چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

حکومت در اسلام


حکومت در اسلام

اولین حکومت اسلامی توسط پیامبراکرم ص در شهر مدینه شکل گرفت پیامبر بعد از ۱۳ سال که از رسالت شان می گذشت, ضمن ملاقات با مردم مدینه در سال های ۱۲ و ۱۳ بعثت و عقد پیمان با آنها و ضمن ارسال نماینده به آن شهر, و اظهار رضایت اکثریت ساکنان مدینه تصمیم به مهاجرت به آن شهر گرفتند و اولین حکومت اسلامی را پایه گذاری کردند

اولین حکومت اسلامی توسط پیامبراکرم(ص) در شهر مدینه شکل گرفت. پیامبر بعد از ۱۳ سال که از رسالت شان می گذشت، ضمن ملاقات با مردم مدینه در سال های ۱۲ و ۱۳ بعثت و عقد پیمان با آنها و ضمن ارسال نماینده به آن شهر، و اظهار رضایت اکثریت ساکنان مدینه تصمیم به مهاجرت به آن شهر گرفتند و اولین حکومت اسلامی را پایه گذاری کردند. تدوین قانون اساسی و به رسمیت شناختن حقوق تمامی ساکنان آن شهر از مسلمان و یهودی گرفته تا کسانی که بت پرست باقی ماندند(کفار)، از مهم ترین شاخصه های اولین حکومت اسلامی است.۱

پیامبر به مدت ۱۰ سال در مدینه در کنار مقام نبوت به امور حکومتی و سیاسی جامعه اسلامی نیز رسیدگی می کرد. سیره پیامبر اکرم(ص) در اداره جامعه و برخورد با مردم می تواند گویای چگونگی نگاه پیامبر به حکومت باشد. در تاریخ اسلام نمونه های فراوانی از احترام پیامبر به آرا و نظر مردم وجود دارد. حتی مواردی ذکر شده است که مردم از پیامبر سوال می کردند آیا این مطلبی که فرمودید، وحی از طرف خداوند است یا نظر شخص شماست. در صورتی که نظر شخصی پیامبر بود، آنان اجازه داشتند نظر خود را نیز اعلام کنند اگرچه آن نظر مخالف نظر پیامبر باشد. (ماجرای شیوه مبارزه در جنگ احد، و جنگ احزاب، که در عدم مصالحه با قریش به مقداری از خرمای مدینه با اکثر اصحاب موافقت فرمود.) این داستان را طبری و دیگران با اسناد خود چنین نقل کرده اند؛ در سال پنجم هجرت، قریش و احزاب و قبایل مشرکین عرب به سوی مدینه حرکت کردند و به مدت یک ماه مدینه در محاصره آنان قرار داشت.

چون فشار محاصره بر مسلمانان سخت گردید رسول اکرم(ص) برای آنکه از فشار دشمن بکاهد و میان آنان پراکندگی پدید آورد نهانی با سران قبیله غطفان گفت وگوی صلح در میان نهاد، که یک ثلث عواید خرمای مدینه را واگذارد، و آنان با قبیله و هم پیمان های خود برگردند. مذاکرات تا آنجا رسید که قرارداد صلح تنظیم گردید و روی کاغذ آمد، ولی به امضای طرفین نرسید.

برای تکمیل و امضای پیامبر(ص)، سعدبن عباده و سعدبن معاذ سران بزرگوار اوس و خزرج را احضار فرمود و با آنان مشورت کرد. آنها عرض کردند؛ یا رسول الله این کاری است که خود می خواهی برای صلاح ما انجام دهی یا امر پروردگار است؟ فرمود؛ چون عرب یکسره هجوم آورده و با یک گمان، ما را هدف ساخته اند خواستم قدرت متحد آنان را درهم شکنم. سعدبن معاذ عرض کرد؛ اینک که خداوند ما را به اسلام گرامی داشت و هدایت فرمود و به وجود تو عزت یافتیم، اموال خود را به آنها بدهیم؟ نیازی به این کار نیست، به آنها دم شمشیر تیز می دهیم. حضرت فرمود رای رای شماست. گرچه این مشورت با سعدبن عباده و سعدبن معاذ انجام گرفت ولی این دو نمایندگان اوس و خزرج بودند که اکثریت مسلمانان را تشکیل می دادند.۲

اگر به شرایط زمانی این حادثه دقت کنیم، اهمیت و ارزشی را که پیامبراکرم(ص) به رای و نظر اکثریت مردم قائل است در خواهیم یافت. جنگ احزاب است، تمامیت کفر با۱۰ هزار سپاهی، مدینه را در محاصره قرار داده، و هر لحظه امکان شکستن محاصره و تصرف مدینه وجود دارد. اما در این شرایط هم رسول خدا که فردی است معصوم و در مقام فرماندهی جنگ، از موقعیت موجود برای اعمال نظر خود استفاده نمی کند. حکومت اسلامی بعد از پیامبر(ص) سرنوشت دیگری پیدا کرد. پیامبر هنوز زنده بود که احزاب سیاسی در مدینه برای تصاحب قدرت شکل گرفته بودند؛حزب تیم و عدی، حزب طلقا، حزب خزرجیان، حزب اوس۳ و این در حالی بود که پیامبر در واقعه غدیرخم حضرت علی(ع) را در حضور جمع کثیری از مردم به جانشینی خود معرفی کرده و حتی با وی بیعت نیز کردند.

اما به علت وجود شرایط اجتماعی خاص، و زنده شدن سنت های قبیلگی گذشته و ترجیح دادن حکومت بر دیانت، زمینه یی شد تا احزاب متمایل به قدرت با تشکیل شورای سقیفه، خلافت را از خانواده پیامبر بربایند. بعد از جریان سقیفه بنی ساعده و انتخاب شدن ابوبکر به مقام خلافت، گردانندگان «سقیفه» معتقد بودند حکومت از هر امری بالاتر است و هر کاری در راه به دست آوردن حکومت و حفظ آن مجاز است. در میان جمعی از مسلمانان این اندیشه ظهور کرده بود که حکومت از همه چیز حتی از توحید بالاتر است، و غافل شده بودند از اینکه حکومت جز وسیله یی برای اقامه حق و دفع باطل نیست، و خود هیچ ارزش و اعتباری ندارد. آنان فراموش کرده بودند حکومت وسیله یی است برای برپایی عدالت و زمینه سازی برای تربیت.۴ دریافت گردانندگان سقیفه از سیاست و حکومت، آنان را مجاز به انجام دادن هر کاری می کرد.۵ نیروی نظامی گردانندگان سقیفه آماده بود تا هر حرکت مخالفی را سرکوب کند.

بدین صورت کار خلافت و جانشینی پیامبر(ص) پایان یافت و بنیان های جدید در سیاست و حکومت شکل گرفت. اباحت وسیله در سیاست، تمامت خواهی در قدرت، تحت فشار قرار دادن مخالفان به هر صورت، و بیعت اجباری و امارت سلطه از بارزترین وجوه این سیاست بود.۶ یکی از افرادی که به حضرت علی(ع) مراجعه و اعلام آمادگی کرد که حاضر است اگر وی موافقت کند کوچه های مدینه را برای احقاق حق وی پر از نیرو کند، ابوسفیان بود. او به امام گفت؛ دست خود بگشای تا با تو بیعت کنم؛ و به خدا سوگند اگر بخواهی، این وادی را از سواره و پیاده مالامال خواهم کرد.۷ اما علی(ع) به رغم ظلمی که به وی روا داشته بودند و حق او را ضمن تاکید و اعلام پیامبر در حادثه غدیر مبنی بر ولایت وی بر مردم و جامعه نادیده گرفته بودند برای دست یافتن به حکومت حاضر نشد از هر وسیله یی و راهی استفاده کند و به ابوسفیان پاسخ منفی داد. (فرمودند؛ به خدا سوگند که تو از این کار جز آشوبگری قصدی نداری.

به خدا سوگند دیرزمانی است که پیوسته به اسلام گزند می رسانی و بد اندیشی می کنی.)۸ بعد از تصدی مقام خلافت توسط سه خلیفه قبل هیچ گاه دیده نشد علی(ع) در پی تضعیف حکومت قدم برداشته باشد و به دنبال تصاحب این مقام و موقعیت برآید در حالی که اعلام کرد این دوران به صورت خار در چشم و تیغ در گلو بر او گذشته است۹ یعنی اینکه وضعیت موجود مورد رضایت او نبوده است و شرایط حاکم بر جامعه او را آزار می داده است اما از این موضوع برای رسیدن به حکومت بهره نگرفته است.

بعد از ترور خلیفه دوم زمانی که او شش نفر را در یک شورا معرفی کرد (علی(ع)، عثمان، طلحه، زبیر، سعدبن ابی وقاص، و عبد الرحمن بن عوف) تا تکلیف خلیفه بعد از وی را در میان خود مشخص کنند، شاخص ترین چهره علی و بعد عثمان بود اما عبدالرحمن بن عوف که دارای رای تعیین کننده بود به رغم تمایل درونی به عثمان ابتدا به علی(ع) پیشنهاد خلافت داد ولی برای وی شرط گذاشت؛۱۰ شرطی که اگر امام ذره یی مصلحت اندیشی می کرد و آن را می پذیرفت، می توانست به سادگی به خلافت دست یابد و بعد از دستیابی به آن شروط عمل نکند. اما نپذیرفت و عثمان خلیفه شد. بعد از قتل عثمان و حضور گسترده مردم و اظهار تمایل به خلافت علی(ع) وی از پذیرش خلافت و حکومت امتناع و اعلام می کند من برای شما وزیر باشم بهتر است تا که امیر، یعنی امام علی(ع) هیچ ولعی برای به دست گرفتن حکومت از خود نشان نمی دهد.۱۱

بعد از پذیرش خلافت، در اولین حرکت، وی درگیر جنگ جمل می شود. از طرفی با عزل معاویه از امارت شام حکومت خود را با خطرات دیگری روبه رو می کند. در این زمان مشاورین وی توصیه می کنند شما ابتدا حکومت معاویه را در شام بپذیرید تا فتنه جمل خاموش شود. بعد وارد مبارزه با معاویه شوید. مبارزه در دو جبهه به صلاح و مصلحت حکومت شما نیست و به تداوم حکومت لطمه می زند. اما به علت حکومت ظالمانه معاویه امام این توصیه را نمی پذیرد. به همین جهت مردان سیاسی آن روز مانند مغیره بن شعبه علی را مرد سیاست نمی دانند.۱۲

در موارد بسیاری امام علی بعد از پذیرش حکومت آن را مورد مذمت قرار داده و ارزش آن را حتی به اندازه کفش های پاره خود نمی داند مگر اینکه با این وسیله باعث احقاق حقوق مردم شود.۱۳

بعد از امام علی(ع) امام حسن مجتبی وقتی عدم تمایل مردم به شرکت در جنگ با معاویه را می بیند که این خود نتیجه استفاده ابزاری معاویه از دین و انجام تبلیغات گسترده و یکسویه علیه شیعیان بود و در حقیقت چون معاویه هدف اصلی خود را رسیدن به خلافت قرار داده بود پس خود را مجاز به استفاده از هر وسیله و ابزاری می دانست، امام حسن تن به صلح داد و حکومت را برای متقاضیانش رها کرد. عده یی همچون نویسنده کتاب شهید جاوید بر این عقیده هستند که حرکت امام حسین به سمت کوفه برای تشکیل حکومت اسلامی است زیرا با وجود خلیفه یی فاسد چون یزید از یک طرف و درخواست مردم کوفه از امام از سمت دیگر حجت را بر امام تمام کرده بود تا با خواست مردم مبارزه علیه حکومت ظالم را رهبری کند اما با پیمان شکنی مردم کوفه و گرایش آنان به سپاه یزید و محاصره امام در سرزمین کربلا، ایشان را میان دو گزینه بیعت با یزید یا جنگ قرار می دهند.ہہ که امام شعار هیهات من الذله را سر داده و تن به شهادت می سپارد.۱۴

● حاصل سخن

- در شیوه حکومت پیامبر رای و نظر مردم از اهمیت زیادی برخوردار است و هیچ گاه پیامبر نظر خود را حتی در سخت ترین شرایط به مردم تحمیل نمی کند.

- حکومت در دیدگاه پیامبر به عنوان ابزاری در خدمت رسالت است نه هدف رسالت.

- عدم دسترسی امام علی(ع) به مقام خلافت پس از پیامبر هیچ وقت مانع انجام وظیفه الهی وی نبود چرا که بعد از وی نیز هیچ کدام از ائمه شیعه در راس حکومت قرار نگرفتند.

- امامان شیعه حاضر نبودند از هر وسیله یی برای رسیدن به قدرت استفاده کنند.

- امام علی(ع) زمانی خلافت را پذیرفت که عموم مسلمانان با وی به این امر بیعت کردند.

- بعد از تصدی مقام خلافت، امام اصالت کار را بر حفظ حکومت قرار نداد، که اگر این گونه بود می توانست زمان خلافت خود را طولانی تر کند.

- امام علی(ع) مصلحت اندیش نبود، زیرا هیچ گاه حاضر نشد حقیقت (دین) را با عنوانی به نام مصلحت مصلوب کند.

- سایر امامان شیعه نیز هیچ گاه به دنبال تصاحب حکومت بدون اقبال عمومی مردم به آنان نبودند، که اگر چنین بود، می توانستند همانند سایر مدعیان حکومت، به این مقصود برسند، همچنان که عباسیان با نام آنان به این هدف رسیدند. نکته پایانی اینکه؛ حکومت در مقابل دیانت اصل نیست. هدف نیست. وسیله و ابزار است، پس چرا باید حفظ آن بالاتر و ارجح از دیانت قرار گیرد.

احمدرضا نجفی

مدرس مرکز تربیت معلم

پی نوشت ها؛

توضیح اعتماد؛در این زمینه نظر و اختلاف نظر بسیار است از جمله اینکه شهید مطهری معتقد است هدف اولیه امام حسین قیام برای امر به معروف و نهی از منکر بوده است.

۱- جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، ص ۱۵۴

۲- آیت الله نائینی، تنبیه الامه و تنزیه المله، شرکت سهامی انتشار، چاپ هشتم، سال ۱۳۶۱ ه.ش، ص ۸۲

۳- آیینه وند، صادق، تاریخ سیاسی اسلام، ص ۹۶

۴- دلشاد تهرانی، مصطفی، میراث ربوده، ص ۸۲

۵- تاریخ طبری، ج ۳، ص ۲۰۲ (به نقل از میراث ربوده)

۶- میراث ربوده، ص ۸۳

۷- تاریخ طبری، ج ۳، ص ۲۰۹

۸- همان

۹- شهیدی، سیدجعفر، ترجمه نهج البلاغه، خطبه سوم، ص ۱۰

۱۰- فیاض، علی اکبر، تاریخ اسلام، ص ۱۵۵

۱۱- نهج البلاغه، خطبه سوم، ص ۱۱

۱۲- آیت الله نائینی، تنبیه الامه و تنزیه المله، ص ۳۲

۱۳- نهج البلاغه، خطبه ۳۳

۱۴- صالحی نجف آبادی، شهید جاوید، ص ۲۲۴



همچنین مشاهده کنید