جمعه, ۱۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 7 March, 2025
نقدی بر رمان باده کهن

▪ نوشته: اسماعیل فصیح
▪ تعداد صفحات: ۲۱۵ صفحه
▪ انتشارات: البرز چاپ دوم
● خلاصه داستان:
دکتر کیومرث آدمیت متخصص قلب، است نسبتا سرشناس که مدرک دوره تخصصیاش را از امریکا گرفته در روز ۴ بهمن سال ۷۰ به آبادان وارد میشود تا در بیمارستان شرکت نفت این شهر مشغول بکار شود. انگیزه و علت آمدنش بستن قرار دادی با مبلغ نجومی و تجدید خاطراتی از گذشته و در کنار اینها خدمتی به بیمارستان شهر جنگزده است. مردی است پنجاه و پنج ساله دارای دو فرزند که در امریکا و انگلستان تحصیل میکردند و همسری که وی را ترک کرده و در انگلستان زندگی میکرد. دکتر آدمیت در بدو ورود شهر را ویرانه و به خود رها شده مییابد.
رانندهاش زائر حامل صرافان. مردی است بدبین که در خدمت اوست دکتر پس از ورود و آشنا شدن با محل کار خود شروع به راهاندازی بخشهای مختلف بیمارستان میکند در طی چند روز ابتدای ورودش زندگیش مثل سابق خالی و ساکت است تا روز هفتم که زنی به نام پری کمال در دفتر کارش با وی ملاقات میکند. پری کمال زنی است سی چهل ساله، نسبتا زیبا که همسرش را در جنگ از دست داده است. در این ملاقات پری کمال ضمن اظهار آمادگی برای ازدواج موقت با دکتر سعی در ارشاد و راهنمایی دکتر برای اعتقاد یافتن به خدا و انجام تکالیف دینیاش میکند. پس از این ملاقات چند روز دکتر به انتظار تماس مجدد وی میماند. در این مدت نماز خواندن را که چهل سال است ترک کرده از سر میگیرد پس از چند روز پری کمال دوباره وی را ملاقات میکند که منجر به ازدواج آن دو میگردد. در طی هفت روز که دکتر با پری کمال زندگی میکند پری سعی میکند با اشاره به آیات قرآن کریم و اشعار خواجه عبداللّه انصاری و حافظ و عطار و... بینش دکتر را تغییر دهد.
در طی این مدت یکی از همکاران دکتر به نام دکتر طریقتی که کم و بیش هم فکر و سلیقه پری کمال نیز هست در این تأثیرگذاری شرکت دارد. دکتر عادات و اعتقادات سابق را از دست میدهد و فردی کاملاً عرفانی و مذهبی میشود. در پایان این هفت روز پری کمال وی را ترک کرد و ناپدید میشود بیآنکه اثر و نشانی از خود باقی بگذارد دکتر چند روزی به دنبال او میگردد و از اشخاص مختلف سراغ او را میگیرد که در اثر این تحقیقات در مییابد پری کمال در خانه خودش و چهل روز پس از مرگ شوهرش در همان اوایل جنگ کشته شده است. تحقیقات بیشتر مسئله را تأیید میکند. بالاخره دکتر این واقعیت را میپذیرد و در آخر داستان زن دیگری به نام سهیلا کرامتی با گردنبندی که دکتر به پری کمال هدیه کرده بود وارد میشود.
● طرح داستان
الف) اساس اعتقادی داستان:
داستان بطور ساده بیانگر تحول روحی انسانی است کاملاً مادّی غرق در دنیای علم و غرق در فساد. کسی که به همه اعتقادات معنوی و مذهبی پشتپا زده گذشتهاش پوچ و آیندهاش را هم پوچتر میبیند. حال این سئوال مطرح میشود که نویسنده این انسان را از این مرحله پست اخلاقی به چه مرحلهای میخواهد برساند؟ آنچه کتاب روایت میکند رساندن این انسان به درجه والایی از تقوا و ایمان است در چه جهت؟ ظاهرا در جهت اسلام؛ البته به ادعای ظاهری نویسنده. با چه وسیلهای؟ یک زن، و یک کتاب به نام ترجمه و تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید نوشته خواجه عبداللّه انصاری.
در توضیح سئوال اول این مسئله به ذهن میآید که این عمل با توجه به کوتاهی مدت حوادث رخ داده شده که حدود دو هفته یا کمی بیشتر (و بدون در نظر گرفتن هفته اول قبل از آشنایی با پری کمال) است چگونه امکان وقوع مییابد تجربههای زندگی نشان داده که تحول روحی انسانها معمولاً به گذشت زمان نسبتا طولانی نیاز دارد حداقل اگر در مورد همه اشخاص این مسئله صادق نباشد در مورد پزشکی که در این درجه از بیاعتقادی زندگی کرده و نویسنده بالاخره او را به آن درجه از خلوص ایمان و عمل میرساند حداقل سالها وقت لازم دارد تا به آن مقام برسد. آن هم مقدماتی دارد.
از نظر روانشناسی هم اگر بخواهیم به موضوع نگاه کنیم در مییابیم که مثلاً ابتدا وضع زندگی کنونی شخص در نظرش کم بها جلوه میکند خودش را تهی حس میکند و اندک اندک برای پر کردن خلاء روحی خود به دنبال راه بهتری برای زیستن میگردد تا خودش را از وضع نابسامان روحیاش خلاص کند.
حضرت علی علیهالسلام برای چنین تحولی توبه را لازم میشمارد و مراحلی برای توبه ذکر کرده است. مثلاً اینکه شخص به کلی از اعمال گذشته نادمشود وبا استغاثه و عبادت به درگاه پروردگار شرایط لازم را برای تحول خویش ایجاد کند تا بتواند رضایت باری تعالی را جلب کرده و مورد عفو و رحمت ویقرارگیرد. ولیدر این کتاب خبری از این حرفها نیست یک روز که دکتر آدمیت در اتاق کارش نشسته زنی از راه میرسد و با ظاهر نه چندان اسلامیوباحرکات ورفتاریجلف وسبکسعیدردلربایی از دکتر دارد و در ضمن او را به خواندن نماز و توجه به قرآن تشویق میکند. درتاریخ بارهاشاهدبودهایم که زنانی ظهور کردهاند که با ایمان و عمل خود منشأ حوادث و تحولات بزرگی شدهاند و مسیر تاریخ را تغییر دادهاند. اما نه چنین زنی که آقای فصیح در داستانش خلق کرده است.
چرا ایشان سعی کردهاند از طریق یک هوس سطحی این تعالی را آغاز کرده و سامان ببخشد. آیا برای چنین تحولی غمزههای چشم و ابروی زنی که آمده تا خود را عرضه کند کافی است؟ سعی شده تا نام عشق بر این هوس بیقواره گذاشته شود که البته چندان موفق نشده و تمام گفتگوی نخستین این دو در عرض هفت هشت دقیقه به نتیجه میرسد و زن اعلام میکند که شرط وصال وی اعتقاد پیدا کردن و نماز خواندن دکتر است. دکتر هم با حالتی نه چندان جدی حتی با کمی تمسخر وضو میگیرد و پس از چهل سال نماز میخواند و از این کار تنها چیزی که درک میکند این است که این تجربهای است شگرفت و در عین حال عتیقه!
آن طرز دعوت کردن به اسلام لابد این شروع را هم طلب میکند.
پوسته ظاهری داستان به ما نشان میدهد که نویسنده میخواهد بازگشت یک آدم بیاعتقاد را به اسلام نشان دهد آن هم با چنان وسیله سبک و آلودهای. آیا وسیله دیگری به ذهن نویسنده خطور نمیکند؟ راههایی به مراتب زیباتر و معنویتر احادیث فراوانی از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم نقل است که ایشان خانواده خود را چراغ هدایت همه انسانها معرفی میکند. زندگی هر یک از ائمه اطهار علیهمالسلام الگویی دقیق و گویا است که میتواند هادی و نجاتبخش باشد. در سر تا سر این کتاب فقط در یکی دو جا از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم نامی برده شده و هیچ نام و نشانی از هیچ یک از خاندان وی برده نشده. چرا؟
شاید به خاطر ضعف آگاهی نویسنده از زندگی ائمه اطهار علیهمالسلام است و یا شاید عمد و هدفی در کار بوده که به عنوان رهبر و راهنما از زنی با آن طرز بدور از اسلام استفاده میکند آن هم با یک دنیا ادعا، در مورد شوهر سابقش در جایی دیگر میگوید: او میتونست زنده بمونه، گوشه و کنارهای جبهه احتیاط بازی کنه و الان... رئیس کل فلان جا باشد. (صفحه ۱۱۰)
مگر زنده بودن انسانها به دست خودشان است؟
در جایی دیگر در پاسخ دکتر میگوید؟ اما ا... خداوندگار هم اکنون آمده (ظاهرا خودش را میگوید) و همین الان در سینه شماست فقط شما او را نمیبینید. (صفحه ۲۷)
بسیاری از بحثهای اعتقادی و راهنمایی پری کمال در حالی است که لباس خواب بر تن دارد و نیمه عریان در رختخواب صحبت از عشق به خدا و عرفان میکند.
وقتی دکتر آدمیت نوار حمیرا این خواننده معلوم الحال را میگذارد خانم مؤمنه با تأیید ضمنی دست از راهنمایی میشوید و همراه او گوش به نالههای درویش مسلکانه خواننده میسپرد. (صفحه ۹۹)
این معتقدان به اسلام و عرفان چندین شب را در کنار هم سپری میکنند بدون اهمیت دادن به غسل دکتر که مثلاً تازه مسلمان و پری کمال هم که یک مؤمنه است، نمیداند غسل کردن از واجبات دین اسلام است و با بدن آلوده نمیتوان نماز خواند و به قرآن دست زد. تا بالاخره شبی که به خانه دکتر رفتند، پری از دکتر خواست رخوت و چرکی پنج شب خانه درویشان را از تنشان بزدایند. (صفحه ۱۲۶)
نتیجه صوفیگری لابد اهمیت ندادن به بهداشت و غسل میباشد.
این دینی که نویسنده سعی میکند به عنوان راه هدایت ذکر کند هر چیز میتواند باشد غیر از اسلام.
ب) استفاده از آیات قرآن کریم
آقای فصیح در این کتاب نه تنها ثابت کرده که از اسلام و قرآن اطلاعی ندارد بلکه حتی سعی هم نکرده که مطالعهای هر چند سطحی روی این مسئله مهم که محور اصلی کتابش میباشد بنماید چهاصراری است از مطالب قرآن در کتاب استفاده شود در حالی که تقریبا همه آیات را یا ناقص و یا اشتباه ترجمه و تفسیر میکند و این خطا را چگونه میتوان بخشید یا از آن چشم پوشی کرد؟
در صفحه ۳۰ پری کمال با اشاره به وضع کنونی دکتر به وی میگوید: خداوند در سوره مبارکه قیامت فرموده بلکه انسان خود بر نیک و بدخویش آگاهست هر چند عذر بیاورد.
گذشته از اینکه این آیه به بحث بین آنها چندان ربطی ندارد معنی این آیه چنین است که در این سوره خداوند وضع انسان را در روز قیامت ذکر میکند که آن زمان پردهها میافتد و آنچه را که انسان از پیش فرستاده میبیند و بر نیک و بد اعمال خویش آگاهی مییابد.
در صفحه ۸۰ پری کمال به دکتر آدمیت میگوید: یادتم باشد گفتم که خودشناسی الفبای خداشناسییه و در پاسخ سئوال دکتر جواب میدهد این در قرآن مجید است سوره قیامت آیات ۱۴ و ۱۵ ... انسان خود را میشناسد و بر نیک و بد خود آگاه است هر چند هم عذر بر خود بیفکند.بلالانسانعلینفسهبصیرهولوالقیمعاذیره.
معنی این آیه با استفاده از ترجمه الهی قمشهای این است که از آیه ۱۳ تا ۱۵ ذکر میکند که در روز قیامت به انسان خبر داده میشود که چه اعمالی از پیش فرستاده در آن روز انسان بر نفس خویش آگاهی مییابد و برای خطاهایش عذر میآورد.
حالا این آیه با این معنی چه ربطی به خودشناسی دارد باید از خود آقای فصیح پرسید.
در صفحه ۸۹ دکتر طریقتی در تفسیر آیاتی از سوره بقره میگوید زندگان سه نوعند زنده به جان، زنده به علم، زنده به حق اول آنکه چرا شماره آیه مذکور آورده نشده و این سادهترین راه دروغ بستن به کتاب آسمانی است سوره بقره هیچ آیهای به این مضمون معنی ندارد و نویسنده عمدا بدون نشانی دقیق سورههای بزرگ قرآن را ذکر کرده به این امید که کسی به دنبال یافتن آیات و معنی آنها نخواهد رفت این عمل نشاندهنده آن است که نویسنده هدفی خاص را دنبال میکند که آن میتواند علم کردن هجویاتی باشد به نام اسلام در ذهن خواننده وگرنه چگونه میتوان باور کرد کسی با سابقه ۲۶ سال قلم زدن در مرز ۶۰ سالگی اینگونه بنویسد. در صفحه ۱۳۹ آیه دیگری آورده شده با املایی غلط.
صحبت بر سر عشق و فناست. پری کمال میگوید: مگه مرگ ترس داره، دکتر جواب میدهد: تو دنیای پزشکی که من بودهام خیلی. اون دنیای نفسانی آدمیزاده دنیایعرفانیآدمیزادرو خواجه عبدا... دریکی از آیههای سورهبقرهخوبتفسیرکرده وتَحَسُّبَن تقولوا لِمَن تُقتَل فی سبیلا... اموات. مگویید کسانی که در راه رسیدن به حق کشته شدهاند مردگانند. اول آنکه این آیه با این معنی باید آیه ۱۶۸ سوره آل عمران باشد که میفرماید:
و لاتَحْسَبنَّ الذین قتِلوا فی سبیل اللّه امواتا بل احیاءٌ عِندَ رَبّهم یرزقون.
ترجمه: البته نپندارید که آنان که در راه خدا کشته شدند (شهیدان راه خدا) مردند بلکه زنده به حیات ابدی شدند و در نزد خدا متنعم خواهند شد دوم آنکه اگر کلمه اول را که به جای و لاتَحْسَبَّنَ به غلط تَحَسُّبَن آمده کنار بگذاریم بقیهاش تقریبا شبیه آیه ۱۵۳ سوره مبارکه بقره با این مضمون: و لاتقولوا لِمَن یُقتَل فی سبیلا... اموات بل احیاءٌ و لکن لاتشعُرُون.
ترجمه: و آن کسی را که در راه خدا کشته شده مرده نپندارید بلکه او زنده ابدی است ولیکن همه شما این حقیقت را در نخواهید یافت.
که ظاهرا نویسنده این دو آیه را مخلوط کرده و حاصلش همان جمله بی سر و تهی است که در کتاب آورده است.
در صفحه ۱۴۱ آمده: دکتر گفت تفسیری از نخستین آیه سوره ممتحنه داره که مطمئنم در خور خصایل شماست... سورهای که سعادت و رستگاری آدمیزاد در آن است و روشنگر او اول اشتغال زبان به ذکر حق دوم استغراق دل به مهر حق و سوم امید پذیرفتن حق از سرّ قلب و روح او.
ترجمه نخستین آیه سوره ممتحنه: ای کسانیکه به خدا ایمان آوردهاید هرگز نباید کافران را که دشمن من و شمایند یاران خود برگیرید، و طرح دوستی با آنها افکنید در صورتی که آنان به کتابی که بر شما آمد یعنی قرآن حق سخت کافر شدند و رسول خدا و شما مؤمنان را به جُرم ایمان به خدا از وطن خود آواره کردند پس نباید اگر شما برای جهاد در راه من و طلب رضا و خشنودی من بیرون آمدهاید پنهانی با آنها دوستی کنید و من به اسرار نهان و اعمال آشکار شما داناترم و هر که از شما چنین کند سخت به راه ضلالت شتافته است.
در صفحه ۱۵۹ پری میگوید: میدونم گفتی من شما را بیقرار کردم. ولی شما نمیدونی با من چه کردی.
یارب دل و جان بر سر کارت کردم هر چیز که داشتم نثارت کردم
و این «اصل» سوره مبارکهجمعهاستآنچه(وآن که) در آسمان و زمین است به پاکی خدای را میستاید (و با «او»ستچونمالکپاکستودهبیهمتاراستدانشاست.)
اول اینکه این اصل سوره جمعه نیست بلکه تقریبا ترجمه اولین آیه سوره جمعه است که چنین میباشد.
هر چه در زمین و آسمانهاستهمهبهتسبیح و ستایش خدا که پادشاهی منزه و پاک مقتدر داناست مشغولند.
همانگونه که ابتدای سوره تغابن و آیات اول سورههای مبارکه صف و حدید نیز تقریبا با همین مضمون و با تسبیح پروردگار شروع میشود.
دوم آنکه در جایی که صراحتا گفتگو بر سر دل بردن و بیقرار کردن است شعر یارب ... که برای پروردگار و آیهای که در تسبیح خداوند آورده شده به چه منظور در این مورد استفاده میشود آیا جز این نیست که نعوذ باللّه در این عشق بیقواره یار را به جای ذات اقدس الهی گذاشته و میستاید؟
در صفحات ۱۷۲ و ۱۷۳ چنین آمده، به دو بیت از تفسیر آیه ۱۶۳ که از یگانه بودن خداوندگار عالم... سخن میگفت به دقت گوش کرد و اِلهُکُم اِلهٌ واحد ...
او در کاردانی یگانه بود، در بردباری و نیکوکاری یگانه بود در بیهمتایی یگانه بود در ذات یگانه بود در وفا و پیمان یگانه بود در لطف و مهر و نوازش یگانه بود. او پیداتر از هر چیز جهان بود گر چه غایب بود.
معنی آیه: و خدای شما خدای یکتاست نیست خدایی مگر او که بخشاینده و مهربان است.
ولی آنچه در داستان از این آیه استنباط و تفسیر میشود این است که این آیه در وصف یکتایی و صفات خدایی پری کمال آورده شده است بدون هیچ کنایه و پردهپوشی دقیقا پری کمال را بجای پروردگار و موضوع این صفات میداند و شعری که دقیقا در وصف پروردگار عالم سروده شده در همین صفحه به پری کمال نسبت میدهد.
در صفحه ۱۸۰ اینطور آمده: (دکتر) تصمیم گرفت با کتاب بزرگ شب برای فال و سرگرمی مشورتی برای آیندهشان بکند بلکه خیری بخواهد و دست بر قضا سوره مبارکه قیامت آمد.
ظاهرا قرآن کریم وسیله تفریح و سرگرمی نیز شده! آیا هیچیک از پیروان ادیان آسمانی دیگر به قصد سرگرمی و وقت کشی با کتاب آسمانی خود اینگونه عمل میکنند که این نویسنده مثلاً مسلمان کرد.
در صفحه ۱۸۸ آیه دوم سوره مبارکه حدید آمده با این ظاهر نادرست: هو الاول وهوالاخر وهو الظاهر وهو الباطن.
که صحیح آن چنین است: هو الاول و الاخر و لظاهِرُ و الباطِنُ و هو بکل شیء علیم.
ترجمه: اول و آخر هستی و پیدا و پنهان وجود همه اوست و او به همه امور عالم دانا است که این البته هیچ ربطی به ترجمه و تفسیری که در متن کتاب از این آیه آمده ندارد که میگوید.
خواجه عبداله انصاری در این تفسیر (تفسیر همین آیه) هم از گمشدگان مات دنیا و مافیها بودو هم نبود و مثل خود دکتر شناگر تشنه و تنهای شب.
و باز در صفحه ۱۹۴ اینظاهرغلط تکرار شده است.
در صفحه ۱۹۴ آمده: ساعتی را با ترجمه و تفسیر سوره بقره که پری کمال یا هر که بود گذراند آیهای که در اولین روز دیدارشان به آن اشاره کرده و با آن دکتر را از خواب پنجاه و پنج ساله بیدار کرده و برانگیخته بود تفسیری از آیه ۸۹ این سوره.
ظاهرا نویسنده فراموش کرده که آیات اول و دوم سوره مبارکه بقره در اولین گفتگو مطرح شد نه آیه ۸۹.
ج) القای اندیشه نویسنده
با این بیدقتی که این کتاب نوشته شده گمان نمیرود که نویسنده بتواند این اندیشه مسموم را منتقل کند، زیرا عقل سلیم حکم میکند که انسان برای اثبات احمقانهترین ادعاها نیز باید دلایل محکم و زیبا بیاورد. در این کتاب سعی شده مرزهای اسلام اصیل و شرک و بیبندوباری به گونهای که خواننده دفعتا متوجه نشود مخدوش گردد هر جا محل اثبات عشق به خداست با یک شهوت آلوده جابجا شده رختخواب محل بحثهای مذهبی و فلسفی عرفانی و خداشناسی است آن هم در خانههایی که از هر نظر همه چیز مهیاست و سورچرانی و شکم پروری هم که در تمام بحثها مرتب و پا برجاست و تازه آخر کتاب ناگهان مشخص میشود پری کمال در واقع یک روح بوده روح و این همه شکم بارهگی؟!
● نقاط اوج و حضیض داستان
ابتدای داستان که با ورود دکتر کیومرث آدمیت شروع میشود نقطه آغاز داستان است. در صفحات اول که هیچ اتفاقی که بتواند جلب علاقه خواننده را بکند وجود ندارد. کارهای روزمره دکتر بدون آنکه توضیح و توصیفی در نوع خدمت به مردم محرومی که آن خدمات را دریافت میکنند و یا احساس دکتر از این گونه کمک دهیها بیان شود و فقط گزارشی به رفت و آمد دکتر به بیمارستان و انجام کارهای روزمره میگذرد تا آشنایی دکتر آدمیت با پری کمال که داستان میرود تا اوج بگیرد و اولین اوج داستان لحظه ازدواج موقت و ... است پس از آن با یک سری بحثهای کسالتآور داستان ادامه پیدا میکند بدون هیچ حادثه یا حس قابل توجهی. قبل از آشنایی دکتر با پری کمال داستان پر از الفاظ و عبارات و اصطلاحات انگلیسی است و پس از آشنایی نیز داستان پر است از جملات عرفانی خواجه عبداله انصاری و آیات غلط و تفسیرهای نادرست.
ناپدید شدن پری کمال که شروع اوج دیگری است تا لحظهای که دکتر در مییابد پری کمال اوایل جنگ کشته شده است و آن موجودی که مدتها با وی به سر برده در واقع یک روح بوده است.
چون این دو نقطه اوج به قدر کافی قدرت ندارند تا خواننده را به ادامه خواندن داستان علاقمند کند نویسنده ناچار با کمک استفاده از کلمات دو پهلو به توصیف و تشریح مسایل جنسی پرداخته تا آن شوقی را که داستان عاجز از ایجاد آن است در خواننده به وجود آورد.
● معرفی شخصیتهای داستان
شخصیتهای اصلی داستان عبارتند از: ۱ ـ دکتر کیومرث آدمیت ۲ ـ پری کمال ۳ ـ دکتر طریقتی ۴ ـ زائر حامل صرافان نویسنده هیچیک از شخصیتها را نتوانسته به گونهای بپروراند که حداقل از این جهت بار علاقه مثبت در خواننده ایجاد شود چنانکه مرگ یا بودن و نبودن هیچکدام از شخصیتها در خواننده تولید کوچکترین تأثیری نمیکند.
وقتی خواننده با طرز فکر و احساسات و گذشته خوب یابد و نظرات و ایدهآلهای یک شخصیت آشنا شده با برخی از صفحات و عقایدش ممکن است خود را مشترک ببیند یا احساس همدردی کند و یا به هر حال به نحوی خو بگیرد.
در این کتاب ۲۱۵ صفحهای که قهرمان کتاب دکتر کیومرث آدمیت است تا آخر معلوم نشد چرا از زن و فرزندش بریده اصولاً چه اختلافی با همسر خود دارد؟ در زندگی با همسر سابقش چگونه بوده و چرا در این سن خلأ بیهمسر بودنش را سعی میکند با زنهای دیگر آن هم اغلب به طریقه نادرست پر کند.
پری کمال کیست؟ غیر از یک مشت حرف و الفاظ گاه بیربط چیز دیگری از شناخت وی نصیب خواننده نمیشود هم چنین است دکتر طریقتی که یک دفعه در اواسط داستان سر در میآورد یا زائر حامل صرافان که در سر تا سر کتاب وی را مردی گوشت تلخ و بد عُنق و دل مرده تعریف میکند در حالیکه اتفاق یا نمودی از این صفات مشهود نیست. (شاید بتوان فقط وی را آدمی بدبین دانست) و خواننده مجبور است به زور زیربار ادعای نویسنده در مورد زائر حامل برود؛ یا زندگی پر اختلاف زائر هیچ تأثیری در روند جریان داستان ندارد چیزی است که اگر از داستان حذف هم بشود هیچ جای داستان آسیب نمیبیند.
● زاویه دید داستان
داستان با زاویه دید دانای کل محدود نگاشته شده که با این زاویه دید میبایست روح بودن پری کمال از همان ابتدا بر خواننده آشکار شود ولی نویسنده با استفاده از این زاویه دید عمدا روح بودن پری کمال را برای پر کشش کردن داستان تا آخر مخفی نگاه میدارد. در حالی که اگر زاویه دید اول شخص مفرد انتخاب میشد. شاید به واسطه نزدیک بودن این زاویه دید شخصیت قهرمان داستان و نیز بیخبری وی از آینده داستان جذابتر میشد. به هر حال استفاده از این زاویه دید با حوادثی که در داستان رخ میدهد نقض اصول فنی است و میتوان استفاده از آن را به عنوان یک حُقّه برای سرگرم کردن خواننده تلقی کرد.
● شیوه نگارش و نثر داستان
داستان پرازغلطهاییاست کهذهن رابه جای نزدیک کردن به مطلب از ظاهر نگارشی آن منزجر میکند.
مثلاً چه نیازی به آوردن آن همه لغات و کلمات انگلیسی است در حالی که معادل آن کلمات را به فارسی سلیس و روان داریم و اگر از فارسی آن استفاده میکرد حداقل نثر داستان شاید موجبات گیرایی آن را فراهم مینمود.
از ابتدا تا انتهای داستان پر از کلمه «شما» است در بعضی از صفحات در نصف صفحه هشت نه بار کلمه شما آورده شده همه اینها نشان دهنده این است که این داستان با نثر زبان انگلیسی نگاشته شده و این مطلب چنان واضح است که نیاز به اثبات ندارد.
ترجمه لفظ به لفظ جمله «باید مثبت فکر کنیم» یا «مثبت فکر میکنم» بجای اینکه بگوید باید خوشبین باشیم یا من به این موضوع خوشبین هستم.
در صفحه ۹۸ کتاب میگوید یک بشقاب سرد غذای دریایی ... داریم. به جای یک بشقاب غذایِ سرد ... یعنی نویسنده زبان مادریاش را فراموش کرده چرا که هنوز نمیداند کلمه سرد صفت غذاست نه بشقاب حالا جای شکرش باقی است که مثلاً نمیگوید یک سرد غذای دریایی بشقاب ...!
در صفحه ۱۰۴ میگوید: «یه ضرب المثل هست که میگن اگه میخواهی مطمئن بشی که خواب نیستی بذار یه نفر وشگونت بگیره» این ضرب المثل هم لابد اخیرا به ضرب المثل ایرانی اضافه شده است.
در صفحه ۱۱۲ دکتر میگوید: ولی گارانتی فکر نکرد که استدلالهایش عقلانی باشد به جای کلمه گارانتی خیلی راحت میتوانست از کلمه «تضمین نکرد» استفاده کند.
در صفحه ۱۴۴ مینویسد: پری بلند شد و رفت لوستر سقف را هم روشن کرد. تصورش جالب خواهد بود بلکه زنی بلند شود و برود روی سقف و لوستر را روشن کند که میتوانست بگوید پریلوستر راروشن کرد.
یا در صفحه ۱۵۰ او چراغسقف راروشنکرد به جای اینکه بگوید او چراغ را روشن کرد در جایی میگوید شهیدان و مردهها را شبها چال میکردند عمل چال کردن را در مورد جنازه انسان بکار نمیبرند یا حداقل بکار بردن آن در مورد شهیدان نادرست و بیجاست.
در صفحه ۱۹۱ دکتر میگوید: نزدیک سه هفته پیش یک روز جمعه که بنده کمی ناجور و مثل گذشته غربزده در دفترم بودم که این وصف حال و احساس آدم نیست شاید وصف وضعیت زندگی آدم باشد ولی نشاندهنده حالت لحظهای یک آدم در یک مکان نمیتواند باشد.
درصفحه ۲۰۷میگوید: خورشیدطلایی به کل صحرا و نخلستان دور منظرهای خاطرهانگیز وپریکمال میداد.
چگونه میشود منظرهای پری کمال مانند را تصویر کرد؟ شاید باید به این شکل میبود خورشید طلایی ... منظرهای خاطرهانگیز و خدایی میداد. که این همان اندیشهای است که نویسنده میخواهد القا کند.
اشتباهات و تناقضات هم در داستان کم نیست مثلاً در صفحه ۲۱ در تشریح وضع ظاهری پری کمال میگوید موهای ظاهرا بلندش ... زیر روسری سیاه ... و در صفحه ۳۱ درست به فاصله ۱۰ صفحه نویسنده یادش میرود روسری چه رنگی بوده و مینویسد: با روپوش شیک را اِپلوار و روسری سیلک آبی.
یا دکتر در صفحه ۱۹۲ به این نتیجه میرسد که پری کمال را در این مدت هیچ کس جز خودش ندیده. در حالی که در صفحه ۱۹ یک کارمند خانم وی را دیده و با توصیف وضعیتش ورودش را اعلام میکند یا شبی که آن دو برای شام به رستوران کیوان رفتند از تعدادی مردم اسم برده شده به غیر از پیشخدمت کهسفارش غذاگرفته است.
این سهل انگاری در نثر داستان میتواند بیان کننده این واقعیت باشد که این نویسنده اثر خودش را حتی یکبار هم نخوانده یا دقت نکرده تا حداقل غلطهای ظاهریش را درست کند و وقتی نویسندهای این مقدار ارزش برای نوشته خودش قایل نباشد چه انتظار و توقعی میتواند از جانب خوانندگان داستانش داشته باشد؟
سهیلا عبدالحسینی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست