چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
مجله ویستا

شبه مدرنیسم ایرانی


شبه مدرنیسم ایرانی

درنگی بر کتاب «نوسازی ناتمام»

تاریخ ایران در دوره معاصر با مسائل مهمی رودررو بوده است و مهم‌ترین و اصلی‌ترین مساله ایران در این دوره چگونگی رویارویی با دنیای مدرن است. روشنفکران و صاحبان اندیشه ایرانی هرکدام برای این مساله نظری ابراز کرده‌اند. محمد علی همایون کاتوزیان نیز یکی از مهم‌ترین نظریه‌پردازان تاریخ معاصر به شمار می‌رود که در این زمینه صاحب نظریه است. نخستین جرقه‌های فکری مبنی بر لزوم نوسازی ایران به زمان سلطنت فتحعلیشاه قاجار بازمی‌گردد. صاحب منصبان ایرانی درگیر در جنگ‌های ایران و روسیه که با ارتش مدرن روس مواجه شدند، هنگامی که قدرت نظامی ارتش روسیه را مشاهده کردند، با درک لزوم نوسازی ایران نخستین قدم‌ها را برای نوسازی برداشتند. اما این تلاش‌ها با مرگ عباس میرزا ولیعهد و میرزا عیسی قائم مقام و قتل میرزا ابوالقاسم قائم مقام ناکام و ناتمام ماند و حکومت واپسگرای محمدشاه و وزیر خرافاتی و بی‌کفایتش قسمت عمده‌یی از اصلاحات ناتمام گذشته را برباد داد. این سیر میان دوره اصلاحات و واپسگرایی در سرتاسر تاریخ معاصر ایران امتداد یافت و پس از جنبش مشروطه رنگی دیگر به خود گرفت که کاتوزیان نام آن را «سنت استبداد - هرج و مرج» نامگذاری کرده است. به عبارت دیگر حکومت‌های اقتدارگرا به استبداد روی آورده‌اند که منجر به جنبش اصلاحی یا انقلابی شده که آن نیز در نهایت در وادی هرج ومرج گرفتار آمده و حکومتی اقتدارگرا رادر پی داشته است واین چرخه در تاریخ معاصر ایران تکرار شده است.

از نظر همایون کاتوزیان این نوسازی ناتمام ریشه در مشکلات تاریخی جامعه ایران دارد که ما را به «شبهه مدرنیسم» دچار کرده است: «اساسی‌ترین مانع پیشرفت جامعه همین سنت استبداد- هرج‌ومرج بود که فقط به روابط دولت و ملت محدود نمی‌شد بلکه در اعماق جامعه‌شناسی و روانشناسی فردی و اجتماعی کشور ریشه دوانده بود. شما بارزترین نمونه این را در رانندگی در خیابان‌ها و جاده‌ها می‌بینید که به شیوه‌یی لجام‌گسیخته است و نشان می‌دهد افراد حقوقی برای دیگرانی که آنان را شخصا نمی‌شناسند قایل نیستند. حتی کوچک‌ترین فرد اجتماع که رفتارش لجام‌گسیخته و خودسرانه باشد یک مستبد کوچک در تعارض با مستبدان دیگر است. باری در نتیجه ما در آنچه شما ورود به دنیای نو می‌نامید تقریبا در همه موارد در سطح تجدد ماندیم و به عمق آن دست نیافتیم. من در کتاب اقتصاد سیاسی ایران نام این را شبه‌مدرنیسم نهاده‌ام و شرح نسبتا مبسوطی درباره ماهیت و وجوه آن نوشته‌ام.»از همین روی است که وی از اصطلاح «جامعه کوتاه‌مدت» یا «جامعه کلنگی» برای بیان معضلات تاریخی جامعه ایرانی بهره برده است: «این مفاهیم (جامعه کوتاه‌مدت) یا (جامعه کلنگی) که بنده در اینجا و آنجا شرح و بحث کرده‌ام یکی از ویژگی‌های بنیادین جامعه و تاریخ ایران است. در ایران تغییر خیلی پیش می‌آمد و مسلما بیشتر از اروپا، دقیقا به این جهت که جامعه‌یی کوتاه‌مدت یا کلنگی بود. طبقات، دارایی، مقام و... همه کوتاه‌مدت بودند یعنی از یک کوتاه‌مدت به یک کوتاه‌مدت دیگر تغییر می‌کردند یا به عبارتی کلنگی می‌شدند. اما تغییر مستمر و زاینده و سازنده و بلندمدت اگر نگوییم پیش نمی‌آمد، بسیار نادر بود. در جامعه‌یی که آینده‌نگری آن بر مبنای «از این ستون به آن ستون فرج است» و «تا شش ماه دیگر کی زنده کی مرده» قرار دارد، تغییر و توسعه مداوم و فزاینده اگر هم ممکن باشد بسیار آهسته و گسستنی است. مثلا افق سرمایه‌گذاری در ایران معمولا بیش از دو یا سه سال نیست که به اصطلاح معروف «پول خودش را دربیاورد». این جامعه‌یی است که در آن غایت مطلوب خیلی از مردم این است که «بار خود را ببندند و بروند». به همین قیاس سیاست و حکومت نیز در ایران کوتاه‌مدت بوده است.»کتاب «نوسازی ناتمام» که مجموعه مصاحبه‌های محمد صادقی با دکتر محمد علی همایون کاتوزیان است، از زاویه‌هایی متفاوت به مسائل تاریخ معاصر می‌پردازد و مصاحبه‌گر با طرح پرسش‌های هدفمند تلاش دارد تا از نگاه یکی از برجسته‌ترین نظریه‌پردازان تاریخ معاصر به معضلات تاریخی جامعه ایران نوری بتاباند.

دانشجوی دکترای تاریخ-دانشگاه شهید بهشتی

محمد هاشمی