یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

توسعه و سینما


توسعه و سینما

امروزه رسانه های ارتباط جمعی دو نقش عمده و بعضا متناقض را در فرایند توسعه جوامع ایفا می کنند گاه با ایجاد اثر نمایش فرامرزی international demonstration effect که به واسطه آن ملل فقیر و فرودست با اطلاع از وفور مصرف در کشورهای توانمند , به محض افزایش درآمد و با شوق برخورداری از سبک زندگی ملل پیشرفته دست به مصرف افزونتر و به قول وبلن مصرف نمایشی زده می زنند و سهم ناچیزی از اضافه درآمدشان صرف پس انداز می گردد

امروزه رسانه های ارتباط جمعی دو نقش عمده و بعضا متناقض را در فرایند توسعه جوامع ایفا می کنند.گاه با ایجاد اثر نمایش فرامرزی( international demonstration effect) که به واسطه آن ملل فقیر و فرودست با اطلاع از وفور مصرف در کشورهای توانمند ، به محض افزایش درآمد و با شوق برخورداری از سبک زندگی ملل پیشرفته دست به مصرف افزونتر و به قول وبلن مصرف نمایشی زده می زنند و سهم ناچیزی از اضافه درآمدشان صرف پس انداز می گردد .

این امر نقشی فرسایشی در توسعه شان ایفا می کند.از سوی دیگر رسانه ها در فرایند نوسازی فرهنگی به شکلهای گوناگون بر فرهنگ ملل تاثیر نهاده و روند نوسازی عمومی جامعه را شتاب می بخشند. توسعه ای که از دیدگاه نیل اسملسر بر ساخت اجتماعی اثر می گذارد. اثراتی همچون : تمایز ساختی(تخصصی و خودمختار شدن حوزه های مختلف) یکپارچه شدن(منسوخ شدن نظم قدیمی ، ایجاد نظم جدید و تتغییرات چشمگیر در همه جنبه های زندگی) و در نهایت اغتشاش اجتماعی همانند هیستری همگانی به عنوان انعکاس ناهمسازی تمایز و یکپارچگی .

شاید مهمترین ابزار درمان این هیستری همگانی رسانه و در راس آن سینما و راهکار آن فرهنگسازی است. اما یکی از مهمترین رویکردهای توسعه ای که ارتباطی تنگاتنگ با رسانه سینما دارد را باید توسعه فرهنگی نامید.توسعه فرهنگی یکی از جدید ترین مفاهیم در حوزه توسعه است که از ابعاد ارزشی بیشتری برخوردار است و تاکیدش بر نیازهای غیر مادی افراد است.فرآیندی همراه با ایجاد ارزشی و گرایشی انسانها، که موجب ایجاد شخصیتی ویژه در آنان می گردد و حاصلش باورها ، قابلیتها ، رفتارها و کنشهای مناسب توسعه است.به عبارتی حاصل فرایند توسعه فرهنگی کنار گذاشتن خرده فرهنگهای نامناسب توسعه ای است که البته به معنای بازسازی تجارب گذشته و شکوفایی توانایی های بالقوه افراد است نه گسستن از سنتها.

در واقع عوامل بازدارنده موجود در فرهنگها باید به وسیله رسانه ها( و از جمله سینما) جدا گردند.بخشهای مستعمل که مانع از شکل گیری فرآیند نوسازی اند به کناری نهاده شده و وجوه پویا و مستعد خرده فرهنگهای موجود تقویت گردند.بالاخره اینکه آنقدر توسعه فرهنگی بیابیم که تهیه کننده فیلمی توقیف شده مجبور به اتانازی فرهنگی نگردد.

یکی دیگر و شاید یکی از مهمترین رویکردهای توسعه که می تواند مورد استفاده سینما به عنوان ابزاری در خدمت اهداف توسعه قرار گیرد ، فرایند نوسازی روانی است که نقطه ی شروعش در نوسازی انسان و نظام شخصیتی اوست. نوسازی انسان سایر جنبه های پهن دامنه را تحت تاثیر قرار می دهد.نظریه پردازان این حوزه از منظر روانشناسی اجتماعی به مسایل مربوط به توسعه می نگرند. برای مثال در مساله دسترسی به فن آوریهای نوین ، رسانه سینما می تواند ((میل نیاز به پیشرفت )) که به قول مک کله لند ویروسی ذهنی است را در افراد به وجود آورد که می تواند موجب به وجود آمدن پشتکار در آنان و شکل گیری توسعه در جامعه گردد. بخش قابل توجهی از صنعت سینما ( بویژه سیستم هالیوود) با رویکردی رویاسازانه مدام در فیلمها آرمانشهرهایی را به نمایش می گذارند که با میل کمکوشی بشر این زمانه همخوانی دارد. بسیاری از دستاوردهای تکنولوژیک امروز زمانی در فیلمهای چند دهه قبل جلوه ای از یک آرزو و رویای دست نیافتنی بشر داشتند.

این نظریه مک کله لند شباهت زیادی به اندیشه وبر در اخلاق پروتستان و روحیه سرمایه داری دارد. سینما می تواند با خلق آثاری که در آنها بر جنبه های انگیزشی فردی و اجتماعی تاکید می گردد، نگرش پورتیانی افراد جامعه را تقویت کرده و دست کم این را به آنان بیاموزد که تصورات قالبی، سد راه توسعه هر جامعه ای است. این البته یکی از کلیشه ها و اساسیات درام نویسی در ادبیات و سینماست و به خوبی با جنبه های قهرمان پردازانه سینما انطباق دارد. اورت هیگن نیز معتقد است که شروع تربیت و اجتماعی شدن انسان تاثیر قطعی در افراد آینده آنان دارد که می تواند مانع نو آوری یا پذیرش آن شود. به نظر وی بی تحولی جوامع سنتی معلول ایجاد شخصیتی استبدادی (اقتدار طلب یا آنچه تیودور آدرنو تیپ F مینامد)در افراد آن و بروز این شخصیت معلول تربیت خشک و تحکم آمیز در کودکی است.

برای در هم شکستن این نگرش، احساس نیاز به پیشرفت باید در جامعه تلقین شود و چه وسیله ای موثر تر از پرده سینما برای تلقین این احساس...البته در قالب ساخت اجتماعی باید نوعی آمادگی در افراد برای پذیرش تغییرات نو وجود داشته باشد که راجرز آنها را تحت عنوان وجه نظرها(attitudes) مطرح می کند.در واقع رسانه های تصویری (همچنین سینما) می توانند با به تصویر کشیدن تغییرات ساختی و مادی و ذهنی که موجب تحول جامعه می گردند، موجب سست شدن نگاه های دگماتیک به فرایند تغییرات اجتماعی گشته و راه را برای بسط و گسترش اندیشه های نو که توسعه را به دنبال خواهند داشت هموار گرداند.

شاید بتوان این رویکرد را در برخی تولیدهای سینمایی جستجو کرد ولی بدبختانه امروز مدیای تصویری و صنعت مهاجم سینما نه عاملی اگاهی بخش و حقیقت جو که خود مولد حقیقت کاذب و ایجاد واقعیت های مجازی برای تخدیر انسانها هستند. در این میان گردش عظیم سرمایه مالی کمپانی های فیلمسازی و روند تخدیر و وابسته سازی اندیشه انسانها برای تولیداتشان را نمی شود انکار کرد. چگونه می شود سرمایه ای بسیار گزاف بدون ایدئولوژی و طرح به گردش در آید...و چرا این ایدئولوژی در خدمت و آلوده سیاستمردان و لابی های مکتبی نباشد؟

آری این تصویر پلشت صنعت سینماست. آشکار است که فیلمهای اندکی که با رویکردی مستقل و دور از این سرچشمه های سلطه طلبانه ایدئولوژیک ساخته می شوند موضوع این گفتار نیستند و صنعتی عظیم به نام صنعت سینما مورد اشاره است. نگاه کنید چطور یک دنیا علاف و مچل پدیده ای همچون هری پاتر هستند یا حتی در دورافتاده ترین سرزمینها بچه ها اگر نام برادرشان را ندانند نام بتمن و اسپایدرمن را به خوبی تکرار میکنند. وقتی در ذهن رو به شکل گیری یک کودک این قهرمانهای جعلی خیالی با نامی نیک و احترام برانگیز حک شوند، پیامدش دلمشغولی رسیدن به پس زمینه هایی است که این قهرمانها در آن جولان می دهند و نتیجه نهایی اش تشنه سازی جوامع برای رسیدن به فرهنگ بی هویت ، توخالی و خانواده گریزی چون فرهنگ مک دونالدی است.

در پایان ، روزنتال دیالکتیک توسعه را فرآیندی درونباشنده می داند . به این معنی که گذار از ادنی به اعلی از آن رو محقق می گردد که گرایش به اعلی به صورت پنهانی در ادنی وجود دارد و اعلی همان ادنی توسعه یافته است. که البته یکی از عوامل تسریع بخش سنتز دیالکتیک، فوق رسانه ای جهانشمول به نام سینما است.

علی جعفر زاده