دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
جایگاه چرخه سوخت هسته ای در بالابردن روحیه و عزت ایرانی
● چالش شرق و غرب
آنگاه که ایرانیان در مواجهه با دنیای غرب متوجه ضعف تکنیکی خود شدند و سپس آنرا در سایر حوزهها بسط دادند، تنها تعدادی انگشتشمار از ضعف فنی وصنعتی خود به تفوق ایدئولوژیک دنیای غرب نرسیدند. این نه خصلت ایرانی، بلکه در مقطعی از تاریخ مربوط به یک قوم بود. این قوم که ازسوی غرب جدید به شرق یا شرقی نام نهاده شد حائز خصائلیکم و بیش یکسان بود. از آنروی که غرب جدید، عهد جدید بشر غربی به خدای خود بود، این خود به مثابه یک جهانبینی قلمداد شد. لذا دیگر غرب برای این قوم به عنوان یک جغرافیا یا نقطه مشخصی از کره ارض قلمداد نمیشد. این غرب چیزی نبود جز مدرنیته. مدرنیتهای که سنت را پشت سرگذاشته و با ودایع تاریخی خود در حال وداع بود.
ماجرا از رنسانس و نهضتهایی همچون رفرم مسیحی یا پروتستانتیسم شروع شد و اینک بشر مغرب زمین خود محور امور بود و این محوریت خود پویائی فکری، صنعتی و اجتماعی را رقم زد. اوج این پویایی به قرن نوزدهم میلادی بازمیگردد. سالهایی که با الهام از رویکردهای جدید فکری و فرهنگی و پشت سرگذاشتن عصر روشنگری به پدیدارهایی همچون انقلاب فرانسه و سلسله حوادث اجتماعی و سیاسی دیگر منجر شد. دستاوردهای بشری در عرصههای فنی و صنعتی همچون دستاوردهای فکری و سیاسی نظیر آرای جدید فلسفی و نهضتهای فکری همانند لیبرالیسم باز ریشه در همان روح فائوستی تمدن غربی داشت. غرب توانسته بود در گذر زمان - نه چندان طولانی- نه تنها در بعد نظری و نرمافزاری، انقلاب علمی و صنعتی خود را به ثمر برساند بلكه در آخرین حلقه از این فرایند به انقلابهای سیاسی رسیده بود. روایت استعلایی غرب به این معنا که غرب حامل ارزشهای برتر انسانی است و از اصالت برخوردار است، نتیجه این نگاه جدید بود که آنرا رویکرد رسمی دنیای غرب میدانند. غرب مداری یا جهان شمولی آن ریشه در همین عقلانیت غربی دارد. نتیجه طبیعی این نگاه نمیتواند چیزی جز عقلانیت ابزاری، سرمایهسالاری، سکولاریسم، داروینیسم اجتماعی، نژادپرستی و ... در عرصههای فرهنگ، اقتصاد و سیاست باشد. سرعت تحولات پنج قرن اخیر آنچنان بالا بود که هرگز نمیتواند با هزاران سال حیات اجتماعی بشر مورد مقایسه قرار گیرد. عمق حوادث به گونهای بود که آزادی اباحی او را از هویت مسیحی نتیجه گرفت. آزادی از قیود مختلف از جمله مذهب واتیکانی و شریعت کاتولیکی درهمین مسیر تعریف میگردد.
مباحثی نظیر حقوق بشر، آزادیهای فردی و اجتماعی، حقوق اساسی و ... در همین مرزها معنا و هویت پیدا میکنند. نظامات مدرن از جمله مشروعیت بخشی به جامعه مدنی و دموکراسی بورژوایی برآمده از مدرنیته در دستورکار نظامهای سیاسی جدید قرار گرفت و اقوام دیگر و بویژه قوم شرقی میبایست با تفکری اصلاحی از جمله رفرم در مذهب، همان مسیر غرب را طی نمایند. بدینسان غرب مثل اعلایی است که شرق باید جهت برونرفت از عقب ماندگی و برای پیشرفت و توسعه به آن اقتدا کند.
