سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

مسائل کشور با توقیف حل نمی شود


مسائل کشور با توقیف حل نمی شود

به موجب قانون مطبوعات کشور ما هیات نظارت بر مطبوعات فقط می تواند مراتبی از تخلفات را که در نشریات صورت می گیرد به غیر از ماده ۲۷ به دادگاه صالح ارجاع دهد و بر اساس این قانون دادگاه صالح مرجع تصمیم گیری و وضع مجازات برای این نشریات است

به موجب قانون مطبوعات کشور ما هیات نظارت بر مطبوعات فقط می تواند مراتبی از تخلفات را که در نشریات صورت می گیرد- به غیر از ماده ۲۷- به دادگاه صالح ارجاع دهد و بر اساس این قانون دادگاه صالح مرجع تصمیم گیری و وضع مجازات برای این نشریات است. آن چیزی که درباره روزنامه حیات نو اعلام کردند که بند (ب) ماده ۷ تلقی می شود به این معنا است که اکثر مطالب مندرج مغایر با تعهدی است که مدیران روزنامه و صاحب امتیاز و مدیرمسوول در پروانه داشته است.

اولاً به نظر می آید اکثر مطالب نه تنها مغایر با این تعهد نبود بلکه بر اساس آن درصدی از حقوقی که همه مطبوعات می توانند داشته باشند عمل شده است. نکته دیگر این است که اساساً مرزبندی بین روش سیاسی و اجتماعی و اینکه شما یک مساله را سیاسی بدانید یا اجتماعی، کار بسیار سختی است. امروز در کشور ما و حتی در آموزه های دینی ما هم از هر کس سوال شود پیام قرآن و اسلام اجتماعی است یا سیاسی، نمی تواند پاسخ دهد زیرا مرزبندی آن کار بسیار دشواری است و حالا تشخیص اینکه یک گزارش از خیابان بدهند یا گزارش راجع به عملکرد فلان سازمان در مقابل مردم، یا عملکرد رئیس جمهور نسبت به جامعه سیاسی است یا اجتماعی کار بسیار سخت و پیچیده یی است و به نظر من خود آقایان هم می دانند که نمی شود راجع به این موضوع قضاوت کرد مگر اینکه قصد بهانه جویی یا به اصطلاح ما مچ گیری باشد.

مورد دیگر اینکه توقیف مطبوعات اساساً از مصادیق وضع مجازات بازدارنده و الزامات تعلیم و تربیتی است. ما در سال ۱۳۷۳ با همین وضعیت روبه رو شدیم. در ماجرای روزنامه جهان اسلام که توسط هیات نظارت بر مطبوعات لغو امتیاز شد اساس شکایت و پیگیری در دادگاه مطرح شد که در نهایت دادگاه اساساً این حکم را فاقد وجاهت قانونی دانست و با رد آن اعلام کرد هیات نظارت در جایگاه و شأنی نیست که بتواند چنین حکمی صادر کند و مجدداً روزنامه جهان اسلام انتشار پیدا کرد. این سابقه پیشین حکایت از این دارد که عمل هیات نظارت موافق با قانون نیست. نکته دیگر که به نظر می رسد این است که در شرایط موجود هنگامی که روزنامه ها به نقطه تاثیرگذاری جدی رسیده و از یک رشد قابل قبول برخوردار می شوند چه در حوزه تیراژ و چه در حوزه اثرگذاری های اجتماعی برخورد با آنها شروع می شود که نه تنها در روزنامه حیات نو شاهد بودیم بلکه با روزنامه جهان اسلام نیز وقتی به اوج شکوفایی رسید، برخورد شد.

در حیات نو سیاسی هم برخوردها همین طور شروع شد و من فکر می کنم این آغاز یک برخورد با جریان مطبوعات در کشور با همین عناوین خواهد بود و امیدواریم در این مورد یک نگاه معقولانه صورت گیرد و دیگر اینکه روزنامه یی مثل جهان اسلام یا حیات نو شخصیتی همچون حجت الاسلام والمسلمین آقای خامنه یی مسوولیت آن را عهده دار هستند که به هر حال نیم قرن سابقه مبارزاتی قبل و بعد از انقلاب دارد و بیش از هر کسی دلسوخته انقلاب و نظام است و بی تردید اگر برخورد و نقدی داشته باشد، به عنوان عضوی از این خانواده که دردمندانه نسبت به مسائل احساس مسوولیت می کند سخن می گوید. اگر فضای گفتار اشخاصی مثل وی بسته شود و اجازه بیان نداشته باشد آن وقت این سوال پیش می آید که چه کسانی می توانند در این جامعه حضور داشته باشند، سخن بگویند و سخن آنها قابل شنیدن باشد.

یکی از مهم ترین عواملی که می تواند باعث رشد شایعات شود و به جنگ روانی بسیار گسترده اجتماعی تبدیل شود بستن راه های خبری درست و صحیح است. یک روزنامه بر اساس قانون پروانه انتشار دارد، مسوول و مدیر دارد و در مورد مطالبی که چاپ می کند پاسخگو است. در نتیجه موقع انتشار اخبار به این توجه دارد که منبع خبر صحیح باشد و در خلال اخباری که منتشر می کند منافع و امنیت ملی را کاملاً در نظر دارد و با رعایت این مقوله انتقاد هم دارد و مسائل خودش را بیان می کند. وقتی روزنامه ها بسته می شوند جامعه به سوی فضای مجازی یعنی اینترنت گرایش پیدا می کند که هیچ گونه کنترلی روی خبرهایش نیست.

به این ترتیب در درون جامعه شایعاتی صورت می گیرد که هیچ مرجعی نیست که بداند این شایعه اساساً از کجا شروع شده، چگونه شکل گرفته، چقدر صحیح و چقدر غلط است. فقط ما در مدت کوتاهی با مجموعه یی روبه رو می شویم که شاید اساساً از پایه دروغ است ولی آنقدر شایعات پیرامون این خبر زیاد است که خود جامعه هم به عنوان واقعیت آن را می پذیرد و خود اینها عامل ضربه به اعتقاد عمومی نسبت به حاکمیت و مسوولان است و دیگر اینکه جامعه را نسبت به مسوولان دچار تردید جدی می کند که علت اساسی آن در حذف مطبوعات است. اگر مطبوعات بمانند پاسخگو خواهند بود و در برابر این پاسخگویی هم سعی می کنند خبر درست را در جامعه منتشر کنند و اگر غیر از این باشد به نظر بنده بیشتر زیان هم متوجه خود مسوولان و مدیران خواهد بود.

بر اساس آنچه من اطلاع دارم ظاهر قانون همان چیزی است که در روزنامه ها درج شده ولی این صحیح نبوده است. حقیقت ماجرا از دید بنده این است که روزنامه حیات نو در ماه های اخیر نگاهی انتقادی به پاره یی از مسائل در درون کشور داشت. آقای هادی خامنه یی فردی عمیقاً اعتقادی و پایبند به اندیشه و راه امام است و در این مسیر هم بسیار جدی است و با کسی تعارف ندارد.

با این نگاه نسبت به مسائل جامعه خبررسانی می کردند که شاید این خبررسانی برای دولت خوشایند نبود و چون این فشارهای مضاعف و روش های دیگر جواب نداده به این فکر می کردند که با توقیف روزنامه از انتشار این حقایق جلوگیری کنند که البته فکر نمی کنم با توقیف روزنامه این مسائل حل شود و فضایی که بنده مشاهده می کنم مطبوعات دیگر را هم در معرض آسیب قرار داد و می ترسم مطبوعات ما مجبور شوند به کل سیاست را فراموش کنند یعنی ما فکر کنیم در جامعه یی زندگی می کنیم که فقط با درختان و گل و بلبل و ماشین سر و کار داریم و اگر هم مسائلی غیر از این وجود دارد ما بی خبریم. در چنین شرایطی ممکن است مطبوعاتی باقی بمانند ولی من فکر می کنم در وضعیت فعلی با دورنمایی که مشاهده می شود مطبوعات شرایط سخت تری در پیش دارند و اجازه انتشار مجددی هم اگر باشد حداقل در دو سه ماه دیگر متصور نیست.

عباس صفایی فر

سردبیر سابق روزنامه حیات نو