دوشنبه, ۱۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 3 March, 2025
تئاتر برای همه

با برگزاری بیست و پنجمین جشنواره تئاتتر فجر، بار دیگر برپایی یکی دیگر از رویدادهای مهم فرهنگی،هنری کشور را پشت سر گذاشتیم. نوشتار زیر در دو بخش به بررسی این جشنواره میپردازد. در بخش نخست به بهانه شعار تئاتر برای همه جشنواره، به وضعیت تئاتر و رابطهاش با جامعه نظر داریم و در بخش دوم، درباره روبناها (چگونگی برگزاری جشنواره) سخن میگوییم.در پایان نیز به رابطه بنیادین نظام و تئاتر میپردازیم:
● جشنواره بیست و پنجم، نمای عمومی
سخن گفتن از تاثیر عمیق و اعتلا بخش هنر- بویژه هنر نمایشی- بر جامعه و مردمانش، سخنی است بدیهی و بدون نیاز به استدلال، حتی تماشاگرانی که برای سرگرمی به تئاتر میروند، میدانند که این سرگرمی از نوعی دیگر است. دیدن نمایش، چون آئینی بالنده، پالاینده و پرمعنا به زندگی آدمیان غنا، رنگ و معنا میدهد. اما برگزاری این آئین شرایط ولوازمی دارد، کارگزاری دلسوز و دانا میخواهد،هنرمندانی حساس و توانا میطلبد و خلاصه مایه لازم دارد. مهمتر از همه اینها تئاتر محتاج تماشاگر است. نفس تماشاگر چون بادی است که باید به بادبان نمایش بوزد تا کشتی به حرکت درآید. تنها با تاثیر بر تماشاگر و الهام متقابل از آرمانها و آلام مردم است که ناخدا قادر خواهد بود کشتیاش را به گرانه دلخواه برساند.
حضور داوطلبانه و توام با رغبت عموم مردم به عنوان تماشاگر از ارکان وقوع یک اتفاق نمایشی است. آنکه از سروظیفه یا محض احترام، به انگیزه رقابت با گروه نمایشگران یا برای تائید دیدگاههای فرهنگی اجتماعی یا نقادانهاش و یا هر علت دیگری- غیر از درآمیختن با تجربهای لذتبخش و شرکت در آئینی دستهجمعی به تئاتر میآید، چیزی را با خود میآورد که مانع ارتباط ثمربخشی او با نمایش خواهد بود. اجبار، ادای وظیفه، رقابت، پیشداوری و حتی انگیزههای آموزشی (آموختن فوت و فنهای گروه نمایش) شائبهای در جامعیت تماشاگر عام است.
سالهاست در ایران این سخن که تئاتر هنر خواص است و سینما هنر عوام مسلم فرض شده است، اما این ناشی از طبیعت تئاتر نیست.
این بیماری تئاتر ماست که فقط فرهیختگان، تحصیلکردگان، روشنفکران وخود هنرمندان، هنرمندان تئاتر باشند. اگر تماشاگران تئاتر در فصول تئاتری سال، خاص هستند، در جشنوارهها این خاص بودن محدودتر میشود. چرا که کارگردانان، بازیگران، کارشناسان، مهمانان داخلی وخارجی، داوران، مقامات رسمی، مسئولین اجرایی و... کمتر جایی برای تماشاگر بالقوه داوطلب و احتمالا مشتاق باقی میگذارند.
چنین است که جشنواره بنا به ماهیتش نمیتواند اهداف اصیل هنری را که ناظر به ارتباط بیواسطه و بیشائبه تماشاگر و هنرمند است، دنبال کند. محدودیت سالنها، بیتوجهی مطلق به ساخت سالنهای جدید،اکتفا به مجموعه تئاتر شهر و چند سالن دیگر، تهران محوری و موارد دیگر (که درباره آنها در بخش دوم بیشتر صحبت میکنیم) سبب شده است که برخی نمایشهای تهرانی، همه نمایشهای خارجی و تقریبا همه نمایشهای شهرستانی فقط در جشنواره اجرا شوند. به دیگر سخن برخی گروهها- مشخصا شهرستانیها- فقط برای جشنواره کار میکنند.
آنها حتی امکان حضور در تمامی مدت برگزاری جشنواره را نیز ندارند. متن و شیوهای را نیز که بر میگزینند متناسب با حال و هوای جشنواره است و در گفتگو با آنها در مییابی که اساسا بستر لازم برای اجرای چنین نمایشی در شهرستان وجود ندارد .در آنجا یا اصلا کار تئاتر نمیکنند و یا نمایشهای فکاهی مناسبتی یا نمایش برای کودکان را به صحنه میآورند. در نتیجه آسیب ناشی از برخورد با تماشاگر خاص به آسیبهای جدیتر مواجهه با تماشاگر خیلی خاص تبدیل میشود که همانا گرفتار شدن به نوعی فرمالیسم وطنی است.
