پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نگاه خدایی به مسیح غرب را بی خدا کرد


نگاه خدایی به مسیح غرب را بی خدا کرد

بررسی نگاه های متفاوت به شخصیت حضرت مسیح ع

ایده اصلی تثلیث این است که ما نه یک خدا بلکه سه خدا داریم. به بیان دیگر، عیسی نه تنها پیامبر خدا، بلکه تجلی این‌جهانی خدا و به بیان دقیق‌تر خود خداست. بنابراین انسان دین دار که تاکنون همواره به فاصله خود از خدا اذعان داشت وتمام تلاشش با تاکید بر این فاصله، جهت پرستش خدا و تشبه به او بود، اکنون دیگر سودای خدا شدن در سر می‌پروراند

برخی اعتقادات مسیحی به او شخصیت خدا گونه دادند وبرخی دیگربه صلیب کشیده شدن وکشته شدن او را تایید کردند. بسیاری از روایات شیعه براساس نص صریح قرآن کریم کشته شدن عیسی(ع) را قبول نکرده و ازظهورمجدد اودرصف یاران حضرت مهدی(عج) خبر داده وبر اساس این عقیده کشته شدن حضرت مسیح به وسیله حاکم شهررا عقیده باطلی بر می‌شمارند. ژانویه دوهزاروسیزده وسال نو میلادی مسیحیان با نام حضرت عیسی عجین شده است، بخش عظیمی ازجمعیت جهان روزتولد ایشان را جشن می‌گیرند که این امرنشان‌دهنده جایگاه ویژه مسیح(ع) است.شاید مسیح تنها پیامبراولوالعظم باشد که پیروان اودرباره زندگی‌اش دیدگاه‌های بسیار متفاوت دارند. نظرات متفاوتی که با اتمام قرون وسطا آرام آرام سرنوشت دیگری را برای دین مسیحیت و پیروانش رقم زد و نگاه به شخصیت حضرت مسیح(ع) و بررسی عنصر عقل را در دین مسیحیت به یکدیگرپیوند داد.

● ریشه اعتقادی خداگونه دیدن مسیح کجاست؟

تاریخ بشریت ادیان وفرقه‌های بی‌شماری را به خود دیده است. دادن نسبت‌های الهی و ویژگی‌های خدا گونه به اسطوره‌های فکری ومعنوی، از دیرباز تا به امروز ادامه داشته است. این باورها با رواج یکتاپرستی به پایان نرسید وعقیده معروف تثلیث که وجوه خدایی رابه عیسی(ع) نسبت می‌داد، بار دیگردرمضمون یک دین توحیدی بروز و ظهور پیدا کرد. دکتریحیی یثربی استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی درباره ریشه این نوع نگاه‌ها به پیامبران و به ویژه شخصیت حضرت مسیح(ع) به تهران امروزمی‌گوید: «اسلام و یهودیت ومسیحیت ادیانی هستند که بر یکتا‌پرستی استوار شده‌اند.اما در اناجیل به حضرت عیسی مقام بالاتری از یک پیامبرالهی داده‌اند. دراین اعتقادات عیسی نجات دهنده بشر معرفی می‌شود ودوستی با اوانسان‌ها را نجات می‌دهد.» یثربی ریشه این اعتقادات را در رفتار متولیان دین مسیح می‌داند ومعتقد است: «اینکه هر فرد مومن می‌خواهد پیامبرش مقامی بالاترداشته باشد،درطول تاریخ امری عادی بوده است به همین سبب افراد در ویژگی‌های پیامبرخود مبالغه کرده و اورا درجایگاه خداوند می‌نشانند که اسلام به شدت با این موضوع مخالف است و درقرآن صریحا آمده که پیامبربشری مثل بقیه انسان‌ها با ویژگی‌های انسانی است» یثربی به دوعامل مهم که این اعتقادات را درطول تاریخ ماندگار کرده اشاره می‌کند ومی‌گوید: «مردم براساس دوست داشتن وعلقه وپیوند با شخصیت‌های دینی خود،دربزرگداشت و صفات نیک آنها اغراق می‌کنند. درصورتی که اگرآن پیغمبر یا امام حضورداشت حتما به سبب این اغراق با آن فرد برخورد می‌کرد. دلیل دیگر این امر فعالیت سودجویانی است که به خاطر بهره‌برداری از احساسات مردم شروع به اغراق کردن در شخصیت‌های دینی می‌کنند. پاپ‌ها بعدها با همین ادعاها بخش زیادی از ثروت اروپارا تصاحب کرده‌اند. درحالی که دردین اسلام پیامبرحتی به دخترش هم بی حساب وعده بهشت را نمی‌دهد زیرا دراسلام هرکسی مسئول خودش است وباید به درگاه الهی پاسخگوی اعمال خود باشد واین حرف‌ها با اصل توحیدی ادیان منافات جدی دارد»

