سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

روزنامه نگاری جدید چیست


روزنامه نگاری جدید چیست

بسیاری گفته اند روزنامه نگاری بعد از یازدهم سپتامبر نوعی «روزنامه نگاری جدید» است اگر روزنامه نگاری قدیم را براساس واقع بینی, بی طرفی و هم چنین سطحی بودن اخبار آن تعریف کنیم, روزنامه نگاری جدید علاوه بر آنکه به حوادث خبری جهانی توجه می کند, این حوادث را با نگاه ارزش گذارانه چاپ می کند

بسیاری گفته‌اند روزنامه‌نگاری بعد از یازدهم سپتامبر نوعی «روزنامه‌نگاری جدید» است؛ اگر روزنامه‌نگاری قدیم را براساس واقع‌بینی، بی‌طرفی و هم‌چنین سطحی ‌بودن اخبار آن تعریف کنیم، روزنامه‌نگاری جدید علاوه بر آنکه به حوادث خبری جهانی توجه می‌کند، این حوادث را با نگاه ارزش‌گذارانه چاپ می‌کند.

از یازدهم سپتامبر به بعد بحث‌های زیادی درباره‌ی «یک نوع روزنامه‌نگاری جدید» مطرح شده است. در بحبوحه‌ی جریان چشم‌گیری که به بالا‌ رفتن تیراژ فروش در دکه‌های روزنامه‌فروشی در هفته‌های پس از آن فاجعه منجر شد، تحلیل‌گران از نوعی احساس هدفمندی جدیدی سخن می‌گفتند که بر روزنامه‌ها و بخش‌های خبری حاکم می‌شد.

در این راستا از روزنامه‌نگاری سطحی به روزنامه‌نگاری جدی به‌عنوان یک تغییر درخور توجه یاد‌ شد و صاحب‌نظران چنین اظهار کردند که رسانه‌ها پس از یک دهه طولانی جنجال‌طلبی اینک هوشیار شده‌اند و با اطمینان پایان دوران اخبار نرم را اعلام کردند.

ناظرین از این واقعیت سخن گفتند که سازمان‌های خبری پس از کاهش بودجه و پوشش‌های خبری در دوران پس از جنگ سرد و پس از حادثه یازده سپتامبر (گویی) اخبار خارجی را از نو کشف کردند.

گرچه هیچ‌گونه اتفاق نظری درباره پویایی روابط بین رسانه‌ها و مقوله‌ی خطر وجود ندارد، اما رسانه‌ها نقش مهمی در ایجاد ارتباط بین جوامع و خطر ایفا می‌کنند. می‌دانیم که گزارش‌های رسانه‌ها درباره‌ی خطر تاثیر متفاوتی بر درک اجتماعی خطر و نگرانی بر جای باقی می‌گذارد. با وجود این، چنین بحثی را بی‌اعتبار نمی‌سازد که در جوامع عظیم، رسانه‌ها حکم «منطقه‌ی تماس» بین جامعه و خطر و هم‌چنین رکن اصلی بین خطر عینی و اجتماعی و خطر ذهنی را دارند.

برنامه‌های رسانه‌ها اطلاعات مهمی را فراهم می‌کنند که در برآورد توزیع اجتماعی خطر و معرفی عاملان خطر مورد استفاده قرار گرفته است.

در اخبار رسانه‌ها از یازدهم سپتامبر به عنوان یک حادثه‌ی تکان‌دهنده یاد شده است. اختلالات وحشتناکی متعاقب آن به‌طور گسترده‌ای در هفته‌های پس از آن حملات گزارش شدند.

در ادبیات روان‌شناختی، ضایعه‌ی روحی اشاره به تجربه‌ای دارد که دستگاه ادراکی - شهودی برای درک «من» (ego) را درهم می‌شکند و این موضوع به واقعه‌ای خارج از تجربه‌ی عادی فرد اشاره دارد که باعث ایجاد نوعی حس آشفتگی و باخت می‌شود.

با توجه به هویت جمعی، می‌توان از واقعه‌ی یازدهم سپتامبر به‌عنوان لحظه از هم گسیختن این سپر حمایتی هویت ملی آمریکایی‌های بعد جنگ، یاد کرد.

این باور که حادثه‌ی یازدهم سپتامبر به‌معنای حمله به ملت آمریکا بود، در نوعی شوق وطن‌پرستی مشهود بود که کشور را بلافاصله پس از حملات در برگرفته بود. موج وطن‌پرستی کشوری را که به شکل عظیمی یکی از بحث‌انگیز‌ترین و تفرقه‌افکنانه‌ترین انتخابات در تاریخ معاصرش را پشت سر می‌گذاشت و ناگهان با تروریسم مواجه شده بود را به هم نزدیک کرد.

