سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

گرانی و تحریم انسان موحد را نمی رنجاند


گرانی و تحریم انسان موحد را نمی رنجاند

اجاره جزء امور عقلایی است که شارع مقدس امضا کرده است پس تأسیس نیست, البته همه امور تأسیس الهی است منتهی خداوند برخی را با عقل و برخی را با نقل بیان می کند اینچنین نیست که بشر از خودش قاعده و اصلی داشته باشد و بگوییم این قاعده بشری است و شارع آن را امضا کرده است, بشر همان است که در سوره مبارکه نحل وضعش بیان شده است که »واللّه أخرجکم مّ ن بطون أمّهات کم لا تعلمون شیئًا« این نکره در سیاق نفی است یعنی فاقد همه علوم, بعد هم بر اساس »علّم الا نسان ما لم یعلم« خدای سبحان یک سلسله حقایقی را از درون انسان به انسان آگاه کرده است, این چراغ درون به نام فطرت و عقل را روشن کرده و اموری را به او آموخت که می شود تعلیم الهی

● اجاره هشت ساله و اجیر شدن حضرت موسی برای حضرت شعیب (ع)

اجاره جزء امور عقلایی است که شارع مقدس امضا کرده است پس تأسیس نیست، البته همه امور تأسیس الهی است منتهی خداوند برخی را با عقل و برخی را با نقل بیان می کند اینچنین نیست که بشر از خودش قاعده و اصلی داشته باشد و بگوییم این قاعده بشری است و شارع آن را امضا کرده است، بشر همان است که در سوره مبارکه نحل وضعش بیان شده است که »واللّه أخرجکم مّ ن بطون أمّهات کم لا تعلمون شیئًا« این نکره در سیاق نفی است یعنی فاقد همه علوم، بعد هم بر اساس »علّم الا نسان ما لم یعلم« خدای سبحان یک سلسله حقایقی را از درون انسان به انسان آگاه کرده است، این چراغ درون به نام فطرت و عقل را روشن کرده و اموری را به او آموخت که می شود تعلیم الهی.

اگر خود انسان با این چراغ الهی (عقل) به یک مطلبی پی ببرد، نقل می شود تأیید و امضا و اگر چنانچه عقل به آن دسترسی پیدا نکرد، نقل می شود تأسیس، ولی به هر حال آنچه که بشر دارد تأسیس الهی است، اینچنین نیست که بشر یک سلسله اموری را از خودش داشته باشد و دین امضا کند، دین در نقل خلاصه نمی شود، در قرآن و روایات خلاصه نمی شود، هر مطلب برهانی خواه عقل به آن رسیده باشد یا نقل، دینی است، منتهی باید عقل را از مسأله قیاس و خیال و گمان و وهم جدا کرد، برهان عقلی، همان برهانی است که با آن می شود خدا را ثابت کرد، وحدانیت، یگانگی و یکتایی خدا و وحی و نبوت را اثبات کرد، اینها همه دلیل شرعی است و دلیل بشری نیست، بنابراین آنچه را که خدای سبحان به عنوان عقل به انسان مرحمت کرده تأسیس شارع است.

پس اجاره جزء اصول عقلایی است که شارع مقدس از راه عقل این امور را به بشر آموخته است. ما معاملات و عبادات را از راه نقل می آموزیم، اجاره از اصولی است که خداوند در نهان و نهاد بشر نهادینه کرده است، اینچنین نیست که در شرع قبل بوده و در شرع فعلی استصحاب کرده باشیم یا نکرده باشیم، قبل از اسلام بوده و بعد از اسلام هم در حوزه مسلمین و غیر مسلمین هست و جزء امضائیات شارع مقدس است.

عقل چراغ است

اگر عقل واقعا چیزی را فهمید، کشف حکم شرعی است، عقل یک چیز ابداعی و تأسیسی ندارد، عقل چراغ است و حکم شرع را می فهمد، هیچ یعنی هیچ ـ به نحو سالبه کلیه ـ عقل از خودش چیزی ندارد، خدای سبحان این چراغ را به انسان داد و واقعیت را گاهی با چراغ عقل و گاهی با چراغ نقل به او تفهیم می کند، اگر کسی بخواهد انسان را بشناسد ،با این دو سه آیه، شناسنامه انسان روشن می شود، یکی در بخش پایانی سوره قیامت است که :«ألم یک نطفه ً م ّن مّن یّ یمنی«، یکی هم در سوره نحل است که :«واللّه أخرجکم مّ ن بطون أمّهات کم لا تعلمون شیئًا« و در بخش های دیگر فرمود در پایان عمر، فرتوتی و فرسودگی و کهنسالی دامنگیرتان می شود »ل کی لا یعلم بعد ع لم شیئًا« که این هم نکره در سیاق نفی است.