● آیا تفاوت اناجیل به تعالیم عیسی(ع) مربوط است؟

اناجیل چهارگانه روایت‌های متفاوتی را از سرگذشت حضرت عیسی(ع) نقل می‌کنند. برخی بردارکشیدن عیسی را تایید نکرده و معتقدند شخصی شبیه او بردارکشیده شده است وعیسی به آسمان رجعت کرده است. دکتر ابوالفضل ساجدی استاد فلسفه دین موسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی درباره تفاوت اناجیل رسمی و چهارگانه درباره شخصیت حضرت عیسی و تاثیر آن بر آیین مسیحیت می‌گوید: «آنچه درباب به قتل رسیدن حضرت مسیح(ع) دراناجیل مطرح شده این است که بزرگان معبد سلیمان علیه عیسی توطئه کردند وبراثر فشار یهودیان حاکم شهرعیسی(ع)را به صلیب کشید اما بعد متوجه شدند که کسی داخل قبر نیست و کسی شبیه ایشان بر بالای دار رفته است. چیزی که درباره اعتبار اناجیل مطرح می‌شود این است که این کتاب مستقیما درزمان حضرت عیسی نگاشته نشده است. بلکه این کتاب‌هفتاد سال بعد توسط حواریون نوشته شده است به همین سبب توماس میشل از نویسندگان معروف مسیحی‌شناس مطرح می‌کند که خود وجود عیسی وحی است به همین سبب وجود کتاب وحی، معنا ندارد. بنابراین نمی‌توان کلام قرآن مجید را با اعتبار سوری اناجیل مقایسه کنیم. دکترساجدی درباره دیدگاه‌های متفاوت درباره تفاسیر انجیل می‌گوید: «درکتاب تاریخچه مکاتب تفسیری وهرمنوتیکی کتاب مقدس که بنده ترجمه آن به همراه نقد وبررسی وتطبیق با قرآن کریم را برعهده داشته‌ام؛ رابرت گرنت بخشی را درارتباط با کتاب مقدس مطرح می‌کند که تاریخچه تفسیرمقدس است و بخش دیگرتاریخچه هرمنوتیک است که توسط دیوید تریسی مطرح می‌شود. دربخش اول تاریخچه تفسیرگرنت مطرح می‌کند که اخیرا انتقادات وتردیدهای زیادی درباب اعتبارکتاب مقدس به وجود آمده که بیش ازگذشته است به همین سبب پاپ پایوس دوازدهم در سی سپتامبرهزارو نهصد وچهل وسه شروط لازم برای شناخت مسیحیت را باستان شناسی و پاپیروس شناسی می‌داند.این اصرار بر شناخت نسخه‌های خطی برای فهم مسیحیت تشکیک درباره اعتبارکتاب مقدس را ازسوی بزرگان مسیحی نشان می‌دهد. با جرأت می‌توان گفت تکیه برمباحث هرمونتیکی برای شناخت گزاره‌های مسیحیت و شناخت حضرت عیسی(ع) نیز به همین دلیل است.»

● متون جدید مسیحیت چه چیزی را روایت می‌کند؟

دکترساجدی درباره متون اولیه مسیحیت که دریافته‌های باستان شناسی پیدا شده است می‌گوید: «چند سال قبل در یک باند قاچاق اشیای باستانی در کشور ترکیه یک نسخه هزار و پانصد ساله مربوط به قرن پنجم وششم میلادی کشف شد که مربوط به برنابای مقدس بود، در فصل چهل ویکم این کتاب به صراحت به نام حضرت محمد(ص) اشاره شده است. بنابراین بین آموزه‌های اصلی دین اسلام ودین مسیحیت اشتراکات فراوانی وجود دارد. دکترساجدی درمورد دیدگاه‌های تازه‌ای که اخیرا درمورد وحی دراندیشمندان مسیحی راه یافته است می‌گوید: «شلایرماخر ازمتکلمان هرمنوتیک مدرن معتقد است که کتاب مقدس اصلا وحی نیست بلکه وحی گزارشی ازتجربه دینی است. به عبارتی می‌گوید وحی همان چیزی است که دردل ماست. کسانی نیزمانند «پل تیلیش» معتقدند که ما نباید محتوای کتاب مقدس را به عنوان یک مقوله جدی درنظربگیریم ونباید گزاره‌های آن را با علم مقایسه کنیم و گزاره‌های تاریخی آن را با تاریخ مقایسه کرده ونتیجه‌گیری کنیم.» او معتقد است زبان کتاب مقدس زبان سمبلیک است وبه افسانه و اسطوره نزدیکی زیادی دارد،به همین سبب خوانندگان کتاب مقدس نباید نویسنده آن را دارای اراده معنایی درنظر بگیرند.این درحالی است که ما درقرآن کریم مقوله ای را که ذره‌ای با علم وعقل منافات داشته باشد، نمی‌یابیم.»

● آیا محتوای الهیات مسیحی درفلسفه غرب تاثیرگذاشت؟

بعد از به پایان رسیدن قرون وسطا و فرارسیدن دوران نوزایی و عصر روشنگری تغییرات زیادی درنگاه به آموزه‌های مسیحیت شکل گرفت. دراین رویکرد جدید به بسیاری از آموزه‌ها و شخصیت‌های دین مسیحیت با نگاه انتقادی نگاه می‌شد و عقل، چه در قالب اندیشه‌های دینی و چه در مسائل غیردینی، رفته رفته نقشی پررنگ‌تر ایفا می‌کرد. محمدمهدی اردبیلی، دانشجوی دکترای فلسفه غرب، درباره ریشه‌های تاریخی ورود عقل به الهیات مسیحی می‌گوید: «به طورکلی می‌توان گفت بحث عقل درفلسفه قرون وسطا دارای دو دوره است. درنیمه اول قرون وسطا قرائت نوافلاطونی یا شبه اشراقی نسبت به مسیحیت وجود دارد. اما درنیمه دوم قرون وسطا افرادی مانند سن توماس آکویینی وارد میدان فلسفه شدند و نوعی عقل مشایی که تاحدی تحث تاثیر ابن سینا بود را برای دفاع ازمسیحیت و شناخت هستی و وجود خدا به کاربردند که این نوع عقل‌گرایی تاحدی با عقل‌گرایی یونانی و الحادی که نگاه منفی درمسیحیت نسبت به آن وجود داشت، متفاوت بود. این عقل که به قصد دفاع از دین وارد فلسفه شده بود، بنا به سرشت مستقل و آزاد خویش، اندک اندک استقلال یافت و انتقاد کردن به گزاره‌های مسیحیت را آغاز کرد. می‌توان گفت وجوه گوناگون و در حال رشدِ این عقل مثل سیاست، فیزیک، فلسفه و... اندک اندک با گزاره‌های کتاب مقدس و به ویژه رویکرد کلیسایی حاکم بر آن دوران بنای ناسازگاری گذاشت. به عنوان مثال شخصی به نام کوپرنیک اثبات می‌کند که ما دیگر مرکزجهان نیستیم که این نکته با مفروضات ارسطویی-مسیحی حاکم بر آن دوران تعارض داشت. در نتیجه چنین پیشرفت‌های علمی و فلسفی‌ای، رفته رفته آشکار شد که عقل مورد تایید کلیسای مسیحی با این عقل نوظهور ناسازگار است و در نتیجه دیگر توانایی دفاع از روح مسیحی زمانه خویش را ندارد. البته شاید عامل اصلی چنین امری را بتوان شیوه حکومت کلیسا دانست. به بیان دیگر، کلیسا با هدف تحکیم پایه‌های قدرت خویش، اندیشه‌های دینی را چنان گسترش داد که تمام عرصه‌های مختلف علمی، فلسفی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی را در برگرفت. همین امر نیز برخلاف نظر حاکمان کاتولیک، به تضعیف مسیحیت منجر شد، چرا که عملا هر انتقادی در هر حوزه‌ای، انتقاد به کلیسا و در نتیجه انتقاد به مذهب به شمار می‌رفت. نمونه اعلای آن را می‌توان در محاکمه گالیله مشاهده کرد که بیان یک نظر جدید در حوزه فیزیک آنچنان کلیسا را برآشفت که تا مرز اعدام وی پیش‌رفت. نمونه‌هایی از این دست در قرون وسطا به کرات به چشم می‌خورند.»

● تمایل انسان مسیحی برای خدا شدن، به اومانیسم رسید

اردبیلی درباره عقیده تثلیث و تاثیرآن برفلسفه‌های جدید می‌گوید: «ایده اصلی تثلیث این است که ما نه یک خدا بلکه سه خدا داریم. به بیان دیگر، عیسی نه تنها پیامبر خدا، بلکه تجلی این‌جهانی خدا و به بیان دقیق‌تر خود خداست. بنابراین انسان دین دار که تاکنون همواره به فاصله خود از خدا اذعان داشت وتمام تلاشش با تاکید بر این فاصله، جهت پرستش خدا و تشبه به او بود، اکنون دیگر سودای خدا شدن در سر می‌پروراند. به بیان دقیق‌تر، با تحقق فرآیند «انسان شدن خدا» در شخص عیسی، فرد مسیحی به وسوسه «خدا شدن انسان» دچار شد. هگل در کتاب پدیدارشناسی روح نشان می‌دهد که این میل شدید امر متناهی برای نامتناهی شدن، یا میل انسان به خدا شدن، چگونه انسان مسیحی را به رنج و اندوه می‌کشاند. انسان مسیحی تمام تلاش خود را برای خدا شدن انجام داد و می‌توان گفت با درنظر نگرفتن نیازهای ذاتی و طبیعی‌اش به دشمن خویش بدل شد، چرا که جسمش را بزرگ‌ترین مانع برای خدا شدن پنداشت. انسان با داشتن ویژگی‌های انسانی هرگز نمی‌تواند به مقام خدایی برسد واین عدم رسیدن به خدا او را به نوعی افسردگی یا به تعبیر هگل، نوعی «آگاهی ناشاد» دچار می‌سازد. همین آگاهی ناشاد و سرخوردگی ازعدم رسیدن به مقام خدایی، به همراه تجربه تلخ، سیاه و طولانی قرون وسطا، باعث شد تا انسان مسیحی از آموزه‌های دینی گریزان شده و به نوعی عقل مدرن اومانیستی توسل جوید. به بیان دیگر، انسان سرخورده از رسیدن به مقام خدایی در آسمان، تصمیم گرفت تا خود در همین جهان به خدایی برسد. این تلاش برای خدا شدن یکی از انگیزه‌های اصلی انسان‌محوری یا اومانیسم است. انسان مدرن به جای پرستش خدایی در آسمان و بالاکشیدن خود تا سطح آن، راه ساده‌تر را برگزید و خدا را از عرش به سطح خود پایین کشید و تاج خدایی را بر سر خویش نهاد.»

● تفاوت شخصیت‌های ادیان راچگونه باید طرح کرد؟

ورود بحث ادیان به رسانه‌ها وتفکر درباره تفاوت‌ها و شباهت‌های ادیان امری مختص به کشورما نیست.رسانه‌های بزرگ و کوچک فراوانی درسطح جهان به معرفی و بررسی ادیان مختلف می‌پردازند.برنامه هزارویک شب نیز اخیرا به بررسی تفاوت نگاه اسلام ومسیحیت پرداخته است.علیرضا حائری درباره نحوه پرداخت وانگیزه نگاه به تفاوت ادیان در رسانه به تهران امروز می‌گوید: «شاید مناسبت تولد حضرت مسیح علت مناسبتی پرداختن به موضوع مسیحیت دررسانه ملی باشد.حضرت مسیح(ع) به عنوان یک پیامبر اولو العظم نزد مسلمانان جایگاه ویژه ای دارند براساس همین نگاه پرداختن به شخصیت ایشان امری ضروری است. دردنیای غرب چالش درباره مقدسات وجود پر رنگی دارد. دراین سال‌ها فیلم‌ها و کتاب‌های فراوانی درباره حضرت مسیح نوشته شده است که اعتراض بسیاری از انسان‌های معتقد مسیحی را نیزبرانگیخته است. به اعتقاد ما مسیحیت موجود با مسیحیت واقعی تفاوت‌هایی دارد، بنابراین ما تصمیم گرفته ایم به ریشه های این تفاوت‌ها نگاه تازه‌ای بیندازیم.حائری درباره ایجاد برنامه هایی مناظره‌ای درباره تفاوت ادیان با حضورنماینده ای از دوطیف می‌گوید: «روند شکل گیری برنامه های مناظره ای بدین گونه است که اساتید بسیاری خارج ازرسانه به بحث وگفت‌وگوی علمی‌درفضای دانشگاهی یا مکان های دیگرمی‌پردازند وسپس این بحث‌ها به رسانه ملی وارد می‌شود. شکل‌گیری این نوع مناظره‌ها به‌طور ماهوی دچاراشکال نیست اما باید زمینه‌های شکل‌گیری آن درمحیط های خارج ازرسانه پایه‌ریزی شود.» درقرآن کریم بارها و بارها بر اندیشیدن تاکید شده وپذیرش هرگونه عقیده بدون درنظرگرفتن عقل وخرد از سوی خداوند نهی شد.آنچه دراین میان مشخص به نظرمی‌رسد این است که نگاه عقلی به شخصیت‌های دینی نه تنها خلاف ایمان نیست بلکه نگاه اندیشمندانه به شخصیت‌های دینی قدم زدن درجاده ایمان را آسا‌ن‌تر و باورپذیرتر می‌کند.

زهرا نوروزی