پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

خواجه نصیر عصاره فرهنگ ایران


خواجه نصیر عصاره فرهنگ ایران

خواجه نصیرالدین طوسی متولد سال ۵۹۷ هجری قمری, ملقب به القابی همچون استاد البشر, سلطان الحکما و مولانای اعظم, ازجمله نوابغ نادر تاریخ است که بر گردن ایران و ایرانی حقی بزرگ دارد و این حق چنان کلان و کتمان ناپذیر است که عمده دانشمندان, علما و جستجوگران وادی تاریخ, زنده ماندن فرهنگ ایرانی در روزگار نابسامان پس از هجوم مغولان را مدیون درایت و خردمندی او می دانند و

خواجه‌نصیرالدین طوسی متولد سال ۵۹۷ هجری قمری، ملقب به القابی همچون استاد البشر، سلطان الحکما و مولانای اعظم، ازجمله نوابغ نادر تاریخ است که بر گردن ایران و ایرانی حقی بزرگ دارد و این حق چنان کلان و کتمان‌ناپذیر است که عمده دانشمندان، علما و جستجوگران وادی تاریخ، زنده ماندن فرهنگ ایرانی در روزگار نابسامان پس از هجوم مغولان را مدیون درایت و خردمندی او می‌دانند و از این حیث او را واجد جایگاهی همتراز با حکیم ابوالقاسم فردوسی می‌پندارند که زنده ماندن زبان پارسی در دوران پس از سقوط ساسانیان تا حد زیادی مرهون ذکاوت و هوشمندی او بوده است. آنچه روشن است، خواجه‌نصیرالدین که عصاره‌ای از مجموع فرهنگ ایران را در خود جمع داشت در دوران دهشتناک و غمبار پس از یورش مغولان درصدد سامان بخشیدن به این مرده ریگ درهم فروریخته برآمد و جوهر زندگی را بر این صحرای فقر چکانید. در حقیقت، در روزگاری که وخامت و پریشانی اوضاع ایران زمین دهشتناک جلوه می‌کرد، خواجه هوشمندانه پرچم فرهنگ را به دست گرفت، زیرکانه خردمندان را بر گرد خویش فراز آورد و با سلاح قلم و اندیشه به جنگ دشمنان دور از تمدن مغول رفت.

علمای تاریخ جملگی بر آن باورند چنانچه خواجه‌نصیرالدین و دیگر اندیشمندان پیرو او با شمشیر قلم و سپر اندیشه، یارای آن نمی‌یافتند خوی بدوی و وحشی مغولان را رام نمایند، از تمدن و فرهنگ ایران‌زمین که اندک زمانی پیشتر از تابناکی و درخشانی افزون برخوردار و نامدارانی چون ابن سینا، رازی، خیام، بیرونی، فردوسی و صدها دانشمند دیگر را به جهانیان معرفی کرده بود دیگر هیچ اثری به جای نمی‌ماند.

خواجه‌نصیرالدین طوسی، از این رهگذر، احیاکننده دو پایگاه معنوی عمده شد: یکی تشیع که تبلور اسلام در اندیشه ناب ایرانی بود و طی سده‌های متمادی به دلیل وجود دستگاه خلافت و حکومت‌‌های سنی مذهب در ایران در اختفا به سر می‌برد و اینک به پشتیبانی خواجه سر برون کرده جایگاهی مردمی و حتی سیاسی می‌جست. آن دیگر ایجاد کانون علمی ـ هنری رصدخانه مراغه بود که می‌توان آن را گنجینه علوم و هنرهای ایران از آغاز تا آن زمان نام نهاد.

حکیم نامدار طوس که در خانواده‌ای شیعی مذهب متولد شده بود پس از آن که توانست در دستگاه دیوانی حاکمان مغول نفوذ نماید و ایلخانانی بدوی خوی چون هلاکو و اباقا را شیفته و مفتون خویش سازد به منظور نیرو بخشیدن به مذهب شیعه از هیچ کوششی فروگذار نکرد. او روحانیان و دانشمندان شیعه را از گوشه و کنار فراز آورد و اعتبار علمی و اجتماعی آنان را چه در برابر دستگاه حاکم و چه در برابر مردم به پایگاه والا و ارجمندی رسانید و از آنان یک گروه فعال سیاسی تشکیل داد که در شهرها و ولایات خویش و در دربار و بین اشراف ایلی به گسترش و تقویت آیین خود می‌پرداختند.

براساس آنچه اسناد تاریخی گواهی می‌دهند خواجه و شاگردانش در راستای توانمند کردن تشیع به فلسفه جلای خاصی بخشیدند و آن را از رکود و رخوتی که توسط متشرعان قشری‌نگر طی سده‌های پیاپی یافته بود رها ساختند و میان فلسفه، کلام، شرع و عرفان آشتی و هماهنگی ایجاد کردند.

خواجه که او را بنیانگذار کلام شیعه دوازده امامی باید برشمرد، از لحاظ علم دین تنها به فقه و اصول اکتفا نکرد و به همین سبب در فرهنگ اسلامی روحی تازه دمید و آن را از حالت خشکی و سکون رها ساخت. خواجه‌نصیرالدین با نگارش کتاب، تجریدالکلام یا تجریرالاعتقاد، نه‌تنها پایه‌گذار کلام شیعی در ایران عصر ایلخانی شد بلکه برای نخستین بار در تاریخ اسلام، فلسفه را به طور کامل با علم کلام درآمیخت.

بایسته است یاد شود میثم بحرانی که از لحاظ اقتباس مسائل فلسفی در امور فقهی نمونه بارزی از متکلمان شیعه است و حیدرآملی که در کتاب جامع‌الاسرار خویش تا به آن اندازه پیش رفت که در راه یکی کردن تشیع و تصوف گام برداشت، ازجمله دانشمندان و متکلمان معروف شیعه مذهب بودند که تحت تاثیر مستقیم یا غیرمستقیم افکار خواجه، هدف غایی آثار جدلی خویش را اثبات عقاید مذهب شیعه قرار داده بودند.

با بنیان نهاده شدن کانون مهم دانش‌پژوهی، رصدخانه مراغه که با الهام از رصدخانه‌های پیشین و همچنین بهره‌برداری زیرکانه خواجه از پندارهای خرافی مغولان خرافه‌پرست و باورمند به پیش‌بینی‌های نجومی ساخته شد، نه‌تنها نمونه‌های تمدن ایرانی گردآوری، متمرکز و پاسداری شد، بلکه با تجمع‌ بخشیدن به دانشمندان و هنرمندان خودی و بیگانه از هر قوم و گروهی، موجب گشت افکار جدید شرق و غرب با تمدن ایرانی ترکیب گردد و نفخه نو و تر و تازه‌ای به آن دمیده شود. با تاسیس رصدخانه از سوی محقق نامدار ایران زمین و آغاز فعالیت آن، مراغه که شهری کوچک و کم‌رونق بود در زمره مهم‌ترین شهرهای جهان و مرکزی برای فراز آمدن علما و ادبا شد. آنچه اسناد تاریخی به دست می‌دهند نشانگر آن است که کار چندان بالا گرفت و رصدخانه مراغه چنان اشتهار یافت که ۲۰ دانشمند نامی و معروف از سرزمین‌های گوناگون دنیای اسلام و دست‌کم یک اندیشمند چینی به نام، فائومون جی، در آنجا گرد آمدند.

بی‌گمان، در زمینه فرهنگ، عمده‌ترین نقش خواجه، گذشته از قوام بخشیدن به مذهب تشیع و ایجاد رصدخانه، نجات، پناه دادن و گردآوری مغزهای گریزان و ترسان از ایلغار و تاراج مغول بود. برابر با تاریخ، پس از آن که آرامش بعد از توفان هراس‌انگیز مغولان پدیدار شد، شخصیت‌های معتبر پرشماری که در هر زمینه شهرتی داشتند و از گزند زمانه مصون مانده و در گوشه‌ای خزیده بودند، چون خواجه را مورد احترام و وثوق دستگاه حاکمه و مرکز ثقل امور یافتند، رو به سوی خواجه نهادند و نه‌تنها در نزدش مامنی جستند بلکه بر سر شغل‌های دیوانی، روحانی و علمی قرار گرفتند.

گفتنی است، براساس اسناد تاریخی در دربار اباقاخان، دیگر ایلخان مغول و جانشین هلاکوخان، نزدیک به یکصد تن از دانش آموختگان محضر خواجه‌نصیرالدین طوسی فراز آمده بودند.

آنچه آشکار است و همان گونه که شیرین بیانی، نویسنده کتاب ارزشمند دین و دولت در ایران عهد مغول گفته است، رصدخانه مراغه نمادی بود از تلفیق اندیشه‌ها و موجودات کره خاکی از سویی و کل کائنات از سوی دیگر.

اسناد تاریخی از تلاش‌های ارزشمند خواجه‌نصیرالدین بسیار گواه آورده‌اند. به عنوان نمونه در عمده این آثار و اسناد از سفرهای گاه و بی‌گاه خواجه به اقصا نقاط کشور برای پیدا کردن متفکران و اندیشوران سخن به میان آمده است. در واقع، خواجه چشم به راه نمی‌ماند تا اندیشمندان و صاحب‌هنران به درگاهش روی آورند، بلکه خود سفر می‌نمود و هرجا به چهره درخشان گوشه‌نشین و خلوت گزیده‌ای برمی‌خورد او را از انزوا بیرون می‌کشید و به کاری می‌گمارد.

خواجه‌نصیرالدین کتابخانه‌ای بسیار بزرگ نیز در رصدخانه بنا نهاد و کتاب‌های نفیس و ارزشمندی که از آتش مغولان رسته بودند را در آنجا جمع‌آوری کرد. در این رابطه خواجه مامورانی به اطراف بلاد فرستاد تا هر جا کتابی سودمند یافتند خریداری نمایند. خواجه خود نیز به این منظور دست‌کم دوبار به بغداد و همچنین به واسط و بصره سفر کرد و کتاب‌های کتابخانه‌های دوران خلفای عباسی را که پراکنده شده بودند گرد آورد و به رصدخانه مراغه انتقال داد. شایان توجه است خواجه و همراهانش در این کار چنان تلاش پیشه ساختند که براساس مکتوبات تاریخی شمارگان کتاب‌های موجود در کتابخانه، از ۴۰۰ هزار جلد فراتر رفت.

شایسته است یاد شود که این اقدام خواجه بعدها از سوی بسیاری دیگر از دیوانسالاران دانشمند ایرانی چون خواجه رشیدالدین فضل‌الله همدانی دانشمند و سیاستمدار نامدار عصر غازان خان و اولجایتو و امیرعلیشیر نوایی، سیاستمدار و ادیب برجسته عصر تیموری، الگوبرداری شد تا چراغ دانش و فرهنگ با وجود تندباد استیلای بیگانگان همچنان در دستان توانای آنان روشن بماند.

کتاب‌های تاریخی به جای مانده از آن روزگاران پژوهشگر را به این نکته رهنمون می‌سازد که دانشمندان نامداری دانش و همچنین اشتهار خویش را مدیون خواجه بوده‌اند، چراکه در پیشگاه او علم‌آموزی پیشه کردند. ازجمله نامدارترین آنان می‌توان به علامه قطب‌الدین شیرازی اشاره داشت که نه‌تنها کتاب‌هایی بسان التحفه السعیدیه در پزشکی، شرح اصول ابن حاجب، شرح حکمت اشراق، دره التاج در فلسفه و منطق و نهایه الادراک فی درایه الافلاک در نجوم نگاشت، علت اصلی تشکیل رنگین کمان را هم کشف کرد.

در واقع، توضیح این شاگرد برجسته مکتب خواجه‌نصیرالدین درباره پدیده رنگین‌کمان بسان توضیح دانشمند نامی غرب، دکارت، بود. آنچه روشن است، تحقیقات و تالیفات وی توسط شاگردانش به اروپا برده شد و در آنجا تاثیری عمده بر کارهای بسیاری از بزرگان علم همچون کپلر، بیکن و داوینچی نهاد.

خواجه‌نصیرالدین طوسی در کنار اقداماتی چنین ارزشمند به نگارش کتاب نیز دست یازید. وی علاوه بر زیج ایلخانی که آن را با همکاری یارانش در رصدخانه مراغه تدوین کرد، در زمینه نجوم و هیات کتاب‌هایی چند ازجمله، رساله ۲۰ باب در معرفت اسطرلاب و تذکره نصیریه را نگاشت.

این اندیشمند فرهیخته برای پیشرفت ریاضیات هم تلاشی گسترده کرد و پیشوایی این شاخه از علم را نیز بسان بسیاری دیگر از علوم به عهده گرفت. در واقع، وی که استادی بود همپایه و برابر با بزرگان ریاضی روزگاران پیشین، توانست با نگارش آثاری چند در این زمینه زوال و نابودی این دانش را مانع شود. بزرگ‌ترین و ارزشمندترین کار وی در این زمینه نوشتن تحریرات ریاضی بود.خواجه که مدت‌ها برای به انجام رساندن این کار به جستجو و تحقیق پرداخته بود در جاهای مختلف تحریرات خود سخن از اصلاح اشتباه‌های پیشینیان کرده است. این تحریرات، از نظر شمول آرای ریاضیدانان یونانی، ایرانی و اسلامی درباره مبادی مختلف تاریخ ریاضیات، حل‌های هندسی و اشاره به کارهای گذشتگان در ریاضی، از مهم‌ترین کتاب‌های تاریخ ریاضیات به شمار می‌روند.

بنا به باور شماری از پژوهندگان تاریخ علم، زحماتی که خواجه در اصلاح و نگارش آثار ریاضیدانان بزرگ دنیای پیش از خود کشید دانش ریاضی را برای دانش‌پژوهان عهد وی و کسانی که پس از او به این دانش پرداختند آسان نمود.

خواجه‌نصیرالدین، غیر از تحریرات که بیشتر مشتمل بر بازنویسی و ویرایش آثار پیشینیان بود در مورد دانش ریاضی کتاب‌های پرشمار دیگری نیز نگاشت؛ آثاری چون رساله در حساب و جبر و مقابله، رساله رد بر مصادره اقلیدس در اصول هندسه، الاستوانه، جامع‌الحساب و الظفر در جبر و مقابله از این جمله‌اند.

در آسمان ادب پارسی نیز خواجه‌نصیرالدین چونان ستارگان، درخشان و تابناک است. اخلاق ناصری او یادگاری ارزنده از آثار منثور ادب پارسی عهد ایلخانی به شمار می‌آید. در حقیقت، با وجود آن که مقام علمی خواجه بر جنبه نویسندگی او برتری دارد لیکن با توجه به آثار و سبک نگارش، وی در میان نثرنویسان آن دوره دارای پایگاهی بلند و جایگاهی والاست.

کتاب‌های، اوصاف‌الاشراف در تصوف و معیارالاشعار در عروض و قافیه، در زمره کتاب‌های ارزشمند نگاشته شده به زبان پارسی هستند که از سوی خواجه‌نصیرالدین نگارش یافته‌اند. خواجه گهگاه به سرودن شعر نیز می‌پرداخت که پاره‌ای از آنها امروزه در دست است. در برخی از اشعار خواجه و ازجمله ابیات ذیل، شکوه جانسوز و ناراحتی افزون وی از اوضاع نابسامان جامعه، دگرگونی و از هم گسیختگی مملکت و ترکتاز‌های مهاجمان مغول را می‌توان به عینه دریافت.

شرح جوری که من از دور قمر می‌بینم

با که گویم که جهان زیر و زبر می‌بینم

هرکجا می‌گـذرم قصه شـر می‌شنوم

هر که را می‌نگرم دیده تر می‌بینم

ناکسانی که کس از خدمتشان طرف نبست

در میان آمده چون طرف کمر می‌بینم

رسن پیشه گردون چو طناب سرگین

همه در گردن ارباب هنر می‌بینم

چنان که پیشتر نیز بیان شد، در کلام که تحقیق در اصول عقاید اسلامی و دفاع از آنها بدان مربوط است نیز خواجه‌نصیرالدین طوسی نقشی پررنگ ایفا کرد. وی با نگارش کتاب، تجریدالکلام، پایه‌گذار کلام شیعی در ایران بعد از حمله مغول شد. درحقیقت، ازجمله ویژگی‌های عهد مغول کشش حکمت به جانب شرع بویژه نوع شیعی آن است که نمود چنین کششی را می‌توان در آرای فلسفی خواجه‌نصیرالدین دید. به باور بسیاری از اندیشمندان، اگر تاییدات و مدافعات فلسفی محقق نامدار طوس نبود اعتراض‌ها و تشکیک‌ها لطمه بزرگی به حیثیت فلسفه می‌زد. کتاب شرح اشارات، نمونه‌ای از این تاییدات و مدافعات فلسفی خواجه به شمار می‌آید.

خواجه در منطق نیز همچون بسیاری دیگر از شاخه‌های علوم سردسته و پیشاهنگ بود. گواه درستی این گفتار را می‌توان نگارش کتاب اساس‌الاقتباس توسط او دانست. این کتاب در ۹ مقاله نگارش یافته و هر مقاله آن خود به چند فن و هر فن به چند فصل تقسیم شده و بعد از شفای ابن‌سینا، مهم‌ترین کتابی است که در علم منطق تالیف شده است.

این اندیشمند برجسته، همچنین با ترجمه کردن برخی کتاب‌های مرتبط با منطق به پارسی، پایه نگارش این دانش به زبان پارسی را استحکام بخشید.

خواجه‌نصیرالدین، دانشمند بزرگ و نامی ایران زمین، که به واسطه نفوذ فوق‌العاده بر ایلخانان مغول، بسیاری از اهل فرهنگ و ادب را از مرگ نجات بخشید و از نیستی رهانید، سرانجام در سال ۶۷۲ هجری جان به جان آفرین تسلیم کرد در حالی که انبوهی آثار ارزشمند برای همیشه و نامی نیک برای تاریخ به یادگار نهاد.

امیر نعمتی لیمائی