لازمه حصول به چنین نگاه مکانیکی توجه تام به امری مقدس به نام غرب است. اگر بین شرق و غرب فاصلهای وجود دارد، که حقیقتاً اینچنین است، باید همان مسیری را که دنیای غرب جدید پیمود با تمام اجزای آن مدنظر قرار گیرد. پیمایش چنین مسیر غیر قابل اجتنابی است که به توسعه و نوسازی اقوام شرق میانجامد. چنین الزاماتی از همان واپسین سالهای مواجهه ایرانیان با تمدن جدید غرب مدنظر قرارگرفت. گسترش معیارهای زندگی غربی و توسعه مناسباتی از این دست و از سویی انطباق با آنها ذهن و دماغ بخشی از جامعه ما را که از آنها در ابتدا به منورالفکران یاد میکردند فراگرفت و گسترش نهادهای مدنی مطابق با الگوهای مدرن در تعقیب همین مفروض بود. طیف فوق بر آن بود که روند جدید در مناسبات مغرب زمین روندی است اجتناب ناپذیر و از این نظر دیر یا زود ما را نیز فراخواهد گرفت.
لذا مقاومت در مقابل آن بیهوده است و از سویی عدم پایبندی به الزامات غربی و مقتضیات دنیای مدرن ما را از پیشرفت باز میدارد. بنابراین نه تنها نباید مقاومت ورزید بلکه باید به استقبال آن نیز رفت (مجله کاوه، س ۵، ش ۱، ص۳) ولی در اینکه تا چه حد باید این الزامات را پذیرفت، اختلاف وجود داشت. چه کسانی که ایرانی را از سر تا پا فرنگی میخواستند و چه آنهایی که برخی از شئون مدرنیته را پذیرا بودند، در یک امر اشتراک داشتند و آن اینکه بین ما و غرب فاصله است. سئوال اینجاست كه تکلیف ما در برابر این فاصله چیست؟ اگر برای کم کردن این فاصله باید تجربه غرب را بکلی مدنظر قرار داد، این گرتهبرداری تا چه حد میتواند در تسریع حل معضل کمک نماید؟ اما آیا با تاریخ میتوان با نگاهی مکانیستی برخوردکرد؟ آیا با رعایت تمام اجزاء تاریخی بدون توجه به خصلتهای بوم شناختی تجربه آن تاریخ و آن قوم قابل تکرار است؟
از سویی دیگر، براستی ریشههای فکری و معرفتی این فاصله را در کجا باید جستجوکرد؟ وجه تمایز در کجاست؟ چرا یک غرب داریم و یک شرق؟ آیا این تمایز ریشهای بسیارکهن دارد و یا آنکه حاصل همان نگرش جدید است؟ همانگونه که اشاره شد همه اینها حاصل نگاه جدید و فضای گفتمانی نوین منبعث از آن است. نگاه بشر جدید غرب به شرق نگاهی سوبژکتیو بود که شرقی را به مثابه ابژه مورد مطالعه خود قرار داد و اعلام کرد که در حال مطالعه آن است. او اعلام کرد که تاریخ شرقی مرده است و در جریان احراز هویت خود آنگونه که داعیه دارد از آنروی که در متن تاریخ بسر میبرد قادر به شناسایی خود نیست. لذا به مطالعه تاریخی میپردازد که دوران آن سپری شده و این تاریخ چیزی جز شرق نیست. سپس با این شناسایی غیر خود را میشناسد و در مقابل شناخت خویش میسر خواهد شد. تنها این غیریتسازی otherness است که به احراز هویت او منجر میگردد.
بنابراین هویت شناسی غربی به عنوان خاستگاه اصلی شرق شناسان مورد توجه قرار میگیرد. این مفروض کلیه شرق شناسان است که در دوران اخیر یا به تعبیری دویست ساله اخیر شکل گرفته است. جالب آنکه بعدها این مفروض با مستحیل شدن ما شرقیها در انگارههای فکری غربی مورد پذیرش واقع شده است. نتیجه نهایی این شرق شناسی چیزی جز حقارت، زبونی و خواری دنیای شرق نبود. چرا که غرب غیریتی مصنوع و غیر واقعی و از طرفی ذلیل و حقیر را معرفی میکرد. بالاخره برای ارائه هویتی والا و دست و پا کردن تشخص کاذب از غرب باید به تعریفی مصنوع از دنیای شرق روی آورد.
● روایت استعلایی غرب و رعب شرق
رعب در مقابل تمدن استعلایی غرب و همچنین القای تعریفی حقارتآمیز از قوم شرق از دستاوردهای مهم چنین نسبت سنجی به شمار میرود. پیامد سیادت فکری و تسلط تکنیکی غرب چیزی جز خودباختگی و ایجاد روح سرخوردهٔ شرقی نبود. در ارتباط با ما آنگونه که تاریخ معاصر شهادت میدهد به دنبال شکستهای ممتد در جریان جنگ با روس و پی بردن به نابسامانیهای متعدد در حوزههای مادی و معنوی نوعی انقطاع تاریخی با گذشته خود یافتیم و هر چقدر به مدنیت مدرن بیشتر معرفت یافتیم به همان نسبت مفهوم قومیت سنتی و عرق ملی در ما رنگ باخت. از آن پس در صدد بودیم هویت خود را در ارتباط با غرب تعریف نمائیم وکم نبودند نخبگانی از ما که در صدد برآمدند در تعقیب چنین برداشتی، تاریخی نو برای خود جعل نمایند. با تحلیل رفتن خودآگاهی تاریخی ایرانی ـ اسلامی و مسلم انگاشتن انگاره غربی اروپا مداری به سوی یوتوپیای ـ آرمانشهرـ ارزشهای جهانی غربی آنگونه که پذیرفته بودیم، به حرکت افتادیم. گر چه سرعت ما به نسبت باورداشتهایمان متفاوت بود. تاریخ همچنان جملات عیسی صدیق را در احساس حقارت خود نسبت به تمدن مشعشع و شگفتآور مغرب زمین آنگونه که خود میآورد: (عیسی صدیق، یادکار عمر، جلد اول، تهران: کتابفروشی دهخدا، ۱۳۵۱، ص ۵۰.)از یاد نمیبرد. صفحات بسیاری از نشریات و رسالههایی همچون فرنگستان و کاوه که روح آن را تقیزاده شکل میداد و از تمدن پیر و ضعیف و علیل! ما سخن میگفت، مملو از چنین تعابیری است (مجله کاوه، س ۵، ش ۳۶، ص ۲). در روزگاری ملکمخان در رساله دفتر قانون، با عجز و لابه آرزو میکرد که کاش اولیای دولت ما نیز در اختراعات دولتی یک قدری به عقل خود کمتر اعتماد مینمودند و آن اصولی را که فرهنگیها با این همه علم و تجربه یافتهاند کمتر تغییر میدادند.... (میرزا ملکمخان ناظمالدوله، مجموعه آثار، تدوین و تنظیم محیط طباطبایی، تهران: انتشارات علمی، ۱۳۶۸، ص ۴۹.) رسالههایی که با نام حیرتنامه در همان سالهای آغازین تجدد نوشته شد امروزه موردتوجه تاریخ نگاران و جامعهشناسان ایرانی است.
در عین حال از خلأیی که در هویت تاریخی احساس میکردیم در رنج بودیم. اصلاً دوره گذار به معنای رویاروئی سنت و تجدد یا کهنه و نو سبب رنجش ما بوده و هست. پذیرش جهان شمولی غرب و مطلق دانستن آن، دستاوردهایی را در عرصههای مختلف مادی برای ما به همراه داشت كه از جمله باید به تأسیس نهادهای اجتماعی، بنیان مؤسسات مدرن همچون بانکها، نهادهای مالیاتی، رسانههای جمعی، ارتش و تعلیم و تربیت جدید اشاره کرد. به همین سیاق باید به رویکردهای فکری و فلسفی و آشنائی با فلسفههای جدید هم توجه نمود. با اینحال همواره از ناکارآمدی و ناکامی پروژه تجدد و ترقی به معنای واقعی کلمه در ایران داد سخن دادهایم.
کم نیستند رسالههائی که از آغازین روزهای اقدامات و اصلاحات عباس میرزا در ابتدای قرن نوزدهم میلادی به سال ۱۲۲۹ هـ .ق که به منظور تقویت بنیه نظامی ایران صورت گرفت، به بعد از ناهماهنگی و محکومیت پروژه مدرنیته در ایران سخن گفته باشند.گر چه در مقابل، بسیاری نیز در طلب و تمنای تجدد و ترقی بودهاند.
منتقدین مدرنیته در ایران از ناکامی تحقق مدرنیسم در ایران و عدم ریشه دار شدن آن در خاکی که از سنت برآمده سخن گفتهاند. آنان از هدر رفتن فرصتهای بسیار و از دست دادن امکانات مادی و معنوی در این رهگذر گلایهها داشتهاند. ایشان از اینکه ما بدون تعمق به کنه الگوهای وارداتی و ناقص، فرصتهای تاریخی بسیاری را از دست دادهایم اظهار نگرانی کرده و میکنند. این دسته از نخبگان از اینکه مفروضات خاورشناسان جرأت علمی را از ماگرفته است و خودباختگی را در ایرانی نهادینه ساخته دل نگرانند و به دنبال آنند که این گسست تاریخی را به گونهای جبران سازند. چرا که این گسست را نتیجه بسط نظرات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی غرب در حوزه سنت میدانند.
آنچه که در طول این مدت یکصد و پنجاه ساله به وخامت اوضاع انجامیده است تأثیرگذاری مفروضات خاورشناسان بر ساختار فکری بخشی از نخبگان ایران است، همانگونه که در سایر ملل در حوزه خاورمیانه اسلامی نیز اینچنین است. عمدهترین مفروض آن است که شرق باید خود را از دریچه نگاه غرب بشناسد. این انتظاری است که از صدر تا ذیل تاریخ شرق شناسی وجود دارد. در آثار متفکران غرب این موضوع به صورت برجسته همواره تکرار گردیده است.از جمله در آثار مونتسکیو (مونتسکیو، روحالقوانین، ترجمه علیاکبر مهتدی، تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۸). و مارکس به صراحت این مسأله بیان شده است. حتی هانری کربن که تلاشهای وی در حوزه شناسائی شیعه در دنیای غرب ارزشمند مینماید و زبانزد خاص و عام میباشد، در این اواخر همین فراز را تکرار میکرد. نتیجه چنین جزماندیشی، گرفتن اعتماد به نفس از ایرانی بود به گونهای که حتی جرأت شناسایی داشتههای خود را هم از دست داد. چنین جزمیتی نه تنها توان فکری را در حوزه صنعتی و فناوری از وی گرفت، بلکه توان شناسائی وی را از مواریث فکری خویش مصادره نمود. از جمله باید به مطالعه تاریخ، فرهنگ و ادبیات ایرانی اشاره کرد که سهم ناچیزی از آن را به خود اختصاص داد. در همان سالهای ابتدایی تلاشهای شرق شناسی، این خاورشناسان بودند که یا خود به مطالعه آثار ادبی و فرهنگی ایرانی مبادرت میکردند و یا آنکه تنها شاگردان بومی و وطنی آنها بودند که میتوانستند دست به چنین تلاشهایی بزنند. کتابهای تاریخ ادبیات ایران نوشته ادوارد براون همچنان منبع عمده این درس در دانشگاههای ماست. موضوع دینپژوهی نیز دنبالهرو همین رویکرد است.
پژوهشگر: دکتر علیرضا ذاکراصفهانی
منابع و ماخذ:
۱. برنالد لوئیس، مشکل از کجا آغاز شد؟، تهران: نشر اختران، ۱۳۸۴.
۲.. عیسی صدیق، یادکار عمر، جلد اول، تهران: کتابفروشی دهخدا، ۱۳۵۱،
۳. مجله کاوه، س ۵، ش ۱،
۴. : مجله کاوه، س ۵، ش ۳۶،
۵. مونتسکیو، روحالقوانین، ترجمه علیاکبر مهتدی، تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۸.
۶. میرزا ملکمخان ناظمالدوله، مجموعه آثار، تدوین و تنظیم محیط طباطبایی، تهران: انتشارات علمی، ۱۳۶۸.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست