چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

پنهان شدن از گذشته پر از ظلم


پنهان شدن از گذشته پر از ظلم

نقدی بر رمان ژاله کش اثر ادویج دانتیکا

تاریخ پر از خون و خونریزی و خشونت و فساد و انتقام‌جویی هائیتی در رمان قابل ملاحظه ادویج دانتیکا مثل سایه تمام شخصیت‌ها را تعقیب می‌کند، و رویا‌هایشان را تحت تاثیر قرار می‌دهد و آرزو‌هایشان را محدود می‌کند. این تاریخ مثل یک کابوس است که همگی‌شان بیهوده تلاش می‌کنند، آن را به عقب برگردانند و به طور کلی پاکش کنند.

شخصیت عنوان داستان که «ژاله کش» نامیده می‌شود ، ظاهرا یک مهاجر معمولی از کشور هائیتی است که با همسر و دخترش زندگی آرامی را در بروکلین می‌گذراند ولی او یک راز وحشتناک را پنهان کرده است: در گذشته و در دهه ۱۹۶۰ او از اعضای نیروی امنیتی مخوف «تان تان ماکوت» بود که ماموران غرق در خون رژیم جنایت کار «فرانسواز دووالیه» بودند.

اسم «ژاله کش» یا «شبنم شکن» (The Dew Breaker) از این واقعیت ناشی می‌شد که او و طرفدارانش معمولا قبل از سپیده دم، زمانی که شبنم تازه داشت بر روی برگ‌ها شکل می‌گرفت، سر و کله‌شان پیدا می‌شد و قربانیان‌شان را به زور از خانه‌های‌شان بیرون می‌کشیدند.

او تعداد بی‌شماری از افراد بی‌گناه را شکنجه کرده و کشته بود، از جمله یک واعظ محبوب که جسورانه بر ضد دولت دووالیه صحبت می‌کرد. جای زخم روی صورتش هم علامت برادرکشی او است و هم یادآور گذشته پر از خشونت او.

باقی آدم‌های توی این کتاب ـ که ما اندک اندک درمی‌یابیم از اعضای خانواده «ژاله کش» و از قربانیان سابق و اعضای خانواده‌هایشان هستند ـ به طور برابر در اسارت گذشته کشور خود هستند.

این که آیا آنها در «پورت او پرنس» مانده‌اند یا آنجا را ترک کرده‌اند و به آمریکا رفته‌اند تا پرده دومی هم بر زندگی خود بنویسند، همگی‌شان خود را در تسخیر حوادث طولانی‌ای می‌بینند که نتیجه آن بدن‌های درهم شکسته و خانواده‌های از هم پاشیده و آرزو‌های ویران شده بود. برای این شخصیت‌ها، مردگان صرفا در حد روح مطرح نیستند؛ برای آنها، مردگان موجودات ملموس و بسیار نزیکی در زندگی روزمره آنها هستند.

خانم دانتیکا که در هائیتی به دنیا آمد و در ۱۲ سالگی به آمریکا مهاجرت کرد، در کتاب‌های پیشین خود ـ «نفس، چشم، خاطره»، «کریک؟ کرک!» و «کشتزار استخوان» ـ ثابت کرد که می‌تواند از استعداد غنایی خود در زبان و شفافیت عاطفی‌اش استفاده کند و نشان دهد که چگونه مسائل عمومی و خصوصی و شخصی و سیاسی در تار و پود زندگی مردم هائیتی و آمریکایی‌های هائیتی تبار تنیده شده و این که چگونه گذشته، حال را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

رمان «ژاله کش» نه‌تنها این ویژگی‌ها را به نمایش می‌گذارد، بلکه قانع‌کننده‌ترین و سازمندترین اثر خانم دانتیکا تا به اینجاست.

این رمان یکپارچه و جذاب، داستان دلخراش خود را با نثری شفاف و ظریف و با استفاده از ساختار حلقه‌وار داستان‌های هم‌پوشان، داستان ژاله کش را به صورت غیرمستقیم تعریف می‌کند.

قصه این رمان قصه‌ای است که از تجارب شخصیت‌هایش به عنوان یک منشور استفاده می‌کند تا مشکلات هائیتی برای جدا شدن از یک چرخه چند صد ساله خشونت و انتقامجویی که تا به امروز هم ادامه می‌یابد، مورد بررسی قرار دهد؛ قصه‌ای که به طور همزمان آشکار می‌شود تا به یک تفکر فیلسوفانه درباره احتمال رستگاری و آرزوی قربانیان و قربانی‌کنندگان به طور یکسان برای اعتقاد به آغاز یک زندگی جدید که «رویای آمریکایی» پیش پایشان قرار داده، تبدیل شود.

خانم دانتیکا فقط در چند مورد به ژاله کش نگاه مستقیم می‌اندازد. ما در عوض او را به طور غیرمستقیم از نگاه دیگران می‌بینیم: قربانیان سابق او که معتقدند او؛ یعنی، شکنجه‌گر خود را دیده‌اند که دارد در خیابان‌های بروکلین قدم می‌زند؛ یک آدم شیطانی برگشته تا آنها را شکنجه کند؛ همسرش «آن» یک زن معتقد که به اعجاز و همچنین معجزه دگرگونی ژاله کش اعتقاد دارد؛‌ و دختر آمریکایی شده‌شان که همیشه فکر می‌کرده پدرش یک آدم عادی مثل دیگران است؛ مردی که مثل هر بچه دیگری می‌تواند او را دوست داشته باشد و بر ضد او شورش کند.

ژاله کش دخترش را «کا» صدا می‌زند؛ «کا» یک لغت مربوط به مصر باستان و به معنی «روح» است؛ ژاله کش دختر و همسر خود را به شکل فرشتگانی خوب می‌بیند، فرشتگانی که او را از گذشته‌اش نجات دادند. وقتی او درباره گذشته‌اش پیش دخترش اعتراف می‌کند، دخترش بلافاصله از خودش می‌پرسد آیا امکان دارد پدرش توضیح بدهد چرا من و مادرم هیچ دوست صمیمی‌‌ای نداریم؛ چرا هرگز کسی به خانه‌شان نمی‌آمده؛ چرا هرگز درباره هیچ کدام از فک و فامیل‌هایشان در هائیتی یا هر جای دیگری حرف نمی‌زنند، و یا چرا هرگز به هائیتی باز نگشتند؛ یا حتی پس از آن که از آنها زبان کریول را یاد گرفتم چرا درباره کشور هائیتی چیزی فرا تر از آنچه خودم از طریق تلویزیون و روزنامه و کتاب‌ها یاد گرفتم، به من نگفتند؟

هر کدام از داستان‌های «ژاله کش» مثل داستانی که به زیبایی پرداخت شده، می‌توانند یک داستان مستقل باشند، ولی این داستان‌ها مثل تکه‌های یک پازل هستند که تصویری از سرگذشت وحشتناک این مرد و باقی عمر قربانیان او، ارائه می‌دهند. البته در این بین بعضی از تکه‌های این پازل گم شده‌اند ولی این مربوط به نحوه طراحی داستان است. هنر خانم دانتیکا باعث می‌شود که این حذفیات و تکه‌های گمشده به اندازه جملات نافذ و فراموش نشدنی‌اش، اهمیت داشته باشند.

نیویورک تایمز

مترجم:‌ فرشید عطایی



همچنین مشاهده کنید