دوشنبه, ۲۸ خرداد, ۱۴۰۳ / 17 June, 2024
مجله ویستا

نگاهی به نمایش «هفت علیه تب» از کلمبیا


نگاهی به نمایش «هفت علیه تب» از کلمبیا

● دوباره داستان هابیل و قابیل
نمایش فضای چندگانه‌ای را برای مخاطب ایجاد می‌کرد. در ابتدا با کوبیدن صدای چوب‌هایی که ۵ تن دردست داشتند فضای قبیله‌ای و بومی را نشان دادند اما …

دوباره داستان هابیل و قابیل

نمایش فضای چندگانه‌ای را برای مخاطب ایجاد می‌کرد. در ابتدا با کوبیدن صدای چوب‌هایی که ۵ تن دردست داشتند فضای قبیله‌ای و بومی را نشان دادند اما ناگهان فضا به یک مارتن نظامی بدل شد. بازیگران لباسی دوگانه به تن داشتند؛ یک شلوار نظامی و یک پیراهن بدون هیچ نقشی. به این منظر فضایی دوگانه یعنی از دوران قبیله‌ای شهرتبای تا فضای نظامی جنگ‌های معاصر را تحت پوشش می‌گرفت.

اگرچه یک نور کلی و عمومی طراحی شده بود اما تنالیته نور قرمز در تمام صحنه‌های نمایش وجود داشت که یادآور خون ویتنام و نهایتاً جنگ بود.

حرکت سربازان در ابتدا هماهنگ و موزون است و به نظر می‌رسد قرار است تا یک نمایش پرفورمنس را شاهد باشیم اما چند دقیقه بعد رگبار دیالوگ‌ها فضا را می‌شکند و ذهنیت‌مان را به هم می‌ریزد.

گروه با اکسسوار ناهمخوان همچون لگن و قابلمه‌های فلزی و چوبی سعی در تصویرسازی‌‌های دوگانه دارند تا فضایی قبیله‌ای و جنگی را نشان دهند. گاهی فضاسازی‌ها به سمت جنگ‌های جهانی پیش می‌رود و در واقع نمایش از دل بیان داستان جنگ ادیپ شهریار و اشغال شهر تب، تمام جنگ‌های تاریخی را بررسی می‌کند.

در داستان اشغال تب در اپیزود دوم «ادیپ» ما شاهد جنگ‌های اتومکس و پوینیاس و می‌‌تپ ۷ خدای شهر تب از یکی از آنها هستیم که نهایتاً هم جنازه یکی دفن می‌شود. جنازه دیگر بر روی زمین می‌ماند تا حیوانات آن را بخورند و نهایتاً دلاوری آنتیگونه جسد را در خاک دفن می‌کند که نمایش تا باقی ماندن یکی از اجساد بر زمین ادامه می‌یابد. بنابراین یکی از اصلی‌ترین موضوعات این نمایش برادرکشی است. موضوعی که از زمان هابیل و قابیل تاکنون وجود دارد و هر جنگی در هر کجای دنیا، این مفهوم را نیز متبادر می‌کند اما به لحاظ اجرایی ۵ بازیگر در هر لحظه از نقشی به نقش دیگر می‌روند و فضای جنگ را به فضای مردم ترسیده و رنج‌کشیده تب تبدیل می‌کنند و از میان رگبار دیالوگ‌هایشان به علت العلل و ریشه جنگ می‌پردازد. یکی از این مسائل ارث و ثروت نیاکان و گذشتگان است. همچنین اسلحه را میراث گذشتگان می‌داند. در این بین بازیگران به سیاق راهپیمایی‌های روز، کاغذهای رنگی بزرگی که علیه جنگ است همچون پرچمی بالا می‌گیرند و به این وسیله تلاش در تحریم جنگ دارند که به نوعی «فاصله‌گذاری برشت» را یادآوری می‌کند اما ریتم نمایش به قدری تند است که اجازه شکل گرفتن درست تصویرها را نمی‌دهد.

تماشاگر مدام در حال مشاهده تصاویر است. تصاویری که در کل منسجم و هماهنگ نیست و زیبایی‌شناسی خاصی ندارد اما گاهی تصویرسازی‌ها تلاش گروه را نشان می‌دهد. نمایشی تجربی که تلاش می‌کند اندیشه جنگ و علت جنگ را از زمان باستان تاکنون نشان دهد اما نمی‌توان تکنیک این نمایش را بطور مشخص درک کرد. در پایان نمایش بیانیه‌ای توسط بازیگران در قالب دیالوگ خوانده می‌شود. بخش‌هایی از آن چنین است:

«از خدا فقط یک چیز می‌خواهم که من نسبت به درد بی‌تفاوت نباشم، از خدا فقط یک چیز می‌خواهم که من نسبت به بی‌عدالتی بی‌تفاوت نباشم، از خدا فقط یک چیز می‌خواهم که من نسبت به جنگ بی‌تفاوت نباشم. آنهایی که مجبورند تسلیم فرهنگ خارجی شوند قبلاً در درون خود مرده‌اند.»

این نمایش به کارگردانی آلوارو آرکوس می‌باشد و آرکوس که پیش از این برخی آثار مدرن را اجرا کرده، در این نمایش فضای مدرنیسم و فضای کلاسیک را تلفیق کرده است. وی متولد ۱۹۴۷ و دانش‌آموخته هنرهای دراماتیک در کالج هنرهای زیبای کالی است.