چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
سی تیر پس از سی تیر
![سی تیر پس از سی تیر](/web/imgs/16/119/f1nbp1.jpeg)
گرچه مطالعه منابعگونهگون تاریخی و سیاسی گاهی اینگونه به ذهن متبادر میکنند که آنچه در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ رخ داد را نمیتوان یک حماسه ملی نام گذارد- زیرا اگر در آن تاریخ محمد مصدق به پشتیبانی تودههای مردم بر کرسی قدرت بازگشت تا کارهای نیمه تمامش را تمام کند به فاصله یکسال و یکماه بعد در ۲۸ مرداد ۳۲ آنچنان از پشتیبانی همان تودهها بیبهره بود که به ناچار از پشتبام خانهاش گریخت و جز تعداد اندکی از یارانش کسی را حامی خود نمیدید اما بدون شک ۳۰ تیر قیامی بود که در جریان مبارزات مردم «آگاه» ایران در سالهای بعد تاثیر شگرفی نهاد.
شاید بتوان گفت که چراغ اقتدار محمد مصدق را از همان زمان که امیرکبیرها و قائممقامها را، جهالتها و استبدادهای هزار رنگ شاهان و مردمان به خاک نشانده بودند، میشد دید که به زودی در عمر کوتاهی خاموش خواهد شد اما، در عمر تاریخ شاید اقتدار کسانی چون محمد مصدق و امیرکبیر و قائممقام و... کمتر اهمیت داشته باشد اما مهمتر از هر چیز موضوع تاثیراتی است که نحوه زیست سیاسی اجتماعی افراد بر روندهای اجتماعی پس از آنها بر جای خواهد گذاشت. بنابراین در این نوشتار، مساله بازخوانی یا طرح چند باره چرایی عمر کوتاه دولت مردمی دکتر محمد مصدق نیست بلکه بحث بر سر این است که مصدق پس از مصدق واجد چه کارکردهایی بوده است. کارکردهایی در حوزه مبارزه، فرهنگ، سیاست، اجتماع و چیزهای دیگر و ... و سالگرد ۳۰ تیر بهانه است!
اما پیش از ورود به بحث اصلی اشاره به یک نکته ضروری است؛ آن اینکه کانون مقاومت را هرگز به مثابه نقطهای ثابت و غیرمنقول نمیتوان فرضکرد و از این رو شاید مقاومت هرگز کانونی ندارد! مقاومت و مبارزه عناصری حمل شدنیاند آنچنانکه همه میدانیم یک مبارز سیاسی، نیازمند هیچ میدان و خیابانی نیست بلکه او خود واجد میدان مبارزه است یا شاید بهتر باشد بگوییم او خود، همان میدان مبارزه است.
این اشاره دقیقا معطوف به نوع نگاهی است که نگارنده این سطور در این نوشتار میکوشد به مساله قیام ۳۰ تیر داشته باشد؛ ۳۰ تیر پس از ۳۰ تیر! این درحالی است که آنچه در ذهن برخی تاریخ نگاران و برخی علاقهمندان به مطالعات تاریخی نقشبسته مطالعه تاریخ برای دانستن تاریخ است ولاغیر! اما تاریخ، نیز همچون فلسفه - به قول اسپینوزا - سیاست است.
۹سال از قیام ۳۰ تیر گذشته است؛ سال ۱۳۴۰! محمدرضا پهلوی پس از کودتای ۲۸ مرداد چند باری بیش از همیشه بر خود و قدرت حاکمیت استبدادیاش میبالید؛ یکبار در حد فاصل سالهای ۳۲ تا ۴۰ خورشیدی زمانی که از فتنه محمد مصدق جان سالم بهدر برده بود، بار دیگر در حد فاصل سالهای ۴۲ تا ۴۹ زمانی که خاطرش از سرکوب جبهه ملی و نهضت آزادی و جنبش روحانیت آسوده بود و در سالهای ۵۵ و ۵۶ و اوایل ۵۷ وقتی که مشاورانش به او میگفتند که باید آسوده باشد، اگر اندک خطری هست از جانب مشتی جوجه کمونیست است که البته به لطف درایت همایونی(!) حل و فصل شده است.
اما این دورانهای غرور و سرمستی را چند چیز بر محمدرضا تلخ کرد، یکی، دو میتینگ جبهه ملی و نهضت آزادی در اردیبهشت و تیرماه ۴۰ و فریادهای زنده باد مصدق، یکی قیام خونین ۱۵ خرداد ۴۲ به رهبری امام خمینی(ره)، یکی آغاز جنبش مسلحانه ایران در سال ۴۹ و دیگری اوجگیری مبارزات تودهای در سال ۵۷ که به ختم سلطنت او انجامید. البته در تمام این سالها مبارزه جریان داشت و هرگز متوقف نمیشد.
اما نیک است که در سالگرد ۳۰تیر به دو میتینگی اشاره شود که در اردیبهشت و تیرماه سال ۱۳۴۰ به مناسبت نهمین سالگرد قیام ۳۰تیر برگزار شد.
● ۲۸ اردیبهشت ۱۳۴۰ تهران میدان جلالیه
جبهه ملی ایران میتینگ بزرگی در میدان جلالیه تهران ترتیب داده است. سخنرانان این میتینگ دکتر کریم سنجابی، دکتر غلامحسین صدیقی و شاپور بختیار هستند. بنابر تصمیم شورای مرکزی جبهه ملی قرار بوده است سخنرانان قبلا متن گفتههای خود را در زمینه اجرای قانون اساسی، آزادیهای فردی و اجتماعی و تشکیل هرچه زودتر مجلس شورای ملی بنویسند و سپس آن را در تظاهرات میدان جلالیه قرائت کنند. همچنین توافق شده بود که در زمینه سیاست خارجی از بحث درباره قرارداد کنسرسیوم و پیمان سنتو خودداری شود.
سنجابی و صدیقی به ترتیبی که مقرر بود سخنرانی کردند اما بختیار بر خلاف انتظار همگان هنگام سخنرانی از متن ازپیش نوشته شده استفاده نمیکند و تحت تاثیر احساسات شدید مردم بحث را به سیاست خارجی میکشاند و درباره سیاست خارجی دولت امینی میگوید: «سیاست ما پیروی از اصل بیطرفی مثبت است یعنی همان سیاست مصدق... ملت ایران قراردادهای تحمیلی را قبول ندارد» در این میان فریاد زنده باد مصدق همهجا پراکنده میشود. داریوش فروهر هم در پایان، قطعنامه میتینگ را قرائت میکند و خطاب به شعاردهندگان میگوید: «با سکوت خشمگین خود، قدرت، انضباط و مرتبت خویش را به جهانیان نشان دهید.»
تظاهرات ۲۸ اردیبهشت ۱۳۴۰ معادلات رژیم را برهم زده است. لابد در دربار شاه جدال سر این است که مگر مصدق تمام نشده است؟ این در حالی است که از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ به این سو خفقان و استبداد در اوج خود بوده و دیگر هیچکس خیال خام دستاندازی به مقام سلطنت را در سر نداشته است.
در نتیجه این استقبال پرشور مردم و دوباره زنده شدن نام مصدق در زبانهای مردمی که در خیابان و در سپهر عمومی حضور دارند و شورای مرکزی جبهه ملی و نهضت آزادی ایران تصمیم میگیرد، پس از سالها در سالگرد قیام ۳۰ تیر، مراسم یادبودی سر مزار شهدای قیام ملی در ابنبابویه برگزار کند. دکتر امینی نخستوزیر وقت با برپایی این تظاهرات مخالفت می کند ولی با وجود این ممنوعیت، تصمیمگیران برگزاری مراسم بر عقیده خود مصمماند و یک روز مانده به سیام تیر ۱۳۴۰ راهی ابنبابویه میشوند. این حرکت به برخورد میان نیروهای امنیتی و شرکتکنندگان در مراسم میانجامد و نزدیک صد نفر در درگیریها بازداشت میشوند. عدهای با عکسهای دکتر مصدق و دکتر فاطمی در مسیر ابن بابویه، که سید محمود طالقانی پیشاپیش آنان حرکت میکرده دستگیر میشوند و عدهای از سران جبهه ملی نیز پیش از عزیمت به ابنبابویه. البته آنچنان که مهندس عزتالله سحابی در خاطراتش نقل کرده است از همان ابتدا بر سر اینکه عکسهای مصدق و فاطمی توسط شرکتکنندگان حمل شود، میان سران جبهه ملی و نهضت آزادی اختلاف وجود داشته و گروه دوم اصرار بر حمل تصاویر میکردهاند.
با این حال آنچنانکه گفته شد تصاویر توسط مردمی که پشت سر آیتالله طالقانی به سمت ابنبابویه حرکت میکردهاند حمل میشده است. رژیم نزدیک به صد نفر را در یک اتاق پنجاه متری جا میدهد. فردای آن روز که سیام تیر است جمعیت انبوه دیگری عازم ابن بابویه میشوند که آنها نیز مورد حمله نیروهای امنیتی قرار میگیرند و به این ترتیب قایله سیام تیر ۱۳۴۰ ختم میشود و تا پایان شهریور همان سال همه بازداشتشدگان، از بند آزاد میشوند. به این ترتیب معلوم میشود که نهضت ملی دکتر محمد مصدق نه تنها از یادها نرفته بلکه از خاکستر خود به گونهای دیگر روییده است و شاید این همان تاثیر مصدق پس از مصدق بوده باشد. در این میان نکته جالب تظاهرات فرمایشی هواداران شاه در سالگرد بیست و هشتم مرداد همان سال در دوشانتپه است که با سخنرانی شخص شاه برگزار میشود و به فحش و ناسزا به مصدق و هوادارانش میگذرد. این نخستین بار در تاریخ معاصر ایران بوده است که بالاترین مقام یک حکومت در یک تظاهرات شرکت کرده و به مخالفانش ناسزا گفته است.
مرور رخدادهای پس از تیرماه ۴۰ مجال جداگانهای میطلبد اما آنچه اهمیت دارد تاثیرات ققنوس دولت ملی است که گرچه در ۱۳۳۲ در آتش افکنده شد اما ۹ سال بعد به شکلی حیرتانگیز از خاکستر خود بیرون آمد و این بار تاثیراتی عمیقتر از پیش برجا گذاشت و نشانداد که استبداد شاه در تمام سالهای پس از کودتا مسکنی آنی و مقطعی بوده است.
گرچه شاه پس از آن، یک تظاهرات ساختگی ترتیب داد تا خودش را آرام کند و به خود القا کند که خبری نبوده است.
مسعود رفیعیطالقانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست