جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

گفتارهای زرتشت تفسیر بخش اول چنین گفت زرتشت


گفتارهای زرتشت تفسیر بخش اول چنین گفت زرتشت

واضح است که این تفسیر که احتمالا بدون شناخت مستقیم کتاب نیچه نامفهوم خواهد بود, مدعی نیست که می تواند جانشین خواندن متن اصلی شود, هدف فقط یاری رسانندگان به خوانندگان این کتاب در فهم این متن است

● مقدمه

واضح است که این تفسیر که احتمالا بدون شناخت مستقیم کتاب نیچه نامفهوم خواهد بود، مدعی نیست که می تواند جانشین خواندن متن اصلی شود، هدف فقط یاری رسانندگان به خوانندگان این کتاب در فهم این متن است. مساعدترین شیوه این است که نخست متن «پیش گفتار» را بدون مکث و یک نفس بخوانیم؛ سپس آن را بخش به بخش دوباره می خوانیم و این بار پس از قرائت هر بخش، تفسیر آن را نیز مطالعه می کنیم. همین روش، یعنی نخست خواندن بی وقفه ی متن و سپس خواندن آن توام با تفسیر، می تواند در مورد «گفتارهای زرتشت» نیز به کار رود.

نکته ی آخر اینکه همه ی بازگفته های من ازآثار نیچه، به جز مواردی که خود مستقیما آن را از انگلیسی به فارسی ترجمه کرده ام،از ترجمه های وزین استاد ارجمند و مترجم برجسته آثار نیچه «دکتر داریوش آشوری» آمده است. البته در مواردی که ترجمه ای از استاد آشوری در دست نبوده است، سعی شده یا از ترجمه های انگلیسی که معروفترین آن از والتر کافمن می باشد استفاده شود یا از ترجمه های دیگری چون ترجمه های رویا منجم و بهروز صفدری کمک گرفته شده است.

● بخش یکم: (تبدیل سرشت)

الف) یک برنامه ی وسیع: ویرانی همه چیز، بازسازی همه چیز

زرتشت با تمثیلی آغاز می کند که نشانگر سه مرحله ی تبدیل سرشت است: او می آموزاند که چگونه باید از اطاعت منفعلانه‌ی شتر _که همواره هر باری را که بر گرده اش می نهند قبول می کند_ نخست با خشونت وحشیانه شیر به واژگونی بار سنگین ارزش ها پرداخت . سپس با اصالت معصومانه ی کودک به آفرینش ارزش های نو رسید (بخش یکم ‹‹درباره ی سه دگر دیسی››)

سرانجام این که ما در همین تمثیل کلید ورود به اولین بخش چنین گفت زرتشت را به دست می آوریم که گفتارهای آن گاه گفتار شیر ویرانگر و گاه گفتار کودک آفرینشگر است.

ب) گفتارهای ‹‹شیر››: آنچه باید ویران کرد

تنوع آداب و گوناگونی وجدان های اخلاقی گواه آشکاری هستند که ثابت می کنند ارزش های اخلاقی، آفریده انسان اند و مسئولی جز انسان ندارند. همین مسئولیت است که ما را موظف به آفریدن ارزش های نو می کند؛ و باز همین مسئولیت است که به ما حق می دهد تا انسان ها را چه به صورت افراد و چه به صورت تمدن ها _ به اعتبار ارزش هایی که آفریده اند و اخلاقی که ابداع کرده اند، مورد داوری قرار دهیم.(فصل ۱۵‹‹درباره ی هزار و یک غایت››) بر همین پایه است که زرتشت، ‹‹شیر›› دو آلیسم، بنیان و پیامد اخلاقیات ترسو را بر ملا می سازد (فصل ۳ ‹‹درباره ی اهل آخرت››) و علیه آن فرهنگ بی مایه یی که هم پرورده و هم پرورنده ی این اخلاق است، به مقابله می پردازد (فصل ۷‹‹درباره ی خواندن و نوشتن››) و با نمایندگان ‹‹حاضر و موجود›› این اخلاق که عبارتند از دولت (فصل ۱۱‹‹درباره ی بتان نو››) و ‹‹بزرگان›› (فصل ۱۲‹‹درباره ی مگسان بازار››) در می افتد.

