پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

گفتمان فلسفی نوصدرایی


گفتمان فلسفی نوصدرایی

در این نگاره پس از اشاره به ادوار پیدایش و بالش حكمت و عقلانیّت اسلامی, به اختصار به تبیین مختصات ساختاری, روشی و محتوایی گفتمان فلسفی معاصر ایران كه به نظر نویسنده, زیبنده ی عنوان «مكتب نوصدرایی» است, پرداخته شده, عقلانیّت اسلامی پنج دوره را سپری كرده است و اكنون در دوره ی ششم حیات بارور خویش بسر می برد

جستاره

منتقدان و منكران فلسفه‏ی اسلامی از گروهها و گرایشهای گوناگونی تشكیل می‏شوند، نص‏بسنده‏گان، اشعری مسلكان، شهودگرایان، اصحاب مكتب تفكیك، تجربیان، علم‏پرستان، از جمله‏ی آنانند كه هر یك به سیاقی زبان به قدح و جرح فلسفه‏ی اسلامی گشوده‏اند، گروههای یاد شده، گاه معرفت عقلی را انكار كرده‏اند، گاه اسلامیّت فلسفه، و گاه كارایی حكمت اسلامی را. تهمت كافری و طعنه‏ی بیگانه تباری، داغهای سنتی‏یی بودند كه هر از چندی در مجامع عالمانه و عامیانه از سوی كسی یا گروهی بر پیشانی سپید و ستبر حكمت اسلامی نهاده می‏شد، و اكنون تحت تأثیر گرایشهای تحصّلی یا فرامدرن، با عناوین «ناكارآمدی و اندراس» نغمه‏های تازه‏تری علیه فلسفه‏ی استوار و دیرپای اسلامی ساز شده است.برغم آنكه عقلانیّت اسلامی هنوز از غنی‏ترین و استوارترین جریانهای فكری جامعه‏ی بشری است،امّا به نظر نگارنده، حكمت اسلامی امروز نیازمند احیاء و تحوّل اساسی است و این احیاگری و دگرگونسازی باید دقیقا ناظر به چالشهای طرح شده از سوی گرایشهای نامبرده و نیازهای زمانه صورت بندد، خوشبختانه چندی است این تحوّل فرخنده فام آغاز شده است. گفتمان فلسفی‏یی كه از دهه‏ی بیست قرن حاضر خورشیدی (دهه‏ی چهل قرن بیستم میلادی) با علمداری علامه‏ی بزرگ سید محمدحسین طباطبایی و قلمداری شهید سترگ استاد مرتضی مطهری و دیگر تلامیذ علامه در ایران آغاز گردید مطلع این دگرگونی بود، هرچند عهد طفولیّت این جنبش حكمی به درازا كشید، امّا چالشهای تازه‏یی كه طی دهه‏ی هفتاد شمسی در حوزه‏های شناختارپژوهی، هستی‏شناسی و الهیّات، در ایران ظهور كرده است، بستر بسیار مساعدی را برای بالیدن و بارور شدن این نهال جوان فراهم ساخته است. در این نگاره پس از اشاره به ادوار پیدایش و بالش حكمت و عقلانیّت اسلامی، به اختصار به تبیین مختصات ساختاری، روشی و محتوایی گفتمان فلسفی معاصر ایران كه به نظر نویسنده، زیبنده‏ی عنوان «مكتب نوصدرایی» است، پرداخته شده، عقلانیّت اسلامی پنج دوره را سپری كرده است و اكنون در دوره‏ی ششم حیات بارور خویش بسر می‏برد:دوره‏ی نخست: حجاز هیچگاه پیشینه‏ی حكمی نداشته و جز در عصر ابراهیمی هماره در تیه جاهلیّت بسر می‏برده، با ظهور شریعت اسلامی چراغ خردورزی در آن دیار فروزان شد، نخستین آیات فرود آمده به لحن اندیشه برانگیز و بیدارگرانه‏یی از «قرائت و كتابت»، «علم و حكمت»، «آفرینش و انسانشناسی»(۲) سخن گفت، وحی اسلامی حكمت را قرین كتاب (قرآن) و سایر كتب آسمانی قرار داد،(۳) و خرد را عِدل وحی قلمداد كرد، هم از این رو در اسلام عقل به همان طراز ارجمند است كه وحی، عقل و وحی دو منبع دریافت دین‏اند،(۴) سهم خرد در دست‏یابی به اصول (جهان‏بینی و انسانشناسی) پررنگ‏تر از نصّ است و در درك احكام و اخلاق نیز سهمی كمتر از وحی ندارد، كلیدفهم نصوص وحیانی نیز عقل است،قرآن‏درافزون‏برسیصد آیه آدمی را به تعقّل و اندیشیدن فرمان داده است،(۵) سراسر متون و نصوص مقدس اسلامی آكنده از لطایف حكمی، مضامین فلسفی، و مدّعیات عقلانی است.(۶) با عنایت به نكات پیشگفته عهد نزول قرآن و عصر صدور روایات اسلامی دوره‏ی طلوع حكمت و عقلانیّت اسلامی است، هرچند ـ چون دیگر معارف اسلامی ـ مجموع آموزه‏های حكمی اسلامی در آن روزگار به صورت متنی مجزا از متون مقدس، تبویب و تدوین نگردید و این علل و دلائل بسیاری دارد، یكی از علل آن درهم تنیدگی اصول احكام عقلانی و وحیانی و دوگانه قلمداد نشدن آنها در متن این دین است. مختصّات این دوره عبارت است از: ۱. فهم امّی و فطری و اخذ بلاواسطه‏ی عقاید از محضر پیامبر و نصوص اوّلیّه‏ی دینی، ۲. بساطت مباحث و عقاید، ۳. فقدان نحله‏ها و مسالك نظری تعریف شده، ۴. طرح مباحث، عاری از تعبیر و اصطلاح و سازمان علمی. مورّخان مطّلع فلسفه و فیلسوفان متضلّع، شرقشناسان منصف، با ما در برداشت‏های فوق همدل و همراهند. دوره‏ی دوم: درحالی كه خورشید حكمت و معرفت در مغرب‏زمین در محاق قرون وسطا می‏افتاد، آفتاب دانش و آگاهی در شرق جدید (اسلامی) طلوع می‏كرد، چنین بود كه با رونق بازار تعقّل و تدبّر و، توسعه‏ی حوزه‏ی نفوذ جغرافیایی و قومی اسلام، و تكثّر فهمها از متون و عقاید دینی، و نیز دخالت نفسانیّت‏ها، بحث‏های بسیاری پیرامون مبادی و مبانی گزاره‏ها و آموزه‏های اسلامی درگرفت و در نتیجه مكاتب و مشارب حكمی و كلامی اسلامی ظهور كردند، در این میان آیات قرآنی و روایات نبوی كه به روش عقلانی به تبیین گزاره‏ها و آموزه‏ها پرداخته بود مورد ژرفكاوی بسیار قرار گرفت و اصول و قواعد فراوانی پی افكنده شد. این مقطع دوره‏ی تدوین و ساماندهی تفكر عقلانی در دنیای اسلام بود. مختصات این دوره عبارت است از: ۱. پیدایش اصطلاحات و راه یافتن تعبیر و تاویل به حوزه‏ی عقلانیت دینی، ۲. گسترش تشكیك و تشقیق در عقاید، ۳. ظهور مكاتب و نحله‏های فكری اسلامی، ۴. رواج تدوین منابع و تألیف آثار، ۵. صدور تفكر و عقلانیت اسلامی به نقاط عالم. با اینكه هر یك از دوره‏های ششگانه‏ی عقلانیّت اسلامی دارای مختصّات خاص خویش است امّا مجموعه‏ی دارایی عقلانی دو دوره‏ی فوق، جوهر حكمت اسلامی را طی دوره‏های بعدی تشكیل می‏دهد. دوره‏ی سوم: قرن دوم اسلامی (هشتم مسیحی) سرآغاز عهد شكوه و شكوفایی تمدن اسلامی است، قرن سوم روزگار فربهی و تناوری حكمت و معرفت در دنیای اسلام است، هاضمه‏ی فرهنگ مقتدر اسلامی معارف بشری را از چهار سوی گیتی جذب و هضم می‏كند، دست‏آوردهای فكری اقوام و ملل، و مواریث فرهنگهای كهن یونانی، ایرانی، اسكندرانی، مصری، هندی و... به طور گسترده از زبانهای مختلف به زبان عربی كه زبان دینی مسلمانان و لسان علمی عصر است برگردانده می‏شود، نهضت ترجمه از نیمه‏ی قرن دوم در عهد منصور عباسی (۱۵۸ ـ ۱۳۶/ ۷۷۵ ـ ۷۵۴) آغاز و در قرن سوم به اوج رسیده در پایانه‏ی قرن چهارم فروكش كرد، هرچند اكثر مترجمان و شارحان برجسته‏ی حكمت و طب و طبیعیات در جهان اسلام، به قرن ســوم یا چـــهارم اسلامی تعلّق دارند: عبدالمسیح ابن ناعمه‏الحمصی (متوفی ۲۳۰ ه··/۸۳۵ ه··)، حُنین بن اســــحاق (۲۶۰/۸۶۹)، جُبیش خواهرزاده‏ی حنین، عیسی بن یحیی شاگرد حنین‏ثابت‏بن قرّه‏ی حرّانی، یحیی بن البطریق (پاتریكیوس)، قسطا بن لوقا(۳۱۰/۹۰۰)، ابوعثمان دمشقی (۳۱۰/۹۰۰)، ابوبشر متی (۳۲۹/۹۴۰)، یحیی بن عدی المنطقی (۳۴۶/۹۷۴)، ابوعلی بن زرعه (۳۹۸/۱۰۰۸)، و...، امّا به موازات گسترش پرشتاب نهضت ترجمه، با تأسیس بیت‏الحكمه به امر مامون (۲۱۵/۸۳۰) و ریاست یحیی بن ماسویه، و ظهور فیلسوفانی چون ابویوسف یعقوب كندی (م۲۵۸/۸۶۶) كار پژوهش و گوارش عناصر حكمی سایر تمدنها در دستگاه عقلانیّت اسلامی نیز پی‏گرفته می‏شد و بدین سان بذرتكوّن دوره‏ی چهارم عقلانیّت اسلامی نیز كشته می‏شد. در این دوره، عقلانیّت اسلامی هنوز هویّت كلامی داشت و مباحث هستی‏شناسانه در آن بسیار كم‏رنگ بود والبته غلبه با جریان اعتزال بود، وجوه متقدمان كلام عقلگرای اسلامی به این دوره تعلّق دارد، متألّهانی چونان: واصل بن عطا (۱۳۰/۷۴۸) مؤسّس معتزله، عمروبن عبید (۱۴۵/۷۶۲) بشربن معتمر(۲۱۰/۸۲۵)، ثمامهٔ بن اشرس (۲۱۳/۸۲۸)، ابوموسی مردار (۲۲۶/۸۴۱)، ابوالهذیل علاف (۲۲۶/۲۳۵ ۸۴۱/ یا ۸۴۹) ابوبكر اصمّ، ابراهیم نظّام (۲۲۰ یا ۲۳۰/۸۳۵ یا ۸۴۵) علی اسواری و معمّر بن عبّاد معاصران نظّام، هشام فوطی ابو یعقوب شحام (۲۳۲/۸۴۷)، جعفربن مبشّر (۲۳۵/۸۴۹)، اسكافی (۲۴۰/۸۵۵)، عبّادبن سلیمان (۲۵۰/۸۴۹)، عمروبن بحرجاحظ (۲۵۵/۸۶۸)، ابوالحسن خیّاط (۲۸۹/۹۰۲)، ابوعلی جبائی (۳۰۳/۹۱۵)، ابوهاشم جبائی (۳۱۲/۹۳۳)، ابوقاسم بلخی كعبی (۳۱۹/۹۳۱)، و قاضی عبدالجبّار معتزلی (۴۱۵/۱۰۲۵) كه وجود وی استثناء پس از غلبه‏ی كلام اشعری قلمداد می‏شود، نقش بارز و آراء دقیق امامان شیعه(ع) كه مؤسّس مكتب الهیّاتی عقلگرایی هستند كه جانب نصوص دینی را نیز تؤأما نگاه می‏دارد و بیشتر آنان به همین دوره تعلق داشتند سزاوار توجّه عمیق است، آنان سهم عظیمی در باروری عقلانیت اسلامی دارند. ظهور مالك بن انس (۱۷۹/۷۹۵) و احمدبن حنبل (۲۴۱/۸۵۵) سپس اشعری (۳۳۰/۹۳۵) كه نوعی مقاومت در قبال جریان عقلانیت خردورز اسلامی تلقی می‏شود نقطه‏ی عطفی در این دوره بشمار است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.