انسان یعنی این سه تا سلب، »لم یکن شیئا مذکورا« است اولا، به دنیا هم که آمد بدیهی ترین بدیهی ها را نمی فهمید ثانیا، خیلی ها هستند که در آخر عمر از بدیهی ترین بدیهی ها خبری ندارند ثالثا، انسان این سه تا سلب است و هر چه در این وسط ها دارد بر اساس »و ما ب کم م ن ن عمه فم ن الله« دارد.

● نبودن توحید در زندگی ما

ما مسلمان و موحدیم اما توحید در زندگی ما نیست، در نماز و روزه و حج و عمره ما هست اما در زندگی ما نیست، موحدانه زندگی نمی کنیم، نشانه اش هم این است که مواظب حرف هایمان نیستیم، اگر یک سبد میوه ای به ما برسد می گوییم چیست می گویند میوه است می گوییم کی داد می گویند فلان باغبان همین، به جای اینکه بگوییم کی آورد می گوییم کی داد، این فرهنگ ما است، اصلا نمی دانیم چگونه باید حرف بزنیم، یک عده معتقدند که دین از سیاست جداست ولی ما متأسفانه عملا معتقدیم که دین از زندگی جداست، در نماز و روزه خدا را عبادت می کنیم اما باید بدانیم اگر چیزی به ما داده شده خدا داده است.

حضرت امیر (ع) فرمود «المسکین رسول الله» یعنی این نیازمندی که در خانه شما آمده خودش نیامده او را فرستاده اند، این را فرستاده اند درب خانه شما ببینند چه کار می کنید، اگر مسکین رسول خدا است ،معطی و باذل هم رسول خدا است، این بیان نورانی حضرت در نهج البلاغه اختصاصی به فقرا ندارد، اغنیا هم همینطور است، کسی که آمد بگیرد ،خدا او را فرستاده است که ما را بیازماید، کسی هم که آمد بدهد خدا او را فرستاده که ما را بیازماید «و نبلوکم ب الشّرّ و الخیر ف تنه ً».

● تفکرقارونی

نمی دانم شما با مردان الهی و برخی از انسان ها برخورد کرده اید یا نه، آنها در حرف هایشان به واقع موحد بوده اند، نمی خواستند مقدس مئابانه زندگی کنند، می خواستند موحدانه زندگی کنند، ما از آن بزرگان نشنیدیم که بگویند فلان کس داد، می گفتند فلان کس آورد و این زحمت را کشید.

این حرف قارونی است که بگوییم ۴۰ ـ ۵۰ سال زحمت کشیدیم و عالم شدیم، این اصطلاح ناروای دود چراغ خوردن همین است، قارون هم که بیش از این نگفته بود و نمی گفت، می گفت: » نّما أوت یته علی ع لم ع ند ی«، خودم زحمت کشیدم و پیدا کردم، بسیاری از ما اسلامی حرف می زنیم ولی قارونی فکر می کنیم، ما هم خیال می کنیم خودمان زحمت کشیدیم، خیلی ها آمدند حوزه ولی چیزی نشدند، خیلی ها رفتند دانشگاه چیزی نشدند، خیلی ها رفتند بازار چیزی نشدند، اینطور نیست که هر کس برود جایی چیزی گیرش بیاید، اگر بگوییم « نّما أوت یته علی ع لم ع ند ی» همان اسلامی حرف زدن و قارونی فکر کردن است باید بگوییم :«مابنا من نعمه فمن الله».

هم در قرآن هست و هم اهل بیت علیهم السلام دستور دادند در نماز و بعد از نماز در تعقیبات بگوییم :«اللهم ما بنا من نعمه فمنک»، این برای تنها ثواب بردن نیست، ثواب را بالاخره می دهند، عمده آن است که این دین در زندگی ما بیاید که اگر آمد راحت هستیم، نه از گرانی می رنجیم نه از تحریم، چون او دارد ما را اداره می کند، به واقع اگر باور کردیم که تمام مار و عقرب عالم پیش خدا روزی دارند، شرق و غرب عالم بخواهند ایران را تحریم کنند اثر ندارد، ما باور نکردیم این حرف ها را، مگر آنها رازقند؟ خدا در قرآن به صورت «علی» فرمود «و مام ن دابّه ف ی الأرض لّا علی اللّه ر زقها»؛یعنی تمام مار و عقرب ها، عائله منند و من عهده دار روزی آنها هستم.

چون دین در زندگی ما نیست اگر شنیدیم یک مخذول منکوب ملعون ازل و ابد در صدد تحریم است می رنجیم و می گوییم چه خواهد شد؟ هیچ نخواهد شد، خداوند فرمود اگر شما به راه باشید: «ولو أنّ اهل القری آمنوا و اتّقوا لفتحنا علیه م برکات من السّماء و الارض»، ما مسلمانیم ولی متأسفانه با این عقیده که دین از زندگی جداست، روش ما [به اشتباه] این است که دین در نماز و روزه است و زندگی امر عادی است.

اینکه می بینید گاهی در حوزه ها گفته می شود این مطلب عقلایی و بشری است و دین آن را امضا کرده، گوشه ای از همان مکتب ناروا است، اینچنین نیست که بشر واقعا از خودش چیزی داشته باشد و دلیل نقلی آن را امضا کرده باشد، دلیل نقلی کشف می کند که انسان از راه دلیل عقلی چیزی را کشف کرده است.

● هیچ غده ای بدتر از ثروت نیست

هیچ چیز بدتر از داشتن نیست، این را بدانید، هیچ غده ای بدتر از ثروت نیست، خدا فرمود: «و لا تعج بک أموالهم و أولادهم نّما یرید اللّه أن یعذّ بهم ب ها ف ی الدّنیا»، وجود مبارک حضرت امیر (ع)درباره آیه ای که فرمود اگر کسی عمل صالح انجام دهد و مؤمن باشد »فلنحیینه حیاه طیبه «؛ فرمود حیات طیبه «هی القناعه »، فرمود «استغنائک عن الشیء خیر من استغنائک به» این از بیانات نورانی حضرت در نهج البلاغه است، فرمود بی نیازی از چیزی بهتر از بی نیازی به وسیله آن است، این فرهنگ اگر در جامعه ما رشد کند و با قناعت یعنی حیات طیبه زندگی کنیم هم بیراهه نمی رویم و هم راه کسی را نمی بندیم.

اگر در کلمات فقهای ما (رض) گفته می شود که این مطلب بشری است و شارع امضا کرده است یعنی قبلا خدای سبحان به وسیله چراغ عقل و فطرت این مطلب را به بشر آموخت و به وسیله چراغ نقل به ما فرموده است که من قبلا به بشر گفته ام و همان را امضا می کنم.

در خصوص تقاضای حضرت موسی نسبت به برادرش هارون علیهما السلام به دلیل افصح بودنش، اگر غرض این باشد که بگوید او مرا تأیید کند که فصیح تر بودن او معنی ندارد، کسی را می خواهم که حرف های مرا در جامعه خوب تبیین کند که دعوت به چیست و دعوی به چیست و برادر من اینگونه است و این نشان دهنده این مطلب است که هنر ،سهم تعیین کننده ای در تبلیغ دین دارد، خداوند هم فرمود شما را یاری و مسلط می کنیم.

فرعون در پاسخ چند حرف دارد، گفت این سحر است، شما با نیرنگ، این را به خدا افترا بسته اید، ما ساحر زیاد داریم ولی افترا نمی زنند، سوم معیار تکذیب و تأیید ما هم مشخص است، اگر چیزی را بخواهیم تأیید کنیم باید بگوییم« نا وجدنا آبائنا علی أمه » چیزی را هم که بخواهیم تکذیب کنیم می گوییم :«ما سم عنا ب هذا ف ی آبائ نا الأوّل ین»، معیار اثبات و نفی ما فعل و ترک نیاکان ما است، این تقلید محض در هویت آل فرعون رخنه کرده است.

امام صادق (ع) می فرماید امت اسلامی یا تکذیب دارد یا تصدیق و هر دو باید برهان داشته باشد: «ن الله خصّ أو حصّن أو حض طبق قرائت سه نسخه، عباده بآیتین من کتابه»؛ با دو آیه مرزبندی کرده و سیم خاردار کشیده است: «أن لا یقولوا علی اللّه الا الحق» اگر خواستی حرف بزنی تا برهان حکیمانه یا فقیهانه نداشتی حرف نزن، اگر هم خواستی چیزی را نفی کنی: «بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه» باید برهان داشته باشی، این می شود جامعه علمی، فلان کس چنین گفته است، گمانم این است، این می شود با هوس زندگی کردن، همان جاهلیت است به صورت دیگر، نفی و اثبات فرعونیت و جاهلیت به تقلید باطل است.

آیت الله جوادی آملی

گزیده ای از بیانات معظم له در جلسه تفسیر سوره مبارکه قصص ،

۱۷/ ۷ / ۱۳۹۱ به نقل از رسا



همچنین مشاهده کنید