سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
آخرالزمان یورو و نشانه های دوازده گانه آن
![آخرالزمان یورو و نشانه های دوازده گانه آن](/web/imgs/16/138/f8hhf1.jpeg)
پس از اعطای بسته نجات مالی به بانکهای اسپانیایی در همین اواخر، اکنون میتوانیم با قاطعیت بگوییم که اتحادیه اروپا، آن طور که در دو دهه اخیر میشناختیم، دیگر به تاریخ پیوسته است.
آنچه هنوز دربارهاش اطمینان نداریم، اتفاقی است که خواهد افتاد. پیچیدگی و وسعت بحران مالی اروپا که هر روز ابعاد جدیدی از آن آشکار میشود، تمییزدادن هیاهوها را از نشانههای بهدردبخور دشوار ساخته و دیگر نمیتوانیم دادههای قابل استفاده را از تیترهای جنجالی هرروزه در این قاره جدا کنیم. به طور خاص، اخبار مربوط به گسترش روزانه بحران اغلب پویایی واکنش اروپاییها به بحران در چند ماه اخیر را بازتاب نمیدهند؛ واکنشی که به نوبه خود اروپای چند دهه بعد را شکل خواهد داد.
اکنون ۱۲ گرایش کلیدی را میآوریم که میتوانند به طرحافکنی تصویر اروپای جدید و آینده به ما یاری رسانند.
۱. تداوم عملکرد نامطلوب یونان
کارشناسان و تحلیلگران منتظر انتخابات یونان بودند تا دریابند که آیا یونان در منطقه یورو باقی خواهد ماند یا نه. اما حقیقت چیز دیگری است: سرنوشت یونان ارتباط زیادی به نتایج انتخابات [که اکنون میدانیم برنده آن احزاب حامی بسته نجات مالی هستند] ندارد و شاید صرفا بین «خیلی بد» و «خیلی خیلی بد» تفاوت ایجاد کند.
اگر ائتلاف چپ رادیکال (سیریزا) بیشترین آرا را میآورد ــ که نیاورد ــ تعدادی آرای متزلزل و عدم وجود شرکای مناسب برای ایجاد دولت ائتلافی به این گروه اجازه نمیداد دولت نیرومندی برای پیشبرد طرحهای خود ایجاد کند. اما اکنون نیز ترکیب
«حامی بسته نجات مالی» دموکراسی نو و سوسیالیستهای میانه پازوک از ائتلاف چندان کارآمدی برخوردار نیست و در کنار اپوزیسیون قوی نمیتواند به روشنی آینده یونان را مشخص کند. چرا که این دو حزب از قدیم رقیب یکدیگر بودهاند و در واقع توافقهای بسیار اندکی با یکدیگر دارند.
در عین حال، مذاکرات مجدد بر سر بسته نجات مالی یونان صرفا این دوره دردناک را یکی دو سال دیگر افزایش خواهد داد و به بنبست سیاسی و انتخاباتهای پرآشوب راه خواهد برد. در عین حال، اوضاع بر وفق مراد پیش نمیرود و هر روز کشور به لحاظ سیاسی بیشتر فلج میشود و هزینههای بیشتر بر این کشور و اعتباردهندگان به وی تحمیل میشود. خلاصه انتخابات برگزارشده نمیتواند قاطعانه ماندن یونان در منطقه یورو را تضمین کند.
۲. کاتالیزورهایی به اسم بانکهای اسپانیایی
برخی در یونان تصور میکنند که آتن به راحتی میتواند از شرکای اروپایی خود اخاذی کند زیرا ممکن است در صورت ادامهیافتن این وضعیت، همه اروپا به همراه یونان زیر آب بروند! اما آنها اشتباه میکنند. یونان کوچکتر از آن است که همه اروپا را بر باد دهد. اما اسپانیا (که بیش از حد بزرگ است که سقوط کند) چنین توانی را دارد. امروز باید دید وامدهندگان به اسپانیا که چندی پیش بسته نجات مالی را ارائه دادهاند، در ادامه چه خواهند کرد. اگرچه مبانی این بسته نجات اعلام شده است، اما کل طرح هنوز مشخص و واضح نیست و جزئیات اساسی آن اعلام نشدهاند ــ مثلا پول اعلامشده از کجا میآید و بر اساس چه ضوابطی باید خرج شود.
این برنامه مشروط و سبک نجات مالی اسپانیا (که آلمانیها «مشروط» و نخست وزیر اسپانیا «سبک» میخواند) شاید پوششی سیاسی برای حکومت اسپانیا فراهم آورد در حالی که محدودیتهای وامدادن پول را از سوی آلمانیها حفظ میکند. با این حال، شاید این بسته بتواند فرآیند اصلاحات را تسریع کند: فدرالسازی بر نظارت بانکی و مقررات درون منطقه یورو، به وجود آوردن اوراق قرضه یورو و در پایان اتحادیه مالی. به خاطر داشته باشید که عهدنامه قانون اساسی ایالات متحده به این خاطر ایجاد شد که قوانین کنفدراسیون برای رفع و رجوع نزاع بین ایالتها کافی نبود؛ نزاع بین ایالتهایی که بدهیهای جنگی خود را پرداخت کرده بودند با ایالتهایی که توان این کار را نداشتند. به همین خاطر برخی از نویسندگان پیشنویس معاهده ماستریخ نوعی «ایالات متحده اروپا» را پیشبینی کرده بودند. بحران بانکی اسپانیا به معاهدهای صوری نخواهد انجامید اما اثری یکسان خواهد داشت و تغییری چشمگیر در شیوه عملکرد اروپا در دهههای آتی را به بار خواهد آورد.
۳. خیزش احزاب افراطی
به نظر میرسد احزاب افراطی، در هر دو جبهه راست و چپ، اکنون در سرتاسر اروپا فعال
شدهاند. در یونان سیریزا تهدیدی برای بسته نجات مالی است و در عین حال طلوع طلایی، گروه نازی یونان، ۷ درصد آرا را به خود اختصاص داده است. در آلمان، حزب سرقت [که از «اشتراک آزادانه دانش، شفافیت اطلاعات، آزادی اطلاعات، آموزش آزاد و خدمات درمانی جهانی» حمایت میکند و به مبارزه علیه مالکیت خصوصی معنوی میپردازد] طرفداران چشمگیری یافته است. در فرانسه، جبهه ملی مارین لوپن و جبهه چپ ژان لوک ملنشون بر سر رایدهندگان یکسانی مبارزه میکنند و در ایتالیا نیز لیگ شمالی حتی در عین رسواییهای مالی و کنارهگیری رهبر طولانیمدتاش اومبرتو بوسی، هنوز علیه مهاجران فعالیت میکند و در سیاست ایتالیا به ایفای نقش میپردازد. و گیرت ویلدرز نیز حکومت هلند را به سقوط کشانده و هنوز نقشی فراتر از حد و اندازههای خود در این کشور ایفا میکند.
البته قرار نیست اروپا به چپ یا راست افراطی درغلتد. اما خیزش این احزاب افراطی دو مساله بزرگ را مطرح میکند. مساله کوتاهمدت این است: آنها تشکیل ائتلافهای پایدار را دشوارتر از قبل میسازند و بنابراین پیادهسازی اصلاحات ساختاری و نظم مالی را ناممکن میکنند. ساختار پارلمانی بیشتر حکومتهای اروپا به این احزاب اغلب کوچک نقش تاثیرگذاری بخشیده است، زیرا حکومتها نیاز به ائتلافی حداکثری دارند. مساله درازمدت به این قرار است: احزاب افراطی، چه راست و چه چپ، عموما پوپولیستی و ضد مهاجرت هستند. پریشانیهای اقتصادی اروپا همین حالا جذابیتهای قاره سبز را کاهش دادهاند و مهاجران کمتر به آن توجه نشان میدهند؛ بیگانههراسی تنها این فرآیند را تشدید میکند. اما اروپا به شدت برای مبارزه با مشکلات اقتصادی خود به مهاجران نیاز دارد، زیرا جمعیت این قاره رو به پیری میرود و جوانان برای رشد اقتصادی این قاره لازم هستند.
۴. بازارها برجسته میشوند
مهمترین عامل در راستای نشان دادن واکنشی شایسته به بحران اقتصادی، سیاست داخلی آلمان است. صدر اعظم آلمان، آنگلا مرکل و رقبای او به انتخابات پاییز سال آینده نزدیک میشوند و به همین خاطر بر تمام حرکات یکدیگر و تاثیر آنها بر رایها نظارت میکنند. مرکل نقشی را در رهبری اروپا به خود گرفته است که سالهای پیش هیچ کس پیشبینیاش را نمیکرد. اما آرامش او و سبک رهبری ظریف و قاطعانهاش به همه قوت قلب بخشیده و نشان داده است که او میتواند حزب و مردم آلمان را به خوبی هدایت کند. شاید مرکل از راهحلهای بلندپروازانهتری در قبال بحران اروپا، به خصوص فدرالسازی هدایت و نظارت بر بخش بانکی اروپا حمایت کند و به این ترتیب بتواند حمایت احزاب چپ میانه (حزب سوسیال دموکرات و سبزها) را به دست آورد و اگر در انتخابات سال بعد به اکثریت مطلق دست نیابد، با این دو حزب دولت ائتلافی تشکیل دهد.
اما از محبوبیت دولت ائتلافی کنونی مرکل ــ که از اتحادیه دموکرات مسیحی، یعنی حزب خودش و نیز حزب دموکراتیک آزاد تشکیل شده است ــ روز به روز کاسته میشود. به علاوه، حزب دموکراتیک آزاد با هر حرکتی که روند ایجاد اتحادیه مالی اروپا را تسریع کند، مخالف است و حزب خود مرکل نیز شک و تردیدهای زیادی در این باره دارد.
۵. ایالات متحده سکوت کرده است
خوب، دیگر همه میدانند که ایالات متحده اشتیاق، ایده یا ظرفیت مالی مورد نظر برای تاثیرگذاری بر بحران یورو را در اختیار ندارد. اما این هم درست است که کاخ سفید از تعمیق بیش از پیش بحران یورو میهراسد و میترسد این اتفاق بر اقتصاد لرزان آمریکا نیز تاثیرات بدی باقی بگذارد و شانس انتخاب مجدد را از اوباما بگیرد. فدرال رزرو نقش بسیار مهمی در اروپا بازی کرده است و راههای معامله پایاپای ارز را برای بانک مرکزی اروپا باز باقی نگه داشته است. این کار برای حمایت بانک مرکزی اروپا از بانکهای کشورهای حاشیهای اروپا از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. اما دستگاه اداری اوباما عمدتا چنین موضعی اتخاذ کردهاند: حل بحران اروپا بیش از هر کس دیگری به خود اروپاییها وابسته است.
در هر حال، به جز سخنرانی اوباما در چند وقت پیش، نمیتوان چیز زیادی راجع به یورو در رقابتهای انتخاباتی آمریکا شنید. رییسجمهور حرفی از بحران اروپا به زبان نمیآورد تا ناتوانی آمریکا در حل یک بحران عمده جهانی را مخفی کند و
میترامنی نیز نمیخواهد با آوردن نام بحران اروپا بهانهای «خارجی» به اوباما بدهد تا وی بتواند وضع بد اقتصاد آمریکا را با توجه به آن بهانه خارجی توجیه کند.
۶. آژانسهای رتبهبندی سختگیرتر میشوند
بیایید رک و راست حرف بزنیم. در این دو سال گذشته راهحلهای مطرحشده از سوی رهبران اروپایی نتوانسته اند اروپا را از مغاک بحران بیرون بکشند. رهبران اروپایی همیشه در دقایق آخر برای آرامشبخشیدن به بازارها خبرهای بزرگی دادهاند (برای مثال، آخر هفتهها، یا صبح بسیار زود یکشنبهها پیش از باز شدن بازارهای آسیایی). اما فارغ از وقت اعلام بیانیههای اروپا، واکنشهای یادشده به بحران یورو بیشتر لفاظی هستند تا بتوانند بازارها را به واکنش مناسب وادارند.
این اعلامیههای باشکوه کار میکنند، اما فقط تا وقتی که آژانسهای رتبهبندی اعتباری کار خود را آغاز نکرده باشند. این آژانسها که از زمان بحران سال ۲۰۰۸ به شدت زیر سوال رفتهاند، اکنون مصمم هستند که نگذارند دود بحران به چشم آنها برود و میخواهند مستقل به کار خود بپردازند، اگرچه با انتقادات گسترده از سوی سیاستمدارانی طرف هستند که میخواهند دامنه نفوذ این آژانسها را کاهش دهند. آژانسهای رتبهبندی مستقل و متعهد میتوانند به شفافیت بازارها کمک کنند.
۷. نهادهای سهگانه متزلزل
در ضمن بحران، صندوق بینالمللی پول میخواست تا استقلال خود را حفظ کند و در عین حال از نزدیک با بانک مرکزی اروپا و کمیسیون اروپا و دولتهای عضو آن همکاری نماید. اکنون تنش بین این سه نهاد حول چیزی بسیار سادهتر شکل گرفته است: چه کسی پول میدهد؟
یونان بیش از سیصد میلیارد یورو به وامدهندگان بخش رسمی خود بدهکار است و توانایی این کشور برای بازپرداخت این بدهیها در سایهای از ابهام قرار دارد. کسی باید مسوولیت خسارت این ناتوانی را بر عهده بگیرد. اما صندوق بینالمللی پول و بانک مرکزی اروپا هر دو از زیر بار این مسوولیت شانه خالی کردهاند و مذاکره بر سر هر چیزی را که به تخلف «تامین مالی پولی» راه برد، ناممکن دانستهاند. به این ترتیب دولتهای اروپایی در معرض خطر این خسارتها قرار دارند.
و خب، این فقط داستان یونان است. باید اسپانیا و ایتالیا و سپس پرتغال و ایرلند را نیز مدنظر بیاورد که پی در پی به میزان خسارت احتمالی میافزایند. به علاوه، هیچ یک از برنامههای تامین مالی دولتهای اروپایی ــ EFSM و ESM ــ سرمایه قابل توجهی ندارند. همه آنها به بازارهای سرمایه، اهرمهای دارایی و تا حدی «کیمیاگری» امید بستهاند تا به ظرفیت بالای تامین مالی مورد نظر خود برسند. اما بالاخره باید پول اوراق قرضه را پرداخت کرد و بدهیها را داد.
۸. بریتانیا علیه اروپا
تنشهای بین بیست و هفت عضو اتحادیه اروپا و هفده عضو منطقه یورو به طور فزایندهای باعث میشوند که اروپا دو خط سیر غالب پیدا کند. بحران که چنین لجامگسیخته ظاهر شده است، به اتحادیه اروپا نیاز دارد تا مشکلات خود را حل کند، اگر چه شاید وجود همه اعضای این اتحادیه برای حل این بحران لازم نباشد.
به طور خاص، خط قرمز بریتانیا این است که هیچ نهاد مالی خارجی نمیتواند بر بخش مالی آن نظارت کند. اصلاحات مالی احتمالا به عنوان بخشی از راهحل بالقوه در برابر بحران منطقه یورو انجام خواهد شد و منطقه یورو را بیش از پیش منسجمتر خواهد ساخت. اما بریتانیا که نمیخواهد مقید به نظارت مقررات اروپایی، مالیات بر مبادلات ارزی و دیگر طرحهای مربوطه باشد، بیش از پیش به حاشیه رانده و تقسیمبندیهای بین اتحادیه اروپا و منطقه یورو بیش از پیش آشکار خواهد شد.
۹. آینده شکننده ایتالیا
ایتالیا به شیوههای بسیاری همان تنشهایی را بازتاب میدهد که در کل اتحادیه اروپا وجود دارد. ایتالیا دورنمای سیاسی شکننده و تقسیمبندیهای اقتصادی حادی بین شمال مرفه خود و جنوب عقبماندهاش دارد و با چالشهای جمعیتشناختی شدیدی سر و کله میزند. رشد ایتالیا با روندی خطی از پنج درصد در دهه ۱۹۵۰ به چهار درصد در دهه ۱۹۶۰ و سه درصد در دهه ۱۹۷۰ و دو درصد در دهه ۱۹۸۰ و یک درصد در دهه ۱۹۹۰ و رکود در دهه ۲۰۰۰ کاهش یافت (البته غذا و نوشیدنی و مناظر آن هنوز مثل سابق فوقالعاده هستند).
داستان ایتالیا با داستان اروپا تفاوتهای زیادی دارد. دولت تکنوکراتیک ماریو مونتی که بر سر کار آمده است، ضرورت دوران بحرانی کنونی ایتالیا است زیرا دولتهای تکنوکراتیک در مواقع بحرانهای شدید همیشه نجاتبخش بودهاند. اما این دولت منصوب شده و مشروعیت سیاسی ندارد و بنابراین با محدودیتهایی مواجه است. بنابراین موفقیت مونتی در پیشبرد اصلاحات ساختاری بسیار اهمیت دارد و میتواند موفقیتی بیبدیل محسوب شود و مونتی را در انتخابات پیش روی ایتالیا دست بالا بگذارد.
۱۰. بردهای اروپای مرکزی
به نظر میرسد که اقمار سابق اتحاد جماهیر شوروی در شرق اروپا برندگان بازی هستند. یوروی ضعیف صادرات آلمان را تقویت میکند و جمهوری چک، مجارستان، لهستان و اسلواکی همگی پیوندهای عمیقی با ماشین ساخت و ساز آلمان دارند. آنها از قوت صادرات آلمان نفع میبرند. این کشورها که در دودهه اخیر شکل گرفتهاند، نسبت به ایده اروپای متحد مشکوکند و با ظرفیتهای محدودتری به این ایده چسبیدهاند و چون هنوز برخی از آنها به پول واحد یورو نپیوستهاند، بنابراین با مشکلات بسیار کمتری نسبت به کشورهای منطقه یورو رویارو هستند.
«اروپای جدید» از طرق مختلف با «اروپای قدیم» شباهت یافته است. مرکزیت نوظهور اروپای مرکزی بازگشتی است به قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم که در آن هسته قاره اروپا دیگر کشورها را به حاشیه رانده بود. آخرین واحد پولی فراملی اروپا پیش از یورو واحد پولی امپراتوری اتریشـمجارستان بود که پس از جنگ جهانی اول از بین رفت. اکنون تاکیدهای بیش از حد بر منطقه یورو باعث شده است که اروپا به همان دوره تمرکز سابق بازگردد و کشورهای حاشیه درست به همین خاطر برندگان واقعی باشند.
۱۱. اثر قبرس
عجیب است کسانی که اصرار دارند باید تمهیدات انقباضی در کشورهایی که «شایسته آن» هستند اجرا شود و عدم اجرای آن را «مخاطره اخلاقی» تعریف کرده اند، ابدا به قبرس فکر نمیکنند. بیشتر اروپاییها قبرسیها را فعالانی نامطلوب نمیدانند. اما با وجود بحران در یونان، بانکهای قبرسی نیز دقیقا دچار همان مشکلاتی هستند که بانکهای یونانی. با این حال، هیچ کمک مالی به قبرسیها نشده است. بنابراین قبرس نیز یک ریسک بسیار بزرگ برای اروپا به شمار میرود. و به نظر میرسد درخواست کمک مالی از سوی این کشور قریبالوقوع باشد.
البته داستان قبرس نه چندان مالی که بیشتر ژئوپولتیک است. اقتصاد قبرس و به طور خاص بخش مالی آن پیوندهای نزدیکی با بخش مالی روسیه دارد. البته کرملین نتوانسته است ثبات را در قبرس فراهم آورد آن هم بیآنکه نظارت خارجی بر بخش مالی این کشور وجود داشته باشد (برای مثال به کمک ۵/۲ میلیارد یورویی مسکو به نیکوزیا در سال گذشته نگاه کنید). اینکه روسیها بار دیگر به نجات قبرس بشتابند، مسالهای است که پاسخ آن را باید استراتژیستها بدهند. اما قبرس به عنوان یکی از اعضای اتحادیه اروپا و منطقه یورو که پیوندهای نزدیکی به روسیه دارد، احتمالا فصل دیگری را در بحران اروپا بازخواهد کرد. روسیه تا کنون خاموش باقی مانده و هیچ دخالت مستقیمی نکرده است. اگر این روند تغییر کند، سیر بحران یورو تغییر خواهد کرد و پیشبینیناپذیر خواهد شد.
۱۲. سرخوشی چینی
بهرغم همه جنجالهای خبری، چین به نجات اروپا نخواهد شتافت. قضیه این نیست که هرگاه مقامی چینی به کشوری اروپایی میآید و از سرمایهگذاری در آن خبر میدهد، در حال دروغ گفتن است. اما تفاوت زیادی بین نجات مالی یک کشور با مقادیر انبوه منابع تامین مالی ارزان برای حکومت آن وجود دارد با جستوجو به دنبال چانهزنیها و سوداگریها، آن هم زمانی که فروشندگان داراییها هیچ گزینه دیگری به جز چین نبینند. آرای عمومی اروپا دید بدی نسبت به چین ندارد و همین امر باعث خواهد شد تا چین در بحران منطقه یورو به بازیگری فعال بدل شود؛ اما نه آن بازیگری که اروپاییها تمنایش را دارند.
همه دلایلی که اروپاییها بر اساس آنها چین را نجاتدهندهای بالقوه فرض میکنند، هنوز معتبر هستند: چین سرمایه آماده به کار دارد و میتواند آن را به کار بیندازد. اما چین این کار را نخواهد کرد و در عوض داراییها را خواهد خرید. بنابراین چین بحران اروپا را موقعیت بسیار خوبی برای خریدکردن از یک منطقه اقتصادی بزرگ و اغلب باثبات و قاعدهمحور میداند. سرمایهگذاری و نفوذ در این منطقه از پی این خریدها خواهد آمد. اتحادیه اروپا یکی از بزرگترین آزمونگریهای تاریخ بشر است. اروپا در ظرف نیمقرن از سرزمین جنگ و کشتار به بزرگترین منطقه اقتصادی دنیا بدل شد؛ و در کنار آن منطقهای را شکل داد که در آن حکومتها برای نخستین بار اعلام کردند همه حکومتها برابرند و میتوانند از قواعد مورد توافق یکدیگر تبعیت کنند و از خلال نهادهای فراملی به کارهای خویش بپردازند. اما نسخه بعدی اروپا را شاید استراتژیستهای بزرگی مثل ژان مونه و روبرت شومان نسازند، بل بازارهای مالی کمحوصله و بیقرار سرتاسر زمین و نیز واکنش بوروکراتها، تکنوکراتها و سیاستمدارها در بروکسل، برلین و فرانکفورت شکل دهند.
مترجم: امین گنجی
منبع: فارن پالیسی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست