شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

در مسیر قانونمداری و آزادیخواهی


در مسیر قانونمداری و آزادیخواهی

ایران که از دیرگاه منطقه برخورد مکاتب و اندیشه های گوناگون و نیروهای مهاجم گوناگون بوده است, با توسل به هویت فرهنگی تاریخی ملی خود از گزند اندیشه های اهریمنی و نابودی از تهاجمات وحشیانه به دور مانده است

۱۰۱سالگی مشروطه را در حالی سپری کردیم که خواست ها و مطالبات اصیل مردم در آن جنبش هنوز که هنوز است به تمامی رنگ واقعیت نیافته است.

ایرانیان طی صد سال گذشته با چهار جنبش گام به گام اندیشه های مشروطه خواهی را با تصحیح و تکمیل به اوج رساندند. در این میان با شکست هر جنبش، جنبش دیگر با درس گرفتن از تجربه ها، آرمان های اصیل و بنیادین خود را با شفافیت بیشتری تعقیب کرد. «پویایی ایرانی» که از فرهنگ و تاریخ و تمدن و باورها و آرمان های این مرز و بوم حکایت دارد در طول تاریخ، ایران را هر روز و هر لحظه در مواجهه با اندیشه های نو قرار داده است.

ایران که از دیرگاه منطقه برخورد مکاتب و اندیشه های گوناگون و نیروهای مهاجم گوناگون بوده است، با توسل به هویت فرهنگی- تاریخی- ملی خود از گزند اندیشه های اهریمنی و نابودی از تهاجمات وحشیانه به دور مانده است.

جنبش مشروطه سرآغازی است برای ایرانیانی که همواره در پی دستیابی به رشد و پیشرفت و عمران طبیعت بوده اند. ایرانیان در مواجهه با جنبش های اروپایی و اندیشه های ترقی خواهانه آنها، حرکت نوینی را در عصر مشروطه آغاز کردند. این شروع اعتراض بر وضعیت فلاکت بار و رقت آوری بود که استبداد با برپایی فرهنگ دیرپای خود بر این مرز و بوم تحمیل کرده بود.

مطرح شدن قانون و هجوم دمادم روشنفکران به قانون گرایی جنبش را برای رسیدن به وضعیت مطلوب و زندگی بهتر به حرکت درآورد. در این شرایط روشنفکران حاضر در عرصه فعالیت با ساده کردن صورت مساله راز عقب ماندگی و از رشدماندگی ایران و ایرانی را سنت هایی می دانستند که رویاروی خرد جمعی و فردی نشسته بود. در نتیجه راه حل را در گام نخست قانونمند کردن رفتار فردی و جمعی ایرانیان می دانستند. بدین ترتیب آنها قانون و قانون گرایی را که نوعی از تشبه جویی و صورت گرایی فارغ از محتوی بود به عنوان عامل بهبود و بهروزی طرح کردند.

قانون به عنوان مجموعه دستورات و قیودی که حاکم را محدود می کرد راه بسیاری را می باید می پیمود تا به عنوان بیان کننده حقی از حقوق انسان درآید.

قانون به خودی خود تضمین کننده آزادی، دموکراسی، امنیت، استقلال و... نخواهد بود. چرا که برای اجرای قانون باید زمینه های اجرای قانون مطابق با حقوق به وجود آید. به این ترتیب باید از جمله قوای مقننه و مجریه از یکدیگر تفکیک شود و همچنین این دو قوه به خواست ها و مطالبات مردم متصل شود تا با استقلال این دو نهاد از قدرت مداری زمینه اجرای حقوق در قالب قانون ایجاد شود.

به عبارت دیگر قانون در عصر مشروطه به سبب بینش صوری روشنفکران، تنها در بودنش، به عنوان یک دستاورد مطرح بود، بی آنکه محتوا و مضمون قانون مورد دقت قرار گیرد یا به چگونگی اجرای آن توسط دولت وابسته و قدرت مدار فکر شود یا زمینه اجرای قانون در جامعه ای که به قدرت ورزی اعتیاد پیدا کرده بود، بررسی شود.

به همین دلیل نه تنها حکومت قانون پابرجا نماند که دیکتاتوری رضاخانی بعد از کودتای سیدضیا نتیجه آن شد.

قانون باید با حقوق دیگر از جمله آزادی بیان، امنیت، استقلال و تفکری جمعی که گزارشگر این مفاهیم باشد در حوزه های مختلف اجتماعی مجموعه منظمی از جریان اندیشه را پدید آورد. بدین سان بود که تحقق دموکراسی و پیشرفت، قابلیت تحقق در بستر مناسب اجتماعی می یافت.

بعد از مشروطیت ایرانیان در سه جنبش دیگر به کار افتادند. وجوه مشترک این سه جنبش در شعار های آنان قابل مشاهده است. هر جریان با ابهام زدایی از شعار ها و برنامه های پیشین، به شفافیت آرمان ها و اهداف یاری می رساندند.

در واقع از دستاورد های عمده جنبش مشروطه تا به امروز یکی همین شفاف شدن روز به روز اهداف و آرمان ها و شعار ها است. به طوری که هر روز شرایط سخت تری برای قدرت مداران به وجود می آمد تا از ناآگاهی مردم و روشنفکران یا ابهام در آرمان ها و شعار ها استفاده کنند و جنبش ها را با انحراف روبه رو کنند.

در مشروطیت، ایرانیان به «قانون گرایی و آزادی» ندا سر دادند و نتیجه آن تاسیس عدالتخانه بود. در دوران ملی شدن صنعت نفت، شعار ها مترقی تر و ایرانی تر شد. محور«آزادی - استقلال» به شکل برگزاری انتخابات آزاد و خلع ید از شرکت های بیگانه و استیفای حقوق ملی در بیان رهبر جنبش، دکتر محمد مصدق متجلی شد.

به گاه دیگر در انقلاب اسلامی که با پیروزی گل بر گلوله برابر شد و اندیشه ضدخشونتی اش بر همگان واضح است، شعار محوری مردم ایران به «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» تکمیل شد. و بدین ترتیب مردم از مشروطه و مشروطه خواهی به اشکال و انحای مختلف آن عبور کردند و خواهان «جمهوری اسلامی» در معنای کامل خود شدند.

در خرداد ۷۶ وضوح شعار ها نمایان تر شد، «ایران برای همه ایرانیان»، «زنده باد مخالف من» و «هر ایرانی یک رای دارد» نمایانگر بینایی ایرانیان در پویایی فرهنگ تاریخی آنان است.

عده ای از روشنفکران می پندارند که ایرانیان نمی دانند در پی چه هستند و ناآگاهانه و نادانسته آنچه را از مشروطه تا به امروز اتفاق افتاده است، انجام داده اند.

اما از این عده باید پرسید اگر چنین است؛ از چه روی، در عهد مشروطیت مجلسی که حاصل این خواست بود به توپ بسته می شود؟ یا به چه خاطر پیروزی منادیان «استقلال- آزادی»را در عمل مصدق تاب نمی آورد تا با همیاری سلطه گران خارجی علیه ایرانیان و آرمان هایشان کودتا کند؟

از دیگر سو باید از ایشان پرسید چرا ایرانیان در هنگامه ای که دو جنگ بزرگ در عرصه جهانی و انقلاب های بسیاری در گوشه و کنار جهان رخ می دهد، خود به تنهایی در چهار جنبش به پا خاستند و در بحران ها و نزاع های گوناگونی نیز خواسته یا ناخواسته وارد شده اند؟ کدام کشور و کدام ملت در جهان توانسته است طی ۱۰۰ سال در بیش از چهار جنبش فراگیر مردمی شرکت کند؟ البته واضح است که تمام این جنبش ها نیز در اساس اصول و آرمان ها مشترک بوده اند به طوری که می توان تمام آنها را با ریسمانی که از رشد، آزادی، رفاه، عدالت، استقلال و... به وجود آمده است به یکدیگر متصل کرد. البته در شکست این جنبش های مردمی عوامل عدیده ای به کار آمده اند.

تحلیل اشتباه روشنفکران از آمال و آرزوهای ایرانیان که باید در بستری تاریخی- ملی با پیشینه فرهنگی آنان در وجه معناده هویت ایرانی تصویر شود، از ضعف های روشنفکران در مسیر این مبارزه بود. توجه کردن بیش از حد به زبان و عمل رسمی و متداول مردم هر کسی را که می خواهد درباره افکار عمومی و عمل مشترک مردم ایران تحقیق کند به خطا می اندازد.

به همین دلیل با توسل به مصاحبه های پیمایشی کمتر می توان به خواست و مطالبات مردم در ایران پی برد. زیرا قالب های کلیشه ای تحمیل شده مانع از بیان آزاد نظر ها توسط مردم در ایران می شود. به عبارت روشن تر می توان گفت مردم ایران دو زبان مختلف دارند؛ یک زبان که زبان رسمی و ظاهری آنها است و در رابطه روزمره آشکار است و زبان دیگری که ریشه در تاریخ و فرهنگ و سنت ایران دارد. برای شناختن این زبان دوم می باید به تحلیل و مطالعه در تاریخ و اسطوره ها و فرهنگ و ادیان ایرانیان پرداخت تا بتوان با بیرون کشیدن نکات مشترک آنها، ویژگی های این زبان را شناخت.

بی توجهی به این تقسیم بندی باعث شده است عده زیادی از روشنفکران از تحلیل رفتار مردم ایران درمانده شوند و ایرانیان را دمدمی مزاج و مذبذب و دقیقه نودی خطاب کنند.

اگر چه طی این راهپیمایی صدساله، حلقه وسط و قشر میانی جامعه، که پیگیر ترین لایه اجتماع در برآوردن آرمان ها و مطالبات جامعه بوده است، ضخیم تر شده و گستره آن فزونی یافته است، لیکن به علت تمایل فزاینده قدرت به تمرکز، همواره برای شکست جنبش ها در پی از بین بردن این حلقه میانی برآمده اند. به طوری که در هر چهار حرکت مشروطه، ملی شدن صنعت نفت، انقلاب اسلامی و اصلاحات ۷۶ در نبود این حلقه میانی با شکست و انحراف روبه رو شده اند.

نبود تشکل های مردمی و احزاب در میان راس قدرت و توده مردم باعث ضعیف شدن حلقه میانی در ایران بوده است. در این وضعیت دانشگاه ها توانسته اند تا حدودی این نقص را برطرف سازند. جالب اینجاست که به همین دلیل سه حرکت آخر یعنی ملی شدن صنعت نفت، انقلاب اسلامی و اصلاحات۷۶ هنگامی به شکست انجامیدند که دانشجویان با روش های مختلف از پیگیری آرمان های این جنبش ها باز داشته شدند. به این ترتیب عدم تشکیل و عدم انسجام حوزه عمومی در جهت حفاظت از این حلقه میانی، از دلایل شکست تلاش نیروهای فعال و محرک حاضر در اجتماع برای اتصال روشنفکران به بدنه اجتماع حکایت می کند.

یکی دیگر از مسائلی که در جریان مبارزات مردم ایران قابل بررسی است حضور جریان ها و افراد و گروه های مختلف در گستره صحنه سیاسی -اجتماعی ایران بوده است به طوری که امروز یکی از دستاورد های مردم ایران در ۱۰۰ سال گذشته شناختن این افراد و گروه ها و خواست ها و نیت های ایشان بوده است.

در واقع مشکلی که از جنبش مشروطه بروز پیدا کرد نداشتن تفکری است که رابطه صحیح را میان آرمان های ایرانیان با استراتژی و تاکتیک مشخص کند. «فلسفه هادی» که مجموعه ای از اصول آرمان های جریان را در بافت خاص هویتی مشخص می کند، به علت عدم شفافیت یا عدم پیرایش آن، از انواع جزم ها و دگم ها و باورهای غلط و اهریمنی توان مشخص کردن و دسترسی این اهداف را با روش های متناسب و هماهنگ نداشته است. البته «فلسفه هادی» از دوران مشروطه خواهی تا جریان های متاخر در خرداد ۷۶ واضح تر شده است. از نشانگان این روشن شدن، کمرنگ شدن تضاد هایی است که مابین مفاهیم و موضوعات مختلف مفروض واقع می شده است.

در واقع همواره دوگانه هایی موجود بوده است که در تنازع آنها یکی بر دیگری چربش یافته، تا به این ترتیب حرکت از خط اصیل خود به بیراهه انحراف کشانده شود. در عصر مشروطه، دوگانگی میان سنت- مدرنیته کار را بر ترجیح قانون به عنوان دستاورد مدرن کشاند. این ترجیح آنجا به نوعی به شکل گیری یاری رساند که تقی زاده جمله معروف از فرق سر تا نوک پا فرنگی شدن را بر زبان آورد. بدین ترتیب مدرنیزاسیون بدون اندیشه مدرن (پارادایم) به عنوان محصولی وارداتی در فرهنگ ایرانیان داخل شد. در جنبش ملی شدن صنعت نفت تضاد استقلال با آزادی باعث آن شد که عده ای چه در پایگاه ارتجاع و چه در پایگاه روشنفکری وطن فروشی پیشه کنند. و صدافسوس که این اندیشه تا به امروز در بین فعالان عرصه سیاسی- اجتماعی موجود است و بیم آن می رود که امروز نیز سبب زیان ایرانیان و جنبش دموکراسی خواهانه در ایران شود.

ناگفته پیداست که برتری دادن یکی از این دو مفهوم بر دیگری، اصل بر جامانده را چونان مفهومی فارغ از مضمون خواهد کرد. تجربه به آشکاری بیان می کند که این دو بی هم توان زیست نخواهند داشت، بر این اساس باور به ترکیب «استقلال - آزادی» و بیان مولفه های آن در جریان دموکراسی خواهی مردم اهمیتی صدچندان یافته است.

در زمان پیروزی انقلاب اسلامی جریان دوگانگی این بار، به شکل دوگانگی میان تخصص و تعهد بروز پیدا کرد. اگر طرفداران این دوگانگی از آغاز می دانستند که علم بدون تعهد وجود ندارد و شعار علم برای علم، جز علم را در خدمت قدرت قرار دادن حاصلی ندارد و اگر می دانستند که تعهد بدون علم و دانش، نه تعهد که تعبد است، اندیشه ایرانی و جنبش آزادیخواهی سرنوشت دیگری می یافت.

بالاخره جریان دوگانگی نیز چون دوگانه های توسعه سیاسی در مقابل توسعه اقتصادی، و در اشکال فرعی تر آن، آزادی در مقابل نان، امنیت در مقابل آزادی و... زمینه را برای فعالیت دیگران مهیا کرد.

در حرکت برای رسیدن به دموکراسی و حقوق بشر اگر چه اقتضای حرکت حکم می کرد گروه های پیشرو و معتقد به دموکراسی حول حقوق اصیل و اساسی مردم ایران از جمله دموکراسی، حقوق بشر، استقلال، عدالت، آزادی بیان، رفاه و... دست به ائتلاف بزنند، اما بینش ابزاری داشتن نسبت به مردم و استفاده از آنان برای رسیدن به منافع گروهی، حزبی و مرامی خود منجر به این شد که در طول این یک صد سال این گروه ها گاه دست در دست مانع رسیدن به هدف شوند. با این تجربه بر گروه های معتقد به دموکراسی و آزادی هویدا شده است که حرکت جمعی براساس حقوق ملت و ائتلاف بر مبنای آرمان ها با حفظ اختلاف ایدئولوژیکی و گوناگونی مرام ها، یگانه راه برای دستیابی به آن چیزی است که طی این جریان ها همواره مدنظر بوده است.

از سوی دیگر باید اضافه کرد قدرت طلبی بسیاری از افرادی که در گروه های دموکراسی خواه حضور داشته اند، باعث شده است در بزنگاه های تاریخی تمام زحمات و تلاش سایرین یکسره نقش بر آب شود. این عامل که نتیجه فردمحور بودن احزاب ایرانی است، زمینه ساز نقایص بسیار شده است.

اما جنبش آزادیخواهی و دموکراسی خواهی مردم ایران با داشتن سابقه ای این چنین و با دارا بودن فرهنگ غنی و هویتی فاخر پویای ایرانی راه به سوی خرمی و آبادانی خواهد داشت. امروز بر فراز راه یک صدساله پیموده شده چون به گذشته بنگریم خواهیم دید که حرکت به سمت پیشرفت و بهروزی در حوزه های مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جریان یافته است. اگر چه عده ای می کوشند دستاوردهای این جنبش را بی اعتبار کنند.

به دلایلی حرکت در این حوزه حساس با موانع زیادی همراه بوده است که هزینه زیادی بر راهروان جنبش های پیشروانه تحمیل کرده است. اگر چه در این حوزه انقطاع- پیوست و فراز و فرود فراوان دیده می شود ولیکن با داشتن دیدی واقع بینانه درخواهیم یافت که حرکت در حوزه های دیگر- فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی- پیوسته تر و پربار تر بوده است.

این فرآیند با تجربه آموزی و نگاه انتقادی به گذشته باید به پیمودن باقی راه چشم بدوزد.

در آخر باید اضافه کرد که بر همه کنشگران عرصه اجتماعی و فعالان حوزه های مختلف جامعه است که با داشتن اصول مشخص که بر آزادی استوار است و دموکراسی را هدف قرار داده است، با عنایت به اصول «استقلال ـ آزادی» روش های رسیدن به اهداف مردم ایران را که اصیل ترین آرمان های بشری را برگزیده اند، به کار برند.

عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت



همچنین مشاهده کنید