چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
شخصیت پردازی عطار, در الهی نامه
● چكیده:
عطار شاعر و عارف بزرگ قرن ششم، صاحب چند مثنوی ارزشمند عرفانی است. عطار در مثنویهای خود مطالب دشوار عرفانی را در قالب حكایت و تمثیل گنجانده است. بی شك عطار یكی از بزرگترین سرایندگان روایتهای عرفانی است.
در این مقاله، هنر شخصیتپردازی عطار در الهینامه بررسی میشود. این مقاله نشان میدهد كه:
▪ استفاده از شخصیت دیوانگان (شوریدگان) بارزترین شگرد شخصیتپردازی عطار است. شوریدگان به ظاهر ناقص عقل به راحتی جواز صریحگویی را مییابند.
▪ در این مقاله شخصیت سلطان محمود و چگونگی حضور او در الهینامه بررسی میشود.
▪ در الهینامه، از ابلیس و مجنون، حرفهای تازهای میشنویم و...
● شخصیتپردازی عطار، در الهینامه
اشخاص ساخته شدهای (مخلوقی) را كه در روایت ظاهر میشوند، شخصیت مینامند. شخصیت اعم از انسان، حیوان، شیء و هر چیز دیگری است.۱ شخصیت یكی از مهمترین عناصر داستان است. محوری است كه «تمامیت قصه بر مدار آن میچرخد»۲ و نویسنده افكار وعقاید خود را به زبان او بیان میكند.
الهینامه یكی از گنجینههای آثار عطار ـ شاعر و عارف بزرگ قرن ششم ـ است؛ كه حاوی دویست و شصت و چهار حكایت میباشد. اگر قصه را «نقل وقایع به ترتیب توالی زمان۳» بدانیم؛ این تعریف، حكایت را نیز دربر میگیرد. حكایت گونهای از داستان است. حكایت برداشتی از صحنهای مختلف زندگی است، برداشتی كوتاه اما برگزیده. عطار از بهترین حكایتپردازان ادب فارسی است. قدرت و نیروی تخیل او در حكایتپردازی «توانایی او در طراحی پیرنگ، شخصیتپردازی و انتقال گسترش داستان به ذهن خواننده؛ شاید همانند خود را در شاهنامه فردوسی بیابد و یكی دو شاهكار گرانسنگ دیگر ادبیات ما.»۴
عطار در حكایتپردازی، پیرو سنایی است. عطار، شیوه حكایتپردازی سنایی را به كمال رساند و یك قرن بعد، حكایتهای عرفانی در مثنوی معنوی مولوی به اوج رسید. «مهمترین تفاوت حكایتهای عطار و مولوی در این است، كه مولوی در خلال حكایات به ذكر مطالب عرفانی میپردازد اما عطار مطالب عرفانی را در نتیجه پایانی حكایت میگنجاند.»۵
در این مقاله به شخصیتپردازی عطار در الهینامه میپردازیم:
● دیوانگان بارزترین شگرد شخصیتپردازی عطار
دیوانگان از بارزترین شخصیتهای الهینامه هستند. بیتردید، جدیترین سخنان و دلكشترین حكایات این كتاب در مورد آنان است. حكایات شوریدگان، نابترین پیامها را منتقل میكنند. حكایت مربوط به شوریدگان، به علت لحن طنزآمیز آن، دلكش و جذاب واقع میشوند.
«استفاده از شخصیت شوریدگان به ظاهر ناقص عقل، یكی از شگردهای داستانپردازی عطار است؛ كه به او فرصت میدهد، بدوه هیچ دشوارگویی و ابهام، مطالب عرفانی خود را باز نماید. همچنین میتوان انگیزه عطار در بهرهبردای از شخصیت دیوانگان را با تجربهای كه او از سرنوشت عرفای قبل از خود داشته است، مرتبط دانست.»۶
وی از سرانجام حسینبن منصور حلاج و عینالقضات همدانی عبرت گرفت و شطحیات خود را بر زبان دیوانگان جاری ساخت تا متهم نباشد.
در الهینامه این گروه مجانین عقلا با عناوین «شوریده»، «دیوانه» و «گستاخ درگاه» معرفی شدهاند. در بین آنها تنها بهلول است كه با نام خاص یاد شده است.
عطار در موارد زیر از شخصیت دیوانگان استفاده كرده است:
۱) بیپروا و صریح سخن گفتن با خدا
▪ دیوانهای در كنار خانه خدا میگوید: اگر درم را نگشایی، به جای حلقه، سرم را بر در میزنم تا شكسته شود۷.
▪ دیوانهای به حق میگوید: اگر تو مرا دوست نمیداری، من به جز تو كسی را دوست ندارم۸.
▪ دیوانهای درباره مرگ و زندگی میگوید: خدایا تا كی میخواهی بیاوری و ببری؟ خدایا دلت از این آفریدن نگرفت۹؟
▪ بهلول به ناحق متهم به قتل میشود. بر سر دار میگوید: خدایا تو این جلادان را فرا كردهای. اگر مرا بكشند، من از تو خونبها میخواهم نه از ایشان.۱۰
▪ دیوانهای از حق كرباس میخواست. خطاب آمد كه كرباس برای كفنت میدهند:
زبان بگشاد آن مجنون مضطر
كه من دانم ترا ای بندهپرور
كه تا اول نمیرد مرد عاجز
تو ندهی هیچ كرباسیش هرگز
بیاید مرد اول مفلس و عور
كه تا كرباس یابد از تو در گور.۱۱
۲) بیپروا سخن گفتن در مقابل مناصب و مسائل مذهبی
دیوانهای به نماز جمعه رفت. امام جمعه در الحمد بود كه دیوانه بانگ گاو كرد. از او پرسیدند: «چرا چنین كردی؟» دیوانه گفت: او در نماز گاو میخرید و من هم بانگ گاو كردم. شخصی از امام جمعه سؤال كرد. جواب داد: در جایی دوردست ملكی دارم وقتی الحمد میخواندم به یاد گاوافتادم. چون گاوی نداشتم فكر كردم گاوی بخرم، در همین حال از پشتسرم بانگ گاو شنیدم.۱۲
ـ دیوانهای میپرسد: آمین یعنی چه؟ میگویند: یعنی آنچه امام میخواهد همان شود. دیوانه گفت آنچه امام بخواهد نمیشود. آنچه خدا بخواهد میشود.۱۳
۳) بیپروا سخن گفتن با امرا و شاهان
بهلول به هارون میگوید: مال تو، مال مردمان است. مال مردم را به مردم بازده.۱۴ ـ دیوانهای با دیدن سلطان محمود چشمش را میبندد و میگوید: خودبینی و غیربینی در طریقت روا نیست۱۵.
۴) نكوهش اهل زمانه
ـ به دیوانه خاموشی میگویند: چرا حرفی نمیزنی؟ میگوید: كسی را نمیبینم.۱۶
ـ بهلول با چوب بر گورها میزد و میگفت: اینها یك مشت كذاب بودند.۱۷
ـ یكی از گستاخان درگاه آرزو میكرد طوفان بیاید و خلق را برباید؛ و میگفت: خلق پروای حق ندارند.۱۸
۵) ایراد سخنان حكیمانه
ـ دیوانهای میگفت: جهان چون شطرنج است.۱۹
ـ دیوانهای میگفت: جهان چون لوح كودكان است كه گاه نقشی بر آن میگمارند و گاه میزدایند.۲۰
● استفاده از شخصیتهای مقابل۲۱ در الهینامه
شخصیت مقابل شخصیتی است كه در مقابل شخصیت اصلی یا شخصیت مخالف قرار میگیرد تا خصوصیات شخصیت اصلی یا مخالفت را بهتر نشان دهد.۲۲
در تعدادی از حكایتهای الهینامه، فردی نامعلوم، در مقابل شخصیتهای مختلف قرار میگیرد و با پرسشهای خود آنان را به حرف میآورد. سلطان محمود از جمله شخصیتهای مقابل در الهینامه است.
