جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

تاراج فوتبال به دست «هولیگان»های وطنی


تاراج فوتبال به دست «هولیگان»های وطنی

اندر احوالات تفاوت میان «تماشاگر» و «هوادار» در فوتبال «ما» و «دنیا»

هوادار! واژه غریبی است که این روزها در فوتبال کشورمان به یک اپیدمی دردناک تبدیل شده است! اپیدمی تکرار نابلدی‌ها و ناآگاهی‌هایی که هر روز از گوشه و کناری بروز می‌کند و به جان فوتبال کشورمان می‌افتد. خاطر مبارک‌تان باشد در طنز ۹۰ شبی «ببخشید شما...»، مهران مدیری در شوخی با واژه «هوادار» می‌گفت: «هوادار، هوای ما را داشته باش!» کنایه زیرکانه‌ای که این روزها فوتبال ما بیش از هر زمان دیگری به آن نیازمند است. سکوهای ملتهب این روزهای تیم فوتبال پرسپولیس شکلی تاریخی به خود گرفته است! شکلی که بدون شک در طول تاریخ هواداری این تیم بی‌سابقه بوده است. جریانی که این روزها بر روی سکوهای فوتبال کشور شکل گرفته، بهانه‌اش ناکامی‌های پرسپولیس در لیگ برتر فوتبال است، اما بر هیچ‌کس پوشیده نیست که جریان اعتراض به «دست‌های پشت پرده» فوتبال حرف اصلی سکوهاست، که از بد روزگار دامان باشگاه پرهوادار و مردمی پرسپولیس را گرفته است. پرونده این هفته می‌خواهد به بررسی این جریان از ابعاد مختلف بپردازد. اگر به عنوان یک هوادار فوتبال تصمیم دارید از چند و چون ماهیت پنهان این ماجرا آگاه شوید تا پایان این پرونده با ما همراه باشید...

فوتبال در اقصی نقاط دنیا «هواداران» و البته «تماشاگران» بی شماری دارد. به گونه ای که به اذعان بسیاری از کارشناسان پدیده نادر فوتبال در دنیا به ورزش اول جهان مبدل شده است. ورزشی که روزگاری از سرزمین بریتانیای کبیر بیرون آمد و در پهنه کره خاکی آن‌چنان گسترده شد که امروزه روز کمتر نقطه‌ای از زمین را می‌توان یافت که توپ گردی در آن به انگیزه هدایت به سوی دروازه حریف نچرخد! در این ورزش مهیج که خود در دنیای کنونی به صنعتی فراگیر و البته پدیده‌ای نادر مبدل شده است، باز پدیده‌ای رشک برانگیز وجود دارد به نام «هوادار»! پدیده‌ای که پرداختن به آن زوایای مختلف و مجال‌هایی طولانی‌تر از این نگاره را می‌طلبد. اما در همین مجال اندک سعی خواهیم داشت تا به این پدیده نگاهی ویژه‌تر داشته باشیم.

● «هوادار» یا «تماشاگر» مسئله این است!

در فرهنگ رایج فوتبال ۲ کلمه در مواجهه با کسانی که به دیدن فوتبال می‌روند به زبان می‌آید؛ «هوادار» و «تماشاگر»! همان‌گونه که معلوم است «هوادار» کسی است که به طرفداری از تیم محبوب‌‌اش بر می‌آید و در اصطلاح هوای تیمش را دارد اما «تماشاگر» کسی است که به تماشای یک بازی فوتبال چه از دریچه جعبه جادو و چه از طریق حضور در استادیوم‌ها می‌پردازد. از این رو توجه داشته باشید که هواداری از تماشاگری مقوله‌ای جداست که در فوتبال ایران و جهان نگاهی متفاوت به آن می‌شود. در فوتبال کشورمان چند سالی است با حرفه‌ای شدن فوتبال و برگزاری مسابقات لیگ برتر کارکرد دیدن فوتبال «تماشاگرانه» شده است و دیگر کمتر بینندگانی را داریم که «هوادار» تیم محبوب خود باشند، اما در فوتبال روز جهان، روند معکوسی را در این جریان شاهدیم. روزگاری فوتبال در جهان تماشاگرانه بود و امروزه روز روی خوش «هوادارانه» فوتبال بر این ورزش در سطح جهان سایه گسترانده است. به گونه‌ای که نمونه بارز این «هوادار»ی را می‌توان در رفتار هواداران دو باشگاه بزرگ فوتبال جهان، بارسلونا و رئال‌مادرید اسپانیا مشاهده کرد.

● هولیگان‌های وطنی مخرب فوتبال

هولیگان‌ها همان تماشاگران متعصب و آشوب طلب آمفیلد بودند که با اعتراض و اعتصاب به عملکرد تیم محبوب‌شان لیورپول انگلستان در آمفیلد جریانی تاریخی را شروع کردند، که بعدها از این جریان به نام هولیگان‌ها یاد شد. جریانی که با گذشت زمان به مرور با فعالیت‌های فرهنگی متولیان ورزش در اروپا از استادیوم‌ها رخت بربست. جریانی که به قدری ماهرانه از سوی مسئولان ورزش در اروپا (مشخصا یوفا) کنترل شد که اکنون و با گذشت کمتر از نیم قرن از حادثه آمفیلد کار به جایی رسیده است که شاهد آن هستیم که استادیوم‌های انگلستان فاصله تماشاگران تا زمین مسابقه آن‌قدر اندک است که هواداران می‌توانند بازیکن محبوب‌شان را از کنار زمین لمس کنند! اتفاقی که شاید اگر اکنون در استادیوم‌های ما بیفتد با فاجعه‌هایی تاریخی رو به رو شویم. بدون شک هولیگان‌ها در فوتبال ما پس از پایان عصر حضورشان در اروپا تازه ظهور و بروز پیدا کرده‌اند. هولیگان‌های وطنی که می‌توانند مخربان اصلی فوتبال این مرز و بوم باشند، لذا باید همین امروز برای فردای هولیگان‌های وطنی چاره‌ای اندیشید.

● نامه یک هوادار فوتبال

سلام...

همین پریشب (این نامه هفته گذشته به دستمان رسید) وقتی بازی استقلال و فجرسپاسی را از تلویزیون می‌دیدم، با خودم گفتم علی دایی چه ربطی به استقلال یا فجرسپاسی دارد که هواداران از دقیقه اول بازی او را تشویق می‌کنند؟! علی دایی در این چند ساله چه ربطی به غرور ملی داشته که این‌چنین او را مورد لطف قرار می‌دهند؟! مگر همین علی دایی ۲ سال پیش زمینه ناکامی فوتبال ایران در راه رسیدن به جام‌جهانی را فراهم نیاورد؟! مگر همین علی دایی نبود که سال گذشته وقتی با پرسپولیس ۵ شکست پیاپی به دست آورد، مورد تنفر سکوهای سرخ بود؟! مگر همین علی دایی بعد از جام‌جهانی ۲۰۰۶ با شیشه‌های شکسته خانه‌اش به لطف خشم هواداران روبه‌رو نشد؟! نمی‌دانم این دایی در سال‌های اخیر بعد از آن تنفرهای افراطی هواداران برای فوتبال چه کرده است، که حال به چماقی مبدل شده و به قول کاپیتان کریمی بر سر پرسپولیسی‌ها کوبانده می‌شود؟! من یک هوادار سرخ‌پوش هستم که وقتی رنگ انار را می‌بینم دلم غصه‌اش می‌گیرد! دلم غصه‌اش می‌گیرد که چرا روزگار فوتبال ما به این‌جا رسیده است و چرا از بد روزگار قرعه خشم هواداران سکوها باید به نام سرخ پرسپولیس بیفتد!؟ نمی‌دانم چرا حمید استیلی که تا همین دیروز یکی از بااخلاق‌ترین‌های باشگاه پرسپولیس بود و هواداران برایش سر و دست می‌شکستند به یک‌باره به سیبل هواداران سکونشین سرخ‌ها مبدل شد. وقتی آن بالا می‌نشینم و از میان سکوها شعار ۷۰ هزار هوادار سرخ را می‌شنوم که علیه تیم و بازیکنان تیم‌شان روانه مستطیل سبز می‌شود، گریه‌ام می‌گیرد. دلم برای حمید استیلی می‌سوزد. دلم بیشتر برای پرسپولیس می‌سوزد که می‌بایست تقاص اعتراض مردم به دست‌های پشت پرده فوتبال را بدهد و این فصل هم خواب قهرمانی را ببیند! دلم برای سکوها می‌سوزد...

از طرف یک هوادار...

نویسنده: مرتضی اخوان