دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
هویت و بحران فرهنگی
![هویت و بحران فرهنگی](/web/imgs/16/141/dy5u81.jpeg)
هنگامی که قصد داریم فرهنگ یک جامعه را بررسی کنیم، ارئه دقیقی واژه فرهنگ ، تاثیر مستقیمی در فرایند مطالعه دارد.
از آنجا که حوزه معنایی این لغت بسیار گسترده است، رشتههای مختلف نظری، که هر یک بر نکتهای خاص تاکید دارند، تعاریف متفاوت و متعددی برای آن ارائه دادهاند. حتی اندیشمندان شاخههای مختلف یک رشته نیز در ارائه تعریفی واحد متفقالقول نیستند. مثلا اندیشمندان رشته روانشناسی در مورد فرضی و یا نظری بودن فرهنگ اختلاف نظر دارند.
کلمه فرهنگ معمولا به معنای ملیت، وراثت، سنتها، نرمها، قوانین و رفتارهای گروهی از انسانها به کار برده میشود. ماتسوموتو (۱۹۹۶) تعریفی روانشناسانه از فرهنگ ارائه کرده است. از دیدگاه او فرهنگ عبارت است از <مجموعه ذهنیات، ارزشها، باورها و رفتارهای گروهی از مردم که در هر فرد تفاوتهایی جزیی دارد و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود.> این تعریف به این نکته اشاره دارد که فرهنگ، نژاد نیست. فرهنگ لزوما به معنای ملیت و یا سکونت در مکانی خاص نیست، اگرچه به طور مستقیم یا غیر مستقیم از آنها تاثیر میپذیرد. ممکن است در نقاط مختلف یک کشور فرهنگهای متعددی وجود داشته باشد. علاوه بر آن، مطالعات میان فرهنگی بیانگر نکات فرهنگی مشابهی در میان اقوام و کشورهای مختلف است.
تعریف ذکر شده بیانگر این نکته نیز هست که فرهنگ مفهومی روانشناسانه است. این حقیقت که فرهنگ مفهومی انتزاعی و برخاسته ازاندیشههای انسان درگذر زمان است، و این که فرهنگ تاثیری مستقیم بر رفتارها و واکنشهای او دارد، بررسی این کلمه را به مطالعه انسان، خواستهها، نیازها و انگیزههایی که او را ناگزیر از عملکردی خاص میکنند مرتبط میسازد. بنابراین، با مطالعه فرهنگ هر جامعه، شخص در حقیقت ریشههای رفتارهای اعضای آن جامعه را بررسی میکند.
فرهنگ و نرمهای حاکم بر هر جامعه پیوندی آنچنان تنگاتنگ با یکدیگر دارند که تشخیص آن که آیا نرمهای جامعه فرهنگ آن را میسازد و یا این فرهنگ جامعه است که نرمها و قراردادهای اجتماعی آن را مشخص میکند بسیار دشوار یا غیر ممکن است. رابطه متقابل بین این دو مفهوم موجب میشود که هر دو نظریه درست به نظر برسد، زیرا هیچ یک از آن دو به طور جداگانه و مستقل از دیگری قابل مطالعه و پیگیری نیست. ارزش نرمها به وسیله فرهنگ یک جامعه مشخص میشود و نرمها به نوبه خود سنگ محک فرهنگی هستند که نمایشگر آنند. بنابراین رفتارهای ضد اجتماعی یا غیرعادی مانند جنایت، خودکشی وغیره رابطهای مستقیم با فرهنگ و جهانبینی هر جامعه دارند.
یکی از راههای مواجهه با رفتارهای نابهنجار و مشکلات روانشناسی هر جامعه، جستجو و کنکاش عواملی است که تاثیراتی پایهای بر فرهنگ دارند. این عوامل باعث میشوند مردم خود را با فرهنگ حاکم بر جامعه تطابق دهند یا در مقابل آن مقاومت کنند. گاه واکنشهای نابهنجار مردم در مقابل شرایط، نتیجه عاملی مخرب است که در یک بازه زمانی مشخص تولید شده است. از سوی دیگر گاه تاثیر این عامل مخرب بر نرمها آنچنان گسترده و همهجانبه است که بیش از یک نسل یا حتی یک ملت از آن آسیب میبینند. تاثیرات و عواقب چنین تغییر بنیادین، که بیتردید بر فرهنگ نیز تاثیر میگذارد، معمولا بر مردم آنچنان شدید است که موجب به وجود آمدن رفتارهای نابهنجار میشود، زیرا برای مردم مشکل است که خود را با شرایط جدید تطبیق دهند و نرمهای جدید را که این تغییر را به همراه دارد بپذیرند.