این اخلاق جبون و بیمار است نه دلیر و متکبر و جنگاور. خالقانش به هیچ چیز جز وجدان راحت غرقه در رخوت و اهمال، رغبت ندارند (فصل ۲‹‹درباره ی کرسی های فضیلت›› و فصل ۱۴‹‹درباره ی دولت››). آنچه برای ایشان مهم است، نه عمل واقعی، بلکه احساس بعد از عمل است، مانند احساس تقصیر و گناه_ پشیمانی و ندامت در اخلاقیات مسیحی بسیار اهمیت دارد_ یا احساس پیش از عمل مانند نیت که از نظر کانت یگانه ارزش اخلاقی محسوب می شود (فصل ۶‹‹درباره ی بزهکار شوریده رنگ››). از فضیلت عدالت که ایده ی اصلی فیلسوفان قرن هجدهم و اندیشمندان اجتماعی قرن نوزدهم است، فقط دلسوزی به حال ضعیفان را درک می کنند و نه احترام وظیفه برانگیز به همنوعان را (فصل ۱۹ ‹‹درباره ی نیش مار››) و نوعدوستی را_فضیلت مسیحی احسان_ فقط شکیبایی در برابر ضعف همنوع می دانند، یعنی آسان ترین وسیله برای راحتی وجدان (فصل ۱۶‹‹در باره ی نوعدوستی››).

چنین اخلاقی بی رگ و پی و بی کالبد است و زرتشت این عفیف نمایی ریاکارانه را، که تحت پوشش پاکی و خلوص ترس از تن را پنهان می کند، افشا می سازد و از این راه به مقابله با کسانی بر می خیزد که مدعی برتری به اصطلاح ‹‹من›› خویش بر تن خویش اند (فصل ۴‹‹درباره ی خواردارندگان تن››) و تا آنجا پیش می روند که برتری مرگ را بر زندگی موعظه می کنند. (فصل ۹‹‹درباره ی واعظان مرگ››). دیر و زود مرگ به نوع زندگی بستگی دارد، اگر کار آفرینش . خلاقیت را تحقق نداده باشیم، مرگ زود رس است و اگر با ترس و لرز فقط در پی حفظ یک زندگی سترون باشیم، مرگ دیر رس است (فصل ۲۱‹‹درباره ی مرگ خود خواسته››). نگرش به عشق جسمانی، چه از جانب کسانی که از آن گریزانند و چه از سوی آنهایی که در هرزگی غوطه ورند، نگرشی تحقیر آمیز است (فصل ۱۳‹‹درباره ی پارسایی››). اینان زن را نه مادر ابر انسان بلکه وسوسه یی ناشی از ضعف می دانند (فصل ۱۸‹‹درباره ی زنان پیر و جوان››) ازدواج شان در این خلاصه می شود که در رفاهی رقت انگیز اسکان گزینند و نه این که آن را مرحله یی از ماجرایی سترگ بدانند که باید خالق ابر انسان باشد (فصل ۲۰‹‹درباره ی زناشویی و فرزند››). نیچه در مقابله با ‹‹نیکی›› مورد ادعای اخلاق، که نفی کننده ی غرایز است، مفهوم‹‹شریف›› را قرار می دهد، یعنی کسی که غرایز را نمی کشد، بلکه رامشان می کند، همان گونه که بدون ترس از حیوان، بدون کشتن او، می توان با چیره شدن و استفاده از او، رامش کرد. (فصل ۸‹‹درباره ی درخت فراز کوه››)

پ) گفتارهای ‹‹کودک››: آنچه باید ساخت

زرتشت آفریینده ی ابر انسان را از نو می سراید (فصل ۱۷‹‹درباره ی راه آفریینده››). سرود او وصف دلیری جنگاورانه یی است که تصویرگر نبرد برای چیرگی بر خویش است (فصل۱۰‹‹درباره ی جنگ و جنگاوران››). او وجود آن فضیلت یکتایی را تصدیق می کند که با شور و شوق ها دشمنی ندارد، بلکه از آنها غنا می یابد (فصل۵‹‹درباره ی شادی ها و شورها››). بخش یکم با سرودی پایان می گیرد که در گرامیداشت سخاوت سرشار فضیلت راستین و نیرو و توانی است که اظهار وجود می کند، گسترده و سرشار می شود. (فصل ۲۲ ‹درباره ی فضیلت ایثارگر››) .

مهران پایافر