جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ناصرالدین شاه، غلیان می کشد


ناصرالدین شاه، غلیان می کشد

یحتمل تا به این یوم با وسیله ای قلیان نام،آشنا گشته اید و از دود و دم آن، حظ و افره برده اید لیکن اگر مهارت لا زمه را نداشته اید من باب غلیان کشیدن بایستی در این ازمنه یک فقره کلا …

یحتمل تا به این یوم با وسیله ای قلیان نام،آشنا گشته اید و از دود و دم آن، حظ و افره برده اید لیکن اگر مهارت لا زمه را نداشته اید من باب غلیان کشیدن بایستی در این ازمنه یک فقره کلا س فشرده نزد رفقای نابابی چون آق تقی بگذرانید; سپس جهت تهیه یک ذغال خوب و آنتیک به دکان اصغر آقا، تشریف حضور برده تا در کنار چایی دشلمه، دود هوا کنید. از برای این کار نیاز به فراک خاصی نبوده همین که چشم عیال را دور دیدید، می توان در بیرونی نشست به همراه خورزوخان، لختی را به دودیانه گری پرداخت لیکن اگر عیال مربوطه نگاه سرو کله اش پیدا گشت و اوضاع قاراشمیش شد در نهایت خونسردی همچون یک جنتلمن شانزالیزه ای فی المجلس ایشان را تعارف کرده اگر موفق افتاد که هیچ در غیر این صورت کله پوک خود را برای دریافت یک ضربه دمپایی آماده کنید.

ما هیچ ندیدیم که مهدعلیا، من باب غلیان ممیزی گذاشته و ما را از توتون خوانساری محروم گردانند لیکن خود پای ثابت این دستگاه غلغل بوده و گاها از برای توفیق انفرادی، ما و مظفرخان را پیچانده از میدان به در می کنند تا خود بیشتر دود گرفته و فاز بگیرند. فی الحال ما و مظفرخان که از جلوس خانوادگی محروم گشته ایم، راه مکانی کافی شاپ نام در پیش گرفته به صورت فانتزیک و فرنگی از طعم های دوبل سیب،موز و اگر مهدعلیا، قدری پول توجیبی را زیاد کند از طعم آووکادو، دود می گیریم. لا زم به ذکر بوده که در این حال، منجیلک را به عنوان کشیک چی بر سر کوچه گمارده تا نگهبانی دهد نکناد عیال قصد ما کرده باشد ودر این محل نیز به قاعده سه چهار بار، پاشنه دمپایی را استاد کله هومایونی کند!؟

دیگر این که شباب تصادفی در این ایام فی المثل سیاساکتی تلفیزیونی تا با نه نه محترم، حرفشان می افتد، جهت تسکین درد با رفقایی چون هوتی، طریق دود پیش گرفته و طرح غلیان می ریزند تا در گوشه ای از جنگل،کوهستان، خوابگاه دانشجویی یا شاید هم بلوارهای شوارع، اندک زمانی در فضا سیر کرده از روز مرگی و ناراحتی ، رها شوند.

لیکن شماری از شباب فشن چنان در امریه پرفشونال بوده و به گرد غلیان، فر می خورند که آدمی در کف کارشان می ماند. مثلا قاعده ای از شباب غلیانی در خلا ل و حیاحین دم گرفتن من بعد بلعیدن دود، برای بیرون دادنآن، پروگرامی خاص داشته و آن را به همین سادگی بیرون نداده بلکه با اشکالی چون قلب و حلقه، دود مربوطه را خروج می دهند طوری که دستگاه آفرینش این چنین عجایبی را به خود ندیده است.

دیگر این که گاورمنت و دولت از سنوات ماضی در کشاکش ممنوعیت و لیبرال بودن غلیان کشی در اماکن عمومیه، مانور داده لیکن بابت اظهار نظرات مختلفه مسوولین هیچ چیز معلوم نبوده که هیچ در این اواخر، پرزیدنت پیرامون توتون اعلا ی خوانسار سخن رانده است و این قسم را ماجرایی جدا دانسته تاملت از میراث تاریخی دودی محروم نمانند. الحق والا نصاف این نیز خود فتوای تنباکویی دیگر به حساب آمده که نشان می دهد، پرزیدنت خود اهل حمایت از میراث تاریخی بوده و از فاز دادن غلیان در این وانفسای تورم و اینفلیشنی باخبرند.

دیگر این که بر اساس مشاهدات کارآگاه منجیلک از سفره خانه ها و کافی شاپ های لا له زار و فرحزاد، پاره ای از دختران شباب در غلیان کشی، ید طولا یی داشته و گوی سبقت را از پسران ربوده عن قریب است که در این یک قلم کار نیز پیرامون روکم کنی به برهم زدن تعادل جنسیه، مبادرت ورزند. قاعده ای از این شباب مونثه بر اثر تمرین و ممارست به جایی رسیده اند که غلیان را از کاسه گرفته تا زغال دانی، قورت داده و فی الفور آن را به صورت دود به مخاطبین عرضه می نمایند. جل الخالق؟! فی الواقع ایشان چنان با هزار فیس و افاده، غلیان کشیده وبه حذاقت تمام، شیلنگ در ید گرفته، چشم بسته، نفس گرفته و فرآورده دخانی را به اندرونی ریه می کشانند که همانند توپچی اگر آن را به سوی صورت هر شخصی رها کنند، طرف فی الفور تحت عمل دود درمانی قرار گرفته، کیفور می شود لیکن اگر بی جنبه باشد، فرصتیه را مغتنم شمرده، خودی نشان می دهد آن هم از نوع دودی اش؟!

دیگر این که در لیالی تموزیه که صاحبقرانیه هوایی لیلا قی، تجربه می کند، مهدعلیا تشتی تدارک دیده، میرزا تقی زغال چی و منجیلک را مامور نموده تا زغالی مرغوب را در تشت مربوطه تهیه کرده و پیرامون مساله اقتصادیه از تولید به مصرف، زغال مربوطه را من باب استعمال ملکه مفخمه آماده ببینند تا چه شود؟! گویا در جریان یکی از همین تولید به مصرف ها، مظفرخان جوگیر شده برای فوط کردن زغال ها ناشیانه عمل کرده لیکن کله مبارک به قاعده چند اپسیلون به زغال دانی نزدیک شده در اثر غفلت، سبیل ها به زغال داغ اصابت کرده به قاعده ای مفید، سبیل های همایونی دود رفته که زمینه خنده و قهقهه اهالی و جلوس کنندگان را فراهم می آورد. در همین حین که مظفرخان سبیل های مکش مرگ ما را، دود رفته می بیند فی البدیهه بر حال خود، شاه بیتی می سراید که از درد سبیل سوختگی شاید کاسته شود.

هان ای یار غلیان کش، از دوده حذر کن، هان

سبیل های مظفر را آینه عبرت دان

نویسنده : مهدی دل روشن