جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دیدن ستارگان دوردست


دیدن ستارگان دوردست

درآمدی بر نشانه شناسی تئاتر و چالش های پیش رو

از آن زمان که «فردینان دو سوسور» در سال ۱۸۹۴ در دستنوشته های خود، دانشی را تصور کرد که به مطالعه نقش نشانه ها در جامعه می پردازد و برای نامگذاری آن از واژه semiologie و یا semiology که برگرفته از واژه یونانی semeion به معنی نشانه است استفاده کرد؛ تا به امروز، این دانش، فراز و نشیب و چالش های بسیاری را از سر گذرانده است. یکی از این چالش ها در حوزه تعریف نشانه شناسی، نمود یافته است. سوسور در کتاب خود به نام «دوره زبانشناسی عمومی» که چند سال پس از مرگش منتشر شد، می گوید: «دیدیم که زبان نهادی اجتماعی است که با این همه، به خاطر چندین ویژگی، از سایر نهادها مانند نهادهای سیاسی، حقوقی و غیره متمایز است. برای درک ماهیت خاص زبان، باید نظم جدیدی میان این رویدادها برقرار کرد. زبان دستگاهی است از نشانه ها که بیانگر افکارند و از این رو با خط، الفبای کر و لال ها، آئین های نمادین، شیوه های ادای ادب و احترام، علائم نظامی و غیره سنجش پذیر است. هرچند فقط زبان مهمترین این دستگاه هاست.

به این ترتیب می توان دانشی را در نظر گرفت که به بررسی نقش نشانه ها در زندگی جامعه می پردازد؛ این دانش بخشی از روانشناسی اجتماعی و در نتیجه بخشی از روانشناسی عمومی خواهد بود که ما آن را نشانه شناسی می نامیم. ۲۴نشانه شناسی برای ما مشخص می سازد که نشانه ها از چه تشکیل شده اند و چه قوانینی بر آنها حاکم است. از آنجا که این دانش هنوز به وجود نیامده، نمی توان گفت که چه خواهد بود ولی چون حق وجود دارد، جایگاهش از پیش تعیین شده است.

زبانشناسی تنها بخشی از این دانش عمومی است. قوانینی را که نشانه شناسی کشف خواهد کرد می توان در زبانشناسی به کار برد و به این ترتیب زبانشناسی در مجموعه رویدادهای بشری، به قلمرو کاملاً مشخصی تعلق خواهد داشت.»(سوسور، ،۱۳۸۲ ص۲۴-۲۳)

هرچند تعریفی که سوسور از نشانه شناسی و بویژه از نشانه ارائه می دهد توسط برخی از بزرگترین نشانه شناسان جهان مورد بحث قرار گرفته است؛ اما کسی در گستردگی حوزه نشانه شناسی تردید ندارد. در واقع می توان هر رسانه ای را نشانه دانست. ادبیات و انواع هنرها نیز موضوعات خوبی برای نشانه شناسان به شمار می آیند. اما یکی از هنرهایی که می تواند برای نشانه شناسان، هم جذاب و هم گیج کننده باشد تئاتر است. تئاتر از هنرهایی است که در ابتدا چندان مورد توجه نشانه شناسان قرار نگرفت و پس از آن هم معمولاً آنچه که بیشتر مورد توجه قرار گرفت؛ متن نمایشنامه بود. تئاتر به دلیل آن که متشکل از متنی با عنوان «نمایشنامه» و عملی به نام «اجرا» است؛ اختلافاتی را در میان نشانه شناسان برانگیخته است و هنوز هم هستند کسانی که اصالت را به متن نمایشنامه می دهند و برای تحلیل نشانه شناسیک اجرا، چندان اهمیتی قائل نیستند. به راستی یک نشانه شناس، در برخورد با تئاتر باید چه چیزی را به عنوان پیکره تحلیل خود برگزیند آنچه که در ابتدا به عنوان متن نمایشنامه در دست دارد و یا آنچه که در تعامل میان تماشاگران و بازیگران بر روی صحنه رخ می دهد چنین است که امروزه عده ای به بررسی هر دو مورد ذکر شده می پردازند. «کرالام» در کتاب ارزشمند خود با عنوان «نشانه شناسی تئاتر و درام» که توسط دکتر «فرزان سجودی» به فارسی نیز ترجمه شده است؛ این دو حوزه را با عناوین «متن تئاتری یا اجرایی» و «متن نوشتاری یا دراماتیک» از هم تفکیک کرده است. در واقع، متن تئاتری، به جای اجرا؛ و متن دراماتیک، به جای نمایشنامه برگزیده شده است. در این بینش، اجرا، خود به مثابه متن در نظر گرفته شده است. «در مورد این که آیا دو نوع ساختار متنی به یک حوزه پژوهشی تعلق دارند یا نه اختلاف نظر وجود دارد: برخی نویسندگان به کلی متن دراماتیک را از حوزه عمل نشانه شناسی تئاتر به معنی خاص کلمه کنار می گذارند. حال سؤالی که مطرح می شود این است که آیا نشانه شناسی تئاتر و درام یک حوزه دو یا چند سویه اما یکپارچه است، یا دو رشته کاملاً متمایز است به بیان دیگر: آیا می توان در چارچوب نشانه شناسی، بوطیقایی همه جانبه از نوع ارسطویی آن بنا نهاد که به همه اصول ارتباطی، بازنمودی، منطقی، داستانی، زبانی و ساختاری تئاتر و درام بپردازد »(الام،۱۳۸۴،ص۱۳)‎/

این سؤالی است که پاسخ آن بسیار دشوار و یا بهتر است بگوییم مناقشه انگیز است. تاکنون نظرات مختلفی در این باره ابراز شده است. اما به نظر می رسد آنچه که بیشتر می تواند مورد قبول قرار گیرد؛ پذیرش این نکته است که تئاتر را نمی توان تنها در حوزه نوشتاری و به عنوان یک متن ادبی بررسی کرد. زیرا تئاتر، دارای سازماندهی پیچیده و چندگانه است و در آن می توان نظام های نشانه ای متفاوت را بررسی کرد. «آلن استن» و «جرج ساونا» در کتاب «نشانه شناسی متن و اجرای تئاتری» این تقسیم بندی را با عناوین «متن» و «اجرا» ذکر کرده اند و تلاش کرده اند به جای یک دیدگاه نظری، یک روش شناسی و شیوه ای از رویکرد به تئاتر، ارائه دهند.

الام، خود در پاسخ اینکه آیا نشانه شناسی متن و اجرا را می توان در یک حوزه دانست و یا اینکه باید آنها را دو رشته کاملاً متمایز محسوب کرد می نویسد: «به دشواری می توان گفت که نوعی انسجام اطمینان بخش در اهداف و روش ها وجود دارد، و هنوز باید کار میدانی بسیاری برای تثبیت اهداف پذیرفته شده و معیارهای تحلیلی، پژوهشی و تجربی انجام شود. تصور یک نشانه شناسی تئاتر که کامل باشد بی آن که به قوانین دراماتیک، ساختار کنش، نقش های گفتمانی و بلاغت دیالوگ توجهی بکند بسیار دشوار است، درست همانطور که بوطیقای درام که هیچ اشاره ای به شرایط و اصول اجرا نداشته باشد چیزی بیش از زائده نامتعارف نشانه شناسی ادبی نخواهد بود.»(الام،۱۳۸۴،ص۲۵۳)

نکته مهمی که در این باره باید در نظر داشت این است که نه تنها تاکنون حوزه ای واحد برای بررسی نشانه شناسی متن و اجرا، ارائه نشده؛ بلکه حتی در بررسی هرکدام از این حوزه ها به طور جداگانه نیز چندان موفقیتی به دست نیامده است. باید اذعان کرد که نشانه نشناسان در تمایز سطوح مختلف اجرا نیز چندان موفق نبوده اند. «کوزان» به دنبال آن بود که واحدهای نشانه شناختی نمایش را تعیین کند و تلاش کرد سطوح مختلف اجرا را از هم متمایز کند. «مایکل کوروین» نیز تلاش هایی در این زمینه کرد که هر دو ناموفق بودند. حتی در زمینه طبقه بندی نظام های نشانه ای نیز، نمی توان به یک معیار ثابت متوسل شد؛ بویژه آنکه هم اکنون، اجراهایی در جهان بر روی صحنه هستند که از هر نظر با اجراهای سنتی متفاوت هستند و به هیچ وجه نمی توان طبقه بندی نظام های نشانه ای تئاترهای سنتی را در مورد این نوع اجراها نیز صحیح دانست و این شاید به دلیل ذات تئاتر باشد که به دلیل پویایی، پایایی را بر نمی تابد. تئاتر همواره در اجرا عینیت می یابد و در اجرا نیز به دلیل آن که بر خلاف فیلم و یا نقاشی امکان بازبینی وجود ندارد و هر اجرا نیز با اجرای دیگر متفاوت است؛ کار تحلیل، بسیار دشوار می شود و نشانه شناس در هر لحظه با تراکم متن مواجه است. در واقع، مهم ترین ویژگی گفتمان تئاتری، تراکم نشانه هاست؛ به این تعبیر که نشانه ها، اطلاعات بسیاری را، به طور همزمان و از مجراهای متفاوت، ارسال می کنند. همچنان که ویژگی ساختار واقعی تئاتر نیز، ناپیوستگی سطوح است و متن یا ساختار واقعی تئاتر، دائم در معرض تغییرات مستمر است زیرا همه نظام های دخیل در اجرا، در همه مقاطع اجرا فعال نیستند و حضور برخی از نشانه ها در لحظاتی ممکن است به صفر برسد. شاید یکی ازدلایلی که هنوز، برخی از نشانه شناسان، فقط توجه به متن دراماتیک را جایز می شمارند همین پیچیدگی و سیالیت باشد که هرگونه تحلیل دقیق و قطعی را دشوار و در برخی از مواقع غیر ممکن می نماید.

بنابراین سؤالی که ذهن نشانه شناسان را متوجه خود کرده است این است که چه باید کرد آیا باید همچون گذشته، فقط به متن دراماتیک و قواعد آن پایبند بود و با تئاتر به مثابه یک نوع ادبی برخورد کرد و یا اینکه به حوزه اجرا و رمزگان های آن هم پرداخت از سال ۱۹۳۱ که دو کتاب «زیبایی شناسی هنر درام» نوشته «اتاکار زیچ» و «تلاشی برای تحلیل ساختاری پدیده» نوشته «یان موکارفسکی» در چکسلواکی(سابق) که مهد ساختگرایی پراگ بود؛ منتشر شد توجه به آنچه که روی صحنه رخ می دهد اعتبار و جاذبه بیشتری یافته است. پس از ظهور «پساساختارگرایی» نیز که سبب گذار از خودکفایی متن به ساحت میان متنی شد؛ به نظر می رسد رابطه پیچیده و بینامتنی اجرا و نوشتار بیشتر مورد توجه قرار گرفته باشد. از آنجایی که هر متن و هر اجرا، ردهایی از متون و اجراهای دیگر را در سطوح مختلف، در خود دارد؛ در واقع حضور روابط میان متنی در تئاتر را می توان از چند منظر بررسی کرد. این روابط را می توان در متن نمایشنامه، ساختار زبان، موضوع، بازی بازیگران، کارگردانی، مسائل روز اجتماعی و سیاسی و ‎/‎/‎/ پیگیری کرد. شاید در یک دسته بندی کلی تر، بتوان این روابط را در سه حوزه «روابط بینامتنی متن»، «روابط بینامتنی اجرا» و «روابط بینامتنی میان متن و اجرا» دسته بندی کرد که توجه به حوزه آخر می تواند برای تحلیل نشانه شناسیک تئاتر به مثابه موجودی متشکل از متن و اجرا (متن دراماتیک و متن اجرایی) راهگشا باشد؛ هرچند که با دشواری های بسیار همراه خواهد بود. الام در این باره می نویسد: «.‎/. رابطه متن نوشتاری‎/متن اجرایی رابطه ساده اولویت یکی بر دیگری نیست بلکه رابطه پیچیده ای است از قیدهای دوجانبه که بینامتنی قدرتمند را به وجود می آورد. هر متن ردپاهای متن دیگر را درخود دارد، اجرای آن جنبه های متن نوشتاری را همراه خود دارد که دست اندرکاران اجرا انتخاب کرده اند و متن دراماتیک در هر لحظه در اجرای نمونه ـ یا n اجرای ممکن ـ که برانگیزنده آن است، بیان می شود».رابطه بینامتن بیشتر پیچیده و غیر قابل پیش بینی است تا خودکار و متقارن. هر اجرای مفروض فقط تا حدی در قید اشارات متن نوشتاری است، درست همانطور که متن نوشتاری نیز معمولاً ردهای یک اجرای واقعی را همراه خود ندارد. این رابطه ای است که نمی توان با قطعیتی سطحی آن را تبیین کرد.»(الام،۱۳۸۴،ص۲۵۲)‎/

به هرحال با وجود پیچیدگی و غیرقابل پیش بینی بودن رابطه متن نوشتاری با متن اجرایی، جذابیت های غیر قابل انکاری نیز برای نشانه شناسان علاقه مند به این زمینه وجود دارد و همین می تواند نوید بخش پیشرفت های چشمگیر در نشانه شناسی تئاتر باشد.

محمد حسین عابدی

منابع:

- سوسور، فردینان دو. دوره زبانشناسی عمومی، ترجمه کورش صفوی. تهران: انتشارات هرمس، ۱۳۸۲‎/

- الام، کر. نشانه شناسی تئاتر و درام، ترجمه فرزان سجودی. چاپ دوم. تهران: نشر قطره، ۱۳۸۴ .

- آستن، آلن و ساونا، جرج. نشانه شناسی متن و اجرای تئاتری. ترجمه داود زینلو. تهران:انتشارات سوره مهر، ۱۳۸۶‎/

- ضیمران، محمد. درآمدی بر نشانه شناسی هنر. چاپ دوم. تهران:

نشر قصه، ۱۳۸۳‎/