نرمها و فرهنگ ارتباط نزدیکی به سنتهایی که در حقیقت هویت هر ملت هستند، دارند. هنگامی که جنبشی جدید یا تغییری در جریان جامعه اتفاق میافتد، گاه مردم خود را با سنتی که به ارث بردهاند در تضاد میبینند. دراین صورت است که آنان به ناچار خود را در جدالی درونی و تا حدی بیرونی با پذیرش یا عدم پذیرش و جایگزینی ارزشهای جدید با سنتهای خود میبینند. به بیان دیگر ارزشهای جدیدی که جهانبینیها و طرز فکرهای نو به ارمغان میآورد، در فرهنگ هر کشور به مبارزه طلبیده میشود. چنانچه فرد موفق شود فرآیند تغییر و تحول را بپذیرد و یا بر الگوهای سنتی خویش پا بر جا بماند، فرآیند اجتماعی شدن و تطابق فرهنگی در او به طور کامل انجام میپذیرد. چنین فردی هم الگوها و دستورالعملهای فرهنگی جامعه را به طور تمام و کمال به اجرا درمیآورد و هم از نظر فکری و احساسی چنین الگوهایی را، باور کرده و در خود نهادینه میکند و در نهایت صاحب هویت پابرجا و با ثباتی میشود. از سوی دیگر چنانچه فرد نتواند مسیر خود را از بین ارزشهای نو یا سنتها پیدا کند، قادر به شناخت خود و هویتش نمیشود، تا جایی که ممکن است با مشکلات روانی جدی مانند افسردگی، اضطراب، وسواس و شیزوفرنی رو به رو شود و دست به اقداماتی ناشایست همچون رفتارهای نابهنجار و خودکشی بزند.
امروزه جریانهای جدید فلسفی، روانشناسی و فکری که در نتیجه تغییرات بنیادین در خط مشی فکری و اجتماعی جوامع به وجود آمده است، موجب بروز تغییراتی در فرهنگ و نرمهای موجود در جوامع شده است.
بعضی از مکتبها مانند مدرنیسم و پست مدرنیسم ادعای رو برگرداندن از همه سنتها و هر آنچه قدیمی و منسوخ تلقی میشود را دارند. اما گذشته از آنکه حتی این مکتبها نیز نمیتوانند به طور کلی سنتها را نادیده بگیرند و همواره نیمنگاهی به گذشته دارند، نرمها و ارزشهای جدیدی که به همراه آوردهاند در فرهنگها نیز بازتاب داشته است. مسئله بحران هویت در چنین جوامعی که در آن آمارهای روزافزون طلاق، جنایت و غیره منعکس شده است، قابل چشم پوشی نیست.
شایان ذ کر است که نوگرایی، تنوع طلبی و ابداع نه تنها ناپسند و مذموم نیست بلکه ارزشی است که به پویایی در فرهنگ جامعه کمک میکند. به ویژه نسل جوان در جامعه که از طراوت، شادابی و خلاقیت بیشتری برخوردارند باید پیشگام این زمینه باشند. اما برای اقدام به تغییر ابتدا باید موضوع موردنظر به خوبی شناخته شود. تقلید کورکورانه از ظاهر به هیچ روی راهی به پیشرفت و ارتقاء سطح فرهنگی جامعه ندارند.
فردی که نه فرهنگ و سنتهای اصیل خود را میشناسد نه از سابقه فرهنگی خود و ریشههای به وجود آمدن سنتهایی همچون اعیاد ملی، نوع موسیقی و طریقه لباس پوشیدن و حتی دلیل انتخاب جنس و رنگ لباس بیاطلاع است و بدتر از آن دلیل پیدایش تغییرات و مفهوم آنها و بروز ارزشهای جدید را نمیداند، بیشک در معرض بحران هویت قرار دارد.
پس نخستین گام در فرآیند شناخت هویت فردی و ملی، آشنایی همهجانبه و ریشهای با فرهنگ و نرمهای جامعه است. سپس فرد خود را هم از نظر عملی و هم از نظر فکری با فرهنگ غالب بر جامعه که توسط اکثریت مردم پذیرفته شده است، تطابق میدهد، بدان معنا که فرد هم مطابق با نرمهای موجود درجامعه عمل میکند و هم از نظر فکری آنها را میپذیرد و قبول میکند. پذیرش یا رد نرمها، چنانچه بر پایههای منطقی و مستدل بنیان نهاده شده باشد هم موجب تقویت اندیشه و قدرت تفکر میشود و هم به استحکام پایههای فرهنگی جامعه کمک میکند.مسئله بحران هویت، که به یکی از خطیرترین بحرانهای جوامع مبدل شده است، در دنیای مدرن قابل چشمپوشی نیست. اینکه آیا هویت انسان برساخته از نژاد، محل سکونت، عادات و یا طرز تفکر و ارزشهای اوست و اینکه اساسا ارزش به چه معناست و سنگ محک تشخیص ارزش از ضد ارزش چیست، چالش اصلی زندگی انسان مدرن است. در صورتی که فرهنگ غالب بر جامعه به عنوان معیاری برای تشخیص ارزشها در نظرگرفته شود، هویت شخص رابطه مستقیمی با صبغه ملی و فرهنگی او پیدا میکند. به بیان دیگر، فرهنگ همچون چراغی مسیر فرد را در جاده کسب هویت مستقل، مستحکم و استوار روشن میکند. اما اگر چنین نوری فراسوی فرد نباشد، احتمال لغزیدن او در مسیر و سقوط نهاییاش به ورطه بحران هویت وجود دارد.
فرناز گنجی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست