سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

هزاران دختر مثل من


هزاران دختر مثل من

ممکن است انگیزه های «فرار» دختران در نقاط مختلف کشور با هم متفاوت باشد ولی همه آنان سرنوشت غم انگیز یکسانی پیدا می کنند و در دام های فریب تبهکاران گرفتار می شوند

فرار دختران‌ از خانه‌ به‌ عنوان‌ یک‌ عارضه‌ خانوادگی‌ اجتماعی‌، نه‌ تنها در تهران‌ بلکه‌ در همه‌ نقاط‌ کشورمان‌ به‌ چشم‌ می‌خورد و به‌ گواهی‌ آمار دختران‌، در برخی‌ از استان‌های‌ محروم‌، بیشتر از شهرهای‌ بزرگی‌ چون‌ تهران‌ از خانه‌ها می‌گریزند.

ممکن‌ است‌ انگیزه‌های‌ «فرار» دختران‌ در نقاط‌ مختلف‌ کشور با هم‌ متفاوت‌ باشد ولی‌ همه‌ آنان‌ سرنوشت‌ غم‌انگیز یکسانی‌ پیدا می‌کنند و در دام‌های‌ فریب‌ تبهکاران‌ گرفتار می‌شوند.

تحقیق‌ در این‌ باره‌ نشان‌ می‌دهد که‌ بسیاری‌ از این‌ دختران‌ در همان‌ چهل‌ و هشت‌ ساعت‌ اولیه‌ فرار، مورد تعرض‌ قرار می‌گیرند و یا در گرداب‌ فساد و فحشا می‌افتند، چرا که‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ یک‌ سرپناه‌ و نجات‌ از سرگشتگی‌ در شهری‌ غریب‌، به‌ وعده‌های‌ فریبنده‌ زنان‌ دایرکننده‌ مراکز فساد و فحشا و اعضای‌ باندهای‌ قاچاق‌ دل‌ می‌سپرند یا به‌ دام‌ جوانان‌ هرزه‌یی‌ می‌افتند که‌ به‌ چهره‌ شیطانی‌ خویش‌، نقاب‌ یک‌ «فرشته‌ نجات‌» را می‌زنند.

براساس‌ آماری‌ که‌ ازسوی‌ سازمان‌ بهزیستی‌ انتشار یافته‌، تعداد دختران‌ فراری‌ از خانواده‌ نسبت‌ به‌ سال‌ ۸۱ حدود ۱۵ درصد افزایش‌ یافته‌ و این‌ رشد مرتباً ادامه‌ می‌یابد.

براساس‌ تحقیق‌ انجام‌ شده‌ بر روی‌ ۱۲۰ دختر فراری‌، مشخص شده‌ ۵۱درصد آنها ترک‌ تحصیل‌ کرده‌اند. ۹۵ درصد از کل‌ فراریان‌ پدران‌ و ۹۲ درصد مادرانشان‌ را عامل‌ فرارشان‌ از خانه‌ می‌دانند.

داوود چشان‌ روان‌شناسی‌ که‌ این‌ تحقیق‌ را انجام‌ داده‌ است‌ می‌گوید: وقتی‌ از طریق‌ پرسشنامه‌ انگیزه‌ فرار دختران‌ بین‌ سنین‌ ۱۳ تا ۲۱ سال‌ را جویا شدم‌ ۴۲ درصد داشتن‌ «دوست‌ پسر» را علت‌ فرار خود مطرح‌ کردند. در حالی‌ که‌ ۶۸ درصد آنها بعد از فرار از خانواده‌ ساکن‌ خانه‌ دوست‌ پسرشان‌ شده‌اند و در همان‌ هفته‌ اول‌ مورد تجاوز قرار گرفته‌اند.

این‌ در حالی‌ است‌ که‌ تقریباً تمامی‌ این‌ دختران‌ پس‌ از فرار از خانه‌ پشیمان‌ می‌شوند و آنان‌ با حسرت‌ و درد از روزهای‌ نجابت‌ در خانواده‌ یاد می‌کنند و به‌ دختران‌ هم‌ سن‌ و سال‌ خود پیشنهاد می‌کنند در برابر رفتار والدین‌شان‌ صبر پیشه‌ کنند و اگر کسی‌ را دوست‌ دارند با والدین‌ خود در میان‌ بگذارند، خوب‌ فکر کنند و بعد تصمیم‌ بگیرند و گول‌ کسی‌ را نخورند.

اما تکان‌ دهنده‌ترین‌ نقش‌ این‌ تحقیق‌ مربوط‌ به‌ توصیه‌ به‌ خانواده‌ها است‌. تقریبا همه‌ دختران‌ مورد تحقیق‌ از بازگشت‌ به‌ خانه‌ وحشت‌ دارند آنها کتک‌خوردن‌ ، فحاشی‌ و تحقیر شدن‌ از جانب‌ خانواده‌ بخصوص‌ پدران‌ و برادران‌ را علت‌ ادامه‌ فرار و آوارگی‌ خود می‌دانند.

گلنار که‌ دو سال‌ است‌ از خانه‌ فرار کرده‌ هنوز نگران‌ برگشت‌ به‌ خانه‌ است‌ او چند بار بشدت‌ توسط‌ برادرش‌ کتک‌ خورده‌: «با لگد به‌ پهلویم‌ زد نفسم‌ بند آمد دستم‌ را گرفت‌ و کشان‌ کشان‌ برد، توی‌ اتاق‌ انداخت‌. هنوز ناله‌ مادرم‌ در گوشم‌ است‌ به‌ برادرم‌ می‌گفت‌: «بی‌انصاف‌ کشتیش‌ مگه‌ عاشقی‌ جرمه‌ چرا خودت‌ با پروانه‌ رابطه‌ داری‌؟» اما برادرم‌ این‌ چیزها حالی‌اش‌ نبود، هر چه‌ می‌گفتم‌ غلط‌ کردم‌ باورش‌ نمی‌شد، خیلی‌ از دستش‌ عصبانی‌ بودم‌ ۲ روز بعد با علی‌ قرار گذاشتیم‌ فرار کنیم‌، اما بی‌غیرت‌ فقط‌ دو هفته‌ با من‌ بود و بعد رهایم‌ کرد. من‌ حتی‌ بخاطرش‌ زیر مشت‌ و لگد برادرم‌ له‌ شدم‌ اما اون‌ نامرد همه‌ وجودم‌ را نابود کرد.

بعد از اینکه‌ علی‌ رهایم‌ کرد رفتم‌ به‌ پارک‌ در آنجا زندگی‌ می‌کردم‌، از داخل‌ سطل‌ آشغال‌ رستوران‌ها غذا برمی‌داشتم‌ و می‌خوردم‌ شبهام‌ هم‌ لابه‌لای‌ درخت‌ها یا داخل‌ دستشویی‌ها می‌خوابیدم‌ تا اینکه‌ با چند دختر آشنا شدم‌، کم‌کم‌ با هم‌ دوست‌ شدیم‌، یک‌ روز قرار گذاشتیم‌ موهایمان‌ را از ته‌ بزنیم‌ تا مثل‌ پسرها شویم‌ و بتوانیم‌ کار کنیم‌ و بعد هم‌ که‌ گرفتار شدیم‌ و...»

بسیاری‌ از دختران‌ نحوه‌ برخورد خانواده‌ را برای‌ برگشتن‌ دوباره‌ به‌ خانه‌ موثر می‌دانند ولی‌ معتقدند، با پیش‌ آمدن‌ کوچکترین‌ مشکلی‌ پدرها و مادرها مساله‌ فرارشان‌ را چون‌ شمشیر بالای‌ سرشان‌ می‌گیرند و آنها را فاسد و لاابالی‌ خطاب‌ می‌کنند. هفتاد درصد این‌ دختران‌ بشدت‌ مایل‌ به‌ بازگشت‌ هستند و قسم‌ می‌خورند که‌ اگر خانواده‌هایشان‌ آنها را بپذیرند سختی‌ها را تحمل‌ می‌کنند و به‌ فکر فرار نمی‌افتند اما وحشت‌ برخورد خانواده‌ها این‌ اجازه‌ را به‌ آنها نمی‌دهد.

به‌ گفته‌ یک‌ کارشناس‌ امور اجتماعی‌ دختران‌ فراری‌ که‌ عموماص بین‌ ۱۲ تا ۲۰ سال‌ هستند بعد از فرار دچار روانپریشی‌های‌ فراوانی‌ می‌شوند، بسیار مضطرب‌ هستند، بسیار حرف‌ می‌زنند و دلشان‌ می‌خواهد با کسی‌ درد دل‌ کنند. ناسازگار هستند و بسیار دروغ‌ می‌گویند. این‌ دختران‌ آنقدر خیالباف‌ هستند که‌ برای‌ جبران‌ ناکامی‌ها، خودشان‌ را در قالب‌ شخصیت‌های‌ سینمایی‌ و مشهور قرار می‌دهند اما نکته‌ دردناک‌ ماجرا این‌ است‌ که‌ بسیاری‌ از خانواده‌ بعد از فرار دخترشان‌ اصلاً سراغی‌ از آنها نمی‌گیرند. این‌ مساله‌ نیز علت‌های‌ مختلفی‌ دارد، ۹۰ درصد دختران‌ فراری‌ در خانواده‌های‌ آشفته‌ هستند، یعنی‌ یا پدر و مادر از هم‌ جدا شده‌اند یا یکی‌ از والدین‌ دچار اعتیاد شده‌ است‌، البته‌ وجود اختلاف‌های‌ شدید در خانواده‌ها نیز از جمله‌ علل‌ فرار دختران‌ است‌. بنابراین‌ والدین‌ بعد از فرار دخترشان‌ او را مایه‌ آبروریزی‌ قلمداد می‌کنند و حتی‌ حاضر نیستند نام‌ او را به‌ عنوان‌ گمشده‌ به‌ پلیس‌ ارایه‌ دهند. بعضی‌ از پدران‌ و مادران‌ هم‌ بخاطر عدم‌ توانایی‌ مالی‌ به‌ دنبال‌ فرزندانشان‌ نمی‌روند.

کمال‌ تبریزی‌ سازنده‌ سریال‌ دوران‌ سرکشی‌ در یکی‌ از مصاحبه‌های‌ خود می‌گوید: علت‌ فرار دختران‌ عمدتاص به‌ ناهنجاری‌های‌ خانواده‌ بر می‌گردد. امکان‌ ندارد دختری‌ در شرایط‌ خوبی‌ باشد و براساس‌ شیطنت‌ یا بدخلقی‌ اقدام‌ به‌ فرار کند. تعداد زیادی‌ از دختران‌ فراری‌ از شهرستان‌ به‌ تهران‌ می‌آیند و خانواده‌های‌ آنان‌ اغلب‌ از هم‌ گسسته‌ هستند و دختر پیش‌ پدر یا مادر زندگی‌ می‌کند. با دخترانی‌ که‌ صبحت‌ کرده‌ام‌ متوجه‌ شده‌ام‌ بیشتر این‌ دختران‌ دارای‌ لایه‌های‌ مقطعی‌ روانی‌ و دچار توهم‌ هستند. آنها وقتی‌ در شرایط‌ سخت‌ قرار می‌گیرند یک‌ دنیای‌ ذهنی‌ برای‌ خود می‌سازند.

اما بطور کلی‌ باید گفت‌ کارشناسان‌ معتقدند علت‌ اصلی‌ فرار دختران‌ ریشه‌ در عواملی‌ همچون‌ فقر، بیکاری‌، کم‌سوادی‌، نداشتن‌ اوقات‌ فراغت‌ و شغل‌ مناسب‌ و آینده‌ روشن‌ است‌. تا این‌ معضلات‌ وجود داشته‌ باشد با توجه‌ به‌ جوان‌ بودن‌ جامعه‌ ما بر تعداد دختران‌ فراری‌ افزوده‌ خواهد شد.



همچنین مشاهده کنید