سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

اندیشه اصولگرایی در حکومت علوی


اندیشه اصولگرایی در حکومت علوی

۱۳ رجب روز میلاد شخصیتی است که عدالت با او مفهوم یافت آنگونه که امروز پس از ۱۴۰۰ سال و اندی از آن تاریخ, انسان های تشنه عدالت و اصولگرایی, نگاه خویش را به آن چراغ پرفروغ دوخته اند

۱۳ رجب روز میلاد شخصیتی است که عدالت با او مفهوم یافت. آنگونه که امروز پس از ۱۴۰۰ سال و اندی از آن تاریخ، انسان های تشنه عدالت و اصولگرایی، نگاه خویش را به آن چراغ پرفروغ دوخته اند. امروز که از سر تأمل و تدبر نیم نگاهی به دوران حکومت کوتاه امیرالمؤمنین علی(ع) می اندازیم و با هدف عبرت از تاریخ، آن دوران کوتاه و رفتار آن حضرت با حاکمان تزویر و نیرنگ را مورد مداقه قرار می دهیم، دست بر دست کوفته و افسوس آن را می خوریم که ای کاش کمی بیشتر آن دوران به درازا می کشید و بشر آن روز از چشمه سار زلال عدالت و اصولگرایی به ودیعت نهاده پیامبر اسلام(ص) بهره می جست که در این صورت امروز دیگر شاهد ظهور اندیشه های ماکیاولیستی که هیچ قرابتی با نهاد پاک سرشت انسان نداشته، نبودیم. امیرالمؤمنین علی(ع) شخصیتی بود که با وجود تمام دشمنی ها و موانع خناسان، شالوده ای را در جامعه آن روز پایه گذاری کرد که اگر امروز آن اندیشه ها به منصه ظهور رسانده شود، قطعاً تمام ایسم های کاذب و نظام های دروغین لیبرال ـ دموکرات دنیای غرب رنگ باخته و جای خود را به حکومت هایی می دهند که تنها برپایه اندیشه اصولگرایی و عدالت شکل می گیرند.

● نقطه افتراق حکومت علوی با حکومت های ماکیاولیستی

یکی از بارزترین مشخصه های حکومت علوی در نگاه هر ناظری که تنها مروری کوتاه بر تاریخ آن داشته باشد، «اصولگرایی، راست مداری و درست کرداری» امیرالمؤمنین علی(ع) در دستیابی به اهداف متعالی است. در این راه یکی از عمده ترین بلکه اصلی ترین مشکل تشکیل حکومت علوی، چالش با نظریه ای که در حدود ۹ قرن پس از شکل گیری حکومت امیرالمؤمنین علی(ع) توسط «ماکیاولی» در قالب قاعده حکومت ارائه شد و نگاه برخی را به خود معطوف داشت و در اروپا نسخه بالینی سیاستمدارانی شد که بیش از هر چیز دردام سلطه و ثبات حکومت و گسترش حوزه نفوذ و قدرت خود اهتمام داشتند. سپس این اندیشه با اندک زمانی به جوامع شرق کشیده شد و طرفدارانی را پیدا کرد.

به یقین اصلی ترین شاخصه ساختاری و عملکردی حکومت علوی که خاستگاه و جایگاه آن را از حکومت های دیگر متمایز می سازد، ویژگی اصولگرایی آن می باشد و به گزاف نیست اگر آن همه ناملایمات و دشواری هایی که در دوران ۳۰ ساله پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) بویژه در ۵ سال حکومت حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) متوجه وی شد را برخاسته از همین ویژگی و در چالش با قاعده ای در حکومت بشماریم که بعدها نام «ماکیاولیستی» به خود گرفت و به صورت یک مکتب سیاسی تدوین شد و دستمایه قدرت مدارانی شد که اصالت سود و سرمایه را هدف اصلی حکمرانی می پنداشتند.

برای تمایز دو دیدگاه علوی و ماکیاولی، با انتخاب بخشی از فرمایشات حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) بخشی از سخنان ماکیاول تلاش خواهیم کرد تمایز این دو تفکر را بازشناسیم تا پاسخی باشد به کسانی که بدون تأمل بر اندیشه های مترقی و پاک حکمت علوی، چوب نقد زده و برده وار سر بر دامان اندیشه های ماکیاولیستی و حکومت های دروغین لیبرال دموکراسی غرب سپرده اند.

«ای مردم! وفا، قرین راستی است و من سپری نگاه دارنده تر از وفای به عهد سراغ ندارم و کسی که بداند بازگشتش چگونه است، فکر نمی کند. ما در زمانی واقع شده ایم که بیشتر مردم آن نیرنگ را زیرکی می پندارند و نادانان، ایشان را زیرک بخوانند؛ شخص زیرک و کاردان چون علی(ع) راه حیله و چاره هر کار را می داند و سبب اینکه نیرنگ به کار نمی برد آن است که امر و نهی خدا مانع می شود و با اینکه حیله و نیرنگ را دیده و دانسته و توانایی به کار بردن آن را دارد، ترک می کند و کسی که در دین از هیچ گناهی باک ندارد، فرصت را از دست نداده و در هر کاری به مکر و خدعه دست می یازد.» نهج البلاغه خطبه ۴۱.

و اما ماکیاولی می گوید: «همگان بر این نکته واقفند که صفاتی مانند وفاداری، حفظ حرمت و قول، درستی در رفتار و نیالودگی به نیرنگ، تا چه پایه در شهریار پسندیده است. اما از آن طرف، در قبال حوادثی که در عصر ما اتفاق افتاده است، خود به چشم می بینیم شهریارانی که زیاد پایبند حفظ قول خود نبوده اند، ولی در مقابل، رموز غلبه بر دیگران را به کمک حیله و نیرنگ خوب می دانسته اند، کارهای بزرگ انجام داده اند و وضع شان در آخر کار خیلی بهتر از آن کسانی بوده است که در معامله با دیگران صداقت و درستی به خرج داده اند. پس بگذارید همه این را بدانند که برای رسیدن به هدف از دو راه می توان رفت، یکی از راه قانون و دیگری از راه زور. ولی از آنجا که طریقه اول، غالباً بی تأثیر است، توسل به طریقه دوم ضرورت پیدا می کند. بنابراین بر شهریار است که طریقه استعمال هر دوی این شیوه ها را به خوبی بداند و موقع را برای به کار بردن هر کدام نیک بسنجد.»

مقایسه سخن ماکیاولی با فرازهایی از سخنان امیرالمؤمنین(ع) آن هم در آستانه سالروز ولادت آن امام همام به خوبی می تواند دورنمای حکومتی باشد که جمهوری اسلامی داعیه پیاده کردن آن در جهان را دارد. حکمت این دسته از مباحث، تبیین حکومت علوی و ترسیم چهره آن به عنوان «حکومت الگو» و اسوه همه کسانی است که داعیه تأسی به آن بزرگوار را دارند و یا حداقل جامعه چنین خواستی را از حاکمان خود انتظار می کشد. از آنجا که دولت نهم پرچمدار حرکت بر مبنای حکومت علوی است، شاید شناخت این نوع حکومت و تفاوت آن باحکومت های دیگر امری ضروری احساس گردد. در دوره حاضر که قدرت های بزرگ با تأسی به اندیشه های ماکیاولیستی، سلطه بر انسان ها و تضییع حقوق آنها را به عنوان یک اصل برای خود قرار داده اند، به نظر می رسد توجه به برخی نکات و ویژگی های اصولگرایی حکومت علوی می تواند چراغ راهنمایی برای همه حکومت ها و حکمرانان بویژه حاکمان اسلامی باشد.

۱) شفافیت سیاست علوی

از روشن ترین مشخصه های اصولگرایی علوی، شفافیت و صراحت در بیان، واضح و بی پرده سخن گفتن از سیاست و مشی خود با مردم است. این مشی باید هم در آغاز مسئولیت و هم در طول آن ساری و جاری باشد. علی(ع) به صداقت و صراحت تمام، دیدگاه حکومتی و شیوه عملی خویش را با مردم و همه مخاطبان در میان می گذاشت. همان را که اعتقاد داشت و خود را بدان ملتزم می دانست بیان می کرد و همان را می گفت که در عمل خود به آن پایبند بود. در خلوت و جلوت، یک چیز می گفت و از مجامله گویی و فریب دادن مردم بشدت پرهیز می کرد و یاران خویش را بدان فرامی خواند. برای سوار شدن بر مرکب قدرت، خود را مجاز نمی دانست که برای خوشامد این و آن سخن گوید و یا خارج از اعتقادات و اصول خود شرطی را بپذیرد. نه برای رضایت این شخص و آن جریان، چیزی برخلاف اصول و باورهای خود بر زبان می راند و نه از بازگویی آن به قصد مقبول ماندن در نزد افکار عمومی از رسالت و هدف خویش شانه خالی می کرد. نه در مقابل زیاده طلبان و متعرضان به بیت المال برخی صحابه پیمان شکن و طاغیان فاسقی چون معاویه ساکت می نشست و نه در جلب رضایت کج اندیشان و مدعیانی چون خوارج که حتی علی(ع) را نیز به مسلمانی قبول نداشتند، سخن می گفت. در مقابل این سبک سران که همه را به بی ایمانی و کفر متهم می ساختند و به خاطر پذیرش حکمیت توسط حضرت ایشان مردم را گمراه و کافر شمرده و از پذیرش آن سرباز می زدند به صراحت و قاطعیت می فرمودند: «هان، هر کس این شعار را فراخواند او را بکشید، هرچند زیر این عمامه من باشد.»

۲) پرهیز از فریبکاری و دغل بازی

در نگاه سیاست بازان حرفه ای و از منظر منطق ماکیاولیستی، توسل به دروغ، عهدشکنی و حیله بازی، لازمه دستیابی به اهداف و نفوذ قدرت و کامیابی سیاسی می باشد. اوصافی چون وفای به عهد، صداقت، دینداری و شفافیت در جای خود می تواند ارزش به شمار آید اما در نگاه ماکیاولی و از منظر منطق اموی، امر حکومت و قدرت و حاکمیت مردم به عوامل و عناصر دیگری نیاز داشت که بدون این امور، سامان نخواهد یافت و اوضاع بر وفق مراد درنخواهد آمد.

از منظر منطق اموی و اندیشه ماکیاولیستی در عصر حاضر در امر حکومت در کنار صولت شیر، به حیله گری روباه نیز نیاز است. در نسخه ای که منطق اموی و ماکیاولیستی می پیچد آنچه کارساز است، تظاهر به پایبندی به ارزش های پذیرفته شده جامعه است و این نیز تا آنجا لازم است که کاربرد داشته باشد والا اگر چاره کار در کنار زدن این نقاب باشد از آن نیز باکی نیست. خلاصه آنکه علی(ع) مصلحت بزرگ و بی بدیل را در صداقت گفتار و درستی راه پرهیز از تبلیغات خلاف واقع و دوری از دغل بازی و نیرنگ در توجیه موقعیت و عملکرد حکومت و یاران خود می دانست، راه را بر توجیهات منفعت طلبانه که تنها برای تثبیت موقعیت خود و تضعیف و تخریب موقعیت طرف مقابل صورت می گیرد، بسته بود. این دو اصل گویای آن است که برخی مایلند از نسخه ای برای اداره کشور استفاده کنند که منطبق با اندیشه های ماکیاولیستی است و چارچوب کارکردی آن، عدم تقید به «درست کرداری و راست مداری» است و برخی نیز صداقت در گفتار و رفتار و اتخاذ سیاست مشی با مردم را به هرگونه اندیشه فرصت طلبانه ترجیح می دهند.

اگر دولت احمدی نژاد در طول این سه سال که سکان اجرایی کشور را بر عهده گرفته است، با منطق ماکیاولیستی گام برمی داشت، شاید هیچگاه به دنبال ایجاد تغییرات ساختاری در حوزه مدیریتی نمی رفت و یا مشی با مردم و حضور در جمع محرومان را غنیمت نمی شمرد و این جایگاه را با نگاه فرصت طلبانه می نگریست. اینکه می بینیم دولت احمدی نژاد فارغ از تمام هیاهوهای تبلیغاتی، با نگاه خدمت محوری، فرآیند تغییرات ساختاری در اقتصاد را آن هم در آخرین سال دولت خویش آغاز می کند، حکایت از تفکر و اندیشه نهادینه شده حکومت علوی در پیکره دولت او فارغ از نگاه به انتخابات آتی است چرا که برخی نیز در این میان سفارش می کنند که برنامه های بلندمدت و راهبردی دولت نهم ممکن است با توجه به تبلیغات منفی بیگانگان و همنوایی برخی عوامل داخلی با آنان با سنگ اندازی هایی مواجه شود اما این دولت بدون در نظر گرفتن مصلحت های سفارش کنندگان به استقرار مبانی حکومت علوی می اندیشد تا جامعه کنونی بتواند قدرتمندانه از کسانی که سال هاست با تشکیل حلقه قدرت، راه پیشرفت علوی را با ناهمواری مواجه ساخته اند، رهایی یابد.

محمدحسن رحمانی



همچنین مشاهده کنید