دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
جادوی رؤیایی
«اسطوره» از واژگان چندمعنایی است و معانی متفاوتی از آن در دورههای مختلف تاکنون ارائه شده است. بر این اساس لازم است ابتدا به تعریف اسطوره از نظر کمبل بپردازیم. کمبل در تعریف اسطوره میگوید:
«کهنالگوهایی که کشف و درک شدهاند، آنهایی هستند که طی تاریخ و فرهنگ بشریت، تصاویر اسطورهای، الهامی و آیین را برانگیخته و ایجاد کردهاند. این «جاودانان رویایی» را نباید با اشکال سمبلیک شخصیای که در کابوسها و شوریدگیهای فرد مضطرب ظاهر میشوند، اشتباه گرفت. رویا، اسطورهای شخصی است و اسطوره، رویایی تهی از فردیت، بهطور کلی هم اسطوره و هم رویا در دینامیک روان بهگونهای سمبلیک عمل میکنند. ولی در رویا اشکال اسطورهای، به علت رنجهای رویابین از اصل خود منحرف میشوند، درحالیکه در اسطورهها، مشکلات و مسائلی مطرح میشوند که در مورد تمام افراد بشر صدق میکنند» (کمبل، ۱۳۸۵: ۱۵).
او معتقد است اگر اسطوره خصوصی و رؤیای فرد با اسطوره اجتماع در انطباق قرار بگیرد، سازگاری برقرار میشود. یکی دیگر از تفاوتهای اساسی میان رؤیاها و اسطورهها نحوه دخالت خودآگاه انسانی در شکلگیری و پرورش اسطوره نسبت به رؤیا است. برای کمبل، اسطوره با توجه به چگونگی ارتباطش با خودآگاهی انسانی نیز از رؤیا متمایز میگردد، زیرا اسطوره محصول مشترک ناخودآگاه و خودآگاه و همچنین فرد و جامعه است، درصورتیکه رؤیا خودآگاهگریز است. چنانکه کمبل میگوید: «اگر بخواهیم به ارزش تمام محتویات اسطوره پی ببریم، باید بگوییم که مقایسه دقیق اسطوره با رؤیا درست نیست. ظاهر آنها از یک منبع نشأت میگیرد. یعنی از چاههای ناخودآگاهی خیال، دستور زبان آنها هم یکی است، ولی اسطورهها محصولات خودبهخودی برآمده از خواب نیستند، بلکه برعکس، الگوی آنها تحت اختیار خودآگاه قرار داشته، کنترل شده است» (همان: ۲۶۲).
کمبل همچنین میان اسطوره و افسانه تمایز قائل میشود و معتقد است گرچه افسانهها از اسطورهها بهرهمند میشوند، اما در بسیاری از مواقع تفاوتهای اساسی با یکدیگر دارند. وی در این خصوص میگوید:
«قصههای پریان برای گذراندن اوقات فراغت بازگو میشوند. شما باید میان اسطورهها که به موضوعات جدی زندگی زنده، برحسب مرتبه جامعه و طبیعت میپردازند، و داستانهایی که با بعضی از همان بنمایهها برای تفریح بازگو میشوند، فرق بگذارید. با آنکه اغلب قصههای پریان پایانی خوش دارند، در راه رسیدن به این پایان خوش، بنمایههای اسطورهشناختی نمونهواری اتفاق میافتند. بهعنوان مثال، بنمایه گرفتارشدن در مشکلی سخت، و سپس شنیدن صدایی یا آمدن کسی به کمک شما» (کمبل، ۱۳۸۰: ۲۰۸).
بنابراین اسطورهها هم از نظر شناختشناسی و هم از نظر کارکرد نسبت به افسانهها متفاوت و متمایز میشوند. اسطورهها حکایتهای عمیق از وجود انسان یا جامعه انسانی تلقی میگردند و با هویت و باورهای افراد جامعه ارتباطی تنگاتنگتر دارند.
از نظر کمبل، اسطورهها دارای ریشه و مبانی مشترکی هستند که در زمانها و مکانهای گوناگون با توجه به ویژگیهایشان به شکلهای گوناگونی متجلی میگردند و اسطوره را روح زنده آن چیزهایی میداند که از فعالیتهای ذهنی و فیزیکی بشر نشأت گرفته است. وی اسطوره را عامل پویایی و تکامل جامعه انسانی میداند و در این زمینه میآورد: «عملکرد اصلی اسطورهها و آیینها بهوجودآوردن سمبلهایی بوده که روح انسان با کمک آنها بتواند به جلو حرکت کند و بر توهمات دائمی بشر که میخواهند او را در همان حالت حفظ کنند، فایق آید» (همان: ۲۲). و در کتاب قدرت اسطوره بهطور مشخص چهار کارکرد برای اسطوره تعیین میکند و میآورد: «اسطوره اساساً چهار کارکرد دارد. اولین کارکرد آن، نقش عرفانی است. [...] کارکرد دوم آن بعد کیهانشناختی است [...] کارکرد سوم، نقش جامعهشناختی است [...] اما اسطوره کارکرد چهارمی نیز دارد، و این نقشی است که فکر میکنم امروزه همه باید سعی کنند با آن درآمیزند ـ این کارکرد از نوع تعلیم و تربیتی است» (همان: ۶۲-۶۳).
کمبل دنیای اسطورهای و عناصر و شخصیتهای آن را بسیار متنوعتر از آن میداند که بتوان همگی آنها را در یک سطح و قالب طبقهبندی کرد؛ به همین دلیل معتقد است که درون جهان اسطورهای نیز طبقهبندیهای گوناگونی وجود دارد. وی در این مورد میگوید:
«اسطورهها وجه استعاری توان بالقوه روحی در بشریتاند، و همان نیروهایی که به زندگی ما جان میبخشند، به زندگی جهان نیز جان میبخشند. اما اسطورهها و خدایانی وجود دارند که با جوامعی خاص سروکار دارند و خدایان حامی آن جامعهاند. به عبارت دیگر، دو سطح کاملاً متفاوت اسطورهشناسی وجود دارد. یکی آنکه شما را به طبیعتتان و دنیای طبیعی که بخشی از آن هستید مربوط میکند؛ و دیگری که کاملاً جامعهشناختی است، و شما را به جامعهای خاص مرتبط میکند. شما صرفاً یک انسان طبیعی نیستید، بلکه عضوی از یک گروه خاصاید» (کمبل، ۱۳۸۰: ۴۹).
چنانکه ملاحظه میشود، کمبل نخست در یک طبقهبندی کلی میکوشد تا اسطوره را با توجه به معیارهایی که بهدست میدهد از غیراسطوره متمایز کند و سپس تلاش میکند تا درون دنیای اسطورهای نیز دستهبندیهای کوچکتری ارائه دهد. از نظر کمبل، نقش و جایگاه اسطوره در فرهنگها و دورههای تاریخی متفاوت است و در برخی ادوار حضور پررنگتری داشته است.
وی همچنین معتقد است که اسطورهها با توجه به شرایط اجتماعی و فرهنگی گوناگون تجلیات متفاوتی دارند و تفاوتهای فرهنگی در چگونگی نوزایی اسطوره نقش مهمی ایفا میکند. بهنظر وی، یکی از علتهایی که موجب اسطورهزدایی از جهان معاصر شده، سرعت زیاد تحولات بشری و مسابقه سرعتی است که افراد و ملتها برای کسب مقاصد اغلب مادی خود بهراه انداختهاند؛ زیرا اسطوره نیاز به تأمل و زمان دارد و باید بهمرور زمان در نهانخانههای فردی و جمعی جا گیرد، اما تحولات سریع و پیدرپی در دنیای معاصر امکان چنین تأملی را برای انسان فراهم نمیآورد (نامور مطلق، ۸۹ ۱۳).
کمبل مطالعه چگونگی شکلگیری و رشد باورها و اعتقادات مذهبی در طول زمان را تکوین اسطورهای یا اسطورهزایشی مینامد. او میکوشد تا چگونگی ارتباط میان اسطوره و اندیشه، همچنین شرایط زایش و تکوین اسطورهها را مورد مطالعه قرار دهد. اما مهمترین نظریهای که کمبل درخصوص اسطوره مطرح کرده «نظریه تکاسطوره» است که در سال ۱۹۴۹ در کتاب «قهرمان هزارچهره» ارائه شد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست