چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

ازدواج با بیگانگان در اسلام


ازدواج مـصـدر ثـلاثی مزید از باب افتعال وزواج مصدر باب مفاعله است , این دو واژه در اصطلاح فـقـهـی وقـانـونـی , بـه معنای رابطه ای است حقوقی كه لازمه آن , جواز كامجویی بین زن ومرد مـی بـاشـد, چنان كه واژه نكاح نیز به همین معناست , هر چند از نظر لغت , ازدواج به معنای متحد شدن دو انسان ونكاح به معنای همخوابگی آن دو می باشد

ازدواج مـصـدر ثـلاثی مزید از باب افتعال وزواج مصدر باب مفاعله است , این دو واژه در اصطلاح فـقـهـی وقـانـونـی , بـه معنای رابطه ای است حقوقی كه لازمه آن , جواز كامجویی بین زن ومرد مـی بـاشـد, چنان كه واژه نكاح نیز به همین معناست , هر چند از نظر لغت , ازدواج به معنای متحد شدن دو انسان ونكاح به معنای همخوابگی آن دو می باشد.

بـعضی از نویسندگان گفته اند: نكاح ـبه معنای ـ عقدی است كه به وسیله آن , زن ومرد به قصد زنـدگـی مـشترك وكمك به یكدیگر قانونا با هم متحد می شوند ونتیجه گرفته اند كه اولا: نكاح عـقد است وثانیا: هدف آن , شركت در زندگی است وثالثا: از وحدت واتحاد قانونی حاصل می آید, تـعـریف این دسته با توجه به تعریفی كه ذكر كردیم كامل نیست , چه این كه هدف وقصد زندگی مـشـتـركـ جـزء مـقومات این عقد نیست واین هدف معمولا در عقد ازدواج دایم مطرح است ودر ازدواج مـوقـت یـا ازدواج بـا كنیزان وب ـ كه در اسلام وبسیاری از شرایع دیگر مطرح است ـ هدف اصـلـی , كامجویی است , بنابراین چنین قصدی در عقد ازدواج شرط نیست وبالطبع جزء مقومات عقد نیز نخواهد بود. ((۲)) مرحوم صاحب جواهر پس از ذكر اقوال مختلف در معنای لغوی واصطلاحی نكاح می گوید: در هرحال چنان كه دانستی , نظر مشهور این است كه نكاح در لغت به معنای همخوابگی است ودر شرع به معنای عقد است وابن ادریس مدعی است كه در این معنا هیچ یك از دانشمندان اختلافی نـدارند وابن فهد وشیخ طوسی وفخرالمحققین ادعای اجماع دارند, چه این كه استعمال این واژه در عـقـد متداول است وبعضی ((۳)) را عقیده بر این است كه در قرآن كریم جز در آیه حتی تنكح زوجـا غیره ((۴)) به معنای همخوابگی نیامده , یعنی در تمام موارد, استعمال این واژه در قرآن به معنای عقد ازدواج است .

جـالـب ایـن كه در آیه فوق نیز بعضی آن را به معنای ازدواج گرفته اند, نه همخوابگی وگفته اند: شـرط بودن همخوابگی برای حصول حلیت در چنین ازدواجی , از دلیل خارجی فهمیده می شود, نه از آیه شریفه .

همچنین صاحب جواهر می فرماید: در این كه معنای نكاح شرعا عقد باشد جای بحث وجود دارد, چه این كه واژه نكاح مانند بسیاری از عـنـاویـن فـقهی قبل از پیدایش دین نیز در میان جوامع مطرح بوده , چنان كه بیع به معنای عقد نـیـسـت , بـلـكـه به معنای نقل ملك است وقهرا نكاح نیز چنین است , شاهد, این كه در موقع عقد هنگامی كه زن به عنوان طرف قرار داد می گوید: انكحت , عقد را قصد نمی كند, بلكه سلطه مرد وصـاحـب حق شدن او در كامجویی از همسرش را در برابر مهر معین قصد دارد .پس مراد از نكاح وازدواج , هـمان حق همخوابگی است ومجازا به عقد ازدواج اطلاق می گردد .

این به جهت علاقه سببیتی است كه بین عقد خاص باحصول این حق وجود دارد ((۵)) .بنابراین , نكاح وازدواج به معنای حق همخوابگی وبه وحدت رسیدن است , كه معنایی است لغوی و عـقـد عـامل پیدایش این حق است , هر چند فقها و حقوقدانان در بسیاری از موارد مقصودشان از نكاح وازدواج , عقد خاص می باشد.

عجیب این است كه شمس الدین سرخسی می گوید: اعـلم بان النكاح فی الفقه عبارهٔعن الوطء وحقیقهٔالمعنی فیه هو الضم ومنه یقال : انكح الظئر ولدها, ای الزمه واحد الوطئین ینضم الی صاحبه فی تلك الحالهٔفسمی فعلها نكاحاب ثم یستعار للعقد مجازا امـا لانـه سـبـب شـرعی یتوصل به الی الوطء اولان فی العقد معنی الضم, فان احدهما ینضم به الاخر ویـكـونـان كشخص واحد فی القیام بمصالح المعیشهٔوزعم الشافعی ان اسم النكاح فی الشریعهٔیناول العقد فقط ولیس كذلك , فانه قال اللّه تعالی : حتی اذا بلغوا النكاح ((۶)) یعنی الاحتلام , ((۷)) بـدان كـه واژه نكاح در فقه همان وطی است كه معنای حقیقی آن ضمیمه شدن است , چنان كه گفته می شود: انـكـح الظئر ولدها, یعنی دایه به فرزندش پیوست , و زن وشوهر در حالت خاصی به هم پیوسته اند ولـذا كار آن دو نكاح است ب وبعدها این واژه مجازا برای عقد استعمال شده است , یا به سبب آن كه عقد وسیله شرعی برای وصول به وطی است , یا به دلیل این است كه در عقد معنای ضمیمه شدن وجـود دارد, زیرا زن وشوهر به وسیله عقد به هم می پیوندند ومثل شخص واحدی می شوند كه به كـارهـای زندگی می پردازد, ولی شافعی تصور كرده كه نكاح در شرع اسلام به معنای عقد است , ولی چنین نیست , چنان كه خداوند می فرماید: حتی اذا بلغوا النكاح , تا موقعی كه كودكان به نكاح برسند كه معنایش بلوغ به حد احتلام است , نه این كه واقعا عقد ازدواج خوانده باشند.

بیگانگان

واژه بـیـگـانـه معمولا در حال حاضر به افرادی اطلاق می شود كه تعهد تابعیت كشوری خاص را نـپـذیـرفـته اند, اعم از این كه تابعیت كشور دیگری را پذیرفته باشند یا خیر, بنابراین , بیگانگان در ایران همه كسانی هستند كه دارای تابعیت ایرانی نیستند.واژه بـیگانه در برابر واژه خودی وهموطن قرار دارد, ولذا هموطن به همه افرادی گفته می شود كـه دارای تـابـعیت ایرانی باشند, اعم از این كه دارای اعتقاد اسلامی باشند یا عقیده دیگری مانند یـهودیت ومسیحیت ومجوسیت داشته باشند,به تعبیر دیگر, معیار تابعیت در ایران , داشتن عقیده اسـلامـی نـیـسـت , چـنان كه در حال حاضر در همه كشورهای جهان همین گونه است , ولی در گـذشـتــه در میان بسیاری از ملل , معیار خودی وبیگانه , داشتن اعتقاد خاصی بوده , ولذا همه كسانی كه دارای عقیده اكثر افراد جامعه نبودند, بیگانه محسوب می شدند.

مـراد از بـیگانه در مبحث ازدواج با بیگانگان , در فقه اسلامی , افراد دارای عقیده ای غیر از اعتقاد اسلامی است , اعم از این كه معتقد به یكی از ادیان آسمانی , مثل یهودیت ومسیحیت بوده باشند, یا این كه اصلا عقیده ای نداشته ویا اعتقاد مشركانه ای داشته باشند.

الـبـتـه از نـظـر حقوقی در حال حاضر, بیگانه به معنای نداشتن تابعیت كشوری خاص نیز احیانا مـطرح می شود, مثلا در مورد ازدواج یك ایرانی با یكی از اتباع فرانسه ویا كشوری دیگر, این نكته مطرح می شود كه در صورت داشتن عقیده اسلامی , معمولا از طرف وزارت امور خارجه كشور با ایـن ازدواج مـوافـقـت مـی شـود ودر غیر این صورت (در غیر مورد ازدواج با اهل كتاب , آن هم در صـورتـی كه مرد ایرانی باشد) موافقت نخواهد شد, ولی در رساله حاضر, این معنا از بیگانه مدنظر نیست وبه تعبیر دقیق تر, بحث ما در جواز ازدواج مسلمان با غیر مسلمان است وما به یاری خدای سبحان , آرای مكاتب مختلف فقه اسلامی را در این زمینه تبیین خواهیم كرد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 11 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.