جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

درباره كتاب «مبانی روان شناختی جنسیت»


آیا جنسیت امری روانی است

در «مبانی روان شناختی جنسیت» ابتدا تاریخ و توسعه مطالعات زنان در روان شناسی طرح و سپس از نحله های مختلف فمینیسم مثل لیبرال، سوسیال و غیره بحث می شود. در روان شناسی جدید این ویلهلم وونت (Wundet Wilhelm) بود كه ناخواسته مبحث جنس را وارد روانشناسی كرد. او بر آن بود كه فعالیت های ذهن از تفاوت های فردی مثل «جنس» متاثر نیست. زهره خسروی در فصل دوم، رشد و جنسیت، به بررسی مفاهیم اساسی نظریه فروید و ارتباط آن با زنان می پردازد و سپس به چند نظریه مثل نظریه شناختی و نظریه طرح واره جنسیتی در مورد رابطه رشد با جنسیت پرداخته می شود. در فصل جنسیت و توانایی های شناختی، خسروی ابراز می دارد كه برتری زنان در توانایی های شناختی در قدرت شهودی و در انتقال و دریافت نشانه های غیركلامی از نظر آزمون ها، بررسی ها و مطالعات امری محرز است. خسروی در فصل بعد به رابطه جنسیت با استرس می پردازد. روانشناسان به این رسیده اند كه تفاوت های پیكرشناسانه (جنسی) به خودی خود منبع تنش و استرس های روانی نیستند بلكه این جامعه است كه «به دلیل واگذاری نقش های متفاوت به زنان و مردان در آنان تنش های متفاوتی را از حیث كمی و كیفی ایجاد می كند.» (ص ۶۸) فقر و خشونت علیه زنان از عوامل اصلی استرس های روانی آنان است، همچنین این طبقه (یعنی زنان) به علت فقدان و یا كمبود «روابط حمایت برانگیز اجتماعی، وابستگی كمتر به روابط و منابع پولی و قدرت پدرسالاری» معمولاً نمی توانند اثرات ناشی از استرس را كاهش دهند و سلامتی به نگرانی عمده زنان تبدیل می شود. در مجموع زنان از انواع اضطراب ها بیشتر رنج می برند و در مورد مواد روان گردان مردها بیشتر مصرف می كنند. خیالات و انحرافات جنسی در مردان و اختلال در زمینه تمایلات جنسی ارگاسم در زنان بیشتر دیده می شود. ارگاسم [...] این اختلال از آن رو در زنان نرخ بیشتری دارد كه مردان چون قدرت بیشتری دارند در روابط جنسی با زنان برای لذت زنان اهمیتی قایل نیستند و ریشه اكثر افسردگی های زنان در جنسیت است یعنی در تعریف نقش های زنانه كه نظام ارزشی جامعه آنها را درونی زنان می كند و ریشه های بیولوژیك ندارند. مولف در بخش درمان و جنسیت پس از بررسی شیوه های روان درمانی همچون روانكاوی، نظریه گشتالت، شناخت اجتماعی و... شیوه درمان فمینیستی را بررسی می كند. در این شیوه درمان گر از سنت برتری درمان گر بر بیمار فاصله می گیرد و با بیمار صمیمانه به گفت و گو می نشیند. در این روش ریشه مشكلات شخصی با استفاده از شعار «شخصی سیاست» به مناسبات قدرت حاكم بر جامعه پدرسالار ارجاع می شود. خانم زهره خسروی در فصل جنسیت و سلامت جسمانی به این امر می پردازد كه زنان به رغم اینكه از مردان كلاً بیشتر عمر می كنند نرخ شیوع بیماری در میان آنان بیشتر است. بیماری های قلبی (۲۵ درصد)، سرطان، بیماری های مربوط به اعضای تناسلی مثل آماس رحم و... از علل عمده ای است كه به مرگ زنان منجر می شوند. در زمینه سلامتی هم «بعضی از اختلالاتی كه در زنان وجود دارد و ورزش می تواند باعث پیشگیری یا درمان آن باشد عبارتند از: سندرم [...] قاعدگی، دردهای استخوانی و مشكلات مربوط به یائسگی.» (ص ۱۴۹) ولی متاسفانه زنان برای فعالیت های جسمانی خود با موانع زیادی روبه رو هستند از جمله می توان به تفكرات سنتی در مورد آنان و اینكه گفته می شود اگر زنان به برخی ورزش ها همچون فوتبال و یا كشتی رو آورند زشت است، اشاره كرد. موانع ساختاری همچون نداشتن پول، فقدان فرصت، خجالت، داشتن تصور نادرست از اندام زنانه و ترس از خشونت از دیگر عوامل كمتر روآوردن زنان به فعالیت های تربیت بدنی است. در مورد هیجان «نتایج نشان می دهند كه زنان در قیاس با مردان از هیجان پذیری بالایی برخوردارند، اما در زمینه بروز هیجان هایی از قبیل خوشحالی، غمگینی، ترس و تعجب با موانع چندی مواجه هستند. به علت تصورات قالبی كه در مورد زنان وجود دارد عصبانیت كمتر در آنها نمود می یابد. از سوی دیگر مردان در نشان دادن بعضی از هیجانات خود از قبیل ترس، غم و شادی، از سوی جامعه سرزنش می شوند» (همان، ص ۱۶۸) در بروز پرخاشگری، تفاوت میان مردان و زنان جنسیتی است و ریشه های پیكرشناسانه ندارد. در واقع كودكان دختر و پسر به اندازه هم پرخاشگرند و طی جامعه پذیری و پذیرش نقش های جنسیتی نرخ پرخاشگری میان زنان و مردان تغییر می كند. در زمینه ارتباط هم زنان از طریق شراكت در احساسات و مردان از طریق شراكت در كارها، روابط دوستانه ایجاد می كنند و این مسئله منجر به این درگیری ذهنی در مردان می شود كه «شاید شیوه ارتباطی آنها دارای نقص و كاستی است زیرا آنها درمی یابند كه نمی توانند صمیمیت های هیجانی خود را آن گونه كه زنان نشان می دهند نشان دهند.» (ص، ۱۹۶) و مردان ناتوان از ایجاد روابط صمیمانه هستند. در روابط خانوادگی زنان طبقه كارگر از آن رو كه مجبور به كار برای پول هستند به وسیله دستمزدی كه به دست می آورند دارای قدرت بیشتری شده و كمتر از زنان طبقه متوسط به كارهای خانه می پردازند، هرچند زنانی كه دارای نقش های بالای مدیریتی هستند ممكن است كمتر به كار خانه بپردازند. در فصل جنسیت و آموزش مولف این بحث را طرح می كند كه نظام های آموزشی مدرن نقش های كلیشه ای و سنتی جنسیتی را بازتولید می كنند. معلمان زن و مرد به دختران می آموزند كه در آینده باید نقش مادر- پرستاری را بازی كنند و به پسران القا می كنند كه باید به شغل هایی روآورند كه درآمد خانواده ای كه آنان تشكیل می دهند را تامین كند. تجدیدنظر نكردن در تقسیم بندی های سنتی وظایف خانه و تبعات آن (ترك كار، كار نیمه وقت، اشتغال به كارهای خاص و... ) مانع قدرتمند شدن زنان در عرصه اجتماع و امور اقتصادی می شود و در برابر ترفیع شغلی آنان سد ایجاد می كند و این مسئله به سلامت روان زنان آسیب وارد می كند. تحقیقات نشان می دهد زنان شاغل از زنان بیكار كمتر افسرده می شوند و سطح تحصیلات هم در كاهش افسردگی تاثیر دارد. فصل پایانی این كتاب هم جرم و جنسیت نامگذاری شده است. براساس تالیف زهره خسروی مردان از زنان در كل مجرم تر هستند و در مورد جرایم سنگین این نسبت هفت به یك است. جرم های زنان بیشتر دزدی و روسپی گری است و پسران جوان بسیار بیشتر از دختران جوان مرتكب جرم می شوند. زمینه های پیكرشناسانه این تفاوت را در كروموزوم Y كه گمان می رود پرخاشگری بدان وابسته است و همچنین در هورمون مردانه تستوسترون می توان یافت اما زمینه های اجتماعی- جنسیتی این تفاوت نرخ جرم در زنان و مردان بسیارند. از جمله اینكه «زنان برای رسیدن به اهدافی همچون موفقیت های مالی و شغلی اجتماعی نشده اند [...] تبعیض را كمتر احساس می كنند در نتیجه كمتر منحرف می شوند.» (همان، ص ۲۷۷) در همین زمینه جنسیتی، دختران محافظه كار و مطیع می شوند و می پذیرند كه محدودیت ها را بپذیرند و همچنین نظارت خانواده ها بر دختران زیاد است. به نظر فیمینیست ها كه به چپ گرایش دارند نظام سلطه سرمایه داری كه آن روی سكه پدرسالاری است با كنترل و تسلط بر زنان آنان را ضعیف نگه داشته و در نتیجه احتمال ارتكاب جرم در آنان را كاهش می دهد. در توضیح تفاوت های جنسی در میزان و نوع ارتكاب جرم «توجه به تفاوت های بیولوژیك [...] و نظام های سیاسی اجتماعی حاكم بر جوامع ضروری است.» (همان، ص ۲۸۲)

روح الله حاتمی



همچنین مشاهده کنید