روزنامه‌نگاری میهن‌پرستی به‌طور خاص در هفته‌های بعد از حملات جلوه‌گر بود. مجریان خبری شبکه فاکس‌نیوز و گزارشگران تلویزیون محلی به یقه‌های خود پاپیون‌های قرمز - سفید و آبی وصل کردند.

شبکه‌ها به رهبری سی‌ان‌ان، آرم‌های ملبس به پرچم آمریکا استفاده کردند و روزنامه‌های محلی و منطقه‌ای در پوشش‌های خود از نوارها و رنگ‌های ستاره‌ها و نوارهای پرچم آمریکا استفاده کردند. نام مجله تایم در یک هفته بعد از حملات به رنگ پرچم چاپ شد.

اما ضعف‌های روزنامه‌نگاری وطن‌پرستانه در پوشش‌های خبری مربوط به سیاه‌زخم آشکار شد. گزارشی که رسانه‌ها را بین اکتبر و نوامبر ۲۰۰۱، پس از آنکه نامه‌هایی آلوده به میکروب سیاه‌زخم برای قانون‌گذاران و موسسات رسانه‌یی ارسال شد، به خود جذب کرد.

روایت «ملت در خطر» داستانی که پس از یازدهم سپتامبر پدیدار شد، با پوشش خبری خطر تروریست - میکروبی تلفیق شد. روزنامه‌نگاری تصویری از کشوری وحشت‌زده را نشان داد که از حملات یازدهم سپتامبر گیج ‌شده و حالا با خطری جدید مواجه شده‌اند که آن نیز تهدیدی برای ملت به حساب می‌آمد.

تهدید تروریسم - میکروبی همانند خطر تروریست، خطری شد که ارزش پوشش خبری در رسانه‌ها را پس از آنکه تحقق یافته بود و باعث میلیارد‌ها دلار زیان شد، به دست آورد.

پوشش خبری حملات سیاه‌زخم نشان داد که رسانه‌ها در زمینه‌ی ارائه‌ی گزارش‌های مربوط به خطر به روش‌های محتاطانه و هوشیارانه مشکل دارند. وجود «مطبوعات متوحش» در اوج وحشت حاصل از سیاه‌زخم در اواخر سال ۲۰۰۱ موید آن بود که رسانه‌هایی که عقب‌ مانده بودند و نتوانسته بودند خطر را شناسایی و معرفی کنند، ناگهان با خطری مواجه شدند که در سطح جامعه منفجر شده و به نگرانی‌ها دامن زده بود. بدون آنکه بتوانند حامل پیام آرامش‌دهنده‌ای باشند.

رسانه‌ها، حتی با تکرار این گفته که «زندگی مملو از خطر است» نتوانستند اطلاعات اطمینان‌دهنده‌ای ارائه کنند که نگرانی مردم را کاهش دهد. این نارسایی برگرفته از این حقیقت بود که درباره سیاه‌زخم، دولت و متخصصان موجود در این زمینه فاقد پاسخ‌های قانع‌کننده بودند که رسانه‌ها بتوانند با اتکای به آن پاسخ‌ها به مردم اطمینان خاطر دهند. اگر همان‌طور که نشریه نیوزویک اعلام کرد که «جنگ سیاه‌زخم خوب جمع و جور شد» اما مشکل می‌توان آن را موفقیت ناشی از پوشش خبری رسانه‌ها دانست.

بر اساس این مقاله که نوشته سیلویا واسیبورد و ترجمه سهیلا صابری است که از سوی دفتر مطالعات و برنامه‌ریزی رسانه‌ها منتشر شده و اطلاعات این گزارش از آن برگرفته شده است، دشوار است به این نیندیشیم که بین روزنامه‌نگاری و میهن‌پرستی محافظه‌کارانه قرابت مستحکمی وجود دارد. میهن‌پرستی لیبرال غالبا در محراب ملت قربانی می‌شود، به ویژه زمانی که تجاوز خارجی به عنوان توجیهی برای مقابله براساس شعار «خاک و خون» باشد.

در جایی که دولت و مردم، به شعله میهن‌پرستی جنگ و ناشکیبایی دامن می‌زنند، میهن‌پرستی مبتنی بر قانون اساسی و حقیقت آسیب می‌بیند. حتی در این عصر جهانی ‌شده، روزنامه‌نگاری هم‌چنان تحت هدایت خواسته‌های ملی، مخاطبین تلویزیونی، افکار عمومی، آگهی‌دهندگان، اقتصاد، حقوق و دولت‌هاست و تا زمانی که این حقیقت باقی است، روزنامه‌نگاری نیز احتمالا شریک دائمی میهن‌پرستی، باقی خواهد ماند.