محدود بودن در دایره تماشاگر خاص، تماشاگری که خود اهل تئاتر است، نه تنها به صورت ضمنی بلکه به شکل آشکار نیز بر هنر نمایش تاثیر مخرب بر جای میگذارد و هنرمند در انتخاب مضمون از میل و سفارش تماشاگر خاص فراتر نمیتواند برود. وقتی تماشاگری خودش تئاتری است میل دارد خودش و مسائل خودش را بر صحنه ببیند.
لذا برخی هنرمندان ما نمایشنامههایی را مینویسند راجع به زندگی هنری خود،نمایشگران گذشته و حال. میتوان فهرست بلندی از نمایشهایی فراهم آورد که به زندگی یک نویسنده یا هنرمند تئاتر، معرکهگیر، عروسکها و عروسک گردانها و... میپردازد. طبیعی است که دغدغهها نیز در همین محدوده سیر میکند و مردم و آرزوها و آلامشان در غبار فراموشی گم میشوند. چرا که حرکت در دایرهای بسته، سرانجامی جز توجه به مرکز دایره (یعنی خود هنرمند) ندارد. چنین اثری افزون بر مضمون، در فرم نیز دچار مشکل میشود. چرا که گاه تکرار حدیث نفسها به سرخوردگی نمایشگر از پیام، اندیشه و مضمون منجر میشود و به دام فرمالیسم میافتد و به دور از آرمانها و زبان و فهم مردم، گرفتار پیچیدگی و ابهام بیهوده میشود.
تماشاگر عام در پشت این همه نمایش در نمایشها، در میان این همه قصههای موازی و بازگشت به گذشتههای مکرر، زبان بازیها و ساختار شکنی بیمنطق و این همه بیارتباطی با فرهنگ زنده و پویای جامعه، در میماند و از تئاتر میگریزد. چرا که هنرمندی که از چشم زایای زندگی مردم بهره نمیگیرد سرانجام در دایرهای محدود که مساحت آن مساوی معدل سواد و سلیقه و دید زیبایی شناسانه نمایشگران جشنواره است، محبوس میماند.
در حالی که میتواند- و میبایست- به فراخنای فرهنگ و تاریخ چنگ بیندازد و در عمق زندگی و سرنوشت بشر جولان دهد. در غیر این صورت، حرف و مضمون شکل و ساختار نمایشها به تکراری ملالت بار گرفتار میآیند و میماند اینکه هنرمند با پیچیده کردن شعبدهوار شکلی نمایشی، سعی کند همکاران (یا تماشاگرانش) را به اعجاب وادارد تا فرصت فکر کردن را از او سلب نماید. نتیجه نهایی چنین ترفندها،تعقیدها و پیچیده کردنهای ساختاری و شکلی، در لابهلای ساختارهای بیهوده پیچیده نمایشی، در پشت فرمهای هندسی بیروح و حرکات دستهجمعی فرمالیستی، در لابهلای حرکات موزون، دنبال خویش و دنبال زندگی میگردد. در حالی که زندگی، پویا بیرون از این دایره، جریان دارد و میکوشد از تئاتر چون ابزاری گیرا برای حرفهای خود بهره گیرد.
● جشنواره بیست و پنجم، نمای نزدیک
۱) امسال حدود یک هفته پیش از آغاز جشنواره جدول نمایشها آماده بود. این امر در تاریخ جشنوارهها کم سابقه است. با وجود حجم بالای نمایشها، کار دکور بسیاری از آنها نیز تا پیش از جشنواره آماده بوده است. همچنین حمایت مالی از همه گروهها بویژه برای شهرستانیها، باری از دوش آنها بر میداشت.
(گرچه این مبلغ در مقایسه با هزینههای حمل و نقل، دکور و دستمزدها اصلا رقم قابل توجهی نیست) همچنین بر خلاف گذشته اجرای عمومی نمایشها پیش از حضور در جشنواره بود. (البته برای کلیت مدیریت فرهنگی ما باید تاسفبار باشد اینکه فقط یک هفته قبل، جدول برنامهها بسته شده، خود، یک کار بزرگ و سترگ به نظر بیاید .در حالی که قاعدتا این برنامهریزی باید به هفتهها قبل برگردد. ولی این امر در مقایسه با سالهای قبل و نیز جشنوارههای دیگر، نوعی امر غیرعادی تلقی میشود)!!
تغییرات این جشنواره نسبت به سالهای پیش فقط به همین یک مورد ختم نمیشود بلکه مواردی دیگر نیز وجود دارد.
۲) ویژگی شاخص این دوره، حذف رقابت در جشنواره است. جشنوارهای که شانش با تعداد سکههای اهدایی اندازه گرفته میشد، اکنون غیررقابتی شده و حجم زیاد تنشها، کدورتها و مسائل و حرف و حدیثهای حاشیهای از بین رفته است. باید به این سو رفت که صرف حضور در جشنواره بینالمللی تئاتر فجر بزرگترین جایزه برای هر نمایشگر تلقی شود.
حامد اصفهانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست