, 2025
مجله ویستا

مهاجری از جنس مردم


مهاجری از جنس مردم

نگاهی به زندگی و آثار اسلاو میر مروژک

اسلاو‌میر مروژک، نمایشنامه‌نویسی است که با مهاجرت آغاز کرد. کسی که زندگی در نظام‌های دیکتاتوری‌ را به صحنه می‌آورد تا از روشنفکران و متفکران محکوم به فنا در این نظام‌ها سخن بگوید و از حکومت‌های تک بعدی و مستبدانه‌ای که اندیشه در آن جایگاهی ندارد، انتقاد می‌کند.

مروژک طرفدار آزادی، سال ۱۹۳۰ در سرزمینی به دنیا آمد که فرهنگ مهاجرت در آن فرهنگی نا آشنا نبود. لهستان که در قرن بیستم، بیشترین مهاجران را از سراسر دنیا در خود جا داده بود و همین مهاجران بعد‌ها سوژه‌های نابی برای آثار مروژک نویسنده شدند. نویسنده‌ای که خود نزدیک به ۳۰ سال عمرش را در مهاجرت سپری کرد.

او در ۲۶ ژوئن ۱۹۳۰ در بورزسن ناحیه‌ای در حومه شهر کراکوی لهستان به دنیا آمد. پس از گذراندن دوران تحصیل ابتدایی و متوسطه در زادگاهش‌ برای ادامه تحصیل به آکادمی هنرهای زیبای شهر کراکو رفت و مشغول تحصیل در رشته معماری و نقاشی شد، اما پس از مدتی به کار روزنامه‌نگاری پرداخت. هر چند مروژک جوان کار خود را با طراحی کاریکاتور برای مطبوعات آغاز کرد، اما به عنوان یک منتقد تئاتر هم کار روزنامه‌نگاری خود را دنبال و در کنار این حرفه، مقالاتی را نیز از انگلیسی به لهستانی ترجمه کرد.

سال ۱۳۵۴ لهستان نیز مانند دیگر کشورهای اروپای شرقی زیر سلطه دولت کمونیستی شوروی در آمد اما برعکس آن کشورها ‌چک و اسلواکی، نخستین کشوری از اروپای شرقی بود که مهار ممیزی را گسست و از ۱۹۵۶ تا اواخر دهه ۱۹۶۰ دولت نتوانست چندان فشار مستقیمی بر تئاتر بیاورد و تئاتر لهستان راهی متفاوت از تئاتر چکسلواکی پیمود و در فاصله دو جنگ جهانی تکنیک‌های پیشرفته و اصیلی‌ را تجربه کرد.

از سال ۱۹۵۶ بود که سبک رایج ابسوردیسم در تئاتر لهستان با طنز و تعهد در‌آمیخت و درام‌نویسانی مانند استانیسلاوایگناسی ویتیکه ویچ‌(پیشاهنگ درام ابسورد در لهستان)، مروژک و تادئوش رژه ویچ از درون آن متولد شدند که در این میان مروژک به خاطر سبک منحصر به فردش در کاریکاتورسازی نمایشی، در خارج از لهستان نیز به شهرت رسید.

سال ۱۹۵۰ در ۲۰ سالگی، قطعات داستانی او در یک مجموعه داستانی چاپ شد و سپس کتاب دیگری از او با عنوان«‌لهستان در تصویر» منتشر شد.

طنز تصویری او را به سوی طنز ادبی کشاند و او در سال ۱۹۵۷، نخستین مجموعه داستان‌های کوتاهش را با نام‌«فیل» نوشت و چاپ کرد.

او با استفاده از تیزبینی منتقدانه خود و دلربایی‌های شیرین طنز گونه اش همه انسان‌های متحمل زندگی جبر آمیز و مستبدانه را به استهزا گرفت و همین موجب شد تا این مجموعه آثار با استقبال فراوانی از سوی خوانندگان مواجه شود. بلافاصله به اکثر زبان‌های اروپایی ترجمه شد و جوایزی هم برای نویسنده جوانش به ارمغان آورد.

مروژک ۲۷ ساله پس از نوشتن‌«فیل» دیگر نویسنده‌ای مشهور شده بود و درهمین سال بود که دو نمایشنامه «خواب نیمروز » و‌« زندگی مدرن» او هم نگاشته شدند.

مروژک که دیگر آوازه‌اش در اروپا مطرح شده بود در سال ۱۹۵۸ ویراستار نشریه‌«مترقی» شده بود و در همان سال بود که نمایشنامه کوتاه، اما معروف‌«پلیس» را نوشت و با طرح مفاهیمی مانند فرد و جامعه، انسان و قدرت، خواست فردی و مبارزه آرام به منظور نیل به آن در مقابل برخوردهای خشونت‌آمیز حکومت‌ها، درونمایه آثار بعدی خود را تشکیل داد.

در« پلیس»، مروژک به قدرت پلیس مخفی و نقش آن‌ها در براندازی نا‌امنی اشاره می‌کند تا جایی که شخصیت برای آن که از کار بی‌کار نشود به یکی از همکاران خود دستور می‌دهد که نقش دشمن پلیس را ایفا کند.

«پلیس» او با نظرات مختلف مخالفان و موافقان مواجه شد و با سرو صداهایی زیادی از سوی منتقدان و خوانندگان مواجه شد. این اثر که اثری در تقابل با حاکمیت‌های شرق بود از سوی جوامع غربی مورد بهره‌برداری قرار گرفت و آنان به تبلیغ فراوان آن پرداختند، به طوری که در سال ۱۹۶۱ در نیویورک به صحنه رفت و تئاترهای اروپای غربی نیز عموما شاهد اجرای این اثر بر صحنه‌های خود شدند.

مروژک در آستانه ۳۰ سالگی پس از سال‌ها اقامت در زادگاهش، مسافرت‌های خود را به کشورهای اروپایی آغاز کرد و سپس در سال‌های ۱۹۶۴تا ۶۸ ایتالیا را برای اقامت خود گزید و بیشتر وقت خود را صرف نمایشنامه‌نویسی کرد و در سال ۱۹۶۳ چند نمایشنامه او در قالب یک مجموعه‌ به چاپ رسید.

آثار او در حوزه نمایشنامه‌نویسی را می‌توان به دو دوره تقسیم کرد؛ دوره نخست از سال ۱۹۵۸ تا سال ۱۹۶۴ و نوشتن آثاری با تم فلسفی و سیاسی مانند: «جان نثار»، «شهادت پیو‌تر اوهه‌»، «‌روی اقیانوس»،«کارول»،«ترکی»، «راکت بی بی»، «استریب تیز»،«شب شگفتی‌آور»، «جشن بالماسکه»، ‌«مرگ ستوان» و «تانگو» که«تانگو» طولانی‌ترین و مشهور‌ترین اثر این نویسنده بود واجرای آن در سال ۱۹۶۷ در نیویورک با استقبال فراوان مواجه شد. ‌

‌این نمایشنامه داستان خانواده‌ای لهستانی در فضایی پر از وحشت و خشونت نازی‌ها را ‌به تصویر کشیده و تمثیل سقوط ارزش‌ها تا به آنجا که تنها نیروهای حیوانی قادرند عمل کنند، بود و سرانجام این نمایشنامه به فرمانروایی قدرتمندانی معطوف می‌شود که با بی رحمی و زیر پا گذاشتن اصول انسانی فرمانروا می‌شوند. مروژک با تسلط و زیرکی خاصی این داستان را پرورش داده بود که اجرای آن در هر کشور و جامعه‌ای قرابت و مشابهتی برای تماشا‌گران ایجاد می‌کرد و آن را اثری ملموس و آشنا جلوه‌گر می‌ساخت و تماشاگران با هر ملیت و نژادی به راحتی با آن همذات پنداری می‌کردند.

مروژک در دوره نخست نمایشنامه‌نویسی خود هرچه نظرگاه‌های خود را در آثارش بسط می‌دهد و جلو می‌رود، آثاری جا افتاده‌تر ‌‌ارائه می‌کند.

دوره دوم نمایشنامه‌نویسی او با تبعید خود خواسته‌اش از لهستان در سال ۱۹۶۸ آغاز شد. این هنرمند که دیگر شهرتش در اروپا پیچیده بود پس از حمله شوروی سابق به چکسلواکی و لهستان و آغاز جنبش لیبرالیسم در چکسلواکی، مواضع مخالفی در مقابل کشورش اتخاذ کرد و با ورود ارتش پیمان ورشو به شهر پراگ‌، مروژک نسبت به این قوای متجاوز واکنش تند نشان داد وهمین زمینه‌ساز تبعید خود خواسته و مهاجرتش شد. او ابتدا به یوگسلاو‌ی و از آنجا به ایتالیا رفت و درهمان جا اثر معروفش -«تانگو» - را نوشت و پس از چند سال اقامت در ایتالیا مقیم فرانسه شد.

در این دوره آثار مهاجرت او شکل گرفتند:«چهارتایی»، «خانه مرزی»، «واتزلاف»،«غزال»، «آب»، «اتفاق خوش»،«مهاجران»،«قوزی»،« سفارتخانه » و مجموعه داستان‌های کوتاهی چون «زرافه»، «تزاباوا»،«اسرارآخرت» و«آقای منحرف».

اثر معروف دیگر این نویسنده،«مهاجران» که در همین سال‌ها، سال ۱۹۷۴، نوشته شد، به زندگی مهاجران و فرهنگ مهاجرت در این سو‌ و آن سوی دنیا می‌پردازد. این اثر برای نخستین بار در جهان، ۱۹ اکتبر ۱۹۷۴ در تئاتر کوچک اورسی شهر پاریس به صحنه رفت و از آن پس تاکنون در بسیاری از کشورهای جهان از جمله ایران‌ ترجمه شده و به صحنه رفته است.

او خود در همان سال‌های اقامتش در پاریس گفته است:« من مهاجر سیاسی نبودم، آدم‌هایی هستند می‌روند، آدم‌هایی هم می‌مانند، من چند سال در ایتالیا بودم و سپس به فرانسه آمدم و اینجا ماندم، ممکن است ‌باز هم به جای دیگری بروم، من آدمی نیستم که در یک جا بمانم.»

اسلاومیرمروژک لهستانی، پس از فرانسه راهی مکزیک شد و شش سال نیز در این کشوراقامت گزید و با سقوط حکومت استالینیستی در سال ۱۹۹۶ دوباره به وطنش در لهستان بازگشته و در «کراکو» ـ زادگاهش ـ سکنی گزید. در این سال‌های اخیر پای خود را فراتر از عرصه نویسندگی گذاشته و به کارگردانی در فیلم و تئاتر هم می‌پردازد. هرچند او با اجرای آثارش در کشورهای مختلف، دیگر یک چهره جهانی شده اما با سقوط حکومت کمونیستی در لهستان، تا امروز اجرا‌های زیبایی از نمایشنامه‌های او در لهستان به صحنه می‌رود.

این نویسنده همواره خودش را از مردم و جامعه جدا نمی‌داند و در جایی آن‌ها را منبع الهام آثارش معرفی می‌کند و می‌گوید:« من در لهستان و در هیچ جا‌ی دیگر جزء انجمن نویسندگان نبوده‌ام. مگر نه این است که نمایشنامه‌هایم را باید خودم به تنهایی بنویسم؟ ترجیح می دهم بیش از معاشرت با همکارانم با مردم عادی، مردم کوچه و بازار معاشرت کنم، الهام بخش واقعی ما آن‌ها هستند.»

او هم اکنون که در زادگاهش به زندگی آرام خود ادامه می‌دهد، یکی از نمایشنامه‌نویسان مشهور جهان است و از معدود نویسندگان لهستانی است که به گونه‌ای مشخص در تئاتر اروپا ظاهر شده و با سبک و سیاق خود در زمره اصحاب تئاتر پوچی در‌آمده. مروژک که در آثارش به بازگویی مسایل واقعی انسان به ویژه انسان غربی در اشکال مختلف می‌پردازد، به نحوه گویایی اضطراب‌ها و واههمه‌های‌ انسان دردمند امروز را به نمایش می‌گذارد و فلسفه و دید انتقادیش را با طنز می‌آمیزد تا بیم و امید را باهم به مخاطبش منتقل کند.

به نظر او خنده التیام بخش است و دشمن را بی سلاح می‌کند، هر چند که ممکن است در زمانی مقتضی آزار دهنده نیز باشد. او هرگز در آثارش خنده را نفی نمی‌کند ‌و تراژدی و کمدی زندگی امروز بشر را با هم به نمایش می‌گذارد.

● آثار مروژک در ایران

در سالهای گذشته نمایشنامه‌های قابل توجهی از او در‌ ایران اجرا شد. این نویسنده شهریور سال ۱۳۵۳ ‌به ‌ایران ‌سفر کرد و به واسطه دوستی که میان او و ایرج زهری مترجم و منتقد تئاتر ایران ایجاد شد، آثار او نیز در ‌ایران مطرح شدند. زهری برای نخستین بار، آثار این نویسنده لهستانی را به فارسی ترجمه کرد و در سال ۱۳۵۴ این کارگردان ‌برای ‌نخستین بار با اجرای‌«استیریب تیز»‌ مروژک در ‌ایران، زمینه اجرای آثار دیگر او را‌ فراهم کرد. سپس کارگردانان مختلفی از جمله‌ داریوش مؤدبیان نمایشنامه‌هایی از این نویسنده از جمله‌«مهاجران» را به صحنه ‌بردند.

«سفارتخانه‌» از جمله آخرین آثار این نویسنده بود که در سال۱۹۸۱ نوشته شده بود و در ایران نیز مانند دیگر کشورهای دنیا به صحنه رفت و«پرتره» از دیگر نمایشنامه‌های نوشته شده او در سال‌های غربت و دوری و سکونت درفرانسه بود که متن آن را دکتر محمدرضا خاکی به فارسی ترجمه و در سال ۱۳۸۶ در تئاتر شهر اجرا کرد.

فروغ سجادی

منابع:

«تاریخ تئاتر جهان »،اسکار.ک. براکت، ترجمه هوشنگ آزادی‌ور، تهران، انتشارات مروارید، جلد سوم، سال انتشار ۱۳۷۶

«درام نویسان جهان»، ترجمه و تألیف منصور خلج و ستاره صالحی، جلد سوم، تهران، انتشارات برگ،سال انتشار ۱۳۷۷

«مهاجران» اثر اسلاو‌میر مروژک، ترجمه ایرج زهری، تهران انتشارت دشتستان، سال انتشار ۱۳۸۳

«مهاجرت و نمایش »اسلاو‌میر مروژک، ترجمه داریوش مؤدبیان، تهران، انتشارات قاب،سال انتشار ۱۳۸۰