سلطان محمود در زمان خود بسیار مقتدر و مجاهد بود. او كه به دلایل متعدد و به بهانه جهاد با كافران به هند لشكر میكشید، نظر مردمان را جلب كرده بود. او را مؤمنی مجاهد و با ایمان میدانستند. بعد از مرگ هم چون قهرمانی اسطورهای شناخته شد و حتی به عنوان قهرمانی بزرگ، در آثار عرفانی راه پیدا كرد.
در آثار عطار، سلطان محمود حضور چشمگیری دارد. سلطان محمود در بیست و پنج حكایت از حكایات الهینامه حضور دارد. در نگاه اول او را صاحب شخصیتی در حد یك قهرمان میبینیم، اما در نگاه دقیقتر درمییابیم كه وی پیوسته در معرض تذكر است و این شایسته یك قهرمان نیست. در الفاظ از او تعریف میشود و او را از بزرگان میبینیم، اما در كردار و اعمال هنری ندارد. او شخصیتی منفعل است كه به عنوان شخصیت مقابل ظاهر میشود:
ـ در یكی از حكایات، جوانی نمكفروش عاشق ایاز میگردد. سلطان از رقیب خویش میخواهد تا از عشق خود دست بردارد. نمكفروش میگوید:
تو چون دیگی پرآلاتی ز شاهی
ولیكن بینمك چندان كه خواهی
چو من دارم نمك بر من چه تازی
به عشق بینمك چندان چه نازی
تو مال و ملك و زر و زور داری
نمك باید چو من گر شور داری۲۳
ـ روزی محمود با سپاهیانش از كنار درویشی میگذشت. به درویش سلام كرد. درویش علیكی گفت و گذشت. سلطان گفت: درویش مبتكر را ببینید. درویش گفت:
ندیدم چون تو در عالم گدایی
كه خالی نیست از ظلم تو جایی
كه جو جو نیمجو بر هر سرایی
نوشتند از پی چون تو گدایی
ندیدم هیچ بازار و دكانی
كه از ظلمت نبود آنجا فغانی
كنون گر بینش چشمت تمامست
ز ما هر دو گدا بنگر كدامست۲۴
ـ روزی سلطان محمود از بیابان میگذشت، پیرمردی را دید كه درمنه میكشید. به او گفت: نام تو چییست؟ گفت: همنام توام. نام من نیز محمود است. سلطان گفت: تفاوت ما بسیار است. پیرمرد گفت:
جوابش داد پیر و گفت ای شاه
همی چون هر دو برخیزیم از راه
رویم اول دو گز زینجا فروتر
شویم آنگه به محمودی برابر۲۵
در دوازده حكایت از الهینامه، سلطان محمود را در كنار ایاز میبینیم. در این حكایات، ایاز قهرمان اصلی است. با آنكه ایاز معشوق سلطان محمود است، نمیتوان مرز عاشقی و معشوقی را میان آن دو مشخص كرد. ایاز معشوق است، ولی بر سنگ پای سلطان محمود رشك میبرد۲۶ و آرزویش این است، كه نشانهٔ تیر شاه شود.۲۷
با توجه به حكایات فوق، نمیتوان پذیرفت كه سلطان محمود، پهلوانی با عشق حقیقی است: «شیخ از این مرد كه زندگانی واقعیش هرگز پسندیده خردمندان نتوان بود، پهلوانی نمودار عشق حقیقی و عواطف آسمانی ساخته و او را به صفات عالی ستوده است۲۸.»
حكایات زیر نشان میدهد كه سلطان محمود تنها شخصیتی مقابل است كه در برابر پیرزن (نماد دانایی) ظاهر میشود و به هیچوجه «پهلوانی نمودار عشق حقیقی» نیست:
ـ روزی سلطان محمود با سپاهیان در حال گذر بود. پیرزنی، برای دادخواهی، به پیش او آمد. سلطان التفاتی نكرد و گذشت. همان شب، سلطان در خواب دید، كه در گردابی افتاده است و در اوج سختی با عصای پیرزن از قعر گرداب، نجات پیدا كرد. به دنبال این خواب، سلطان، پیرزن را به سوی خود فراخواند و عذرخواهی كرد.۲۹
در حكایت دیگری، نیز، پیرزنی در برابر سلطان محمود قرار میگیرد.
روزی پیرزنی ملك۳۰ میجوشاند. سطان با دیدن پیرزن از او پرسید: آیا به من هم از این ملك میدهی؟ پیرزن جواب داد: هرگز! من ملك خود به ملك تو نمیفروشم.۳۱
● مجنون و رندانهگوییهای او
مجنون در آثار عرفانی، از جمله در آثار عطار، شخصیتی بارز است. او نیز چون دیگر مجانین عقلا، با كلام خود، دری از حكمت و حیرت بر مخاطب میگشاید. در الهینامه، از مجنون عملی نمیبینیم؛ بلكه سخنان حكیمانه او را میشنویم. عطار در پردازش این شخصیت، بر عنصر كلام و گفتگو كار كرده است.
ـ به مجنون گفتند: لیلی مرد. گفت: الحمدلله. گفتند: چرا چنین میگویی؟ گفت: من بهرهای از روی ماه او نبردم؛ همان بهتر كه هیچ بدخواهی او را نبیند.۳۲
ـ از مجنون پرسیدند: لیلی را چقدر دوست داری؟ گفت: به عرش و فرش قسم كه او را دوست داشته باشم. گفتند: پس چرا میان خاك و خونی؟ گفت: آخر مجنون لیلی و لیلی مجنون است.۳۳
كلام مجنون در اكثر حكایات با آرایههایی چون تناقض، حس تعلیل، تجاهلالعارف و استخدام همراه است.
● ابلیس در آثار عرفانی و الهینامه
در الهینامه، ابلیس با چهرهای مظلوم ظاهر میشود؛ زیرا اسیر قضا و قدر الهی است. در یكی از حكایات، ابلیس سخت گریان است و میگوید: به این سبب میگریم كه گلیم بختم سیاه است. خلق حق را طاعت نمیكنند و گناه آن را در گردن من میاندازند.۳۴
ـ در حكایتی دیگر از ابلیس میپرسند: چرا لعنت حق را در جان جای دادی؟ میگوید: لعنت تیر شاهست. ولی تیرانداز ابتدا نظر میكند بعد تیر میاندازد. تو كه از تیر خبر داری، به نظر خداوندی هم توجه كن.۳۵
ـ ابلیس در جواب موسی(ع) كه پرسید: چرا پیش آدم سجده نكردی؟ گفت: خدا چنین خواست.۳۶ ـ شبلی، ابلیس را در طواف كعبه میبیند. میپرسد: تو كه اسلام نداری، چرا همراه این جماعت میگردی؟ ابلیس جواب میدهد: من كه بیعلتی مردود شدم، شاید بیعلتی نیز، به درگاه حق خوانده شوم.۳۷
به اختصار میتوان گفت؛ كه در الهینامه، حضور ابلیس، بر اساس این چند فرض استوار است:
الف) ابلیس در سجده نكردن پیش آدم مقصر نبود، بلكه قضای خدا چنین بود.
ب) ابلیس از كردهاش ناراحت و گریان است (البته فرض دوم با فرض اول متناقض است زیرا بیگناهی باعث ناراحتی نیست.)
ج) ابلیس امید بخشش دارد.
زهره احمدی پوراناری
یادداشتها:
۱ـ میرصادقی، جمال و میمنت: واژهنامه هنر داستاننویسی، صص ۱۷۶ ـ ۱۷۵.
۲ـ براهنی، رضا: قصهنویسی، ص ۲۴۲.
۳ـ میرصادقی، جمال: عناصر داستان، ص ۳۴.
۴ـ احمدی، بابك: چهار گزارش از تذكرهالاولیاء عطار، ص ۱۵۴.
۵ـ صنعتینیا، فاطمه: مآخذ قصص و تمثیلات مثنویهای عطار نیشابوری، ص ۱۵.
۶ـ ریتر، هلموت: دریای جان، جلد اول، ص ۴.
۷ـ عطار نیشابوری، فریدالدین: الهینامه. تصحیح فواد روحانی، ص ۹۳.
۸ـ الهینامه، ص ۱۳۵.
۹ـ همان، ص ۱۴۵.
۱۰ـ پیشین، ص ۱۲۹.
۱۱ـ همان، ص ۱۱۸.
۱۲ـ پیشین، ص ۸۰.
۱۳ـ همان، ص۱۳۵.
۱۴ـ پیشین، ص ۲۰۹.
۱۵ـ همان، ص ۱۸۴.
۱۶ـ پیشین، ص ۹۸.
۱۷ـ همان، ص ۱۱۵.
۱۸ـ پیشین، ص ۱۷۹.
۱۹ـ همان، ص ۲۱۵.
۲۰ـ پیشین، ص ۲۱۶.
۲۱ـ Foil
۲۲ـ میرصادقی، جمال و میمنت: واژهنامه هنر داستاننویسی ص ۱۸۲.
۲۳ـ الهینامه، ص ۱۹۳.
۲۴ـ الهینامه، ص ۲۰۲.
۲۵ـ همان، ص ۱۹۸.
۲۶ـ پیشین، ص ۲۷۵.
۲۷ـ همان، ص ۲۵۲.
۲۸ـ اشرفزاده، رضا: تجلی رمز و روایت در شعر عطار نیشابوری، ص ۳۶.
۲۹ـ الهینامه، ص ۱۱۳.
۳۰ـ ملك، خلر، گیاهی است كه دانههای آن به مقدار یك نخود است و در غلافی جای دارد. سبز آن را خام میخورند و رسیده و خشكشده آن را میپزند و میخورند. (فرهنگ معین)
۳۱ـ الهینامه، ص ۱۹۶.
۳۲ـ همان، ص ۱۰۹.
۳۳ـ پیشین، ص ۲۸۱.
۳۴ـ همان، ص ۱۰۴.
۳۵ـ پیشین، ص ۱۰۹.
۳۶ـ همان، ص ۱۱۱.
۳۷ـ پیشین، ص ۲۹۴.
منابع:
۱ـ احمدی، بابك: چهار گزارش از تذكرهالاولیاء عطار. چاپ دوم. تهران: نشر مركز. ۱۳۷۹.
۲ـ اشرفزاده، رضا: تجلی رمز و روایت در شعر عطار نیشابوری. تهران: انتشارات اساطیر. ۱۳۷۳.
۳ـ براهنی، رضا: قصهنویسی. چاپ سوم. تهران: نشر نو. ۱۳۶۲.
۴ـ ریتر، هلموت: دریای جان. ترجمه عباس زریاب خویی و مهر آفاق بایبوردی. چاپ دوم. تهران: انتشارات الهدی. ۱۳۷۷.
۵ـ صنعتینیا، فاطمه: مآخذ قصص و تمثیلات مثنویهای عطار نیشابوری. تهران: انتشارات زوار. ۱۳۶۹.
۶ـ عطار، فریدالدین: الهینامه، تصحیح فواد روحانی. چاپ پنجم. تهران: انتشارات زوار. ۱۳۷۶.
۷ـ میرصادقی، جمال: عناصر داستان. چاپ سوم. تهران: انتشارات سخن. ۱۳۷۶.
۸ـ میرصادقی، جمال و میرصادقی، میمنت: واژهنامه هنر داستاننویسی. تهران: كتاب مهناز. ۱۳۷۷.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست